سایت ملیون ایران

ریزش در درون، پذیرش در بیرون

 دیگر پنهان‌کردنی نیست که ریزش در درونِ حکومت هر روز بیش‌تر شده و نیروهایِ بیش‌تری از حکومت روی‌گردان شده و به مردم می‌پیوندند. اگر چه گاه این جدایی یا چرخش می‌تواند از سرِ فرصت‌جویی، آینده‌نگری و خطرِ ماندن در میان هواداران هر روز اندک‌تر حکومت و ترس از آینده و سرنوشتِ تیره پبشِ‌ رو باشد، ولی حتا همین‌گونه جدا‌شدن نیز به سودِ مردم است به ویژه اگر در میان هنرمندان، ورزشکاران و دیگر چهره‌های شناخته‌شده باشد. حتا اگر این جداشدگان در گرد‌هم‌آیی‌ها و تظاهرات‌ها نیز شرکت‌نکنند ولی دیگر در گروه وابستگانِ حکومت جانگیرند، به سودِ جنبشِ انقلابی مردمِ ایران است. بنابراین ریزش در درون به هر‌شکل و انگیزه‌ای‌ اگر حقیقی باشد، نه برنامه امنیتیِ حکومت برای پراکندگی و خراب‌کاری در امر هم‌بستگیِ مردم، با پذیرش از بیرون روبرو خواهد شد.

به قانون واگذاریم

روشن است پس ازاین همه جنایت و از بین رفتنِ جان‌هایِ ارزشمند وگاه بسیار جوان و شیفته آزادی، حسِ انتقام‌جویی در ایران بسیار نیرو گرفته است. من از دیدِ خود به این نتیجه رسیده‌ام که آن‌چه ما در رفتارِ این‌حکومتِ کودک‌کش، زشت، ناانسانی، پلید و نفرت‌انگیز دیده‌ایم، خود باید از انجام آن خودداری کنیم. نگارنده چندبار این را به میان آورده است که باید روزی از دایره ویران‌گرِ خشونت و انتقام جویی‌ِ کور، که خشک‌وتر در شعله‌هایِ خود خواهد سوزاند، بیرون آمده، خرد و اندیشه، قانون و دادگری را جای‌گزین کنیم. مردم ما به ویژه زنان و جوانان در ۴۳ سال بسیار آسیب دیده‌اند ولی ما با کشتن و خونریری بیش‌تر به جایی نمی‌رسیم. “امر دفاع از خود” بحث دیگری است و حقِ شناحته شده هر انسان است. ولی اگر بزه و ناروشنی‌ای‌ در پیوند با گذشته کسی درمیان باشد می‌باید داوری‌اش را به سیستم دادگریِ آینده ایران واگذار کرد. امیدوارم از انتقام‌جویی بی‌حساب‌وکتاب دوری کنیم. امیدوارم رفتار ما به گونه‌ای باشد که شمار بیش‌تری از حکومت جداشده به صفِ مردم بپیوندند. رفتارِ درست، پروپاگاندایِ حکومت به ویژه آخوند علی‌خامنه‌ای و فرماندهان فاسد سپاه و آخوندهایِ مفت‌خوار را ناکارآمد می‌کند زیرا آنان ترسِ خود از جزایِ جنایت‌ها، خونریزی‌ها و خیانت‌ها به مردمِ ایران را هر روزه به نیروهایِ بسیج، لباس شخصی و نظامی منتقل می‌کنند که اگر ما سرنگون شویم مردم شما را تکه،تکه خواهند‌کرد. اگر این نیروها اندکی در کارهایشان اندیشه و درنگ بکنند یا پیرامونیان و بستگانی داشته‌باشند که سخنانشان بتواند برآنان اثر بگذارد، شاید به این درکِ ساده برسند که چرا این رهبرِ قلابی و سردارانِ بیکاره دزد همه در سوراخ‌ها پنهان‌شده یاوه می‌بافند و بدون وجود نگاهبانان حتا یک‌شب هم نمی‌توانند آسوده سر بر‌بالین بگذارند؟ چرا ما باید دستِ خود را به خونِ مردم و جوانانِ هم‌میهنِ خود که تنها فریادِ آزادی‌خواهی سر می‌دهند آلوده‌کرده که مُهری خونین و ننگی‌ابدی بر پیشانی ما بخورد؟

جداشدگان از حکومت یک‌دست نیستند

جداشدگان از حکومت یک‌دست نیستند و نمی‌باید نیز باشند. انگیزه‌هایِ آنان نیز چنین است و همیشه نمی‌تواند یکی‌باشد. هنرمندی چون ترانه علی‌دوستی و دیگرانی چون او شاید سال‌ها زیر فشار و کنترل تاب‌آورده‌اند که بتوانند از راه هنر دریچه‌ای را بر رویِ گوشه‌هایی از حقیقتِ زندگی در ایران بگشایند. همه می‌دانیم که هنرمند‌بودن به ویژه زن بودن در یک رژیم خرافی/مذهبی با رهبرانی شیاد، بی‌خرد، بی‌دانش، آدم‌کش و کودک‌کش کار ساده‌ای نبوده است اگر نخواسته باشند خود را آلوده سیاست‌هایِ نفرت‌انگیزِ حکومت کنند. شمار زیادی شاید سال‌ها چشم‌به‌راه مجالی بوده‌اند که آن‌چه در درون خود حقیقتن به‌آن باورداشته و امکان بروز آن را نداشته‌اند را روزی آشکار کنند. به‌هرروی هر حکومت تبهکار دستگاه اداری‌ای دارد که چرخ مملکت را نیز لنگان به‌چرخاند. برایِ مردم نیز راهی نیست که شغلی و درآمدی داشته باشند اگر چه در بدترین وضع و زیر فشار و سرکوبِ هر روزه باشد. سال‌ها بُردباری زیرِ بارِ زورگویی و شکنجه هر روزه تا هنگام رسیدنِ آن انفجارِ اجتماعی که دیگر زندگی به شیوه گذشته برای مردم امکان ناپذیر شود و ناقوس فروپاشیِ حکومت نه تنها در ایران که در سراسر جهان به صدا درآید. امری که امروز در ایران رُخ داده است.

ریزش در درون و پذیرش در بیرون به سودِ انقلابِ در راه و آینده‌ساز ایران است، می‌توان آن را گسترش داد.

از: گویا

خروج از نسخه موبایل