در روزهای گذشته ویدیوی مشاجره چند زن جوان مخالف با حجاب اجباری با زن محجبهای که آنها را به خاطر نوع پوششان تهدید میکند، در رسانههای اجتماعی به شکلی گسترده بازنشر شد.
در این ویدیو، یک زن چادری شهروندی را که حجاب خود را در فضای عمومی از سر برداشته، تهدید میکند که فیلم او را گرفته و «به سپاه [پاسداران]» خواهد داد؛ اما در نهایت مخالفان او موفق میشوند، او را از اتوبوس پیاده کنند. تصاویری هم منتشر شده که نشان میدهد جای دندانهای زن «آمر به معروف و ناهی از منکر» روی دست شهروندی که حجاب از سر برداشته نقش بسته است.
خبرگزاری فارس، رسانه نزدیک به سپاه پاسداران روز یکشنبه ۲۶ تیرماه ادعا کرد که زنی که به دخالت یک زن دیگر به وضعیت پوشش خود در اتوبوس واکنش نشان داده، بازداشت شده است. این رسانه مدعی شد که این ویدیو مربوط به یکماه قبل است و ارتباطی با کمپین تازه مبارزه با حجاب اجباری که روز ۲۱ تیرماه همزمان با آغاز هفته «گرامیداشت حجاب و عفاف» آغاز شده است، ندارد.
انتشار این ویدیو واکنشهای زیادی را به دنبال داشته است. شماری از کاربران فضای مجازی با انتقاد از اینکه حکومت از یک سو و کمپینهای مخالفت با حجاب اجباری از سوی دیگر به «دوقطبی کردن فضای جامعه» دست زدهاند، نسبت به انتشار چنین ویدیوهایی انتقاد کردند.
شماری دیگر از کاربران بر این باورند که افرادی همچون زن محجبه این ویدیو بخشی از بازوی سرکوب در جمهوری اسلامی هستند و سالهاست که با تحمیل عقاید خود به زور و با استفاده از اتصال به نهاد قدرت، بخشی از جامعه را نادیده میگیرند.
اما آیا استفاده از عبارت «دو قطبیسازی جامعه» یا «مردم مقابل مردم» در چنین شرایطی درست است؟ آیا در ساختار جمهوری اسلامی زن محجبه این ویدیو با زنی که خواهان انتخاب حق پوشش است، در جایگاهی برابر قرار دارد؟ چرا جمهوری اسلامی به دنبال تحمیل الگوی پوشش خود به زنان ایرانی است و آن را آنقدر با اهمیت میداند که مقامات آن در سخنرانیهایشان از حجاب به عنوان «خاکریز اول» یاد میکنند و میگویند، اگر این سنگر از دست برود، نظام از دست خواهد رفت؟
***
یکی از روشهای نظامهای تمامیتخواه برای قدرتنمایی «یکسانسازی» جامعه است. از نازیها در آلمان تا دولتهای کمونیستی در شوروی سابق و چین و کرهشمالی با طراحی لباسهای متحدالشکل و یونیفورمهای یکسان، شرکت در فعالیتهای یکسان یا حتی خواندن آهنگهای دستهجمعی تلاش میکردند، فرآیند مطیعسازی بدنها و به طبع آن مطیع کردن جامعه را نهادینه کنند.
جمهوری اسلامی نیز طی بیش از چهاردهه گذشته تلاش کرده است، از دستاویز حجاب اجباری به عنوان یک «ابزار سیاسی» با هدف سرکوب بخش بزرگی از جامعه یعنی زنان در بزنگاههای حساس استفاده کند.
خوانش حکومت از حجاب چیست؟
«مهرداد درویشپور»، جامعهشناس و استاد «دانشگاه ملاردالن» در سوئد بر این باور است که فلسفه حجاب ریشه در «کنترل سکشوالیته زنان» دارد و برخواسته از نگرشی است که زنان را «ابژه جنسی» تعریف میکند.
این جامعهشناساین جامعهشناس با اشاره به اینکه رابطه جنسیت باقدرت سیاسی از جمله با تحمیل حجاب اجباری بخشی از پروژه تحکیم اقتدار سیاسی بنیادگرایی اسلامی در ایران بوده است به ایرانوایر میگوید: «حکومتهای اسلامی با نقاب، چادر، مقنعه و به طور کلی حجاب تلاش میکنند، تصویر زن به عنوان ابژه جنسی را لاپوشانی کنند؛ آنهم نه به قصد اینکه کرامت و شخصیت زن را به رسمیت بشناسند، بلکه با جنسیتزدایی از زن این کار را انجام میدهند. من یک نمونه مثال میزنم! شما اگر کسی را در یک گونی بیاندازید، شکل و قیافهاش مشخص نیست. اصلا معلوم نمیشود که او زن است یا مرد. بنابراین اگر بدن و هویت جنسی زن به بهانه حفظ کرامت انسانی و با ایده از بین بردن نگاهی که زن را ابژه جنسی میداند، پوشانده شود؛ این نهتنها ایدهای زنستیزانه است که به نوعی توهین به مردان جامعه نیز هست. چرا که مردان را به موجوداتی که با دیدن بدن زن هوش و حواس از دست میدهند، تقلیل میدهد.»
مهرداد درویشپور با تاکید بر این نکته که «در جوامع پیشرفته راه مبارزه با تفکری که زنان را ابژه جنسی تعریف میکند، هرگز پوشاندن بدن زنان نبوده، بلکه تلاش برای تغییر نگاه مردان بوده است»، بر خوانش حکومت ایران از حجاب و «زنستیزانه» بودن آن تاکید میکند: «این نگاه من است؛ اما همزمان باید بدانیم که به رغم تمامی انتقادهایی که به فلسفه حجاب وارد است، بخش زیادی از زنان ایران با حجاب مقابله نمیکنند، چرا که آن را بخشی از اعتقاد افراد میدانند.»
آیا این تقابل مردم با مردم است؟
۲۱ تیرماه سال جاری و در روزی که در تقویم جمهوری اسلامی روز گرامیداشت «حجاب و عفاف» نامیده میشود، کارزار «حجاب بیحجاب» در ایران آغاز شد. این کارزار از زنان میخواست در هرجا که هستند روسری از سر بردارند. در واکنش به این اقدام زنان، «محمد حسنی»، رییس سازمان عقیدتی سیاسی ارتش، حجاب و عفاف را «خاکریز اول مقابله با جنگ نرم دشمن» توصیف کرد و گفت اگر این خاکریز از دست برود، خاکریزهای دیگرمان را نیز از دست خواهیم داد.
مهرداد درویشپور با اشاره به این اظهارنظرها میگوید: «درست از فردای انقلاب ۵۷ تلاش شد که حجاب، اجباری شود. به عبارت دیگر حجاب اجباری پرچم ایدئولوژیک بنیادگرایی اسلامی شد و این برای حکومت دارای اهمیت کلیدی است. جمهوری اسلامی نه تنها در همان سال اول پیروزی انقلاب نخستین تجمع ۸ مارس، روز جهانی زنان را در ایران به شدت سرکوب کرد که در سالهای نخست بعد از انقلاب سالانه ۱۲۳ هزار نفر به جرم بدحجابی دستگیر میشدند. بنابراین نبرد بین زنان و حکومت بر سر حجاب اجباری یک نبرد جدی و واقعی است.»
به باور این جامعهشناس جمهوری اسلامی با ایجاد الگوی مشخصی از پوشش برای زنان به دنبال «اقتدارگرایی» است: «تبلیغ و ترویج حجاب اجباری در واقع تحمیل یونیفرم نظام جمهوری اسلامی به زنان است و همانطور که پیشتر گفتم، مبارزه و مقابله زنان ایران نه با افرادی است که حجاب را انتخاب کردهاند؛ بلکه با تفکری است که آزادی حق پوشش را از آنها گرفته است.»
چه کسی جامعه را دوقطبی کرد؟
«سمیه توحیدلو»، جامعهشناس و پژوهشگر ساکن ایران یکی از افرادی است که معتقد است، جامعه ایران از یک سو توسط رفتارهای افراطگرایانه حکومت برای مقابله با «بدحجابان» و از سوی دیگر ایدهپردازان کمپینهای مقابله با حجاب اجباری دو قطبی شده است.
او در حساب کاربری خود در یک رشته توییت بلند نوشته است: «به خدا که دوقطبیسازی و انداختن مردم عادی و اتفاقا از طبقات متوسط و پایینتر به جان هم، هنر نیست. آنکه در شهر بدون ماشین شخصی تردد داره یا با حمل و نقل عمومی رفت و آمد میکند، از همان جنس مردم خسته و در حال له شدنیست که دوگروه تلاش میکنند به جان هم بیاندازندشان.»
یکی دیگر از کاربران توییتر در مواجهه با ادعای دوقطبی شدن جامعه این فرضیه را از اساس نادرست خوانده و با اشاره به «امتیازات ویژه مردمی که از نظر عقیده و ظاهر به حاکمیت نزدیکتر هستند» نوشته است: «این بحث مردم و غیر مردم بیمعناست. ایران هرگز جامعه یکدستی نبوده . از اول خودی و ناخودی وجود داشته و این اصلا پدیده جدیدی نیست؛ اما با به اوج رسیدن خفقان اجتماعی و اقتصادی و سیاسی، آدمها دارند عکسالعمل نشان میدهند. چیزی که تا چند سال قبل میپذیرفتند را نمیپذیرند؛ مثل همین تذکر حجاب. اتفاقی که الان شاهدش هستیم نتیجه مستقیم چندین سال سرکوب مداوم زنان از طرف حکومت است.»
اینها دو واکنش از انبوده بحثهایی است که حول این ماجرا شکل گرفته است. مهرداد درویشپور در پاسخ به این پرسش که آیا به واقع این مردم هستند که مقابل مردم ایستادهاند میگوید: «این دوقطبی بودن به باور من بین بخشهای گوناگون جامعه نیست. این دوقطبیسازی بین ایده تحمیل حجاب اجباری و ایده مبارزه با حجاب اجباری است؛ اما این ادعا که مردم مقابل هم هستند، ادعای درستی نیست. دستکم من تا به امروز ندیدهام که زنان مخالف حجاب اجباری، روسری و چادر از سر زنان محجبه بردارند و بگویند تو نباید حجاب داشته باشی؛ اما حق دارد که روسری از سر خود بردارد.»
آتشبه اختیارها؛ بخشی از مشکل یا بخشی از راهحل؟
شمار زیادی از افرادی که به ویدیوی زن محجبه سوار بر اتوبوس واکنش نشان دادهاند، میگویند، او بخشی از «بازوی سرکوب» است. مهرداد درویشپور به نوعی این ایده را تایید میکند و میگوید: «حکومتهای توتالیتر به طور کلی، حکومت اسلامی به طور اخص به لحاظ ایدئولوژیک به نیروهای سرکوبگر رسمی خود بسنده نمیکند. بلکه تلاش میکند نیروهای حزباللهی، بسیجیها و آتش به اختیاران را در این زمینه با خود همراه کند. این اتفاق امتیاز دیگری هم برای حاکمیت دارد. حکومت میداند که وقتی نیروی انتظامی و پلیس وارد عمل بشوند، واکنش جامعه به دلیل انزجاری که از حکومت دارد خیلی بیشتر میشود. بنابراین بخشی از جامعه را سازمان میدهد که در این زمینه وارد عمل بشوند و این نگاه را بهوجود بیاورند که این تبلیغ و ترویج حجاب دارد توسط طرفدارانشان در جامعه اتفاق میافتد.»
درگیری شهروندان با افرادی که به خود اجازه میدهند درباره نوع انتخاب پوشش آنها اظهارنظر کنند، اولین بار نیست که در خیابانهای ایران رخ میدهد. حالا اما با گستردهتر شدن فعالیت نیروهای گشت ارشاد در شهرها و محلهها و ورود آنها به فضای سرپوشیده عمومی از جمله سازمانها و ادارات دولتی، بانکها، بیمارستانها و مراکز درمانی به نظر میرسد، خشم عمومی نسبت به این تذکرها بیشتر شده است.
از: ایران وایر