سیمین فرهمند، شهروند خبرنگار، تهران
امروز ۱۶ آبان ۱۴۰۱، ماموران امنیتی در سیاهکل به افرادی که قصد شرکت در مراسم سوم «عرفان زمانی»، از کشته شدگان اعتراضات اخیر در لاهیجان را داشتند، حمله و با پرتاب گاز اشکآور، آنها را متفرق کردهاند.
گفته میشود با وجود بارش باران، جمعیت زیادی برای مراسم سومین روز جان باختن این جوان ۲۳ ساله جمع شدهاند.
روایت زیر از کشته شدن عرفان زمانی را یک شهروندخبرنگار از خلال گفتههای دوستان و نزدیکان عرفان برای «ایرانوایر» نوشته است.
***
گزارش یک قتل
شامگاه پنجشنبه ۱۲ آبان، جوان ۲۳ سالهای به نام «عرفان زمانی» به ضرب گلوله ماموران لباس شخصی در لاهیجان کشته شد. یکی از اقوام او از من قول گرفته است که در ابتدای گزارش بنویسم: «برای سمیه ابراهیمپور و تنهاییاش».
مادران عزادار حق دارند نامشان در کنار فرزندان کشته شده ثبت شود؛ چه روی سنگ قبر آنها و چه ابتدای گزارشی که میخواهد از جنایتی هولناک بگوید و کلمه به کلمه آن از اشک نویسنده خیس است.
سه سال پس از آبان ۱۳۹۸، باز زنانی به جمع «مادران آبان» افزوده میشوند؛ مادرانی که فریاد دادخواهیشان عاقبت چهار ستون حکومت را به لرزه درآورد.
اما سمیه ابراهیمپور چرا سکوت کرده است؟ چرا فریاد نمیزند؟ چرا حتی گریه نمیکند؟ در تنهایی عظیمی فرو رفته است که با تنهایی خود در تمام سالهای بزرگ کردن عرفان بدون پدر، قابل مقایسه نیست. مثل یک کشتی بیلنگر، مثل غریقی در دل اقیانوس، سمیه با موجها میرود و از درون مویه میکند.
خلاف خبرهایی که در روزهای ابتدایی جنبش از لاهیجان میرسید و آن ویدیوهای رقص در آزادی و شعارهای پُرشور، در چند روز گذشته وقایع تلخی در این شهر رخ داده است. «آتنا فرهمند»، دانشآموز ۱۵ ساله در خیابان توسط لباسشخصیها ربوده شده است. خواهرش «مونا» هم بر اثر اصابت ۳۰ گلوله ساچمهای مجروح شده و در بیمارستان بستری است. «مارال دارآفرین»، روزنامهنگار و فعال حقوق زنان روز ۱۰ آبان در ویدیویی گفت ماموران پشت در خانهاش کمین کردهاند و میخواهند او را ببرند. مارال از آن زمان ناپدید شده است و خانوادهاش هیچ اطلاعی از سرنوشت او ندارند. از همه بدتر هم وضعیت «مجید شبدینی» است که با تن مجروح در بیمارستان «پیروز» لاهیجان بستری است و ماموران منتظر فرصتی برای ربودنش هستند.
روایت شاهدان عینی
آن شب لاهیجان غوغا بود. لباسشخصیها با حمایت گارد نیروی انتظامی دست به جنایت زدند و خونهای زیادی ریخته شد؛ از جمله عرفان زمانی، کارگر ۲۳ ساله که در محله «شعرباف» از فاصله نزدیک با شاتگان هدف قرار گرفت. گلوله از پشت به پهلو و کلیه عرفان آسیب زده بود و شاهدان میگویند او در آن لحظه به گیلکی گفته بود: «بچهها من تیر خوردم. فقط نمیرم.»
او نگران بوده است که کسی به مادرش خبر ندهد.
از این محل تا بیمارستان «شفا» فاصله زیادی نیست و میشد جان عرفان را نجات داد اما به گفته شاهدان، وقتی او کف خیابان افتاده و در حال خونریزی بوده است، ماموران بالای سرش ایستاده و با تهدید مردم و شلیک هوایی، مانع از رساندن عرفان به بیمارستان شده بودند.
در تصاویر ثبت شده از این جنایت، یکی از ماموران را میبینیم که پایش را روی گردن او گذاشته و مثل شکارچیان، ژست پیروزی گرفته است.
عرفان اهل سیاهکل بود و برای شرکت در اعتراضها به لاهیجان میرفت. وقتی سه ساله بود، پدرش آنها را ترک کرد و او همراه مادرش از تهران به ولایت اجدادی کوچ کردند. از نوجوانی اهل کار بود و از کابینتسازی تا ساختمانسازی، شغلهای مختلفی را تجربه کرده بود. همزمان درس هم میخواند و دانشجو بود. عکس یادگاری او و پسرخالهاش با «علی کریمی» نشان میدهد که عرفان علاقهمند به فوتبال و پرسپولیسی بود. ولی آخرین استوری اینستاگرامش، تصویری از جشن قهرمانی اندوهبار استقلالیها با جمله «قاب شرافت» و هشتگ «مهسا امینی» بود؛ درست ۱۱ ساعت قبل از حادثه.
شاهدی در صفحه اینستاگرام «لاهیجان سیتی» نوشته است که بعد از مجروح شدن عرفان، ماموران دور او جمع میشوند و یک بار با هجوم مردم عقبنشینی میکنند ولی با شلیک گاز اشکآور و شاتگان، مانع از بردن مجروح میشوند: «موتوریهای نوپو الکی به تمام ماشینهای پارک شده و پنجرههای کوچه تیر زدند. هرکی دم در بود را با اسلحه تهدید میکردند که اگر نرید تو، میزنیم. جلوی چشم ما به چند نفر تیر زدند.»
یکی از دوستان عرفان که همان دقایق ابتدایی به محل حادثه میرسد، روایت مشابهی دارد: «داشتم با ماشین میچرخیدم که دیدم شلوغ شده. پیاده شدم و دیدم یکی تیر خورده، مامورها هم دورهاش کردن و نمیگذارن کسی جلو بره… وقتی دیدن داره جون میده، خیالشون راحت شد و رفتن عقب. ما ریختیم دورش که دیدم داداشمه، پاره تنمه. نشستم زمین و میزدم توی سر خودم که دوباره مامورا ریختن سر ما و اسلحه توی چشممون گرفتن و تهدید میکردن. هرچی ناله میکردم بذارید برم جلو، باز هم اسلحه توی صورتم بود و تهدید میشدم. نه میذاشتند به دادش برسیم و نه خودشون به دادش میرسیدن.»
به شهادت او، حتی پس از جان سپردن عرفان در بیمارستان هم ماموران دست از خشونت بر نداشته بودند: «یکی دو ساعت بعد که با مادر و پدرم جلوی در بیمارستان بودیم، مامورا باز ریختن همه رو زدند. مامانم تیر پینتبال خورد، خودم تیر ساچمهای خورد توی سرم، رفیقم هم تیر خورد. حتی نگذاشتن مادرش بره بچهاش رو ببینه.»
این شاهد در آخرین استوری اینستاگرامش نوشته بود: «من […] سالمِ سالمم. هیچ مشکلی ندارم، نه ضربهای، نه سکتهای. اگه از فردا پیدام نشد، بدونید اومدن بردنم… اگه مُردم، بدونید کشتنم… اگه دو روز دیگه استوری گذاشتم که عرفان خودش مُرد، بدونید یکی با اسلحه وایساده بالای سرم…»
حالا صفحه اینستاگرام این فرد از دسترس خارج شده است.
عرفان را پشت یک وانت سفید رنگ خوابانده و به بیمارستان شفا برده بودند اما دیگر دیر شده بود.
به گفته کادر درمان بیمارستان، دادستان لاهیجان و چند مامور حدود ساعت ۱۱ و۳۰ دقیقه شب پیکر بیجان عرفان و یک بسیجی کشته شده را از سردخانه خارج کرده و با خود برده بودند.
صفحه لاهیجانسیتی نوشته است: «حوالی ساعت یک شب، خون از آسفالت شسته و پاک شده بود.»
اما روز بعد، محل قتل عرفان در تقاطع خیابان «کاشف شرقی»، روبهروی مدرسه «عبدالرزاق» توسط مردم گلباران شد و جمعه شب با روشن کردن شمع، برایش شام غریبان گرفتند. حتی در زبان مردم، نام خیابان به تقاطع «عرفان» تغییر یافته است.
به گفته یک زن اهل لاهیجان، ماموران از همان روز جمعه در محل حاضر شده و گلها را لگدکوب و پراکنده کرده بودند. او میگوید: «مردم باز جمع شدند و کف خیابان گل و شمع گذاشتند تا این که حکومت مجبور شد برای آنجا مامور لباسشخصی بگذارد. اینها چهقدر حقیرند که از جنازه ما هم میترسند!»
خبرگزاری «تسنیم»، وابسته به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی از کشته شدن یک بسیجی به نام «حمید پورنوروز» در حوادث پنجشنبه شب لاهیجان خبر داده است.
او یکی از سرکوبگرانی بود که توسط مردم شناسایی و نام و مشخصاتش منتشر شده بود. در شهر شایعه شده که این فرد به دلیل سوابقش، احتمالاً توسط خودیهای نظام کشته شده است. ولی همین بهانهای به دست شبهنظامیان حکومتی داده است تا برای مردم شاخوشانه بکشند. روی دیواری در محل قتل عرفان، تصویر آن بسیجی را با اسپری کشیده و زیرش نوشتهاند: «انتقام از فتنهگر».
به گفته یکی از اقوام، جسد عرفان به شرطی تحویل خانواده داده شد که بدون سروصدا و بلافاصله او را دفن کنند. روز جمعه ۱۳ آبان فقط اقوام درجه یک آنها اجازه پیدا کردند در مراسم شرکت کنند و جسد عرفان زمانی در «بقعه برفجان» سیاهکل به خاک سپرده شد. به گفته چند نفر از حاضران، با این که مراسم بدون اطلاعرسانی برگزار شد و عده کمی آنجا بودند، حدود ۲۰ مامور لباسشخصی با تهدید و ارعاب مانع از ورود مردم به قبرستان شده بودند و حتی تا حیاط خانه مقتول هم فضای امنیتی حاکم بوده است.
فراخوانهایی برای روز دوشنبه و مراسم سوم عرفان زمانی در لاهیجان، سیاهکل، لنگرود، رشت و شهرهای اطراف منتشر شده است. گیلانیها میخواهند تنهایی و مظلومیت عرفان را تلافی کنند تا شاید مادرش سمیه از این شوک و سکوت بیرون بیاید. «هیچکس»، خواننده رپ برای او در توییتر نوشته است: «عرفان، قهرمانای ما نمیمیرن. قهرمانای ما جاودانهان. تو زندهای، توی هر قدمی که در راه آزادی برداشته شه، توی هر گلولهای که در راه آزادی شلیک شه، توی هر نفسی که توی ایران آزاد کشیده شه، تو زندهای.»