کار امروز را در قفقاز و سیونیک به فردا موکول نکنیم

درحالی‌که روسیه درگیر جنگ با اوکراین بوده و این اواخر نیز متحمل شکست‌های قابل‌توجهی گشته است؛ عوامل اسرائیل در منطقه (دستگاه استاندار بادکوبه) با همکاری برادر بزرگ‌تر خود ترکیه که این روزها روابط دیپلماتیک خود با اسرائیل را نیز ازسرگرفته است؛ حلقه فشار را بر دولت غرب‌گرا ایروان فشرده‌تر کرده و اخیراً اخباری منتشر گشت مبنی بر آن که شورایی از اروپا جهت تعیین مرز میان ارمنستان و جمهوری آذربایجان وارد عمل خواهد شد! غرب به دنبال منافع خود مدت‌هاست که در پی کنار زدن روسیه به‌عنوان میانجی و ایفای نقش با کارت گروه مینسک است.

روشن است که اروپا به دنبال جایگزین‌کردن منابع انرژی آذربایجان با گاز روسیه است و مانع اصلی در این مسیر استان سیونیک ارمنستان می‌باشد. در حقیقت روسیه از یک سو اجازه انتقال گاز از مسیر ارمنستان را به آذربایجان نمی‌دهد و از سوی دیگر عملاً تنها اتفاقی که در منطقه قره‌باغ رخ‌داده آن است که کنترل این ناحیه از دست ارمنستان خارج شده و به دست روسیه افتاده است.  از همین روی اروپا در تلاش است تا نخست‌وزیر دست‌نشانده خود در ارمنستان را به معامله سیونیک با منطقه قره‌باغ کوهستانی تطمیع نماید تا هم آذربایجان از ادعاهای خود بر این سرزمین‌های ارمنی‌نشین دست بشورد و هم با پیوستن آذربایجان به نخجوان و ترکیه، از یک سو مسیر انتقال انرژی به اروپا گشوده شده و از سوی دیگر ناتو به آب‌های دریای مازندران برسد! آسیای میانه به‌عنوان محل اتصال ایران و چین و روسیه هدف دیرینه ناتو است. نخستین‌بار بریتانیا با ایده تشکیل اتحادیه‌ای بین کشورهای به قول آن‌ها ترک و بانفوذ دادن یک عنصر یهودی تیار دفتر وزارت امور خارجه خود به دربار عثمانی بازی بسیار هوشمندانه‌ای را در جهت متوقف کردن خرس بزرگ (روسیه) از پیشروی به جنوب آسیا و آسیای میانه که بریتانیا مشغول استثمار آن‌ها بود، طراحی کرد. ناسیونالیسم افراطی نرم‌افزار بازی وزارت خارجه انگلیسی‌ها بود تا مردمی سرخورده را به کشتن مالکین واقعی آن سرزمین (ارامنه، یونانی‌ها و کردها) تشویق کرده و آن‌ها را اجبار و تحمیق نماید به نامیدن خود بنام نوادگان چنگیز، یعنی همان مردمی که کوچک‌ترین شباهتی به همسایه‌های جنوبی اروپایی‌ها و شمالی ما ندارند!

فروپاشی شوروی در دسامبر ۱۹۹۱موجب به‌دست‌آمدن یکی از مهم‌ترین غنیمت‌های بریتانیا شد تا از آن برای محقق کردن بازی خود بهره بگیرد. غنیمتی که از قضا تا کمتر از دویست سال پیش نسل در نسل بخشی از سرزمین نیاکان ما بود. بریتانیا که در مسیر خود ابایی از قربانی کردن ارامنه نداشته و ندارد؛ امروز از جنگ اوکراین نهایت استفاده را برای اغنای متحدان سنتی ارامنه نظیر فرانسه می‌برد تا فشار بر دولت ایروان جهت طاق زدن سیونیک با قره‌باغ تداوم یابد. این بحران‌ها البته معلول بی‌برنامگی و ترس مقامات ایران از دغدغه‌های اداره کشورهای استقلال‌یافته از شوروی است که مانع پذیرش مردمی شده که از زمان استقلال از اتحادیه جماهیر شوروی بارهاوبارها به دنبال بازگشت به آغوش ما بوده‌اند. احتمالاً یکی از مهم‌ترین سرلیست‌های این دغدغه‌ها بی‌حجاب بودن مردم این کشورها و نداشتن توان کافی برای محجبه کردن خواهران اهل آنجاست.

حالا اما این موضوع منشأ بحران امنیتی دیگری نیز شده، اسرائیل که سال‌هاست مشغول پرورش بذرهای خود در آذربایجان است امروز محصول خود را برداشت می‌نماید؛ همین‌جا بیخ گوش خودمان! همان بخش خاک نیاکانمان که در صورت اراده ۲۴ ساعت تا پایتخت زیبایش و نوشیدن چای در استکان‌های آرمادو فاصله داریم!

اما نه‌تنها به گستاخی‌های همیشگی دولت مردانش پاسخ داده ‌نمی‌شود که عده ای در داخل کارشان شده توجیه و تفسیر پیام‌های تهران و باکو به یکدیگر! نمی‌دانم روح رضاشاه کبیر شاد می‌شود یا نه اما او بود که با تقدیم”غره سو” به رفقای گرمابه و گلستان پازل بریتانیا را تکمیل کرد. شاید این تصمیم رضاشاه نه ناشی از فشار بریتانیا بلکه محصول این ایده والاحضرت بود که در عالم رفاقت باید پاک باخت! اما این باخت او ناشی از هرچه بود باخت پاکیزه‌ای نبود! چگونه می‌توان با دست خود و بدون هیچ درگیری ای خاک به دشمن تقدیم کرد؟! به‌راستی که تفاوت است میان نگاه او و منش ستارخان و باقرخان!

اگر با آتاتورک رفاقت نمی‌کرد یا از آن مهم‌تر با کمک بریتانیا کودتا نکرده بود؛ امروز نخجوان با ترکیه هم مرز نبود و آذری‌ها بیش‌ازپیش لنگ ما برای آمدوشد و تأمین نیازهای آنجا! حسین مکی، در جلد ششم کتاب «تاریخ بیست‌ساله ایران» از قول حسن ارفع می‌نویسد: «من عضو هیئت تحدید حدود و حل اختلافات [مرزی بین ایران و ترکیه]بودم. یک روز که من و یک سرهنگ ترک، بر سر موضوعی مورد اختلاف، با حرارت بسیار بحث می‌کردیم، وی به من گفت: ما ترک‌ها به نظر اعلیحضرت (رضاشاه) اطمینان و اعتقاد کامل داریم؛ سرهنگ ارفع پرونده‌ها و نقشه‌ها را به حضور ایشان ببرد؛ هر چه فرمودند ما قبول داریم! من نقشه‌ها و کاغذها را جمع کردم و یک راست به کاخ سلطنتی رفتم و به اتاق داخل شدم و گفتم عرایضی دارم. چند دقیقه بعد شاهنشاه وارد شدند، درحالی‌که من نقشه‌ها را روی میز پهن کرده بودم. همین که نقشه‌ها را دیدند، فرمودند: موضوع چیست؟ من شروع کردم به توضیح دادن که فلان تپه چنین است؛ فلان منطقه چنان است؛ آنجا سخت موردنیاز ماست و از این حرف‌ها؛ ولی پس از مدتی که با حرارت عرایضی کردم، با کمال تعجب دیدم اعلیحضرت چیزی نمی‌فرمایند. وقتی سرم را بلند کردم، دیدم شاه با حالت مخصوصی به من نگاه می‌کند؛ گویی به حرف‌هایم چندان توجهی ندارد و تنها چشم به چشم من دوخته است تا ببیند من چه می‌گویم. من سکوت کردم. فرمودند: معلوم است منظور مرا نفهمیدی؟! عرض کردم: بله قربان! فرمودند: منظور این تپه و آن تپه نیست. منظور من این است که دودستگی و جدایی که بین ایران و ترکیه از چند صدسال [قبل] وجود دارد و همیشه به زیان هر دو کشور و به سود دشمنان مشترک ما بوده است، از میان برود. مهم نیست که این تپه از آنکه باشد، آنچه مهم است این است که ما با هم دوست باشیم [!]من شرمنده شدم و کاغذها و نقشه‌ها را جمع کردم و به وزارت خارجه که محل تشکیل هیئت بود برگشتم. همه منتظر من بودند. تا وارد شدم، پرسیدند: اعلیحضرت چه فرمودند؟ گفتم: فرمودند ما دوست هستیم [!] این موضوعات در کار نیست [!] تقسیم کنید؛ این طرف تپه که رو به قطور است و اهمیت کمتری دارد، مال ما باشد و آن طرف، مال ترک‌ها. این واقعاً درس بزرگی بود برای من و دریافتم که شاه تا چه اندازه نظربلند، باگذشت و خواهان دوستی و صلح و صفا هستند و حتی برای این موضوع، حاضرند از خاک مملکت هم چشم بپوشند [!]»

تاریخ را نه برای سرگرمی بلکه برای آن می‌نویسند که از آن عبرت گرفته به این موضوع بی اندیشیم که این بار چگونه قصد ضربه به کهن دیار ما دارند و چگونه می‌توانستیم و حالا می باید با این توطئه‌ها مقابله کنیم. دشمنان ما امروز دالانی در مرز ما می‌خواهند تا از یک‌سو هرچه بیشتر منابع انرژی خزر را ببلعند و از سوی دیگر ناتو را در این مسیر جابه‌جا کرده و پایگاهی جدید آنجا بسازند! مقامات ما که هر روز شعار مرگ بر انگلیس سر می‌دهند اینجا دست‌کم به‌اندازه روسیه باید نگران شوند. تحدید قابل‌توجهی است! رزمایش نظامی ایران برای دومین سال پیاپی در مرزهای شمال غربی پس از حمله اخیر بادکوبه به استان سیونیک ارمنستان و اشغال قسمت‌هایی از آن برخلاف تبلیغات داخلی نسخه چندان شفابخشی نیست؛ آذربایجان هنوز از سیونیک عقب‌نشینی نکرده و این موجب گستاخی آن‌ها می‌شود. ناهماهنگی در سیاست خارجی ما نیز عامل تحریک بخش دیگر این درد شده و آن را متورم می‌نماید! برای مثال اگرچه وزارت خارجه مدت‌هاست که سرگرم تأسیس کنسولگری در استان سیونیک و رفت‌وآمدهای دیپلماتیک با مقامات ارمنستان است؛ اما پیام‌هایی نظیر ” خط قرمز ما قره‌باغ است نه ارمنی” و یا اشغالگر نامیدن برادران ارمنی ما توسط سفیر ما در یکی از همین کشورهای درگیر مناقشه و تشبیه این مناقشه به درگیری اعراب و اسرائیل، در تحلیل‌های دولت غرب‌گرا ایروان تأثیر می‌گذارد؛ شاید آن‌ها تصور کنند این سخنان نوعی چانه‌زنی و ارسال پیام برای به چنگ آوردن قلب مردم آذربایجان و صدور انقلاب ایران است و کارکردی ضد ارمنی ندارد؛ اما شاید هم برعکس موجب بی‌اعتمادی آن‌ها به ایران و وادادگی بیشترشان به آغوش غرب شود.

ساده‌انگاری است اشغال اندکی از خاک ارمنستان را برای الهام که سال گذشته بازی‌اش در قفقاز با دخالت مستقیم روسیه ناکام ماند؛ پیروزی بنامیم؛ اما او در تلاش برای تسکین بار تحقیر اعمال شده بر خود، با چراغ سبز روسیه رزمایش نظامی در قره‌باغ برگزار می‌کند تا مبلغی از بار انتقادات افکار عمومی در آذربایجان بکاهد؛ همان چیزی که تهران درگیر با اعتراضات خیابانی نیز از آن خوشش می‌آید. باری؛ اما ازآنجاکه این بازی خیلی کش‌دار شده! این بار الهام پا را بسیار بیش از حد خود فراتر گذاشته و در اظهاراتی بی‌سابقه عنوان نموده است «ارتش ما قهرمانی، حرفه‌ای و فداکاری نشان داده است. اگر لازم باشد، دوباره نشان خواهیم داد، به آنچه می‌خواهیم دست خواهیم یافت. همه این را می‌دانند و کسانی که تمرینات نظامی برای حمایت از ارمنستان در مرزها انجام می‌دهند باید این را بدانند! … برخی از حامیان خارجی ارمنستان می‌خواهند ما را به چیزی متهم کنند. من جواب آن‌ها را دادم. اگر چیز دیگری هم بخواهند به‌هرحال جوابشان را می‌دهم. هیچ‌چیز من را متوقف نخواهد کرد.» نیک می‌دانیم که آنچه ایران پیش‌تر آذربایجان را بدان متهم کرده، تبدیل این کشور به پایگاه اسرائیل و تروریست‌های تکفیری است. باید گفت این سخنان الهام، فازی متفاوت از اقدامات پیشین آذربایجان است؛ اقداماتی نظیر تحریکات دائم رسانه‌ای، تأمین مالی و امنیتی مترسک‌های تجزیه‌طلب، چاپ مطالب خلاف واقع در ارتباط با تاریخ منطقه در کتب درسی و … اقداماتی مسبوق به سابقه هستند که اگرچه پیش‌تر باید با پاسخ قاطع ایران مواجه می‌شد که متأسفانه این مهم رخ نداد! اما این بار ما با فاز جدیدی از یاوه‌گویی آن هم از زبان شخص اول حکومت بادکوبه مواجه هستیم، تهدید علنی ایران و ارمنستان!

در این شرایط به حق باید پرسید که به‌راستی دیگر باید چه اتفاقی رخ دهد که شاهد عکس‌العمل قاطع از جانب نیروهای مسلح خود باشیم؟ چرا نیروهای مسلح ما بخش اشغال شده استان سیونیک را از دست نیروهای آذربایجان خارج نمی‌کنند تا عواقب زیاده‌گویی را به آن‌ها نشان دهند؟! قره‌باغ را گفتید خاک اسلام است سیونیک نیز همین‌طور؟!!! عالم‌وآدم می‌دانند و به این نکته اذعان دارند که قفقاز خاک تاریخی کشور ما است. وقتی ترکیه به بهانه تهدیدات امنیتی ۳۰ کیلومتر در خاک سوریه پیش می‌رود چرا ایران حداقل به پیاده‌سازی نیروهای تدافعی در استان سیونیک نمی‌پردازد تا تهدیدها بر مرز میان ایران و ارمنستان برای همیشه مرتفع گردد؟ مگر نمی‌گفتید که اگر با اسرائیل در فلسطین و سوریه و لبنان نجنگیم باید در کنار مرزهای خود با آن‌ها مبارزه کنیم؟! بفرمایید امروز نیروهای نیابتی اسرائیل با تسلیحات اسرائیلی خود در شمال ایران جولان می‌دهند و خبری از حضور نظامی ما در این منطقه نیست! سؤال واضحی که متأسفانه هیچ‌کس پاسخ آشکاری به آن نمی‌دهد آن است که اسرائیل تا کنون چند مرتبه از خاک آذربایجان برای حمله به ایران بهره برده است؟!! ترور دانشمندان هسته‌ای و یا عملیات پهپادهای اسرائیلی بر فراز فردو تنها نمونه‌هایی علنی شده از این موارد می‌باشند.

به‌راستی چرا نیروهای نظامی ما در جنوب ارمنستان مستقر نشده یا دست‌کم چرا کمک تسلیحاتی به دولت ارمنستان صورت نمی‌گیرد؟ و چرا از جنبش‌های اجتماعی قفقاز نظیر “جنبش مردمی نخجوان” که خواهان بازگشت به مام میهن هستند حمایت نمی‌شود؟! بادکوبه هر روز یک قرارداد نظامی جدید با اسرائیل امضا می‌کند و با سلاح‌های اسرائیلی قصد در تصرف مرز ایران و ارمنستان دارد و دولت ایران تنها نظاره‌گر اوضاع است! ایران به‌عنوان متحد استراتژیک روسیه و ارمنستان باید خلأ حضور برادر بزرگ‌تر برای ارمنستان را در چنین وضعیتی پذیرا باشد. امروز اگر درگیری ای میان شرق و غرب عالم در جریان است و ایران نیز به دنبال نقش‌آفرینی در این تقابل و ثبت اسم خود در تاریخ، می باید با برهم‌زدن نقشه اروپا  با یک تیر سه نشان بزند؛ اول ناتو را از آسیای میانه دورنگه دارد. دوم از فروش بیش‌ازپیش سرمایه‌های ملی ما در دریای خزر به اروپا که پیش‌تر نیز محل مناقشه با بادکوبه بوده است جلوگیری کند و سوم یک‌بار هم که شده بدون لکنت زبان در برابر زیاده‌خواهی‌ها و توهمات بدوی همسایگان شمالی خود بایستد.

سال گذشته در زمان جنگ ۴۴ روزه علی‌اف در تلویزیون کشورش می‌گفت «از طریق خاک ایران نتوانستند سلاح  به ارمنستان منتقل کنند چرا که ایران کشور دوست و برادر ما است» وی درحقیقت با این اظهارات بار دیگر مشغول تحدید مقامات ایران مبنی بر این موضوع بود که اگر از مسیر خاک شما به ارمنستان سلاح ارسال شود اسرائیل نیز می‌تواند به همین طریق از خاک آذربایجان بر علیه ایران استفاده کند؛ از قضا در همین شرایط نیز سفیر وقت ایران در بادکوبه با تشبیه ارمنستان به اسرائیل و آذربایجان به فلسطین! آن هم در برنامه آذری رادیو تبریز عنوان می‌داشت “فلسطین نیز مانند قره‌باغ از لوث وجود اشغالگران آزاد خواهد شد” انگارنه‌انگار که همین اشغالگران اسرائیلی موشک و رادار و پهپاد به آذربایجان می‌فرستند و اسرائیل نیز چهارمین مقصد بزرگ صادراتی آذربایجان است؟! این مقام دستگاه وزارت خارجه در حالی از ایدئولوژی اسلامی برای آب کردن قند در دل فردی که مهم‌ترین عامل فشار بر شیعیان آذربایجان است، بهره می‌برد که مرحوم آقای حسینعلی منتظری در توضیح مسئله ۲۱۳۰ رساله توضیح‌المسائل خود آورده است «روابط تجاری و سیاسی با بعضی دول که آلت دست دولت‌های بزرگ جائر هستند از قبیل دولت اسرائیل، جایز نیست و بر مسلمانان لازم است که به هر نحو ممکن است با این‌گونه روابط مخالفت کنند و بازرگانانی که با اسرائیل و عمال اسرائیل روابط تجاری دارند، خائن به اسلام و مسلمانان هستند و عمل آنان کمک به هدم اسلام است و بر مسلمانان لازم است با این خیانتکاران، چه دولت‌ها و چه تجار، قطع رابطه کنند و آنان را به توبه و ترک روابط با این نحو دولت‌ها ملزم نمایند» اخیراً در رسانه‌ها عباراتی عین عبارات مرحوم منتظری از جانب آقای نوری همدانی نیز منتشر شد. ازآنجاکه روابط آذربایجان – اسرائیل – ترکیه به یک مثلث عشقی مانند است و چه آذربایجان و چه اسرائیل بدان اذعان داشته و فخر می‌فروشند؛ و ازآنجاکه چه به روی خود بیاوریم و چه نیاوریم بر همه آشکار است که ضرباتی که در یک دهه اخیر اسرائیل به ایران وارد کرده و عملیات هایی که در خاک ایران اجرا کرده از جغرافیای آذربایجان نشئت‌گرفته و این ادعاها که آذربایجان تضمین کرده که اجازه ندهد از خاک کشورش برای حمله به ایران استفاده شود در عمل از جانب آذربایجان تکذیب شده است؛ دیگر حجت شرعی برای قطع هرگونه روابط دیپلماتیک با دولت بادکوبه مدت‌هاست که در دست حکومت ایدئولوژیکی که به‌موجب اصل سوم قانون اساسی آن دولت موظف به «تنظیم سیاست خارجی کشور بر اساس معیارهای اسلام» است، قرار دارد. به همین دلیل جمهوری اسلامی بسیار پیش‌ازاین‌ها باید روابط خود با دولت آذربایجان را قطع می‌نمود. بادکوبه ادعاهای خود در خصوص تمامیت ارضی میهن عزیزمان را در کتب درسی دانش‌آموزان تدریس می‌کند آنگاه ما بر سر حمله به شمال رود ارس استخاره می‌کنیم! بنا بر آمار مؤسسه تحقیقات صلح بین‌المللی استکهلم، میان‌سال‌های ۲۰۱۶-۲۰۲۰، حکومت باکو ۶۹ درصد از تسلیحات عمده وارداتی‌اش را از اسرائیل خریده است. این میزان معادل ۱۷ درصد کل صادرات تسلیحات از اسرائیل در آن سال‌ها می‌شود و ما بازهم با آذربایجان مسامحه می‌کنیم! چرا؟ چون لابی علی‌اف در ایران همچون معاویه قرآن بر سرنیزه کرده می‌گوید به‌جز رئیس دولت در ایران الهام جان تنها رئیس دولت شیعه در دنیا است. به‌راستی تا کی اجازه خواهیم داد که عده‌ای با تکرار مواضع علی‌اف در داخل منافع ملی را بر مسلخ ببرند؟ سفیر جمهوری اسلامی در آذربایجان هم که برای خود پدیده ایست! وی همین یکی دو روز پیش در پیامی در حساب کاربری توییتر سفارت خانه اش “روز ظفر” آذربایجان در قره‌باغ را بدین ترتیب تبریک گفته است «روز پیروزی و آزادسازی سرزمین‌های اشغالی جمهوری آذربایجان که بخشی از سرزمین‌های جهان اسلام است را به دولت و ملت آذربایجان تبریک می‌گوییم. روح شهدا شاد باد» آقای سفیر با این اقدام خود آن هم در اوج تنش‌های میان تهران و باکو به همه نشان داد که ایران و اسرائیل نیز می‌توانند در پاره‌ای از مسائل با هم اشتراک نظر داشته باشند و اگر مسئولین مدبری همچون حضرت ایشان در وزارت خارجه بیشتر شوند شاید یک روز مسائل نظام با اسرائیل بر سر فلسطین و نوار غزه نیز حل شود!

انفعال و عدم واکنش صحیح و قاطع از جانب ایران در خصوص مسائل قفقاز زبانزد خاص و عام است و علت آن را اگر بدون تعارف بخواهیم عنوان کنیم در بدبینانه‌ترین حالت مسئله نفوذ و در خوش‌بینانه‌ترین حالت ساده‌انگاری مسائل است! واقعیت آن است که عده‌ای در ایران آشکارا حافظ منافع باکو بوده و تلاش‌های نیروهای ملی‌گرا و افراد دارای نگاه منطقی را خنثی می‌کنند؛ آن هم با چه بهانه؟ اینکه مثلاً آذربایجان یک کشور شیعی هست و … وب‌سایت آذری‌ها مقاله‌ای جالب در خصوص انتصاب جمله «قره‌باغ خاک اسلام است» به آیت‌الله خامنه‌ای منتشر کرده و با ساختگی خواندن این نقل‌قول آورده است «هنگامی که به وب‌سایت رسمی رهبری مراجعه می‌کنیم نه در بخش بیانات و نه در بخش استفتائات به چنین جمله‌ای نمی‌توان برخورد. توضیح اینکه دستگاه جستجوی سایت رهبری بسیار دقیق بوده و بیانات ایشان را با جزئیات و در کمترین زمان نمایش می‌دهد. کافی است جمله مزبور را در بخش جستجوی قرارداده و دسته‌بندی بیانات یا استفتائات را انتخاب کنیم. خواهیم دید که چنین جمله ابداً در این سایت رسمی موجود نیست … برخی از منابع در شبکه‌های اجتماعی اعلام کرده‌اند که برای تحقیقات دانشگاهی و مطمئن شدن از صحت این جمله مستقیماً با دفتر رهبری نیز تماس گرفته‌اند؛ ولی به نتیجه‌ای نرسیده‌اند. به نظر می‌رسد برخی از افراد مغرض و پان‌ترکیست با حیله و نیرنگ و منتسب کردن این جمله به رهبری خواسته‌اند تا ایشان در عمل انجام شده قرار دهند و احتمال دست‌داشتن عوامل اطلاعاتی جمهوری باکو در این بازی فریبکارانه وجود دارد. زیرا تکذیب یا تأیید چنین جمله‌ای پیامدهای سیاسی و بین‌المللی خواهد داشت.» این وب‌سایت در ادامه گزارش خود می‌آورد «برای نمونه وب‌سایتی به نام”یول پرس” که در راستای تجزیه‌طلبی و پان‌ترکیسم فعالیت می‌کند با جعل سخنان رهبری در مورخه ۰۵/۰۵/۱۳۷۲ در جمع مردم تبریز در حال ترویج این جمله دروغین است: ” قره‌باغ جزئی از اراضی اسلام است”» به‌راستی چگونه است که عده‌ای به‌راحتی چنین سخنانی را از زبان شخص اول حکومت جمهوری اسلامی جعل کرده و هیچ برخوردی با آنان صورت نمی‌گیرد! چه دست‌های پشت پرده‌ای از این‌ها حمایت می‌کنند؟! در سال ۹۸ همین وب‌سایت آذری‌ها در مطلبی با عنوان «تکرار شکست مفتضحانه عناصر پان‌ترکیست در تبریز با ستون پنجم چه باید کرد؟» به پشت پرده حوادث زشت ورزشگاه یادگار امام پرداخته و می‌نویسد «کنسولگری ترکیه در تبریز پیش‌ازاین در همین زمینه فعال بود. حتی سرکنسول ترکیه قصد حضور در یکی از همین بازی‌ها را داشت. همان‌طور که دیدم ارتباط کنسولگری ترکیه در ارومیه نیز با عناصر ستون پنجم به‌قدری عیان است که در همه میهمانی‌های آن‌ها هم‌ردیف با استاندار و فرماندار، دعوت می‌شوند!» سؤال اساسی در ارتباط با این گزارش‌ها آن است که اساساً مگر مقامات محلی در میهمانی‌های سفارت خانه‌های خارجی شرکت می‌کنند؟!!! همین اواخر که یک استاد دانشگاه و چند هنرمند در مهمانی یک سفارت خارجی شرکت کرده بوند؛ حضرات انواع تهمت‌ها را نثار این افراد می‌کردند؛ اما آن زمان که مقامات محلی مرتکب همین فعل می‌گردند همه رسانه‌ها زبان در کام می‌گیرند! باید متوجه بود که شاید همین نشست‌وبرخاست‌ها با عناصر پان ترکی و ایضاً روابط اقتصادی با آن‌ها است که محصولش می‌شود این وادادگی‌ها! به‌هرحال واقعیت کتمان ناپذیر آن است که اگر همین امروز در قفقاز به فرایند وادادگی خود پیان ندهیم؛ هر روز باید با تهدیدات مختلف در بحث تجزیه‌طلبی روبرو شویم! بنابراین بهتر است همین حالا درگیر جنگی که بالاخره درگیر آن خواهیم شد، گشته و کار امروز را به فردا وانگذاریم؛ چرا که امروز فقط یک استقرار نظامی در سیونیک خواهیم داشت که منجر به درگیری نظامی نخواهد شد؛ اما اگر دالان تورانی شکل بگیرد بدون شک در آینده بسیار نزدیک مجبور به درگیری با ترکیه و آذربایجان و اسرائیل در شمال ایران خواهیم گشت. از سوی دیگر بسیار مهم است که ادبیات مقامات ایران در ارتباط با قره باغ همسو و ناشی از یک اتاق فکر باشد.

محمد فتحی زاد – روزنامه مردم سالاری، چهارشنبه ۲۵ آبان ۱۴۰۱
از بلاگ خودنویس

دیدگاهی بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

خروج از نسخه موبایل