نویسندگان: مریم دهکردی، رقیه رضایی
از روزی که «مهسا(ژینا) امینی»، دختر ۲۲ ساله اهل سقز مظلومانه در بیمارستان «کسری» تهران جان باخت، ۵۵ روز میگذرد.
کشته شدن مهسا منجر به وقوع بزرگترین و طولانیترین حرکت اعتراضی مردم ایران علیه جمهوری اسلامی شد و حاکمیت در پاسخ به مردمان جان به لب رسیده، همه ابزارهای سرکوب خود را به کار گرفته است.
بر اساس گزارش سازمانهای حقوق بشری، تاکنون دستکم ۱۴ هزار نفر به دست نهادهای امنیتی بازداشت شدهاند، بیآن که نامهای آنها به صورت رسمی اعلام شده باشد.
برخی از افراد بازداشت شده، با قید وثیقه، موقتا از زندان آزاد شدهاند اما هزاران نفر کماکان در بند هستند.
این گزارش، وضعیت دو تن از بازداشت شدگان گمنام روزهای اخیر در خیزش مردمی ایران را شرح میدهد.
***
سارا شمسایی؛ نقاش
روز چهارم مهر ۱۴۰۱، ماموران امنیتی به منزل مادر زن جوان ۳۲ سالهای به نام «سارا شمسایی» یورش برده و او را بازداشت کردند.
سارا شمسایی، ساکن تهران، هنرمند نقاشی است که به بیماری دیابت مبتلا است و در ۴۵ روز گذشته همانند بسیاری از بازداشت شدگان، از حق دسترسی به وکیل محروم بوده است.
یک فرد آگاه درباره چگونگی بازداشت سارا شمسایی به «ایرانوایر» میگوید: «صبح روز چهارم مهر ماموران امنیتی به منزل مادر سارا یورش برده و بعد از تفتیش منزل و ضبط وسایل الکترونیکی سارا، او را با خود بردند. سارا چند روز بعد در تماسی کوتاه با خانواده خود خبر داد که در بند ۲۰۹ زندان اوین است.»
بند ۲۰۹ زندان اوین تحت نظر وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی اداره میشود و برخی زندانیان سیاسی، از جمله «نرگس محمدی» درباره تجربه شکنجه سفید در انفرادیها و شرایط نامناسب سلولهای عمومی آن روایتهای تکان دهندهای نقل کردهاند.
به گفته این فرد آگاه، سارا در صفحه اینستاگرام پرمخاطب خود، نقاشیهایش را منتشر میکرد: «صفحه سارا چندین هزار دنبال کننده داشت اما بعد از بازداشت، صفحهاش از دسترس خارج شده است. سارا برای تامین مخارج زندگی خود، کار گرافیک هم انجام میداد و با شرکتهای مختلفی در تهران همکاری داشت.»
اینها اما تنها مسایلی نیستند که موجب نگرانی نزدیکان این هنرمند نقاش شدهاند، به گفته فرد مطلعی که با «ایرانوایر» گفتوگو کرده، سارا مبتلا به بیماری دیابت است: «او به دلیل ابتلا به دیابت، باید روزانه داروی انسولین تزریق کند و تعداد زیادی قرص بخورد. سارا را علیرغم دیابت شدید، چندین روز در انفرادی اوین نگه داشته بودند. دقیقا نمیدانیم چند روز در انفرادی بوده است ولی الان دیگر در انفرادی نیست.»
این فرد مطلع از اعمال فشار نهادهای امنیتی و بازداشت کننده سارا شمسایی بر خانواده او خبر میدهد: «مادرش را بازجویی کرده و تحت فشار گذاشتهاند که اطلاعاتی درباره دخترش منتشر نکند. به او گفتهاند که اگر اطلاعرسانی نکنید، زودتر آزاد میشود. ولی الان ۴۵ روز است که مدام این مادر را سر دوانده و علیرغم وعده وعیدهایی که برای آزادی سارا دادهاند، حتی دادگاه دخترش را هم به تعویق میاندازند تا آزارش بدهند.»
«ایرانوایر» مطلع شده است که سارا شمسایی علیرغم ابتلا به بیماری دیابت، در اعتراض به وضعیت بلاتکلیف خود، دست به اعتصاب غذایی سه روزه زده و تنها زمانی اعتصاب را شکسته است که به او اجازه دادهاند با دوستانش تماس بگیرد: «با این که خانوادهاش برای او وکیل گرفتهاند، بازجوها تاکنون اجازه مطالعه پرونده را به وکیل ندادهاند. به همین دلیل، ما دقیقا نمیدانیم اتهامات و مصادیق اتهامات او چه هستند. حتی نمیدانیم آیا اصلا تفهیم اتهام شده است یا خیر!؟ چون وکیلش بارها مراجعه کرده است ولی گفتهاند که نمیگذاریم پرونده را ببینی.»
بر اساس گفتههای این منبع نزدیک به سارا شمسایی، آخرین تماس تلفنی این هنرمند جوان روز ۱۷ آبان برقرار شده و بعد از آن دیگر تماسی با خانواده خود نداشته است: «آخرین تماس تلفنی سارا بهطرز عجیبی در چند ثانیه قطع شده بود. به او گفته بودند که همین هفته دادگاهش برگزار خواهد شد و بعد از برگزاری دادگاه، با وثیقه آزاد میشود. حالا دوباره از تعویق دادگاه با او صحبت شده است. سارا فشار زیادی را تحمل میکند و این آزار و اذیتها و دامن زدن به بلاتکلیفی، وضعیت سلامت او را به خطر جدی انداختهاند.»
وضعیت بازداشت شدگان در اغلب زندانها و شهرهای ایران شبیه به روایتی است که از سارا شمسایی میدانیم اما این شرایط برای زندانیان شهرهای کوچکتر صد چندان بغرنجتر است. نهاد بازداشت کننده اغلب بازداشتشدگان اعتراضات در شهرهای کوچک و مناطق حاشیه مشخص نیست، بازداشتها اغلب به دست ماموران لباس شخصی، در ساعتهایی از روز که کمتر شاهد عینی وجود دارد، رخ میدهند و امکان تماس با نزدیکان تقریبا نامهیا است. نمونه یکی از این بازداشتها، سهشنبه ۱۷ آبان در شهر امیدیه، یکی از شهرهای خوزستان رخ داده است.
کیانوش چنگلوایی، کارگر روزمزد
روز سهشنبه ۱۷ آبان ۱۴۰۱، «کیانوش چنگلوایی»، شهروند ۳۶ ساله ساکن امیدیه توسط ماموران اطلاعات سپاه این شهر بازداشت شد.
یک منبع آگاه درباره این جوان ۳۶ ساله به «ایرانوایر» میگوید: «کیانوش یکی از آدمهای شریف این شهر است. او کارگر روزمزدی است که با مشقت معیشت خودش را تامین میکند اما خیرش به خیلیها میرسد. کیانوش اصالتا اهل ماهشهر است و الان هم به اتهام کمک به یکی از مجروحان اعتراضات ماهشهر بازداشت شده است.»
ماهشهر و امیدیه هر دو از شهرهای ثروتمند استان خوزستان هستند اما سهم شهروندان این شهرها از ثروتهای آن هیچ است. اغلب جوانان این دو شهر علیرغم تمرکز پالایشگاهها و مراکز نفت و پتروشیمی در آن، یا بیکارند یا با مشاغل کاذب به سختی روزگار میگذرانند.
منبع آگاهی که با «ایرانوایر» صحبت کرده است، میگوید: «کیانوش مدتی را به عنوان شوتی در امیدیه و ماهشهر مشغول کار بود. شوتیها جانشان را کف دست میگیرند و برای مبلغ اندکی پول میروند به بنادر و بارهای تهلنجی را بار ماشین میکنند و اگر بتوانند برگردند و توسط پلیس راه بازداشت یا کشته نشوند، آنها را در بازار حراج میکنند. مدتی هم در یک بنگاه فروش ماشین کار کرد و حالا هم که کارگری میکند.»
بر اساس اطلاع «ایرانوایر»، کیانوش چنگلوایی به اتهام کمک به فردی که با شلیک گلوله نیروهای امنیتی در ماهشهر زخمی شده بود، بازداشت شده است: «گفته شده که یک نفر از همشهریهای کیانوش که در اعتراضات شامگاه ۱۴ آبان در ماهشهر توسط شلیک یکی از تک تیراندازهای مستقر در این شهر زخمی شده بود، به کیانوش پناه آورده و او هم مدتی او را در خانهاش اسکان داده است. این روزها خیلی از مجروحهای اعتراضات از ترس بازداشت، به بیمارستان مراجعه نمیکنند. ماموران اطلاعات سپاه بعد از اطلاع از این ماجرا، کیانوش را بازداشت کرده و همراه خود بردهاند. از سرنوشت فرد مجروحی که گفته شده است به کیانوش پناه برده بود هم اطلاعی در دست نیست.»
در تاریخ ۱۴ آبان سال جاری، در جریان اعتراضاتی که در ماهشهر برگزار شد، شمار زیادی از شهروندان معترض زخمی و دستکم یک نفر به نام «محمدحسین سالاری» جان خود را از دست داد.
محمدحسین سالاری همراه دیگر جوانان محله کوی «شهید رجایی» با دادن شعارهای ضد حکومتی و آتش زدن لاستیک دست به اعتراض زده بودند که توسط نیروهای بسیج با شلیک گلوله زخمی شد.
منابع محلی میگویند محمدحسین سالاری نیز از ترس بازداشت، به موقع به بیمارستان منتقل نشد و سرانجام در ساعت دو و ۳۰ دقیقه بامداد روز ۱۵ آبان جان خود را از دست داد.
کیانوش چنگلوایی از تاریخ ۱۷ آبان با خانواده خود هیچ تماسی نداشته و هیچکس اطلاعی ندارد که به کدام بازداشتگاه یا زندان منتقل شده است؛ آیا در امیدیه است یا به ماهشهر و یا مرکز استان انتقال یافته است.
منبع آگاهی که با «ایرانوایر» گفتوگو کرده است، میگوید: «وقتی درباره بیصدایی بازداشت شدگان مناطق حاشیه حرف میزنیم، یعنی همین که نه تنها نمیدانیم کیانوش کجا است، نه تنها از حق دسترسی به وکیل محروم است بلکه هیچ نامی از او در هیچ شبکه اجتماعی نیست. او را در شکنجهگاهی نامعلوم زندانی کردهاند.»
از: ایران وایر