**
دربارهی افراد متعصبی که در اسرائیل به قدرت رسیدهاند هر چه میخواهید بگویید، اما خوب گوش دهید ببینید آنها چه میگویند. در تفاوت با همدست سیاسی خود نتانیاهو، نخست وزیر، آنها تعارفی در مورد ابراز نژاد پرستی و تبعیض ندارند.
این صریح الهجههای وسواسی آن چه را که فکر میکنند میگویند و آن چه را میگویند عمل میکنند. نگرش آنها میتواند خسارت آفرین و حتی فاجعه آمیز باشد، اما صراحت آنها میتواند افسانهی یک اسرائیل سکولار، لیبرال و فرهیخته را بر ملا سازد.
یکی از این متعصبین، به نام بزالل سموتریچ، رهبر حزب صهیونیست مذهبی و در حال حاضر وزیر جدید اقتصاد این کشور است. بعد از آن که یک نوار صوتی از وی افشاء ساخت که به رسمیت میشناسد یک فاشیست است، او با تمسخر این گونه جواب داد: «من یک فرد دست راستی افراطی هستم، یک ضد همجنس گرا، یک نژادپرست، اما حرفم تعهدم است».
درست است و از آن هم بیشتر.
او و همدستان متعصبش باور دارند که: اول این که اسرائیل نمیتواند ونباید هم یهود و هم دمکراتیک باشد. دوم، اسرائیل بر تمام آن چه که آنها «سرزمین اسرائیل» مینامند حق انحصاری دارد، یعنی همان سرزمین تاریخی فلسطین. و سوم، اسرائیل باید نسبت به راههای پیشنهادی غرب لیبرال بدگمان باشد و گشایشها و رهنمودهای آمریکا را رد کند.
بگذارید این نکات طلایی را یک به یک وارسی کنیم.
متعصبین امروزی، صهیونیسم اولیه را به خاطر ناتوانی در رها شدن دولت یهود از شر تمام ساکنان فلسطین مورد سرزنش قرار میدهند. آنها باور دارند که پیشگامانشان با وادار کردن صدها هزار فلسطینی به ترک میهن خود در ۱۹۴۹-۱۹۴۷ کار درستی انجام دادند، اما آن جا که به یک اقلیتی اجازه دادند باقی بمانند تا بعدها از حیث جمعیتی و نفوذ رشد کنند اشتباه کردند.
خوب حالا چه باید کنیم؟
خاخام مئیر کاهانه، مرجع تقلید بسیاری از متعصبین امروز، در سال ۱۹۸۰ در کتابی با عنوان معنادار «آنها باید بروند» میگوید که فلسطینیها یک غدهی سرطانی در بدن «دولت یهود» هستند و باید به هر طریق شده بیرون کشیده شود.
شاگردان امروزی او، مانند وزیر امنیت ملی ایتمار بن گویر، هم چنین باور دارند که اسرائیل بدون شهروندان فلسطینی وضع بهتری خواهد داشت، اما آنها میگویند که اگر فلسطینیها بخواهند بمانند باید تنها به عنوان شهروندان درجه دوم و سوم باشند و قول وفاداری کامل به اربابان یهودی خود بدهند.
در تفاوت با شریک سیاسی و ایدئولوژیک خود نتانیاهو، که به تصویب قانون نژادپرستانهی «اسرائیل به عنون دولت-ملت مردم یهود» در سال ۲۰۱۸ کمک کرد و همچنان در بوق بی معنای کلیشهی «دولت یهود و دمکراتیک» میدمد، طرفداران کاهان بر طبل برتری قومی یهودیان در دولت یهود میکوبند.
در واقع کاهان خودش این را مطرح کرده است که «آنهایی که نمیخواهند چنین حقی را به ]شهروند[ عرب بدهند اما به او میگویند که وی ]با یهودی[ برابر است فکر میکنند که ]فرد عرب[ یک ساده لوح است. او ساده باور نیست.
درست است، او ساده لوح نیست.
بر خلاف یهودی متعصب که معتقد است اسرائیل باید دین سالار باشد یا لیبرال احمق، و در کنار یهودی دچار توهم که متقاعد شده است اسرائیل میتواند یهودی و دموکرات باشد، عرب فلسطینی میداند که اسرائیل باید یک دموکراسی واقعی باشد تا بتواند با خود و همسایگان خویش در صلح به سر برد.
این ما را به نکتهی دوم ره مینماید. مانند تمامی متعصبان مذهبی دیگر، متعصبین اسرائیل باور دارند که وقتی برای خداوند میجنگی «هدف وسیله را توجیه میکند».
این شامل تقدیس مجدد یا همان یهودی سازی بیت المقدس و مراکز مقدس آن، شامل مسجد الاقصی، سومین مکان مقدس اسلام است، علیرغم همهی نتایج فاجعه بار آن و از میان رفتن صلح و همزیستی.
نیازی به گفتن ندارد که، به نقل از معاون سابق شهردار بیت المقدس غربی، مرون بنونیستی، «هیچ چیز تازهای دربارهی موفقیت یهودیان در تصرف مراکز مقدس مسلمین» وجود ندارد. اگر هم چیز تازهای در میان باشد این است که متعصبین جدید میخواهند قضیه را از همان جایی که پیشینیان صهیونیست آنها رها کرده بودند از سر بگیرند اما با تعصب مذهبی بیشتر.
با ترکیبی ازآخرالزمانی بودن یهودگرایی و غیرت اسرائیلی، این متعصبین، مصمم و خطرناک هستند. آنها مصمماند اشغالگری را تعمیق بخشند، شهرکهای غیرقانونی یهودیان را افزایش دهند و سرانجام، تمامی سرزمینهای فلسطینیان را، بدون در نظر گرفتن نتایج آن، ضمیمهی اسرائیل کنند.
در تفاوت با نتانیاهو، متخصص خوش رنگ کردن وقایع بدرنگ، آنها احساس نمیکنند که نیازی داشته باشند در مورد بی ارزش دانستن دیپلماسی و صلح با فلسطینیها دروغ بگویند یا چیزی را توجیه کنند. بسیاری از آنها یک پایان آخرالزمانی برای زمان حاضر میطلبند که راه را برای ظهور پادشاهی آسمانی باز کند.
این سبب تعجب نیست که آنها حقوق بین الملل و تمامیت گفتمان پروسهی صلح در مورد راه حل دو دولت را رد میکنند، گفتمانی که حامیان غربی اسرائیل همچنان ابلهانه یا مزورانه مطرح میسازند.
این مرا به سر نکتهی آخر میآورد. علیرغم وسایل ارتباط جمعی غیرمذهبی در اسرائیل که به سبک زندگی آمریکایی علاقه نشان میدهند، جبههی مذهبی نفوذ آمریکای لیبرال بر اسرائیل و شیوهی زندگی آن را مطرود میداند.
این بنیادگرایان آرزومند یک خلافت مذهبی هستند نه یک جمهوری. آنها میخواهند اسرائیل بر اساس قوانین و سنتهای یهودی زیست کند، نه بر اساس لیبرالیسم غربی و ارزشهای جهان شمول در مورد موضوعات جنسیت، روابط جنسی و خانواده.
اگرچه آنان همیاریهای مالی عظیم و سایر کمکها را از آمریکا دریافت میکنند بر این باورند که رستگاری یهودی در سرزمین اسرائیل باید از نوع توراتی آن باشد، نه از نوع آمریکایی و لیبرال. آنها همچنین اصرار دارند که دادگاه عالی لیبرال کشور باید به خواست اکثریت پارلمانی، که آنها بخشی از آن هستند، گردن نهد.
تعجب برانگیز نیست که اسرائیلیهای سکولار و لیبرال به مقابله با این نیروهای متعصب حاکم بر قدرت بپردازند، چرا که آنها، به قول کتابی از روزنامه نگار آری شاویت در کتاب «سرزمین موعود من”، باوردارند این نیروها دارند اسرائیل را «به سمت یک سرزمینی اسپارت گونهی منزوی، بدبین و میهن پرست» به پیش میرانند. اما بیشتر این اسرائیلیهای سکولار فقط روی برنامهی داخلی حکومت تمرکز دارند و اشغالگری خشن آن را مورد بی توجهی قرار میدهند.
این بسیار خودخواهانه و کوته بینانه است. در واقع ابلهانه است.
تعصب گرایی اسرائیلی حاصل انباشت دههها جنگ، اشغالگری و استعمارگری است. متعصبین و فاشیستهای اسرائیلی توان و تعصب خود را از ماموریت نجات بخش خویش در سرزمینهای اشغالی میگیرند، جایی که آنها قدرت خود را به ضرر فلسطینیها گسترش دادهاند. برای متوقف کردن متعصبین، اسرائیلیها، آمریکاییها و همهی کسانی که احساس نگرانی دارند باید پیش و بیش از هر چیز دیگر به هر نوع مستعمره سازی فلسطین خاتمه دهند.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
منبع: Apocalypse in Palestine: The rise of Israeli fanaticism
https://www.aljazeera.com/opinions/2023/1/30/apocalypse-in-palestine-the-rise-of-israeli-fanaticism
مروان بیشارا تحلیل گر سیاسی ارشد تلویزیون خبری الجزیره است. وی در مورد سیاست جهانی و سیاست خارجی آمریکا، خاورمیانه و نیز امور استراتژیک بین الملل نوشته است. وی در گذشته در دانشگاه آمریکایی پاریس به تدریس روابط بین الملل اشتغال داشت.
از: گویا