عصر ایران؛ جعفر محمدی – اخیراً وزیر خارجه حکومت طالبان در افغانستان (امیر خان متقی)، به تهران آمد. یکی از دستور کارهای جمهوری اسلامی در این سفر، میانجیگری بین طالبان و جریان احمد مسعود و محمد اسماعیل خان بود.
بعد از تصرف افغانستان توسط طالبان، نیروهای احمد مسعود در ولایت پنجشیر به مقاومت مسلحانه پرداختند و بسیاری از اعضای طالبان را کشتند و مجروح کردند؛ آنها هم اکنون نیز با عنوان جریان مقاومت در این کشور شناخته می شوند.
محمد اسماعیل خان نیز دولتمرد حکومت سرنگون شده قبلی افغانستان و از فرماندهان مشهور ضد طالبان است که فعلا در ایران حضور دارد.
در سفر اخیر، گفت و گوهایی با میزبانی ایران، بین این افراد و طالبان برگزار شده است.
هر چند قدرت گیری طالبان در سرزمین همسایه، اتفاق ناخوشایندی برای ایران است ولی فارغ از ایده آل ها، آنچه هم اکنون روی زمین جریان دارد، حکومت طالبان در افغانستان است و عجالتاً مردم این کشور، به اجبار یا اختیار پذیرای وضع موجود هستند. از این رو، سیاست تهران مبنی بر تنش زدایی از افغانستان، هم به نفع افغان هاست و هم منافع ملی ایران را تامین می کند.
اما موضوع نوشتار حاضر، پرداختن به مقوله افغانستان نیست و دعوت تهران از طرفین درگیر در افغانستان برای گفت و گو، مصالحه و تشکیل حکومت فراگیر، بهانه ای است برای اشاره به یک موضوع داخلی بسیار مهم و ملی.
دقت کنید: جمهوری اسلامی ایران از چه کسی می خواهد وارد مذاکره و مصالحه شود؟ از طالبان که به جزم اندیشی و سلاح محوری شهره است و تاریخچه ای سیاه از جنایات در کارنامه خود دارد.
جمهوری اسلامی ایران از طالبان می خواهد با چه کسی مذاکره و حکومت مشترک فراگیر تشکیل دهد؟ با احمد مسعود و اسماعیل خان که نیروهایش در برابر طالبان جنگ مسلحانه داشته و تا کنون بسیاری از نیروهای طالبان را کشته اند.
و نکته اینجاست که هر دو طرف هم مذاکره را پذیرفته و دور یک میز نشسته اند. پس می شود داخل یک کشور حتی در این سطح هم مذاکره کرد.
برمی گردیم به ایران خودمان؛ وضعیت کشور عیان از آن است که به بیان مکرر نیاز داشته باشد. “گفت و گوی ملی” به منظور ایجاد مفاهمه، مشارکت عمومی در ساختار قدرت و برون رفت از بن بست های سیاسی و اقتصادی، مانند هوا برای تنفس ایران امروز اضطراری است.
متاسفانه آنچه در سپهر سیاسی ایران شاهدش هستیم، این است که حتی یک جناح کامل به نام اصولگرا در قدرت نیست بلکه طیف کوچکی از آن تمام قدرت را در دست گرفته و سایر جریان های درون اصولگرایی را که کوچک ترین زاویه با آنها دارد، حذف کرده است، چه رسد به مشارکت دیگر گروه ها و طیف ها!
این که تمام قدرت و اختیار تصمیم گیری در قبضه یک جریان خاص سیاسی باشد، هر چند امروز برای آن جریان خوشایند و سرمست کننده است اما در نهایت، حتی برای خودش نیز خسارت بار خواهد بود.
ایران و جمهوری اسلامی ایران، در طلیعه قرن جدید هجری شمسی، بیش از هر زمان دیگری نیازمند آن است که اصولگرایان، اصلاح طلبان، ملی مذهبی ها، روشنفکران، روحانیون، دانشگاهیان، نمایندگان اقشار و صنوف و … بدون تصور برتری یکی بر دیگری، وارد یک گفت و گوی ملی شوند و با تعدیل خواسته ها و ایده آل های خود، به راهکارهای اجماعی یا مبتنی بر خواست اکثریت برای برون رفت از بحران برسند.
نمی شود که از طالبان دعوت کرد با دشمنان مسلح خود مذاکره کند و با آنها حکومت فراگیر تشکیل دهد ولی در داخل، بخش بزرگی از ملتی که ایران را با تمام وجود دوست دارد و مخالفانی که حداکثر حرف می زنند و می نویسند را از دایره گفت و گو و حکومت فراگیر کنار گذاشت.
مسوولانی که قدرت را در دست دارید!
باب گفت و گو و حکومت فراگیر را طبق آنچه در انقلاب اسلامی ۵۷ قرار بود اتفاق بیفتد، بگشایید، ایران را نجات دهید و نامی نیک از خود در تاریخ به جای بگذارید؛ حیف است که ایران، ویران شود!