سایت ملیون ایران

داریوش خنجی؛ از سینماگران بزرگ جهان تا حسرت حرف زدن به فارسی

  محمد عبدی 

زمانی که از فیلمبرداران بزرگ جهان حرف می‌زنیم، قطعا باید از داریوش خنجی، فیلمبردار ایرانی‌الاصل فرانسوی، هم یاد کنیم؛ یکی از مهم‌ترین و معروف‌ترین مدیران فیلمبرداری تاریخ سینما که با شماری از بزرگ‌ترین فیلمسازان تاریخ سینما کار کرده است. فهرست این فیلمسازان برای علاقه‌مندان سینما فهرستی دست‌نیافتنی و ستایش‌برانگیز است: از وودی آلن و رومن پولانسکی تا برناردو برتولوچی و دیوید فینچر، از مایکل هانکه و وونگ کارـــ‌وای تا پل تامس اندرسون و آلخاندرو گونزالس ایناریتو.

تازه‌ترین فیلم ایناریتو با نام «باردو؛ سرگذشت غیرواقعی یک مشت واقعیت» که این روزها بر پرده سینماها می‌درخشد و بختی هم در جوایز پایان سال دارد، بدون فیلمبرداری شکوهمند خنجی، احتمالا بسیاری از ارزش‌هایش را از دست می‌داد.

خنجی در این گفت‌وگوی اختصاصی درباره خانواده و ریشه ایرانی‌اش می‌گوید و از حسرت اینکه نمی‌تواند فارسی صحبت کند؛ از علاقه‌مندی‌اش به سینما در حومه پاریس تا عشقش به دوربین‌های قدیمی که حالا با ورود دوربین‌های دیجیتالی خدشه‌دار شده است.

خنجی را می‌توان فیلمبرداری مولف قلمداد کرد که اثر انگشت خود را بر آثارش می‌گذارد و امضای او را به‌راحتی می‌توان در فیلم‌هایش سراغ گرفت؛ چه فضای تیره‌وتار و ملتهب «هفت»، ساخته دیدنی دیوید فینچر، تا فضای آرام ولی تکان‌دهنده و ترسناک «عشق»، شاهکار مایکل هانکه.

خنجی در این گفت‌وگو از گرگ تولند، فیلمبردار «همشهری کین» و جانی دی ونانزو فیلمبردار آثار ستایش‌شده فلینی و آنتونیونی‌ــ از «هشت و نیم» تا «کسوف» و «شب»ــ به عنوان فیلمبرداران محبوبش یاد می‌کند و درباره محمود کلاری، فیلمبردار ایرانی آثاری چون «جدایی نادر از سیمین» با تحسین حرف می‌زند: «آثار جانی دی ونانزو را خیلی دوست دارم. کارهای برخی از فیلمبرداران ایرانی را می‌پسندم. کارشان در برخی فیلم‌های ایرانی شگفت‌انگیز است. کارهای گوردون ویلیس را خیلی دوست دارم. دیگه از کی براتون بگم… کارهای گرگ تولند را خیلی دوست دارم. فیلمبرداران محبوبم جانی دی ونانزو و تولندند. برخی فیلمبردارها برای برخی پروژه‌ها خیلی خوب‌اند. بعضی از ایرانی‌ها مثل محمود کلاری برای برخی فیلم‌ها شگفت‌انگیزند. او فیلمبردار بزرگی است. وقتی یک فیلمبردار کار خوبی ارائه می‌کند، مشکل بتوان کس دیگری را به جای او در آن فیلم تصور کرد. تو فقط باید عاشق کارت باشی و عاشق سینما.»

خروج از نسخه موبایل