م. روغنی
کتاب “خمینیسم، جستارهایی در باره جمهوری اسلامی” نوشته یرواند آبراهامیان در سال ۱۹۹۳ به زبان انگلیسی و در سال ۲۰۱۹ به فارسی انتشار یافت. آبراهامیان، در این کتاب باور “غربیها” که خمینی را “بنیادگرای مذهبی”، و مترادف با ” تعصب” و ” تندروی” میسنجند با چالش روبرو ساخته و اصطلاح “پوپولیسم” را برای بیان ” انعطاف پذیری ایدئولوژیک و انعطاف پذیری نظری خمینی” مناسب تر میداند[۱]. این نویسنده چنین استدلال میکند که ” [برچسب] یکی از گونههای بنیادگرایی … کل جنبش او را ناتوان از انطباق با دنیای مدرن ” میپندارد، در عوض “نوعی از پوپولیسم…ظرفیت تغییر و پذیرش تجدد ” را برای نظامش در نظر میگیرد.
چنین پیداست که پس از گذشت بیش از یک دهه از تسلط خمینیسم بر سرنوشت کشور و تصویب قوانین ارتجاعی دینی از جمله قانونهای “حدود و قصاص” گنجاندن نهادهای شورای نگهبان، ولایت فقیه و پس از آن ولایت مطلقه فقیه در قانون اساسی، اعمال تبعیضهای قرون وسطایی علیه زنان و اقلیتهای مذهبی، سرکوب کلیه احزاب و گروههای سیاسی از جمله حزب تودهی پیرو “خط امام”، کشتار هزاران زندانی سیاسی در سال ۶۷، انزوای کشور در اثر گروگانگیری در سفارت آمریکا و طولانی کردن جنگ ایران و عراق به مدت ۸ سال با هدف “آزادسازی قدس” در توهمات ابراهامیان نسبت به رژیم اسلامی در زمان انتشار کتاب مورد بحث تغییری ایجاد نکرده است.
وی مینویسد: “اگر خمینیسم را نوعی از پوپولیسم بنگاریم، …. [نظام اسلامی] حتی ممکن است … در نهایت به تکثرگرایی سیاسی، برابری جنسیتی، حقوق فردی و حتی دموکراسی اجتماعی نیز منتهی بشود”![۲]
آبراهامیان در مصاحبهای در سال ۱۳۹۹، ناکامی توهماتش نسبت به نظام خمینیستی را با چیره شدن “پوپولیسم راستگرا” توجیه میکند و بدون توجه به ماهیت این نظام دلیل آنرا فشار خارجی میسنجد: ” اول دولت بوش و پس از آن هم، دولت ترامپ.”![۳]
واقعیتها بر تحلیلهای بالا خط بطلان میکشد. از جمله در قانون اساسی جمهوری اسلامی نه از رسیدن به برابری جنسیتی و دموکراسی اجتماعی خبری است و نه حقوق فردی. در مقدمه این قانون هدف نهایی “حرکت به سوی الله” و از جمله “تشکیل امت جهانی” اعلام شده است[۴].
کارکرد خمینیسم و سپس خامنهایسم بیشتر به یک نظام فاشیستی از گونه موسولینی در ایتالیا شبیه است تا یک رژیم پوپولیستی که به باور آبراهامیان “[در] تکاپوی دولتملتها برای ورود به دنیای مدرن است”[۵]
فاشیسم موسولینی
موسولینی پس از جنگ اول جهانی با گسست از حزب سوسیالیست “دستههای پیکارجو” (Fasci di combatimento) را بنا نهاد که به حزب ناسیونالسیت افراطی فاشیست شهرت یافت. هواداران وی را “پیراهن سیاهها”(camicie nere) مینامیدند که یکی از هدفهایشان ترساندن و ترور مخالفین چپگرا بود.[۶]
پیراهن سیاههای حزب فاشیست ایتالیا
در اکتبر سال ۱۹۲۲ فاشیستها به سوی روم راهپیمایی کردند و امانول سوم پادشاه ایتالیا که از دولت پارلمانی این کشور ناامید شده بود، موسولینی را به عنوان نخست وزیر برگزید. وی در ابتدا با مجلس همکاری نشان میداد اما بهزودی به یاری پلیس ددمنشش به دیکتاتور ایتالیا تبدیل شد. در سال ۱۹۲۴، خیزش سوسیالیستها علیه وی سرکوب و در سال ۱۹۲۵ دولت فاشیستی ایتالیا بهطور رسمی تشکیل و موسولینی دوچه (Duce) یا رهبر نامیده شد.[۷]
موسولینی در سال ۱۹۳۵ اتیوپی را اشغال کرد و در سال ۱۹۳۶، با پشتیبانی از دولت ناسیونالیست فرانکو در جنگ داخلی اسپانیا به هیتلر پیوست که در سال ۱۹۳۷ به امضای پیمان همکاری در سیاست خارجی میان این دو کشور انجامید.
موسولینی در جنگ جهانی دوم ناتوانیهای بسیاری از خود نشان داد که در سال ۱۹۴۳، با شورش در حزب فاشیست علیه وی و تصرف جنوب ایتالیا بهوسیله متفقین به دستگیریاش انجامید. در سپتامبر ۱۹۴۴، ایتالیا تسلیم متفقین شد. پس از فروپاشی آلمان نازی در سال ۱۹۴۵، موسولینی به دام پارتیزانها افتاد و در آوریل همین سال تیرباران شد. جسد وی، همسرش و شماری دیگر از فاشیستها در شهر میلان وارونه آویزان گردید.
تشابههای خمینیسم و خامنهایسم با فاشیسم
رژیم اسلامی بهطور ماهوی با فاشیسم موسولینی متفاوت است. اولی دینی بنیادگرا و دومی کاملا غیردینی بود هرچند بهرهگیری ابزاری از مذهب در هر دو برجسته است. با این وجود تشابههای بسیاری میان این دو نظام ایدئولوژیک دیده میشود. البته مقایسه دو نظام هدفی اسلامستیزانه را پی نمیگیرد به ویژه اینکه از دین اسلام همچون دیگر ادیان خوانشهای متفاوتی موجود است.
۱- جنایت و کشتار
هر چند مسئولیت اصلی جنایتها در جنگ دوم جهانی به نازیها برمی گردد اما ایتالیای فاشیست نیز در آن نقش ایفا نمود. حمله موسولینی به اتیوپی برپایه خواب و خیال “رهبر” برای بازگرداندن شوکت و احترام روم باستان به یک کارزار استعماری انجامید که در آن نیروهای ایتالیایی از بمبهای شیمیایی (gas bombs) نیز بهره گرفتند در این جنگ دهها هزار نفر به قتل رسادند.
خمینی آدمکشی، قصاص و اجرای حدود را بر مبنای دستورات الهی “رحمت” (مهربانی) مینامید.[۸] خمینی در پی تشکیل “امت واحده اسلامی” بود. جنگ را به سود اسلام میسنجید و با کشدادن جنگ ایران و عراق صدها هزار نفر بهویژه جوانان خردسال را که دستهجمعی بر روی میدانهای مینگذاری شده فرستاده میشدند به کشتن داد. از اعدام بازماندگان دوران پادشاهی و هزاران زندانی سیاسی در دهه ۶۰ هیچ تردیدی به خود راه نداد.
خامنهای بر پایه توهم ایجاد “تمدن اسلامی” و با بهرهگیری از نیروهای نیابتی شیعه وابسته به سپاه قدس در کنار اسد دیکتاتور و پوتین، مسئول قتل صدها هزار نفر در سوریه و آوراگی میلیون نفر است. ایجاد بی ثباتی در یمن، عراق و لبنان جنبه دیگر راهبردهای خارجی ایده ئولوژیک ولی فقیه مطلقه است. آدم ربایی، ترور مخالفین در خارج کشور و کشتن آنها در زندانها و گروگان گیری دو تابعیتیها گوشهای از رفتارهای فاشیستی خامنه ایسم است. به گزارش عفو بین المل در سال ۲۰۲۱، ۵۴ درصد اعدامهای جهان در ایران صورت گرفته است.
۲- نیروهای اطلاعاتی و امنیتی
موسولینی مخالفین و کسانی را که از اطاعت نسبت به رهبر سرپیچی میکردند به زندان میانداخت. پلیس مخفی فاشیست به نام “سازمان پاسداری و سرکوب مخالفین فاشیسم” حدود ۵ هزار مامور داشت که با دخالت در تمام جنبههای زندگی شهروندان در پی ریشهکنی هرگونه مخالفت با ایدههای فاشیستی بود. بسیاری از مخالفان فاشیسم بهناچار از کشور گریختند.
خمینی با توجه با برخورداری از حمایت تودهای، مردم را به جاسوسی و خبرچینی فرامیخواند و برای شناسایی مخالفین که “ضدانقلاب” نامیده میشدند به کمیتههای انقلاب و سپس به وزارت اطلاعات بسنده نمیکرد. سپاه که در جنگ ایران و عراق آبدیده میشد بهتدریج به نیروی اصلی سرکوب تبدیل گردید.
از آنجا که خامنهای از محبوبیت تودهای خمینی برخوردار نبود از ابتدا بر نیروهای امنیتی و بهویژه سپاه تکیه زد بهطوری که پس از گذشت بیش از چهار دهه و تضعیف شدید پایگاه اجتماعی نظام دینی “سرنیزه” نقش اصلی را در نگهداری “عمود نظام” ایفا مینماید.
یگان ویژه یکی از نیروهای اصلی سرکوب
هم اکنون خامنهای از خدمات ۱۶ نهاد اطلاعاتی[۹] و البته ملوکالطوایفی برخوردار است و دستگاه سرکوب نظام دینی دارای هفت لایه شامل “بخشهای مختلف شبهنظامی، نظامی، اطلاعاتی، عملیاتی، قضایی، رسانهای و تبلیغاتی و حتی مالی”[۱۰] میگردد.
بهتازگی با توجه به اعتراضات گسترده و مداوم صنفی و سیاسی در کشور، سازمان اطلاعات نیروی انتظامی به وزارت اطلاعات و اطلاعات سپاه نیز افزوده شد.
نفوذ اسرائیل در سازمانهای اطلاعاتی و امنیتی خامنهای بیکفایتیشان را نشان داده است. ظاهرا این نهادها تنها برای سرکوب خیزشهای مردمی از کارآیی لازم بهره مند بودهاند.
۳- مدرنیتهستیزی
فاشیسم ارزشهای لیبرالیسم شامل تکثرگرایی، آزادیهای فردی و چند گونگی نژادی و فرهنگی را برنمیتابید. این ایدئولوژی واکنشی مستقیم علیه مدرنیته و ایدههای روشنگری بود که با شعار “سال ۱۷۸۹، مرده است” (اشاره به انقلاب کبیر فرانسه) نمایان میشد.
خمینی بهجز با دستورات الهی و قوانین “اسلام عزیز” با هیچ مکتب فکری دیگری سازگاری نشان نمیداد. با وجود نفی پارلمان و قوانین بشرساخته در سالهای پیش از انقلاب، به پذیرش نظام انتخاباتی پارلمانی به ناچار تن داد اما با در نظر گرفتن اختیارات قانونی و فراقانونی نهاد ولایت فقیه و نقش مخرب شورای نگهبان در قانون اساسی و اجرای انتخاباتهای مهندسیشده به ویژه در دوران خامنهای نقش این نهاد “مدرن” به مجری فرامین ولایت تبدیل شده است.
خامنهای غربستیز تنها پیشرفتهای علمی مدرنیته را بهرسمیت میشناسد و با سفسطه رفع تبعیض علیه زنان از جمله ضدیت با حجاب اجباری، باور به آزادیهای فردی و دمکراسی را “فاضلابهای مدرنیته “[۱۱] مینامد. خامنهای بر “مردمسالاری دینی” تاکید میکند که حاصل آن از جمله کودتای انتخاباتی در سال ۸۸ و برکشیدن رییسی عضو هیات مرگ برکرسی ریاست جمهوری کشور بوده است.
۴- افزایش جمعیت
در دوران فاشیسم از زنان خواسته میشد که به مادری و خانهداری به پردازند. از آنان انتظار میرفت که از مردان اطاعت کنند در غیر اینصورت تنبیه میشدند. افزون براین موسولینی میخواست که جمعیت کشور و نسل فاشسیتها در آینده افزایش چشمگیر یابد. خانوادههای گسترده برای فاشیسم بهتر بود. دولت فاشیست زنان پر فرزند را جایزه میداد و مردان مجرد مالیات بیشتری میپرداختند. زنان لیبرال بیمار به شمار میآمدند.
به باور علیرضا مرندی[۱۲] یکی از دست اندرکاران سیاست و قانون کنترل جمعیت در دهه ۷۰، خمینی پیش از مرگش به بررسی کاهش جمعیت رای مثبت داده بود چرا که کارشناسان امکانات کشور برای تامین نیازهای جمعیت بیشتر را محدود و آینده نظام را که برای خمینی که ” اوجب و واجبات ” بود در خطر میسنجیدند. راهبرد کاهش جمعیت در سال ۱۳۷۳ تصویب و با شعار “فرزند کمتر زندگی بهتر” به مدت ۲۰ سال اجرا گردید.
با تقویت اولویتهای خامنهای در دهه ۹۰، تحقق جاهطلبیهای ایدئولوژیک از جمله افزایش جمعیت که به باور وی برایش “اقتدار” میآورد، مورد تاکید بیشتر قرار گرفت. و از سال ۹۰ تا ۱۴۰۰ موضوع افزایش جمعیت پنجاه بار در سخنرانیهایش تکرار شد[۱۳]. اگر پارهای از روحانیون سنتی افزایش جمعیت اقلیت سنی کشور را نگرانیزا میسنجیدند اما به باور سعید بشیرتاش گرایش ایدئولوژیک خامنهای برای ایجاد “امپراتوری شیعه”[۱۴] و رویارویی با تمدن غرب عامل اصلی اصرار خامنهای به افزایش جمعیت تا ۱۵۰ میلیون نفر به شمار میآمد.
در راستای اجرای فرمان خامنهای غربالگری و استفاده از ابزارهای پیشگیری ممنوع و محدودیتهای بسیاری علیه سقط جنین به اجرا گذاشته شده که با افزایش سقط جنینهای غیر قانونی سلامت مادران را با خطرهای جدی روبرو ساخته است. در الویت قرار گرفتن وظیفه خانهداری، شوهر داری و تولید فرزند و نفرت از “برابری جنسیتی” در گفتمان خامنهای را میتوان بهرهگیری ایدئولوژیک خامنهایسم از زنان به شمار آورد.
۵- آموزش و پرورش
حزب فاشیست ایتالیا برای پرورش فاشیستی نسلهای آینده به ویژه در دبستانها سرمایهگذاری بسیاری کرد. آموزگاران “متعهد” برای تربیت کودکان برپایه ارزشهای فاشیسم از جمله روحیه از خود گذشتگی، قهرمانی، فرمانبرداری مطلق از مقامات و حفاظت از ملت ایتالیا به کار گرفته شدند.
روند ایدئولوژ سازی در دانشگاهها نیز پیگیری میشد. در این نهادها از جمله دانشجویان پسر میبایست در فعالیتهای آموزشی نظامی شرکت میجستند و برای دختران دانشجو اشکال دیگری از خدمات مدنی در نظر گرفته شده بود.[۱۵]
خمینی از پیش از انقلاب مخالفتش را با مدارس نوین آشکارا بیان داشته آنها را محل “نصرانی و بیدینی” کردن کودکان به شمار میآورد. بنابراین پس از پیروزی انقلاب خمینیسم کوشید مدارس را به محل “مسلمانسازی” و “امتسازی” و اینکه “تعلیم و تربیت عبادت است” تبدیل سازد. خمینی “تربیت و تزکیه” را مقدم بر تعلیم اعلام کرد و برای گسست از آموزش و پرورش مدرن با بهرهگیری از تعطیلات مدارس در سال ۱۳۵۹، و در پی انقلاب فرهنگی بیش از چهل هزار آموزگار و دانشآموز همراه با هزاران استاد و دانشجو را از ادامه کار و تحصیل محروم ساخت.[۱۶]
هدف این بود که مراکز آموزشی را از آموزگاران و استادان سکولار که قادر به تربیت “انسان مکتبی” نبودند پاکسازی کند. به موازات این دگرگونیها انجمنهای اسلامی و امور تربیتی در نهادهای آموزشی نقش چشم و گوش رژیم و جاسوسی و خبرچینی را بر عهده گرفتند.
همزمان با پاکسازی کتابهای درسی از مطالب مدرن و کلیه نمادهای رژیم گذشته و حتی اشعار فردوسی و دیگر شاعران سرشناس، زنهای چادر بهسر خانهدار و مردهای ریشدار رئیس خانوار وارد دروس مدارس شدند. خمینیسم در نظر داشت “زمینه را برای انقلاب اسلامی جهانی امام زمان…” آماده سازد.[۱۷]
در حالی که نظام آموزشی ایران یکی از ایدئولوژیکترین و مذهبیترین نظامهای آموزشی دنیاست، خامنهای در نشست با برخی از آموزگاران “منتخب” بدون اشاره به گرفتاریهای معیشتی معلمان و اعتراضات گسترده آنان، خواستار حذف مطالب غیر مفید از کتابهای درسی شده از عدم معرفی کافی خمینی در این کتابها گله و حتی به دهها جلد کتاب “صحیفه نور” اشاره میکند. اما در واقعیت امر در اکثر کتابهای آموزشی حتی نامرتبط، مطالب فراوانی در باره انقلاب، خمینی و شهدای جنگ ایران و عراق و مدافع حرم گنجانده شده است.
سند شورای عالی انقلاب فرهنگی که قرار بود انقلابی با شکوه در نظام آموزشی کشور ایجاد کند در نهایت سبب انزوای کشور و ابزاری برای به حاشیه راندن اسناد علمی و استانداردهای بینالمللی مانند سند ۲۰۳۰ یونسکو و خروج ایران از مبادلات علمی و آموزشی جهانی شده است. این سند هدف نهایی نظام آموزشی کشور را “تربیت انسان منتظر ظهور” و “راهنمای دانش آموزان برای رسیدن به حیات طیبه” میسنجد.[۱۸]
حذف آثار بسیاری از نویسنگان و شاعران معاصر و جایگزین کردن آنها با اشعار بیمحتوای “انقلابی”، تطهیر روسیه در کتابهای تاریخ، حذف پادشاهای ایران باستان و آرامگاه کورش و دستکاری در آثار نویسندگان را میتوان از جمله ویژگیهای نظام آموزشی خامنهایسم به شمار آورد.[۱۹]
جنبش پارتیزانی و مقاومت علیه فاشیسم و نازیسم در ایتالیا از سربازان پیشین و هواداران احزاب ضد فاشیست همچون کمونیستها، دمکراتهای مسیحی، سوسیالیستها و لیبرالها تشکیل یافته بود که بیشتر در تابستان در تپهها و کوهها با برخورداری از پشتیبانی روستاییان علیه نیروهای فاشیست و نازی میجنگیدند. بهطورکلی حدود دویست هزار پارتیزن فعال بودند که شمار هفتاد هزار تن از آنان به اضافه غیر نظامیان بهدست فاشیستها و نازیها کشته شدند.[۲۰]
بهطور کلی اتحاد این نیروها صرفنظر از شکل مبارزهشان موجب پیروزی علیه دو نظام جنایتکار در جنگ دوم جهانی شد که شاید به تواند سرمشق اپوزیسیون صد پاره ایرانی در مبارزه علیه نظام قرون وسطی ولایت فقیه گردد.
خرداد ۱۴۰۱
mrowghani.com
————————————
[۱] – آبراهامیان، خمینیسم، ترجمه کسری امیرشاهی، ص. ۱۷
[۲] – همان ص. ۱۷
[۳] – ایمان گنجی، خمینیسم، در گفت و گو با یرواند آبراهامیان، رادیو زمانه، ۲۶ دیماه ۱۳۹۹
[۴] – جهانگیر منصور، قانون اساسی جمهوری اسلامی، نشر دوران، چاپ بیست و هشتم، ۱۳۸۶
[۵] – آبراهامیان ص. ۱۷
[۶] – Mussolini founds the Fascist party, History.com, March 23, 1919
[۷] – همان جا
[۸] – صحیفه نور شماره ۱۹ ص. ۱۱۴
[۹] – بهنام قلی پور، نتایج یک تحقیق: ۱۶ نهاد اطلاعاتی در جمهوری اسلامی که هر یک ساز خود را میزنند، گلوبال نیوز، دسامبر ۲۱، ۲۰۲۱
[۱۰] – مراد ویسی، لایههای هفت گانه سازمان سرکوب در جمهوری اسلامی، رادیو فردا، ۱۸ مرداد ۱۳۹۷
[۱۱] – خامنهای، بیانات در دیدار با جوانان اصفهان، ۱۲/۰۸/۱۳۸۰
[۱۲] – چرا امام (س) به فرزند کمتر زندگی بهتر مجوز دادند؟ پرتال امام خمینی، ۱۸/۰۴/۱۳۹۳
[۱۳] – تالید ۵۰ باره امام خامنهای در باره مسئله جمعهت، خبرگزاری تسنیم، ۳۰ فروردین ۱۴۰۰
[۱۴] – محمد رضا یزدان پناه، خامنهای و افزایش جمعیت؛ ” امپراطوری شیعه” یا ” توجیه اقتصادی”، رادیو فردا، ۰۶/ا۰۲/۱۳۹۳
[۱۵] – Helga, Life in Italy under the rule of Mussolini, Lifeinitaly.com, April 06, 2021
[۱۶] – اسد سیف، آموزش و پرورش؛ جدال بی پایان کهنه با نو، دویچه وله فارسی، ۱۷/۰۹/۲۰۲۱
[۱۷] – همان جا
[۱۸] – نجات بهرامی، خامنهای از سیستم آموزشی ایران چه میخواهد؟ رادیو فردا، ۲۹ اردیبشت ۱۴۰۱
[۱۹] – همان
[۲۰] – The partisans and resistance, Britannica
از: ایران امروز