* بدون تردید بزرگترین دست آورد اروپا، در پی سیطره حکومت دینی و فساد اجتناب نا پذیر همراه، پاشیدن بذرهای روشنگری بود که بسترساز «رشد اندیشه » پندارهای مناسب با «علم روز » و «بنیان سکولاریته و لاییسیته»، جانشین شدن حقوق مدنی، زمینیشدن قوانین و توسعه علمی …. گردید.
*همچنانکه فجایع انسانی – اخلاقی حاصل از اقتدارطلبی رهبران متحجر تمامیت خواه، کاسبان خلافت دین از: داعش تا حزب الله و از اخوانالمسلمین تا طالبان باعث گردید باورهای روشنگری و روشنفکری در جامعه ایران مخصوصا نیروی میلیونی جوانان تحصیل کرده با شتابی قابل ستایش و توجه توسعه یابد.
* کسری بودجه اولین و مهمترین مشکل سرراه دولت جدید است، بنابراین یا باید به درآمدهای کشور اضافه و یا از هزینه ها کاسته گردد، با این سیاست های غیر مدبرانه و ادامه شعار – چشم انداز روشنی برای افزایش درآمدهای کشور مشاهده نمیشود.
*تصویب «اف ای تی اف» نیز زیر انبوهی از شعارهای از قبل داده شده – گیر افتاده و امید فرجی نیست، همچنین ظاهرا قرار نیست ازخرج و بَرج های بخش های مختلف قدرت به خصوص سهم روحانیون تمامیت خواه سیری نا پذیر و بودجه سپاه آلوده به امور اقتصادی برخلاف تعاریف مکتوب و فرامین اولیه…. چیزی کم شود، پس: کوچکتر کردن سفره مردم که مانع تفکر است آنهم با برنامه هدف اصلی میباشد.
*غافل از اینکه، اجرای این سیاست: به انفجار اعتراضات اجتماعی منتج و علاوه بر تضعیف انگیزه خدمت به مردم برای بالا بردن اعتبار ملک و ملت، بحران های مخالف منافع ملی توام با «نا بودی سرمایه ها و زیر ساختها » علاوه بر جان شریف مردمان آزرده از عملکرد سیستم بطول ۴ دهه را – همراه می آورد.
*مگر اینکه دوری از «ادعای دولت جهادی» در داخل و ترک: ادعای حمایت از جبهه مقاومت، شعار دشمن پنداری و ترک مراودات بین المللی… در این موقعیت بحرانی – ملاک تصمیمات «علاقمندان به حفظ مقام و موقعیت خودشان هم که شده!» قرار گیرد و از حضور نمایندگان رژیم به هزینه ملت در مراجع بین المللی «نیویورک و وین» در همین روزها، بهره برداری مناسب در رابطه با یکدستی حکومت که با تمهیدات فراوان بدون حضور دولت موازی تدارک دیده شده، حاصل شود.
*مردمان دچار دغدغه معاش و ناتوان از هر گونه برنامه ریزی حتی کوتاه مدت، بر دو راهی بزرگ قرار دارند: تحمل سختی ها و مرارت هایی که «بی تدبیری های ضدملی »بر زندگی شان تحمیل کرده و یا اعتراض مخرب از سر خشم و استیصال…..
*در شرایطی که جامعهی ایرانی با بحرانهای سهمگینی در زمینههای سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و….روبرو ست و گفتمانهای رسمی قدرت -به دلیل «بحران مشروعیت و مقبولیت » توانایی حل مشکلات را ندارند و «حس ملی فراگیر » بشدت تضعیف شده – انتظار اینست که علاوه بر دقت و توجه به آنچه آمد «ضمن تجدید نظر کامل و فوری در «ساختار حکمرانی» برتقویت «هویت ملی بنیاد نهاده شده بر حقوق بشر و شهروند محوری که با همه اما و اگر ها در اصول همین قانون اساسی آمده» هر چه زودتر متفکرین و مشاورین تکنوکرات در اختیار رژیم – اهتمام بایسته را مبذول دارند که رضای خالق و خلق با پرداخت حد اقل هزینه در گرو آنست.
* تریبون های در اختیار حکومت: عضویت در پیمان شانگهای، غنی سازی ۶۰ درصدی، ارسال سوخت به لبنان از طریق سوریه و توسعه واکسیناسیون را «قدرت و انسجام دولت جدید » تعریف کرده اند…..
* در حالیکه حضور در «پیمان شانگهای» همراه با دریافت درجه د کتری! با هیچ تعریفی «قدرت آفرین» و تسهیل کننده روابط بین المللی حتی منطقه ای نبوده، غنی سازی هزینه بر – فاقد هر گونه دست آورد موافق خواست مردمان و تامین رفاه عمومی، ضمنا تحدید و تهدید کننده آرامش و آ سایش مردمان گرفتار معیشت «توفیق بزرگ» محسوب نمیشود، ارسال سوخت به لبنان «پیروزی بر اسرائیل و استکبار» با توجه به باورهای متداول «قابل طرح»بنظر نمیرسد و از همه عجیب تر با آنهمه کارشکنی برای دولت قبلی! تزریق واکسن با این همه تاخیر و تلفات نبایستی «هنر مدیریت» شناخته شود…..
و سخن آخر از سر خیر خواهی اینکه: در توهمات باطل آزمون شده آنهم مغایر مصالح میهن با شکوه و ملت صبور شاهد البته هوشیار، غوطه وربودن با تعریفی «برخلاف منافع ملی» بروال گذشته «عرض خود بردن» است و بس!؟