سایت ملیون ایران

آیا برخورد با لیونل مسی بازتاب‌دهنده‌ بخش بدهنجار جامعه‌ ایرانی است؟

آنچه این روزها در صفحه‌ فیس‌بوک لیونل مسی می‌گذرد، چه نسبتی با جامعه ایران دارد؟ آیا قله‌ کوه یخی است که در قالب ده‌ها هزار کامنت غیراخلاقی و توهین‌آمیز در صفحه‌ فوق ستاره‌ فوتبال جهان، جلوه‌گر شده است؟

یا بازتاب‌دهنده‌ اغراق‌گونه‌ بخش بدهنجار جامعه‌ ایرانی است؟ آیا آنچه بر سر کاپیتان تیم ملی فوتبال آرژانتین می‌آید، محصول جمهوری اسلامی است یا ریشه در فرهنگ و خلق و خوی ایرانیان دارد؟

پاسخ به این پرسش‌ها و سئوال‌های مشابه، هر یک نیازمند تحقیقی علمی و مفصل است؛ پژوهشی که بتواند با نگاهی همه‌جانبه، علل و ریشه‌های رویداد اخیر را نیز توضیح دهد.

اما به‌نظر می‌رسد بتوان با اطمینان گفت که آنچه ـ به بهانه‌ هم‌گروه شدن تیم ملی فوتبال ایران با آرژانتین در جام جهانی ۲۰۱۴ ـ در صفحه‌ فیس‌بوک مسی در حال وقوع است، دست‌کم زاویه‌ای مهمی از جامعه ایران را بازتاب می‌دهد که به واسطه‌ فوتبال و با ابزار شبکه‌های اجتماعی مجازی، منعکس می‌شود.

آن‌هایی که اهل فوتبال و استادیوم هستند، یا از کانال رسانه‌ها از آنچه در ورزشگاه‌های کشور می‌گذرد، خبر دارند، خوب می‌دانند که قصه‌ «تماشاگرنما»ها، محدود به یک شهر و یک بازی نیست.

سقف و عمق و میزان توهین‌ها و دشنام‌های رکیکی که در استادیوم‌های مختلف ایران بلند می‌شود، ظاهرا تنها به گوش حاکمان نمی‌رسد؛ حاکمانی که مدعی‌اند ایران در ۳۵ سالی که از انقلاب اسلامی سپری شده، هر روز قدمی بلند در جاده‌ فضائل اخلاقی طی کرده است.

صدا و سیمای جمهوری اسلامی نیز که مروج و مبلغ ارزیابی‌های رسمی و نگاه رأس نظام سیاسی است، با سانسور و کم کردن صدای فحاشی‌ها، دستاوردهای حکومت دینی را در ارتقاء اخلاق و فرهنگ، تأیید و تبلیغ می‌کند.

تعابیر مشهوری از این دست که «مردم بر روش و سیاق پادشاهان خود می‌زییند» و «خَلق به اخلاق حاکمان خویش نزدیکترند تا خُلق و خوی پدران خویش» («الناس على‌ دین ملوکهم» و «الناس بملوکهم اشبه من آبائهم»)، تغییری در واقعیت تلخ نمی‌دهد.

این‌که رهبر جمهوری اسلامی، به‌عنوان شخص اول نظام سیاسی، در این ربع قرن بارها حقیقت را تحریف کرده و خشونت را تقدیس؛ این‌که محمود احمدی‌نژاد و بسیاری دیگر از مدیران ارشد نظام در این سال‌ها بارها در دوربین‌ها و چشم مخاطبان نگریسته‌ و دروغ گفته‌اند؛ این‌که دستگاه قضایی هر روز بیش از روز قبل از انصاف و عدالت و دادگستری فاصله گرفته؛ این‌که بیکاری و تورم و ناامنی معیشتی و بحران اقتصادی، به شکلی تصاعدی فضائل اخلاق و نوع‌دوستی را هدف قرار داده؛ این‌که دستگاه عظیم تبلیغاتی و بازوهای ایدئولوژیک جمهوری اسلامی (از صدا و سیما و آموزش و پرورش گرفته تا تریبون‌های نمازجمعه و وزارت ارشاد اسلامی و سازمان تبلیغات اسلامی) چه‌ها بر سر باورها و خلقیات ایرانیان آورده‌اند؛ این‌که خشونت و سرکوب نهادهای اطلاعاتی و امنیتی و نظامی و انتظامی و شبه‌نظامی، چگونه جامعه مدنی ایران را هدف قرار داده؛ و گزاره‌ها و مولفه‌های هم‌راستا و دیگر، جملگی نه از اهمیت نقش «فرد» در متن «ساختارها و نهادها» می‌کاهد و نه تغییری در این واقعیت می‌دهد که جامعه ایران از آسیب‌های اجتماعی جدی در رنج است، و نیازمند مواجهه‌‌ای بی‌تعارف و صریح.

این بررسی و نقد بی‌باکانه، اگر به هر علت و دلیل توسط حکومت صورت نمی‌گیرد، نباید از چشم نقاد روشنفکران و ناظران و کنشگران سیاسی و اجتماعی دور بماند.
ایران امروز کشوری است که:

به تصریح مقام‌های ارشد دستگاه قضایی جمهوری اسلامی، «بیش از ۱۰ میلیون پرونده قضایی» در آن وجود دارد؛

مطابق گزارش سازمان پزشکی قانونی، تنها در سال گذشته (۱۳۹۱) بیش از ۶۱۷ هزار نفر به دنبال وقوع نزاع به مراکز پزشکی قانونی مراجعه کرده‌اند؛

براساس گزارش مرکز آمار ایران سالانه به‌طور میانگین ۷۰ هزار پرونده نزاع و ضرب وجرح در حوزه استحفاظی نیروی انتظامی جمهوری اسلامی ایران ثبت می‌شود؛
آن‌چنان که وزیر کشور گفته، آمار اعتیاد زنان به ۱۰ درصد رسیده، سن اعتیاد کاهش یافته، و استفاده از مواد مخدر صنعتی و پرخطر شیوع هولناکی دارد؛

بیش از ۲۲۰ هزار پرونده قضایی با محور «توهین به اشخاص عادی» تنها در سال ۱۳۹۱ ثبت شده؛

آمار سرقت ـ به‌ویژه سرقت خودرو ـ همچنان در حال افزایش است؛

کتاب‌خوانی به‌گونه‌ای روزافزون، کم‌رنگ و لوکس شده؛ و روزنامه‌های مستقل و غیرخودی به لطف سانسور و تهدید و خودسانسوری، به زحمت تیراژی فراتر از ۲۰ هزار یافته‌اند و متولد نشده، توقیف می شوند.

این‌چنین، و با شواهد و داده‌هایی مشابه، آیا مشاهده‌ ده‌ها هزار کامنت توهین‌آمیز علیه مسی، تعجب‌برانگیز و غیرمترقبه است؟

از زاویه‌ای دیگر، در کشوری که با وجود فیلترینگ و وضع اسف‌بار اینترنت در آن، صفحه‌ فیس‌بوک وزیر خارجه‌اش بیش از ۷۶۶ هزار علاقمند و همراه دارد (و البته این را باید با مواردی چون صفحه‌‌‌ وزیر خارجه‌ پرسابقه و مشهور فرانسه، با حدود ۷ هزار هوادار مقایسه کرد)، و نیز در سرزمینی که حضور در شبکه‌های اجتماعی مجازی، به امکانی برای بروز و ظهور عریان و بی‌پروا یا مستعار و بانقاب ـ هردو ـ مبدل شده، حمله به صفحه‌ فیس‌بوک کاپیتان تیم ملی آرژانتین، یا مجری برزیلی برنامه قرعه‌کشی جام جهانی، دور از ذهن و غریب نخواهد بود.

به‌ویژه آن‌که هجمه و توهین به رأس دستگاه صدا و سیما و انتقاد جدی از انتخاب‌گر اصلی او (رهبر جمهوری اسلامی)، پرهزینه باشد و دشوار.

آنچه بر سر صفحه‌ لیونل مسی آمده، و به حیله‌ عصر ارتباطات و با حضور تأمل برانگیز بخش مهمی از کاربران ایرانی اینترنت، رخ می‌دهد، آینه‌ای است روبروی «ایران»، ایرانی که ۳۵ سال است با «جمهوری اسلامی» گره خورده است.

این اتفاق ناگوار همچنین مجالی جدید است برای آسیب‌شناسی خلق‌وخوی ایرانیان؛ فرصتی برای دیدن خود واقعی جامعه‌ متکثر و در حال دگرگونی ایران؛ بهانه‌ای برای نقد صریح لایه‌های اجتماعی و انتقاد از شهروندان، هم‌زمان با اعتراض به اقتدارگرایی حاکم؛ و شاید، شوکی به دست‌اندرکاران حکومت که ممکن است هر لحظه، به‌جای لیونل مسی، هدف این ناسزاها و توهین‌ها قرار گیرند.
از: بی بی سی

خروج از نسخه موبایل