با شیوع کرونا بزگترین جنایت ضد بشری( Crimes contre l’humanité) در این دوسال کنونی به وقوع پیوست.
پیش از آن زندگی در دنیا به رول همیشگی آرام بی سرو صدا ادامه داشت.
در ایران خودمان هر سال ۶۰۰ نفر اعدام می شدند. چند هزار زندانی سیاسی وجود داشت که ما از بسیاری از آنها بی خبریم. هزینه زندگی هر روز زیادتر می شد. بیماران جلوی درِ بیارستان جان می باختند. مردم فقیر و فقیر تر می شدند، عده ای با دزدی وابستگی فامیلی میلیاردر می شدند، تا انجا هم که می توانستند به خارج می فرستادند. در اثر تصادف اتومبیل هر سال ۳۵ هزار نفر کشته می شدند. بساط صیغه در ایران رونق داشت.. یک رییس جمهور با وزیران و وکیلانش می رفت و یکی دیگر جایش را می گرفت، با وزیران و کیلان تازه نفس برای چپاول بیشتر. و آقا زاده ها یشان در دیسکوتیک های امریکا می رقصیدند و در ایران گشت ارشاد با بی حجابی مبارزه می کرد و مزدوران حکومت شعار مرگ بر آمریکا و اسراییل می دادند. آقای رصا پهلوی بالانس میزد، به کنسرت گوگوش و ابی می رفت.
هر روز دها نفر اثر بمب گذاری در افغانستان، یمن، عرق، سومالی، سودان، نیجر کشته می شدند ، و یا از گرسنگی و بیماری می میردند.هر روز ده ها پناهنده بین اروپا و آفریقا در دریای مدیترانه غرق می شدند. نخست وزیر اسراییل هر وقت زنش از او قهر می کرد، چند تا بمب می انداخت روی فلسطین و سوریه. دولت های غربی هم گاهی برای خوش آیند سازمان های حقوق بشراین جنایت ها را محکوم می کردند.
در کشورهای افریقای و آسیایی، چین با همدستی دولت مردان این کشورها معدن هایشان تاراج می کرد.
روسیه و چین و آمریکا مسابقه تسلیحاتی داشتند.
شاهزاده های عرب کشتی های صدها میلیونی سفارش می داند و پول هنکفت در کازینوی های غرب می باختند. روسپی خانه غرب پر از مشتری بود. شمار فقیران زیاد زیادتر می شد، و همچنین شمار میلیاردرها، و . . . .
و ما، سر در گریبان گرفتاری های خودمان بودیم و با بی تفاوتی، کمی هم لسوزی این خبرها را می شنیدیم. و گاهی گاهی فرزندان و نوه ها را می دیدیم، به دیدار دوستان می رفتم، و آبگوشتی می خوردیم. با بحث های سیاسی (خیر سرمان) مسائل جهانی را بر رسی تغسیر می کردیم، یا شب شعری، سخنرانی، گروه تاترکی، دکتر و دوا، بیمارستان، در امریکا هر روز یک نفر اسلحه در دست می گرفت و چند نفر را می کشت. این ها را می شنیدیم. به این خبرها عادت کرده بودیم، و اگر یک روز در افغانستان چند نفر کشته نمی شدند، یا در ایران کسی اعدام نمی شد، با شگفتی باور نمی کردیم. با بی خیالی سر گرم مشکل های خودمان بودیم.
پس از آمدن کرونا در ایران بنا بر آمار رسمی ۱۲۴ هزار نفر جان باختند، البته شمار آن چند برابر بود. در جهان بیش از ۵ میلیون نفر جان باختند، شمار جان باختگان در کشورهای فقیر، مانند بنگلادش، اتیوپی، سومالی، نیجر، یمن و بسیاری از دیگر از کشورها آفریقایی و آسیایی، آمریکای جنوبی به حساب نمیاید. «اینها آدم نیستند»
این چنین نه تنها نظم جهانی از هم پاشیده شد بلکه نظم زندگی ما هم به هم خورد. با ترس از اینکه گرفتار ویروس کرونا نشویم، به دیدار دوستان نمی رویم، از فرزندان و نوه های خود دوری می کنیم. آغوش کسی باز نمی شود تا ما را در اغوش بگیرد. ماه های نخست مرتب تلفنی با دوستان و بستگان در تماس بودیم. «از دل برون رود، هر آنچه از دیده رود». تماس های تلفنی هم کم و کمتر شد. در خود فر و رفته شدیم. چندی از آشنایان در کلاب هاوس با بحث های صد تا صنار مسایل جهان و ایران را بر رسی و برای آینده ایران برنامه ریزی می کنند، گوگوش و ابی با شرکت آقای رضا پهلوی و خانواده گرمی شان کنسرت نمی گذارند. این بزرگترین فاجعه است. و اقای رضا پهلوی ویدویو کنفرانس می گذارد، و مردم را در بی بی سی فارسی به قیام دعوت می کنند. شمار مردگان در اثر بیماری کرونا افزایش میابد. ما دل به این خوش داریم که واکسن زده ایم و زنده ایم.
۱۴ آبان ۱۴۰۰ ــ ۲۳ اگتبر ۲۰۲۱ ــ اردوخانی ــ بلژیک
از: صفحه نویسنده