سایت ملیون ایران

حق آموزش به زبان مادری: در نظر و در عمل

امیرحسین گنج بخش

درست هنگامی که خامنه‌ای و دستگاه ولایتش عزم انحلال ایران را کرده‌اند ‏جریانات ضدایرانی یعنی قوم‌گرایان و چپ سوسیالیست در ‏همگامی و همراهی با چنین پروژه‌ای فدرالیسم خود را با حق آموزش به زبان ‏مادری زینت بخشیده‌اند. دریغا که اخیرا برخی از مصدقی‌ها از کسانی که ‏همیار خلیل ملکی و شاهپور بختیار بوده‌اند همکار تجزیه‌طلبان شناخته شده ‏گردیده‌اند. در باره این افراد فقط می‌توان حرف زنده‌یاد دکتر محمدجعفر محجوب ‏مشهورترین متخصص فرهنگ عامیانه درباره کیانوری را یادآوری کرد که گفت ‏‏”پس از یک عمر روزه‌داری با … سگ افطاری کرده است”. نوشته حاضر می‌کوشد نشان می‌دهد چگونه موضوع حق به طور عام و حق آموزش به زبان ‏مادری بازیچه جریانات ضدایرانی می‌شده‌اند. ‏

یوسف‌اش نام نهادند و به گرگش دادند

از زمان تاسیس سازمان ملل متحد و نهادهای وابسته به آن دهها سند و اعلامیه به ‏تصویب رسیده است که مضمون اساسی آن، حقوق افراد و گروه‌های مختلف ‏اجتماعی است که معمولا بر اساس واکنش به وقایع و حوادثی ست که وجدان نوع ‏بشر را جریحه‌دار کرده است. مهم‌ترین این سندها، اعلامیه حقوق بشر است که ‏در واکنش به جنایات و فجایعی بود که فاشیسم و نازیسم مرتکب شده بودند. ‏برابری حقوقی انسان‌ها در برابر تعرض دولت‌ها امکان پدیداری جامعه مدنی را ‏فراهم کرد و به یکی از ارکان دموکراسی لیبرال بدل شد. امروز هم این سند مرجع ‏را می‌توان بزرگترین دستاورد سازمان ملل متحد دانست. نکته مهم درباره این ‏سند رای ممتنع عربستان و شوروی بود که نشانگر همرایی دایمی چپ بی‌وطن و ‏ارتجاع مذهبی است. امری که امروز هم در ایران شاهد آن هستیم.

یکی دیگر از اسنادی که به تصویب سازمان ملل رسید حق ملل در تعیین سرنوشت ‏خویش بود که این سند نیز در راستای استعمارزدایی تصویب شد. برخلاف سند ‏پیشین این سند به مذاق چپ وطنی خوش آمد. زیرا یادآور حق ملل در تعیین ‏سرنوشت استالین بود و می‌توانست به بهترین وجهی برای تجزیه‌طلبی و نابود ‏کردن کشورها مورد سواستفاده قرار بگیرد. کافی است یک قوم خودش را به ‏درجه ملت برساند تا این حق را مطالبه کند. برای مثال کافی ست پذیرفته شود که ‏ملت ایران وجود ندارد بلکه ملت‌های ایرانی وجود دارند. به ناچار این حق نیز باید ‏پذیرفته شود.

در مورد ایران این خطر جدی است، توطئه استالین برای تجزیه ‏ایران بوسیله فرقه دموکرات آذربایجان و حزب دموکرات کردستان نه تنها از یاد ‏نرفته بلکه امروز نیز گستاخانه در قامت بزرگداشت فرقه دموکرات و جمهوری ‏کردستان توسط جریانات قوم‌گرا از یک طرف و احزاب چپ همچون ‏فدایی و توده‌ای برگزار می‌شود. همانطور که گفته شد زمانی که ولی فقیه و ‏ارکانش کمر به نابودی ایران بسته‌اند، امر حق ملل در تعیین سرنوشت خویش که ‏قاعدتا هر انسان آزاده می‌باید از آن دفاع کند، با یک ترفند چندملیتی شدن ملت ‏ایران تبدیل به ابزاری برای نابودی ایران می‌گردد. همه می‌دانیم که اگر درایت ‏احمد قوام و دفاع ترومن از تمامیت ارضی ایران نبود، آذربایجان و کردستان ‏ایران اکنون به زبان روسی صحبت می‌کردند. همانطور که هنوز پس از گذشت ‏‏۳۰ سال از فروپاشی شوروی، زبان روسی زبان رایج جمهوری‌های سابق باقی ‏مانده است.

حق آموزش به زبان مادری

حق آموزش به زبان مادری و نام گذاری ۲۱ فوریه به عنوان روز زبان مادری ‏توسط یونسکو هم به خاطر قتل عام بنگالی‌هایی بود که در پاکستان شرقی می‌‏زیستند. پس از جدایی پاکستان از هند صرفا به دلیل دین مشترک دو پاره ‏جغرافیایی که میان آنها صدها کیلومتر فاصله بود به عنوان پاکستان شرقی و ‏غربی شکل گرفت. دو منطقه با دو تبار و زبان متفاوت با سابقه تاریخی مشترک ‏استعماری زیر قیمومیت پاکستان غربی همزیستی زهرآگینی را شروع کردند. ‏تحمیل اجباری زبان اردو به بنگالی‌ها موجب اعتراض و شورش شد و به ‏سرکوب خون‌آلودی انجامید. سرانجام هم همانطور که پیش‌بینی می‌شد پس از ‏یک جنگ داخلی خونبار کشور بنگلادش بنیان گذاشته شد. اینجا نیز می‌بینیم که ‏حق آموزش به زبان مادری در اصل عارضه جانبی استعمارزدایی و استقلال‏طلبی بوده است.

بزرگداشت حق آموزش زبان مادری در واقعیت به صورت ‏سمبولیک در آمده است. چرا سمبولیک؟ چون در وهله نخست دلیلی برای ‏مخالفت با اصل آموزش کودکان به زبان مادری وجود ندارد. مشکل اصلی ‏برآورده کردن چنان حقی است. همان طور که در کنوانسیون‌های سازمان ملل ‏حق داشتن کار مناسب و مسکن مناسب آورده شده است و قریب به اتفاق کشور‌ها ‏آن را امضا کرده‌اند و البته تامین نشده است. در همین راستا هیچ کشوری در ‏جهان تکرار کنیم، هیچ کشوری در جهان حق کودکان برای آموزش به زبان ‏مادری را تامین نکرده است. برای مثال اگر ترک هستید، کرد هستید، بلوچ، ‏طالشی و یا عرب هستید هیچ کشوری در دنیا نیست که اگر در آن زندگی بکنید ‏شرایط تحصیل فرزند شما به زبان مادری را مهیا کند. حال روشن می‌شود که ‏چرا در ایران این حق طلبیده می‌شود و چطور با فدرالیسم که در شرایط کنونی ‏ایران کلیدواژه‌ای برای جدایی و تجزیه است عجین شده است. ‏

نقش زبان مادری در آموزش‏

چرا در کشورهای پیش رفته ثروتمند و با سیستم دموکراتیک، حق آموزش به ‏زبان مادری به رسمیت شناخته نمی‌شود؟ چون از نظر تامین بودجه لازم غیر ‏قابل اجرا است. اما همین کشورها چندین و چند سازمان غیردولتی را کمک مالی می‌کند تا امر آموزش به زبان مادری را پیش ببرند. یکی از این سازمان‌ها ‏Global Partnership for Education (GPE) نام دارد که هدفش پیش برد ‏آموزش در کشورهای کم‌درآمد است. و همانطور که می‌توان حدس زد در آفریقا ‏پیش از دگر نقاط جهان فعالیت دارد. یکی از مسایل که به آن پرداخته می‌شود، ‏موضوع زبان مادری در آموزش و پیشرفت بچه‌هاست. توضیح واضحات است ‏که زبان هم چون مهم‌ترین ابزار ارتباط در آموزش نقش کلیدی در رشد کودکان ‏دارد. یکی از بزرگترین مشکلات برای فرزندانی است که پدر و مادر بی‌سواد بوده ‏و توانایی کمک به فرزندان را ندارند. این مورد در آفریقا یکی از عوامل اصلی ‏نداشتن نمرات خوب و حتی ترک تحصیل می‌شود. نگارنده این سطور خود در ‏یکی از این پژوهش‌ها در تانزانیا همکاری دارد. هدف این است که با تصویر ‏برداری از مغز نحوه رشد مغز کودکانی که در خانواده‌هایی که پدر و مادر به ‏زبان آموزشی آشنایی ندارند با کودکانی که والدین هم زمان با فرزندشان خواندن و ‏نوشتن را می‌آموزند مقایسه کنند. پژوهش نشان خواهد داد که آیا جدا از اختلاف ‏در موفقیت درسی تفاوتی میان نحوه ارتباط ‏‎ (connectivity)‎بخش‌های مختلف ‏مغز وجود دارد یا خیر؟

در ایران نیز این مشکل تا قبل از دهه ۴۰ به وفور وجود داشت. زجری که ‏افرادی با پدر و مادر بی‌سواد در مناطقی که فارسی تکلم نمی‌شد و به مدرسه می‌‏رفتند کاملا قابل‌فهم است. بسیاری از هویت‌طلب‌ها امروز فرزندان خانواده‌های ‏فقیر و بی‌سوادی هستند که با زحمت بسیار به مدرسه رفته‌اند و بسیارشان هم ‏متاسفانه موقعیت اجتماعی مناسبی پیدا نکرده‌اند و طعمه مناسبی هم برای سازمان‌های کمونیست شدند. و علت این عقب‌ماندگی را به گردن کسانی می‌اندازند که ‏فارسی زبان مادری‌شان است. البته از این هم فراتر می‌روند و فارسی زبانان را ‏از یک قوم برمی‌شمارند. بخش چپ هویت‌طلب از این زمره‌اند. عصبانیت از ‏این وضعیت آنها را بی‌وطن و تجزیه‌طلب می‌کند در حالی که بیشتر افرادی که ‏در خانواده‌های با پدر و مادر با سواد بزرگ شده‌اند روستازادگانی هستند که با ‏زبان مشترک فارسی مشکلی نداشته و ندارند. برای حل این مشکل باید راهی ‏برگزید که کمک به آموزش بهتر کودکان باشد و تجربه آفریقا مهم است.

در وهله ‏نخست بر طبق آمار در صد بی‌سوادی در ایران ۱۵ درصد است که بخش اصلی آن ‏کودکان و سالمندان بالای ۶۰ سال است. این شامل میلیون‌ها نفر می‌شود. پس سواد‏آموزی پدران و مادران به ویژه در روستا‌ها باید در راس برنامه‌ها قرار ‏بگیرد. در ضمن تجربه بسیاری از مهاجران هم این را نشان می‌دهد. فرزندان ‏مهاجرانی که در کشور جدید زبان رسمی را نمی‌دادند با مشکلات بسیار بیشتر در ‏زمینه آموزش مواجه می‌شوند تا فرزندان کسانی که والدین زبان رسمی را می‌‏نویسند و می‌خوانند. برای این منظور برنامه‌ای ملی باید تنظیم شود.

یکی از ‏جالب‌ترین برنامه‌های رژیم گذشته ایجاد سپاه دانش، سپاه بهداشت و سپاه آبادانی ‏و مسکن بود. افراد دوران سربازی خود را در مناطق محروم و دوردست در ‏خدمت آموزش و بهداشت و آبادانی سپری می‌کردند. این بهترین کاری ست که ‏ارتش ملی در دوران صلح می‌تواند ایفا کند. فراموش نکنیم که دستگاه ولایت قصد ‏دارد که خدمت سربازی را ملغی کند. زیرا خدمت سربازی یکی از نمادهای مهم ‏ارتش ملی و لاجرم وحدت ملی ست و نشانه همبستگی همه اقوام ایرانی در دفاع ‏از سرزمین مشترک است.

از نظر فرهنگی هم دیگر مقوله‌ای به نام زبان مادری ‏معنی ندارد، بلکه سخن از زبان‌ها و گویش‌های محلی نقاط مختلف ایران ست که ‏پاسداری و پشتیبانی فرهنگی از آن یکی از وظایف دولت است. می‌ماند زبان ‏رسمی کشور ایران که به صورت تاریخی و طبیعی فارسی بوده است. تغییر آن ‏هزینه انسانی و مالی سنگین خواهد داشت همانطور که آموزش به زبان مادری ‏اگر به حق بدل شود کشوری را ورشکسته می‌کند. مگر آن که در شرایط بحرانی ‏کشور با پیش کشیدن این موضوع کمر به تجزیه ایران بسته شده باشد. گرامی باد ‏روز زبان مادری.‏

‏۲۱ فوریه ۲۰۲۲‏

از: ایران امروز

خروج از نسخه موبایل