داریوش و پروانه فروهر در سالهای واپسین عمرشان به رهبران جریان ملی و دگرگونیخواه درون کشور تبدیل شده بودند؛ و جمهوری اسلامی دیگر نمیتوانست حضور چنین نیرویی را در ایران تحمل کند. نیروی سوم یا راه حل سوم باید از صحنه سیاسی ایران حذف میشد. هدف جمهوری اسلامی از کشتن داریوش و پروانه فروهر حذف هر گونه حرکت ملی و دموکرات و سکولار در جامعه ایران بود.
در تاریخ معاصر ایران، قتل داریوش و پروانه فروهر بیشک یکی از مهمترین ترورهای رهبران سیاسی اپوزیسیون درون کشور بوده است ــ قتلی که واکنش گسترده مردم را در پی داشت و منجر به تظاهرات مردمی بر ضد حکومت پس از هفده سال سکوت شد. چه عواملی باعث شد تا نظام جمهوری اسلامی تصمیم به قتل داریوش و پروانه فروهر بگیرد؟
اگر به صحنه سیاسی کنونی ایران نیک بنگریم، میبینیم که، جز دو نیروی اسلامگرای تندرو و میانهرو، نیروی عمده و جدی دیگری وجود ندارد. ایرانیان در بهترین شرایط و در صورت اذن ولیفقیه مخیرند که، از میان این دو جریان اسلامگرا، که هر دو معتقد به قانون اساسی و ولایت فقیهاند، یکی را برگزینند؛ راه سومی برای آنان باقی نمانده است. حتی برخی از نیروهای بهظاهر سکولار نیز در زیر سایه نیروهای میانهروی اسلامگرا گرد میآیند و از آنان حمایت و در میدان ایشان بازی میکنند. صحنه سیاسی درون ایران چنان خالی شده است که هاشمی رفسنجانی، معمار جمهوری اسلامی کنونی و رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام، برای برخی از مردم نقش رهبر اپوزیسیون را پیدا میکند. اگر به این نکته توجه شود که برخی از نیروهای میانهروی اسلامی در ایران حتی از نیروهای اسلامگرایی که مرسی یا اردوغان نمایندگان آناند تندروتر و واپسگراترند، آن گاه میتوان عمق فاجعه رخداده در ایران را دریافت؛ و این در حالی است که در صحنه سیاسی همه کشورهای مسلمان، که پیشینهای در فعالیتهای حزبی داشتهاند، همواره نیروی سکولار نیرومندی حضور دارد. این وضع برای کشوری مانند ایران، که دارای مردمانی بافرهنگ و پیشروست و در آغاز سده بیستم انقلاب مشروطه را به خود دیده، بسیار دردناک است.
داریوش و پروانه فروهر، که برجستهترین رهبران طیف ملی بودند، شخصیتهایی بودند که میتوانستند جریانی سوم، مستقل از جریانهای درون جمهوری اسلامی، در درون کشور ایجاد کنند. از زمان پایان جنگ ایران و عراق، داریوش و پروانه فروهر بیپروا و دلیرانه همواره میکوشیدند که جو مرگبار و گورستانی حاکم بر کشور را بشکنند. آنان همه مؤلفههای لازم برای تبدیل شدن به نیرویی سوم و ارائه راه حلی متفاوت را داشتند؛ و هدف جمهوری اسلامی از کشتن آنان حذف نیروی سوم و محدود نگاهداشتن صحنه سیاسی کشور به بازیها و صحنهآراییهای درون نظام بود.
داریوش فروهر گفتمانی کاملاً مستقل از جریانهای اصلاحطلب و اصولگرای جمهوری اسلامی داشت. او بهشدت طرفدار جدایی دین از دولت بود و میگفت: «در جهان امروز، درآمیختن دین و دولت بدترین قانونهاست، نارساترین قانونها را پدید میآورد.» (۱) داریوش فروهر در میدان جمهوری اسلامی بازی نمیکرد. او نه قانون اساسی جمهوری اسلامی را قبول داشت و نه نظام جمهوری اسلامی را. او میگفت: «کل نظام جمهوری اسلامی پذیرفتنی نیست، فارغ از اینکه چه کسانی دستاندرکار آناند.» (۲)
به نظر او، برای اینکه نیرویی سوم در ایران شکل بگیرد، نباید وارد بازیهای ضددموکراتیک درونحکومتی شد؛ به ویژه آنکه برگزاری انتخاباتی آزاد در درون جمهوری اسلامی ممکن نیست. او میگفت: «یکی از ترفندهای یکهتازان برکرسیقدرتنشسته در ایران این است که هر از چندگاهی یک نمایش انتخاباتی برگزار کنند و ظاهر آراسته به فرمانروایی خود بدهند.» (۱) فروهر میگفت: «به هیچ وجه، به گمان من، ‘انتخابات آزاد’ در جمهوری اسلامی، که نظامی است واپسگرا و سرکوبگر، امکان ندارد. » (۳)
او به جای شرکت در انتخابات غیرآزاد جمهوری اسلامی، که با نظارت استصوابی عدهایی روحانی واپسگرا و بعضاً جنایتکار و در چارچوب قانون ضددموکراتیک ولایت فقیه برگزار میشد، خواهان همهپرسی برای تدوین قانون اساسی جدید بود: «باید قانون اساسی دیگری را طلب کرد ــ قانون اساسیای که دربرگیرنده حقوق ملت باشد؛ قانون اساسیای که حیثیت ذاتی بشر را آن چنان که در جهان شناخته شده است پاس بدارد… قانون اساسی تازه ایران باید بر پایه جدایی دین از دولت باشد؛ و این قانون اساسی را یک هیئت برگزیده مردم بایستی تهیه و تدوین کند و سپس به همهپرسی بگذارند.» (۱)
خلاصه سیاست راهبردی فروهر درباره جمهوری اسلامی این بود: «جمهوری اسلامی را از درون نمیتوان شکافت و در آن سهمی پیدا کرد؛ بلکه باید یک سامان مردمسالار را پافشارانه از بیرون جمهوری اسلامی خواستار شد»؛ (۲) و برای این کار، «باید مردم را به صحنه رودررویی با جمهوری اسلامی به میدان آورد.» (۲) او میگفت: «به هیچ وجه نباید قهر سنگین مردم را نسبت به این سامان یکهتازانه ضدایرانی کم کرد؛ بلکه باید کوشید که این قهر سنگین، اما خاموش، به یک پرخاش و خروش همگانی بدل شود و دشمن را ــ دشمنی که همه چیز ایران را به بازی گرفته را ــ بازپس زد.» (۱)
دلیری و صراحت کلام در برابر جمهوری اسلامی ویژگی داریوش و پروانه فروهر، این دو رهبر برجسته سیاسی، بود. آنان در برابر فشارها و تهدیدهای نهادهای اطلاعاتی و امنیتی جمهوری اسلامی کوتاه نمیآمدند. در ایران، این ویژگی شوربختانه از کمیابترین ویژگیهاست؛ و اینها سبب شده بود که داریوش و پروانه فروهر زبان گویای ملت ایران در بیان خواستههای تاریخیشان شوند.
مهمترین عناصر گفتمان فروهرها عبارت بود از: «حقوق شهروندی»، «حقوق بشر»، «عدالت اجتماعی»، «دموکراسی»، «برابری حقوقی همه ایرانیان، فارغ از جنسیت و تبار و قوم و مذهب و زبان و نژاد»، «لغو مجازات اعدام»، «ایرانگرایی».
داریوش و پروانه فروهر میکوشیدند که همه نیروهای سیاسی دموکرات و باورمندان به جدایی دین از دولت در درون کشور را متحد کنند و سازمان دهند. در این راه، اتحادی از حزبها و نیروهای ملی، متشکل از ۴ سازمان سیاسی، پدید آوردند. در این جهت، مذاکراتی نیز، از طریق نگارنده، با شخصیتهایی از سازمان جبهه ملی، مانند علی اردلان و پرویز ورجاوند، داشت ــ مذاکراتی که به جزئیات نرسید و با کشتهشدن فروهرها به پایان رسید. داریوش فروهر بیشک برجستهترین شخصیت سیاسی طیف ملی در درون کشور بود. او تنها کسی بود که توانایی متحد کردن و رهبری جریان ملی و دموکرات و سکولار کشور را داشت.
به طور خلاصه میتوان گفت که داریوش فروهر در پی سازمان دادن جریانی سوم ــ جدا از اصولگرایان و اصلاحطلبان ــ بود که از راه جنبشهای اجتماعی بتواند جمهوری اسلامی را به عقب براند و سامانی مردمسالارانه در ایران برقرار سازد.
در سالهای پایانی عمر داریوش و پروانه فروهر، گروههای جوان دانشجویی شروع به برقراری ارتباط با آنان کرده بودند. هر روزه عده این جوانان و دانشجویان بیشتر میشد. نگارنده خود شاهد بود که جوانان از سراسر ایران برای دیدار با وی به خانهاش در خیابان هدایت میآمدند و آرامآرام حضور جوانان مرتبط با او در دانشگاهها آشکارتر میشد. داریوش و پروانه فروهر در سالهای واپسین عمرشان به رهبران جریان ملی و دگرگونیخواه درون کشور تبدیل شده بودند؛ و جمهوری اسلامی دیگر نمیتوانست حضور چنین نیرویی را در ایران تحمل کند. نیروی سوم یا راه حل سوم باید از صحنه سیاسی ایران حذف میشد. هدف جمهوری اسلامی از کشتن داریوش و پروانه فروهر حذف هر گونه حرکت ملی و دموکرات و سکولار در جامعه ایران بود، به گونهای که حیات سیاسی ایران به رقابتهای درون حکومتی منحصر بماند.
سعید بشیرتاش
bashirtash.org
facebook/saeed.bashirtash
(۱) http://asre-nou.net/1383/aban/28/GahRouzaneh144_ParvanehEskandari1.pdf
(۲) http://bashirtash.org/2013/05/30/داریوش-فروهر-کل-نظام-جمهوری-اسلامی-پذی/
(۳) http://bashirtash.org/2013/05/28/داریوش-فروهر-به-هیچوجه-انتخابات-آزاد/
از: گویا