سایت ملیون ایران

علی افشاری: شرط تبدیل شدن خیزش انقلابی مردم ایران به انقلاب پذیرش تکثر و جذب حداکثری نیروها است

https://www.youtube.com/watch?v=00LXx9tiWYE&t=112s

مجید محمدی، ناصر اعتمادی، علی افشاری © RFI – persan

علی افشاری : “جنبش جاری یک روند انقلابی است که در پی تجارب شکست اصلاحات شکل گرفته است. اولین شرط تبدیل شدن خیزش جاری به یک نیروی جانشین پذیرش تکثر در درون آن و، جذب حداکثری نیروهای انقلاب و دادن اطمینان به بدنۀ نیروهای نظامی، انتظامی و  دولتی است که در ایران پساانقلابی آنان از یک زندگی عادی بهره مند خواهند بود.” مجید محمدی : “جذب حداکثری نیروها در بطن خیزش انقلابی جاری نهفته است. انقلاب با حضور ناگهانی میلیون ها نفر در صحنۀ سیاسی شروع نمی شود. انقلاب مثل امروز با حضور یک اقلیت پی گیر و پراستقامت و با هدف روشن آغاز می‌شود و سپس گسترش می‌یابد.”    

برغم سرکوب و کشتار صدها نفر از تظاهرکنندگان، خیزش سراسری زنان، جوانان و نوجوانان ایران علیه حکومت اسلامی و در دفاع از زن، زندگی آزادی وارد دومین ماه خود شده است . جمهوری اسلامی ایران هرگز با یک چنین جنبش اجتماعی قدرتمندی که هدف خود را صریحاً انحلال حکومت روحانیون اعلام کرده، روبرو نبوده است. اما، تا کجا خیزش کنونی قادر است به یک بدیل، به یک جانشین سیاسی رژیم اسلامی ایران تبدیل شود و شروط چنین تحولی کدام ها هستند؟

مجید محمدی، جامعه‌شناس و تحلیلگر مسائل ایران، و علی افشاری، فعال سیاسی و تحلیلگر مسائل ایران به این پرسش و پرسش های دیگر پاسخ داده اند.

پیش از هر چیز علی افشاری گفته است : “تبدیل شدن جنبش جاری به یک نیروی جانشین، یک بدیل سیاسی، نیازمند آن است که جنبش حاضر به سطح یک انقلاب ارتقاء یابد. اگر چه با خیزش جاری شاهد مهمترین جنبش انقلابی ایران بعد از تأسیس جمهوری اسلامی در این کشور روبرو هستیم، اما هنوز در آستانۀ یک انقلاب به سر می بریم و با خود انقلاب فاصله داریم. برغم گستردگی جغرافیایی خیزش حاضر ، تبدیل شدن آن به یک انقلاب نیازمند دو چیز است : اول پیوستن شمار گسترده و بالایی از اقشار و طبقات با نفوذ جامعه به آن و دوم کاهش توان سرکوب حکومت و ایجاد شکاف ها و ترک‌های جدی در هستۀ سرکوب قدرت. به موازات این دو عامل باید یک ائتلاف گسترده نیز میان مخالفان حکومت اسلامی که طالب دموکراسی هستند شکل بگیرد.”

به گمان مجید محمدی : “تمام زمینه های ساقط شدن جمهوری اسلامی با خیزش جاری فراهم شده است، اگر چه نمی توان با دقت زمان سقوط حکومت را تعیین کرد.” مجید محمدی سپس افزوده است :”با این حال، شکافی که میان مردم و حکومت شکل گرفته پرناشدنی است و به همین خاطر از آغاز جنبش جاری را یک جنبش انقلابی توصیف کردم.” او  سپس افزوده است : “انقلاب‌ها نباید لزوماً به پیروزی بیانجامند. در قیاس با گذشته، در هیچ‌یک از وهله‌های خیزش جاری هیچ تمایلی از سازش با حکومت مشاهده نمی‌شود. عاملان خیزش جاری از ابتدا هدف‌ خود را براندازی رژیم فعلی اعلام کرده اند. از منظر حکومت نیز وضع به همین صورت است. هنوز کمترین نشانه ای از پا پس کشیدن و عقب‌نشینی حکومت در مقابل مطالبات مردم مشاهده نمی شود و از این جهت است که حقیقتاً شکاف میان حکومت و مردم بیش از هر زمان پرناشدنی شده است. سرکوب و تلاش های حکومت برای کنترل خیابان نیز تاکنون بی‌اثر بوده‌اند، همانطور که تمام تلاش های ایدئولوژیک آن در مراکز آموزشی و دانشگاه ها برای مغزشویی کاملاً بیهوده و بی اثر بوده اند.”

علی افشاری در ادامه تصریح کرده است که منظور او در اینجا از “انقلاب”  : “یک انقلاب سیاسی یعنی تغییر رژیم است و یکی از شروط موفقیت خیزش جاری و تبدیل آن به یک انقلاب پیروز ارزیابی واقع بینانۀ آن از خود است. افزون بر این، نمی توان خیزش جاری را از روندهای پیشین جدا کرد. شکست ایدئولوژیک رژیم در دانشگاه ها در دهۀ ۱۳۷۰ رخ داده بود. مدافعان ولایت در همان زمان نیز در اقلیت محض بودند…”

در پاسخ مجید محمدی گفته است : “حتی در معنای سیاسی کلمه انقلاب در مقابل یا در تمایز با اصلاح معنا می‌شود. قطعاً خیزش جاری را می توان در تداوم تحولات گذشته تفسیر کرد، اما، تفاوتی که در خیزش جاری وجود دارد ناامیدی از هر گونه امکان اصلاح است.  پایان دورۀ روحانی و روی کار آمدن ابراهیم رئیسی به مردم نشان داد که اصولاً اصلاح در این جامعه و نظام امکانپذیر نیست. وقتی که اصلاحات و سیاست به عنوان هنر مصالحه به بن بست می رسند، خودبخود مسیر انقلاب یا تغییر انقلابی گشایش می‌یابد. دولت ابراهیم رئیسی صرفاً متکی به سرکوب، بازگشت به دهۀ شصت و تشدید فشارها بر مردم است… در این شرایط مردم از اصلاحات بیش از گذشته قطع امید کرده‌اند و تنها روشی که برای انجام تغییرات پیش روی آنان باقی می ماند، روش انقلابی و براندازی حکومت است که دیگر تابو به شمار نمی رود. تمام کسانی که امروز به خیابان می‌آیند هیچ هدفی جز براندازی رژیم اسلامی ندارند. افزون بر این، انقلاب هم یک‌شبه رُخ نمی دهد. انقلاب ۱۳۵۷ از دی ماه ۱۳۵۶ آغاز شد و بیش از یک سال به درازا کشید. امروز هم ما با وضعیت مشابه‌ای روبرو هستیم، یعنی با یک روند انقلابی در جامعه مواجه هستیم و خود رژیم اسلامی هم این را به خوبی درک کرده است.”

علی افشاری تأکید می کند : “قطعاً جنبش جاری یک روند انقلابی است و در مقابل اصلاحات هم شکل گرفته است… حرکت انقلابی جاری در پی تجارب شکست اصلاحات شکل گرفته است. انقلاب ۵۷ هم اگر در بهمن ماه همان سال شکست می خورد دیگر به آن نام انقلاب را اطلاق نمی کردند و برایش آغاز و پایانی در نظر نمی‌گرفتند. براندازی نیز به خودی خود ارزش نیست. در زمان شاه نیز گفته می شد که با فروپاشی سلطنت ایران گلستان خواهد شد. اما، تباهی کنونی نتیجۀ همین تلقی است که در آن نیز همه به نوعی سهیم و مسئول هستند. براندازی جمهوری اسلامی شرط لازم گذار به دموکراسی است، اما شرط کافی نیست. می خواهم بگویم که اولین شرط تبدیل شدن خیزش جاری به یک نیروی جانشین، یک بدیل سیاسی، پذیرش تکثر در درون خود این جنبش مخالفت با وضع موجود است. این جنبش باید بتواند در جلب نیروهای خود جذب حداکثری و دفع حداقلی داشته باشد و حتی این اطمینان را به بدنۀ نیروهای نظامی، انتظامی و  دولتی بدهد که در ایران پساانقلابی آنان نیز از یک زندگی عادی و آرام بهره مند خواهند بود. نباید برای آنان فضای مرگ و زندگی ایجاد کرد. ایجاد چنین فضایی خود از موانع گسترش خیزش انقلابی جاری برای تغییر حکومت است. انقلاب زمانی محقق می شود که اکثریت بزرگ یک جامعه را با خود همراه و همسو می‌کند.”

در پایان مجید محمدی نیز تصریح کرده است که “جذب حداکثری نیروها در بطن خیزش انقلابی جاری نهفته است. این خیزش با نوعی احساس همدلی و همبستگی ملی پس از مرگ مهسا امینی به دست قصابان رژیم اسلامی آغاز شد . نکته دیگر این  است که انقلاب با حضور ناگهانی میلیون ها نفر در صحنۀ سیاسی شروع نمی شود. انقلاب ۵۷ با حضور یک اقلیت پی گیر و پراستقامت و با یک هدف روشن در صحنۀ سیاسی کشور آغاز شد. درست مثل امروز.”  

خروج از نسخه موبایل