پریدخت آور (بنان) روز دوشنبه ۱۳ دیماه ۱۴۰۰ درگذشت؛ او همسر غلامحسین بنان بود؛ استاد نامدار موسیقی آوازی ایران با صدایی مخملی و به یادماندنی که کمتر ایرانی است که نام او را به خاطر نداشته باشد یا یکی از ترانههای او را گهگاه زمزمه نکرده باشد؛ بهخصوص سرود «ای ایران» که در واقع سرود ملی ایرانیان است.
در بادی امر، میتوان به درگذشت همسر بنان همانند فوت تمامی همسرانی نگریست که روزگاری با هنرمندانی زندگی میکردند؛ اما پریدخت یک تفاوت عمده داشت؛ او در تمامی سالهای پس از درگذشت همسرش، بهخوبی یادآور بنان و کارهایش بود؛ خاطراتش را زنده نگه داشت و برای انتشار منظم آثارش وقت و انرژی میگذاشت، در محافل و مجالس از او یاد میکرد، موزهای از اشیا و آثار و وسایل شخصی او فراهم آورد و حتی با همکاری هومان صدر، فرزند خود و پسرخوانده بنان، کتابی ماندگار به همراه عکسهایی کمنظیر از بنان منتشر کرد و در اختیار عموم قرار داد و در نهایت در سالهای آخر عمرش، کتابی دیگر درباره بنان این بار با همکاری داریوش صبور، به نشر سپرد.
تمامی این کوششها نشان میدهد که او جدا از آنکه همسر بنان باشد، به او عشق و عاطفهای بیمانند و فراتر از یک همسر عادی داشت و او را تنها به چشم یک شریک زندگی نمینگریست؛ بلکه محبت و مهری ورای زندگیهای روزمره را در جان خود جاری کرده بود.
همسر دوم بنان و نخستین آشنایی
خانم آور همسر دوم بنان بود. همسر اول او، مریم، خواهر کلنل علینقیخان وزیری، آهنگساز و موزیسین نامآور ایرانی بود که بنان از او دو فرزند به نامهای گیتی و بیژن داشت؛ اما وقتی در سال ۱۳۴۴ با پریدخت ازدواج کرد، هومان صدر را که فرزند خانم آور از همسری دیگر بود، به عنوان پسرخوانده پذیرفت و آنگونه که هومان در خاطراتش گفته، رابطه بسیار خوب و صمیمانهای بین آنها برقرار بوده است.
پریدخت بنان زمانی به زندگی بنان وارد شد که تقریبا سالهای آخر فعالیت هنری بنان بود. بنان ۵۴ سال داشت و همسر دومش ۴۰ ساله بود. خانم آور در گفتوگویی با ویژهنامه نوروزی سال ۱۳۹۸ روزنامه اطلاعات، از نخستین آشناییاش با بنان سخن گفت؛ زمانی که استاد بنان در نوروز ۱۳۴۴ به همراه یکی از دوستانش به شیراز رفت و مهمان شوهر خواهر او (آقای سعادت) شد. بنان به همراه رضا سجادی، از گویندگان رادیو، برای ۱۰ روز به شیراز آمده بودند و همان حضور ۱۰ روزه سبب شد که پریدخت به مهمانیها و شبنشینیهای دیگر هم برود و باب محبت بین این دو گشوده شود.
خانم آور نقل میکند که آنها مدتی با یکدیگر رابطهای دوستانه داشتند و بعد، در همان سال ۱۳۴۴ ازدواج کردند. خانواده پریدخت، به جز یکی از برادرانش، سخت با این ازدواج مخالف بودند و کسی به مجلس عقد و عروسی آنها نیامد. اما پس از ازدواج، خانه بنان و پریدخت محل تردد همه اقوام همسرش هم بود.
بنان تقریبا اوایل دهه ۵۰ از خواندن دست کشید اما آثاری که خوانده بود و تشخصی که در صدایش بود، او را به یکی از مهمترین آوازخوانان ایران بدل کرد. در سالهای اولیه انقلاب که عمده هنرمندان خانهنشین بودند، منزل بنان در جمالآباد با حضور هنرمندان، محفلی گرم بود و خانم بنان از آن روزها یاد میکند که در خانه آنها به روی هر عاشق موسیقی گشوده بود.
او خاطرهای هم از این خانه به یاد دارد که بنان در سالهای آخر عمرش یکی از ترانههای معروفش با نام «هستی» را زمزمه میکرده است. در این گفتوگوی تصویری با عصر ایران، پریدخت آور گفت که بنان در سالهای آخر عمر بسیار افسرده و گرفته بود و این ترانه را که روی آهنگی از حسینعلی ملاح و شعر اسماعیل نواب صفا خوانده بود، مدام زمزمه میکرد:
هستی چه بود، قصه پررنج و ملالی/ کابوس پر از وحشتی، آشفته خیالی
ای هستی من و مستی تو، افسانهای غمافزا/ کو فرصتی که تا لذتی بریم از شب وصالی
از تخریب خانه بنان تا حراست و انتشار آثار
از جمله اتفاقهایی که در ایام حیات همسر بنان رخ داد، تخریب خانه استاد بنان در جمالآباد بود. این خانه دو طبقه در نبش کوچه مینا، پلاک ۱۲، قرار داشت و از سال ۱۳۵۴ مامن بنان بود و بسیاری از مردمان منطقه جمالآباد در بالای کاخ نیاوران، قدمزدنهای استان بنان و همسرش در آن سالها در کوچهپسکوچههای آن منطقه را که به ده نیاوران هم شهرت دارد، به خاطر دارند. منزلی که تراس و چشماندازی به دماوند داشت و دوم آبان ماه ۱۳۹۲ تخریب شد و جای آن را آپارتمانی پنج طبقه گرفت.
کوششهای او در بازسازی مزار همسرش در امامزاده طاهر و نیز نامگذاری خیابانی به نام بنان در آخرین سال عمرش به بار نشست. در آخرین ماههای فعالیت شورای قبلی شهر تهران و در میانههای اسفند ۱۳۹۹، نامگذاری خیابانی به نام بنان تصویب شد؛ خیابان نیلوفر در حد فاصل خیابان نمازی و شهید دهقان واقع در منطقه ۱ شهرداری تهران؛ اگرچه مشخص نیست که با روی کار آمدن شورا و شهردار جدید این نام همچنان بر آن کوچه بماند.
پیش از این هم در آبان ماه ۱۳۹۹، گروهی از هنرمندان مشهور در نامهای به خانه موسیقی، از آنها خواستند نامگذاری بوستانی به نام استاد بنان را پیگیری کنند.
اگرچه خانه بنان تخریب شد و نامگذاری خیابان بنان و اختصاص میدانی به نام او هم همچنان در محاق و تعلیق است، کوشش سه دههای پریدخت بنان در حفظ و انتشار آثار همسر و مرادش، تحسینبرانگیز است. او صدای بنان را در مجموعههای متنوع و کمنظیر و با کیفیتی مناسب به گوش علاقهمندانش رسانده است و همین کوشش و تلاش سبب شد تا ۱۸ آلبوم از آوازها و ترانههای بنان با عنوان «یک شاخه گل» انتشار یابد.
در کنار آن، انتشارات ماهور برخی از مهمترین ترانهها و تصنیفهای بنان را در مجموعهای مجزا به بازار داد. علاوه بر آن، انتشارات چهارباغ هم مجموعهای از اجراهای خصوصی بنان را با عنوان «شیوه آوازی استاد بنان» منتشر کرده است.
جدا از آثار مستقیم با صدای بنان، چندین کتاب نیز به یاد بنان منتشر شد که سهم پریدخت بنان در شکلگیری آنها انکارناپذیر است. همه این تلاشها سبب شد تا آن صدای معنوی و دلنشین با بیشترین آثار همچنان در گوش مردم ایران و فارسیزبانان اکثر نقاط عالم طنینانداز باشد و این همه میسر نمیشد اگر همسری چنین وفادار و زنی چنین پیگیر و جدی و عاشق، پای کار نمیایستاد. یادش گرامی باد!