یکی از همین جماعت(علی صوفی وزیر اسبق – از اصلاح طلبان دیروز و به اصطلاح «استمراریون» منقد امروز) چه نیکو میگوید – که مصداق «دریغ از پارسال» را بذهن متبادر میسازد:
& عملکرد دولت قبلی در ۱۰۰ روز نخست البته در مقایسه و بطور نسبی موفقتراز دولت فعلی بود چون دولت روحانی با آمادگی کامل سرکار آمد و برای مذاکره معقول بر مبنای منافع ملی، آینده نگری، پرهیز از دشمن سازی و تک رقمی کردن نرخ تورم با بکار گیری چهره هائی هم چون ظریف، زنگنه، جهانگیری و….. وقت را تلف نکرد «هرچند بکار گیری واژه موفقتر مصداقی ندارد!»
& روحانی به تجربه و تخصص اعضاء کابینه بصورت نسبی و در مقایسه با اهالی دانشگاه مدیریت بنا شده بوسیله آمریکائیان دراوایل دهه ۵۰(شعبه ای از هاروارد) ارج می نهاد و با تعریفی در برابرحکومت مطلقه به اعتبار همین قانون اساسی با همه ایرادات و کاستی ها عملا آنهم فراتر از حد امکان با توجه به نقش و سوگندی که در آغاز ادا نموده بود وهمچنین میزان مسئولیتها و ضرورتها… البته فاقد اختیار! می ایستاد.
& در این به اصطلاح دولت منتصب واقعا برنامه ای دیده نمی شود و تصمیمات مبتنی بر ضرورتهای کلان که مفید، موثرو کار آمد برمبنای منافع ملی و نیاز جامعه فراتر از شعار و وعده – بدور از عوام فریبی باشد، تا کنون گرفته نشده است.
(مکرر با توجه به حساسیت خوانند گان گرامی اندیشمند آزرده از همه عملکردها و نا بخردی ها – تاکید میشود اصل نسبیت گریز ناپذیر! بکار گرفته شده در این مکتوب فراموش نشود).
& رئیسی کشور را از لحاظ اقتصادی رها کرده و کنترلی از این لحاظ گذشته از سایر امور! ندارد، این مسئله و مصیبت البته قابل پیش بینی بود چون او تیم اقتصادی ندارد و انتصاب افراد «اطاق فکر اقتصادی دولت» مبین این مهم
& سفرهای استانی او را اقناع و فکر می کند کار رئیس جمهور همین است، حدود ۳ ماه از ریاست ایشان گذشته هنوز معلوم نیست هدف او و منصوبینش در رابطه با نگاه به آینده کشورمان….؟ چیست!
*در این جاگذشته از مقایسه ای که صورت گرفت به صراحت با مدد از بیان روزنامه نگار با شهامت «امید فراغت» باید گفت:
حکومت و دولت منتصب مدعی یکدستی و سلامت عمل بدور از کارشکنی های دولت موازی بروال آشنائی های گذشته عوام و خواص در همین نزدیکی ها ! نمیخواهند بپذیرند که:
& روش و منش مملکت داری بدینگونه حال و قال اکثریت ملتمان را ناخوش کرده ودر بسیاری از موضوعات از همه مهمتر سیاست داخلی و خارجی راه را به خطا رفته و ملت مظلوم از اغلب سیاستهای خرد و کلان با این خط مشی و تفکر ناراضی هستند.
& برخی تصمیمسازیها و تصمیمگیریها باعث و بانی دینگریزی جامعه شده و بسیاری عملکردها بگونهای بوده که جامعه «از سر لجبازی علنی» به دنبال پدربیامرزی رژیم گذشته بر آمده و «جریان نفوذ» از به اصطلاح خودیها هم خودیتر شده است.
& حکمرانان نمیخواهند بپذیرند: جوانان امیدی به آینده ندارند و در ناامیدی، افسردگی و غمگینی زندگی میکنند و عملکردهایشان به گونهایست که اکثریت جامعه احساس میکنندو بباور رسیده اند که حکومتهای دینی توانایی مملکت داری راندارند، هر چند بقول «کسروی» این تجربه را با همه هزینه هامردمان این دیار بالاخره بایستی با تمام وجود درک می کردند که نوبت ظفر آید.
& آمریکاستیزی افراطی و حواله دادن هر نقص و کاستی به مخالفان و همچنین دشمن سازی و دشمن پنداری، بدون پذیرفتن خطاها، نتیجه معکوس داده و فضا به گونهای شده که هر چه را حکومت و نظام فاقد نظم و برنامه میپسندند، جامعه نمیپسندد و هر چه آنان نمیپسندند، جامعه میپسندد که باید گفت «فاعتبرو یا اولی الابصار»
& قدسیسازی امور زمینی و بت سازیهای شخصیتی، نتیجهای جز شکست عبارتها نداشته و فضای موجود، فضایی ست که فقط تولید دوستان زبانی و نانی کرده که در رابطه با فرصت طلبی ها و سهم خواهی ها – دروقت مناسب عرصه را خالی خواهند کرد.
& اثر بخشی تبلیغات و پروپاگانداهای نمایشی، با همه تمهیدات داهیانه در مقوله صیانت! و تحدیدها و تهدیدها به پای ادبیات غالب زیر پوست جامعه نمیرسد.
& جامعه امروزمان از نظر محتوا، معانی و مفاهیم، جامعهای وارونه شده، متملقین، چاپلوسان، متظاهران، مدحکنندگان مادی و معنوی و.. دشمنان اصلی واقعیتها و خودشان هستند و«قدرت اجبار» هیچ گونه خویشی و قرابتی با مکاتب، آئینها و ایدئولوژیها در این زمان ندارد.
&& بیائید در فرصت اندک مانده با همه بی تفاوتی و محافظه کاری توام با عافیت طلبی مردمان فلک زده این دیار خاموشان رها شده در بند معاش و نگران آینده… واقعیتهای پیدا و پنهان مملکت را «هر چقدر تلخ و دردناک» بپذیرید، تا به سرمایه های ملی و زیرساختها از همه مهمتر جان آدمیان صادق و پر تحمل این دیار اهورائی – که پندار، گفتار و کردار نیک را باور داشت و چنین باد…. لطماتی جبران ناپذیربیش از این وارد نشود و از مهمترین فاجعه یعنی «فرار مغزها» که اهمیتی برای حکومت ندارد جلوگیری شود.
& حکومت خواه و نا خواه باید بداند یکی از معانی و مفاهیم قدرت واقعی و اثر بخش در صحنه جهان پر آشوب و پر آب و چشم کنونی – پذیرش واقعیت هاو حقیقت – و توجه کامل همراه با عمل به انهاست.
& اگر ملت رضایت حتی نسبی داشته باشند (که امروز سطح توقعات را حکومت با برنامه ریزی بطول ۴ دهه بسیار فرو هشته اند) هر چقدر هم حکمرانان قدرتمند شرق و غرب مخالفت کنند، آسیبی به این ملک و ملت نمیتوانند برنند، اما اگر مردم ناراضی باشند هر چقدر هم نظام هائی غیر مردمی مانند روسیه، چین، کوبا، کره شمالی، سوریه، یمن و… بظاهر برآمده از منافع خود زیرکانه و رندانه به به وچه چه بزنند، این مملکت در معرض آسیب جدی خواهد بود….که چنین مباد.
شاید باید کماکان در پی پر تقال فروش باشیم؟! و دل به تغییرات واقعی بر مبنای ضرورتهای زمان و مکان – آنهم با وجود قشر میلیونی جوانان تحصیل کرده مسلح به ابزار اطلاع رسانی مدرن و انبوه نبند یم که آرزو بر نوجوانان عیب نیست…