شاید روابط هیچ دو کشوری در دنیا به اندازه ایران و اسرائیل عجیب و پیچیده نباشد؛ کم و بیش اقلیت در منطقه خاورمیانه دارای عمیقترین پیوندهای مذهبی و تاریخی، میزبانی مهمترین اماکن مذهبی یهودی در ایران و مکانهای مقدس اسلامی در اسرائیل و اینک در یکی از پرتنشترین روابط در عالم که پهلو به پهلوی یک درگیری نظامی میزند.
رابطه سیاسی ایران و اسرائیل در اسفند ماه آغاز شد و در اسفند ماه به پایان رسید. این نوشتار درباره آغاز و انجام این رابطه پرتلاطم است.
***
هنگامی که «محمدرضا پهلوی» برای اولین بار به عنوان «شاه» ایران عازم سفر رسمی به امریکا و دیدار با «هری ترومن»، رییس جمهوری ایالات متحده شد، از او سوال کردند که آیا قصد ندارید اسرائیل را به رسمیت بشناسید؟ شاه جواب داد: «ما یک کشور مسلمان هستیم ولی تاریخ ایران نشان میدهد که ایرانیان از دیر زمان نسبت به اقلیتهای مذهبی، بردبار و مهربان بودهاند. ما هنوز اسرائیل را به رسمیت نشناختهایم و قبل از مبادرت به چنین امری، به عنوان یک کشور مسلمان باید با سایر کشورهای اسلامی مشورت کنیم.»
سفر شاه به امریکا از ۲۵ تا ۲۹ آبان ۱۳۲۸ انجام شد. کمتر از پنج ماه بعد، در روز ۱۴ اسفند همین سال، هیات وزیران به نخست وزیری «محمد ساعد مراغهای» تصویب کرد که ایران از این پس اسرائیل را به طور دوفاکتو به رسمیت میشناسد.
اعلامیه دولت ایران در شناسایی دوفاکتو میگفت: «پس از مذاکرات مفصلی که از طرف سازمان ملل و دولت امریکا با ایران به عمل آمد، برای این که دولت ایران بیشتر بتواند منافع اتباع خود را حفظ و اشکالاتی که در کار چندین هزار ایرانی مقیم فلسطین پیدا شده مرتفع شود، سه ماه قبل آقای رضا صفینیا را به سمت مامور مخصوص به فلسطین اعزام داشت و با این عمل، دولت ایران دولت اسرائیل را بالفعل به رسمیت شناخت ولی برای این که این شناسایی به صورت رسمی درآید، طبق تصمیم هیات دولت، آقای انتظام، نماینده دایمی دولت شاهنشاهی در سازمان ملل به اطلاع نماینده اسرائیل رساند که از این پس دولت ایران دولت اسرائیل را به صورت دوفاکتو به رسمیت میشناسد.»
پس از اعلامیه ۱۴ اسفند ۱۳۲۸ در اعلام شناسایی دوفاکتوی اسرائیل، دولت ساعد مراغهای جای خود را به دولت «رجبعلی منصور» داد. در جلسه ۳۰ اردیبهشت ۱۳۳۹، ساعد مراغهای به عنوان سناتور انتصابی، پشت پرده شناسایی اسرائیل را توضیح داد: «بعضی دولتهای عربی با تماس مستقیم و محرمانه با اسرائیل، مقدمات برقراری روابط رسمی و صلح و سازش را فراهم میکنند و بعدا این خبر تایید شد که از نمایندگان طرفین روی کشتی انگلیسی سازشنامه تنظیم و امضا نمودند ولی نه از این سازش روی کشتی انگلیسی و نه از دعوت به کنفرانس قاهره که در ۲۱ مارس ۱۹۵۰ تشکیل شد، ممالک عرب لازم ندانسته بودند که دولت شاهنشاهی را مطلع کنند. با ذکر این مقدمه، نظر به این که دولت ایران در مسایل بینالمللی همیشه سیاست مستقلی دارد و شایسته برای دولت ایران نبوده و نیست که بعد از اتخاذ تصمیم درباره موضوعی که از طرف دیگران بدون این که با دولت ایران تماس و مشورتی داشته باشد، تابع تصمیمات آنها بشود و این که دولت اسرائیل از طرف ۵۰ دولت عضو سازمان ملل شناخته شده، موضوع با توجه به گزارشهای واصله از طرف مامورین سیاسی دولت شاهنشاهی در شب ۱۴ اسفند در هیات دولت مطرح و به اتفاق آرا تصمیم گرفته شد که رابطه با اسرائیل به صورت دوفاکتو به رسمیت شناخته شود.»
پنهان نگه داشتن رابطه ایران و اسرائیل
روابط ایران و اسرائیل از سال ۱۳۳۶ رو به گسترش بود ولی تا دوم تیر۱۳۳۹ که شاه در یک کنفرانس خبری تصمیم ۱۰ سال پیش را علنی کرد، هیچکدام از دو کشور آن را عمومی اعلام نمیکردند.
«احمد میرفندرسکی»، آخرین وزیر امور خارجه ایران پیش از انقلاب بهمن ۱۳۵۷، مدتی معاون این وزارتخانه بود. او در توصیف محافظهکاری ایران در ارتباط با اسرائیل، در خاطرات خود گفته است: «آقایی بود به اسم دوریل (Doriell) که رییس آژانس یهود بود. زمانی که من معاون بودم، به وزارت خارجه میآمد. مرحوم عباس آرام [وزیر خارجه وقت] از آمد و رفت این آقا به وزارت خارجه خوشش نمیآمد، فکر میکرد ممکن است نمایندگان کشورهای عربی در راهروهای وزارت امور خارجه با این شخص برخورد کنند و او را بشناسند و حرف و نقل پیدا شود. به همین دلیل ما قرار گذاشتم که آقای دوریل هر وقت کاری داشت، بعد از ساعت اداری بیاید. معمولا ساعت پنج و شش میآمد. مرد بسیار دانایی بود.»
آژانس یهود پیش از این شناسایی رسمی اسرائیل و ایجاد رابطه دوفاکتو بین دو کشور، در ایران به عنوان نمایندگی اقتصادی اسرائیل فعالیت داشت.
میرفندرسکی می گوید روزی دورویل گفت: «میخواهم بفهمم که شما بالاخره چه وقت میخواهید یک رابطه متعارفی با ما برقرار کنید… من خندیدم و گفتم آقای دوریل به نظر من بهترین نوع روابط بین ایران و اسرائیل، همین روابطی است که الان داریم. گفت چهطور؟ گفتم روابط نامشروع که لذتبخشترین روابط است. خندید و گفت بالاخره هرکسی آرزو میکند که این روابط روزی صورت رسمیت پیدا کند. گفتم آرزو هم چیز خوبی است و همیشه میتوان با آن زندگی کرد.»
سرانجام ایران این رابطه را با وجود مخاطراتی که بر روابطش با کشورهای عربی داشت، علنی کرد. شاه در پاسخ به «عبدالرحمان فرامرزی»، مدیر وقت روزنامه «کیهان» گفته بود ایران کشور اسرائیل را به صورت دوفاکتو به رسمیت میشناسند.
علنی کردن رابطه ایران و اسرائیل با واکنش شدید «جمال عبدالناصر»، رییس جمهوری مصر روبهرو شد. ناصر اصرار داشت که ایران رابطه خود با اسرائیل را نه تنها قطع کند که روابطی خصومتآمیز با آن در پیش بگیرد.
ترکیه اولین کشور اسلامی بود که اسرائیل را به رسمیت شناخته بود. «احمد میرفندرسکی»، از سفرای ایران در اتحاد جماهیر شوروی که در دورهای وزیر خارجه ایران هم شد، در کتاب خاطرات خود گفته بود: «اگر ما هم همان زمان چنین کاری میکردیم، شاید این مسایل پیش نمیآمد.»
با وجود شناسایی دوفاکتوی اسرائیل، حمایت از فلسطین بخش مهمی از سیاست خارجی ایران در دوره شاه باقی ماند.
در جریان سفر «حبیب بورقیبه»، رییس جمهوری تونس به تهران که از ۱۳ اسفند ۱۳۴۳ آغاز شد و به علت بیمار شدن او یک ماه طول کشید، رهبران دو کشور در بیانیه مشترک برای اولین بار از اصطلاح «ملت فلسطین» که در آن دوره مرسوم نبود، به جای آوارگان فلسطینی استفاده کردند.
شاه ابتدا با استفاده از این اصطلاح موافق نبود اما سرانجام از پیشنهاد بورقیبه حمایت کرد و گفت راهی که او میرود، درست است. به این ترتیب ایران برای اولین بار کلمه عبارت ملت فلسطین را به کار برد. حمایت ایران از فلسطین، سابقهای دیرینهتر از این داشت.
مخالفت باورنکردنی شاه و دولت ایران با تشکیل کشور اسرائیل
ایران نه تنها موجودیت اسرائیل را تا سال ۱۳۲۸ به رسمیت نشناخت و آن را برای ۱۰ سال مخفی کرد که از ابتدا به شکلی که امروزه شاید باور نکردنی به نظر برسد، با تشکیل کشور اسرائیل هم مخالف بود.
پس از آن که بریتانیا تصمیم به خروج از فلسطین و پایان قیمومیت بر این سرزمین گرفت، اختلاف بین ساکنان عرب و یهودی سرزمینهای فلسطینی تشدید شد. بریتانیا تصمیمگیری درباره آینده فلسطین را به سازمان ملل متحد سپرد و از اوایل سال ۱۳۲۶ خورشیدی به مجمع عمومی سازمان ملل پیشنهاد کرد تا اجلاس ویژهای برای بررسی وضعیت فلسطین تشکیل دهد.
مجمع عمومی سازمان ملل در بیست و چهارم اردیبهشت این سال کمیسیون ویژهای را درباره فلسطین با ۱۱ عضو تشکیل داد که از اختیارات خاصی برای تصمیمگیری درباره این سرزمین برخوردار بود.
یکی از اعضای این کمیسیون، «نصرالله انتظام»، رییس پنجمین دوره مجمع عمومی سازمان ملل متحد و اولین رییس هیات نمایندگی ایران در مقر سازمان، در نیویورک بود.
کمیسیون ویژه سازمان ملل درباره فلسطین پیش از پایان قیمومیت بریتانیا بر این کشور، بازدیدی از این سرزمینها داشت و گزارش خود را به اجلاس پاییزی مجمع عمومی داد.
هشت عضو این کمیسیون از تقسیم فلسطین حمایت کردند اما طرح سه کشور دیگر که در اقلیت قرار داشتند، تشکیل دولت واحد فدرال فلسطین به پایتختی «بیتالمقدس» بود. ایران، هند و یوگسلاوی سابق مدافع این طرح و تشکیل دولت واحد فلسطین بودند.
«فریدون زندفرد»، عضو هیات نمایندگی ایران در سازمان ملل متحد در خاطرات خود نوشته است: «کشورهای عربی با طرح گروه اقلیت تقریبا در همان حد مخالفت کردند که با طرح تقسیم فلسطین. در حالی که جوامع یهودی از طرح تقسیم فلسطین استقبال کردند.»
طرح تقسیم فلسطین حامیان بیشتری داشت. به همین دلیل، طرحی بر مبنای آن از سوی کمیسیون ویژه سازمان ملل درباره فلسطین به مجمع عمومی سازمان پیشنهاد شد.
«مصطفی عدل»، نماینده وقت ایران در مجمع عمومی با این پیشنهاد رسما مخالفت کرد. او به مجمع گفت که اکثریت ساکنان فلسطین را اعراب تشکیل میدهند و اجرای هر تصمیمی در این سرزمین باید منوط به خواست اکثریت ساکنان آن باشد.
ایران میگفت سازمان ملل باید بر اساس اصل تساوی حقوق و خودمختاری ملل، طبق منشور ملل متحد، فلسطینیها را در تعیین سرنوشت خود آزاد بگذارد و هر طرحی که خلاف اراده اکثریت تحمیل و اجرا شود، زمینه بروز کشمکش با ابعاد بینالمللی در خاورمیانه را فراهم میکند.
کشورهای عربی که ابتدا طرح ایران، هند و یوگسلاوی را برای تشکیل دولت فدرال فلسطین رد کرده بودند، طرحی مشابه به مجمع عمومی دادند. اما فرصت ایجاد تفاهم بر سر آن از دست رفته بود و موافقان تقسیم فلسطین رای منسجمتری پیدا کرده بودند.
ایران پیشنهاد کرد برای بررسی بیشتر، رایگیری درباره طرح تقسیم چند هفته به عقب بیفتد اما این پیشنهاد پذیرفته نشد و طرح تقسیم سرزمین فلسطین در روز هفتم آذر ۱۳۲۷ (بیست و نهم نوامبر ۱۹۴۷) به رای گذاشته شد و به این ترتیب تشکیل کشور اسرائیل هم به تصویب رسید.
درخواست ایران برای لغو مصوبه تاسیس اسرائیل
ایران و ۱۲ دولت دیگر به پیشنویس این قطعنامه، یعنی طرح تقسیم فلسطین و تشکیل کشور اسرائیل رای منفی دادند. اما پیشبینی نماینده ایران در بروز درگیری در خاورمیانه به سرعت به واقعیت پیوست و کار به شورای امنیت سازمان ملل کشید که مسوول حفظ صلح و امنیت بینالمللی است. شورای امنیت از مجمع عمومی خواست که جلسه ویژه رسیدگی به حکومت فلسطین تشکیل شود.
در این نشست، ایران برای سومین بار در یک مقطع تاریخی که به تشکیل اسرائیل منجر شد، بار دیگر با تاسیس چنین کشوری مخالفت کرد و خواستار لغو مصوبه مجمع عمومی درباره تقسیم فلسطین شد. مصوبه مجمع عمومی سازمان ملل متحد تصویب کرده بود که فلسطین بین اعراب و یهودیان ساکن آن بهطور مساوی تقسیم شود و بیتالمقدس هم محدودهای باشد که تحت نظارت سازمان ملل قرار گیرد تا از ایجاد برخورد احتمالی جلوگیری شود.
خودداری ایران از شناسایی کشور اسرائیل پس از اعلام موجودیت آن
کشورهای عربی نیز حامی همین طرح و مخالف تاسیس کشور یهودی بودند. اما در روز ۲۴ اردیبهشت ۱۳۲۷ خورشیدی (۱۴ می ۱۹۴۸) که آخرین ساعات قیمومیت بریتانیا بر فلسطین بود، دولت یهود در فلسطین اعلام موجودیت کرد. اتحاد جماهیر شوروی و ایالات متحده امریکا هر دو فوری موجودیت اسرائیل را به رسمیت شناختند ولی ایران از شناسایی اسرائیل به عنوان یک کشور تازه تاسیس خودداری کرد.
موضوع عضویت اسرائیل در سازمان ملل متحد در روز ۲۱ اردیبهشت ۱۳۲۸ خورشیدی (۱۱ می ۱۹۴۹) مطرح و در قالب پیشنویس یک قطعنامه، در مجمع عمومی به رای گذاشته شد. موضع سیاسی اعراب که تشکیل اسرائیل را غصب سرزمین ساکنان عربی فلسطین میدانستند، مخالفت با عضویت اسرائیل بود. اما در تصمیمی بیسابقه، ایران برای اولین بار به درخواست عضویت کشوری در سازمان ملل رای منفی داد. با این تصمیم، با حضور اسرائیل در سازمان ملل مخالفت کرد که ششمین مخالفت سیاسی جدی ایران در برابر موجودیت اسرائیل بود.
با این همه، درخواست عضویت دولت اسرائیل در سازمان ملل متحد رای آورد و پنجاه و نهمین کشور عضو سازمان ملل متحد شد. عضویت اسرائیل در این سازمان، مشروعیتی به اعلام موجودیت آن داد و باعث شد شمار بیشتری از کشورها آن را به رسمیت بشناسند.
ترکیه اولین کشور اسلامی بود که اسرائیل را حتی پیش از عضویت در سازمان ملل، یعنی در هشتم فروردین ۱۳۲۷ (۲۸ مارچ ۱۹۴۸) به رسمیت شناخت. اما ایران حتی پس از عضویت اسرائیل در سازمان ملل هم از شناسایی فوری موجودیت آن خودداری کرده بود.
چنین رویکردی با وجود سابقه باستانی روابط ایران و یهودیان بعید بود. «کوروش کبیر»، پادشاه باستانی ایران که نامش در متون مقدس یهودی آورده شده است، در زمان فتح بابل به ساکنان یهودی آن اجازه داد آزادانه به سرزمین خود بروند.
برخی از اماکن مقدس یهودی در ایران امروزی، از جمله در همدان قرار دارند که یهودیان غیر ساکن ایران با هدف زیارت آن به ایران سفر میکنند. بخشی از ساکنان یهودی اسرائیل، شهروندان ایرانیالاصل هستند و برخی از اقوام آنها هنوز در ایران زندگی میکنند و دارای منافع و علایق مشترکی در هر دو کشور بوده و هستند.
نشانهای از این روابط عمیق و تاریخی، حضور افراد ایرانیالاصل در میان چهرههای سیاسی و نظامی اسرائیل در حد رییس جمهوری، وزیر و رییس ستاد ارتش این کشور است که متولد ایران یا از پدر و مادری ایرانی و متولد این کشور بوده و هستند. اما حتی چنین سابقه دیرینهای باعث نشد که ایران در زمان محمدرضا شاه از تاسیس اسرائیل حمایت کند و موجودیت آن را فوری به رسمیت بشناسد.
شناسایی دوفاکتوی اسرائیل به چه معنی بود؟
با این که ترکیه در همسایگی ایران، اولین کشور مسلمانی بود که اسرائیل را به رسمیت شناخت، ایران دو سال بعد، آن هم نه به شکل کامل، این کار را انجام داد. ایران دولت اسرائیل را در اسفند ۱۳۲۸ (۱۵ مارچ ۱۹۵۰)، به صورت «دوفاکتو» -و نه به طور کامل- به رسمیت شناخت.
شناسایی کشوری به صورت دوفاکتو، به معنای آن است که این موجودیت در عمل به عنوان یک واقعیت موجود و در حدی کمتر از روابط رسمی و کامل سیاسی به رسمیت شناخته شده است.
پذیرش دوفاکتو اسرائیل این امکان را فراهم کرد که ایران روابط محدود تجاری و کنسولی با آن برقرار و بتواند نیاز اتباع دو کشور در رفت و آمد و تماس با یکدیگر را تامین کند.
پیش از پذیرش دوفاکتو موجودیت اسرائیل از سوی ایران، محمدرضا شاه سیاست جالبی در زمان جنگ شش روزه اعراب و اسرائیل در پیش گرفت. ایران که مخالف تشکیل کشور مستقل یهودی و تاسیس اسرائیل بود، از حمله اعراب حمایت نکرد و به این ائتلاف نپیوست.
در برخی از اسناد آورده شده است که به هواپیماهای اتحاد جماهیر شوروی که تجهیزات نظامی به اسرائیل میبردند، اجازه عبور از آسمان ایران را داد و در حالی که اعراب فروش نفت به اسرائیل را تحریم کرده بودند، نیاز اسرائیل به انرژی را تامین کرد. اما همزمان شاه از مصر بابت فداکاری در برابر اسرائیل ستایش میکرد.
یک خط لوله نفتی در اسرائیل با سرمایهگذاری مشترک ایران
در سال ۱۳۴۷، با هدف تسهیل صادرات نفت ایران به اروپا، شرکت خط لوله نفتی «ایلات – اشکلون» با سهم ۵۰ درصدی دولت ایران و به همین میزان دولت اسرائیل تاسیس شد. این شرکت یک خط لوله ۲۴۲ کیلومتری داشت که نفت خام ایران را از خاک اسرائیل، بدون نیاز به کانال «سوئز» در مصر، به بازارهای اروپا میفرستاد.
در آن زمان، کانال سوئز که مسیر معمول انتقال نفت بود، به دلیل اختلاف مصر و اسرائیل بسته شده بود. در هنگامه وقوع انقلاب بهمن ۱۳۵۷، این خط لوله و مخازن آن حاوی حدود ۸۰۰ هزار تن نفت خام ایران بودند که ارزش آن در آن زمان، نزدیک به ۱۲۰ میلیون دلار محاسبه شده است.
۳۸ سال پس از انقلاب، بعد از طی شدن روند دادرسی طولانی، دادگاهی در سوییس، اسرائیل را در پرونده این شرکت مشترک و نفت باقیمانده در آن، به پرداخت یک میلیارد و ۲۰۰ میلیون دلار غرامت به جمهوری اسلامی ایران محکوم کرد.
فرمانی موسوم به «حکم رازداری» از سوی «بنیامین نتانیاهو»، نخست وزیر اسرائیل به امضا رسید که انتشار جزییات این دعوای حقوقی میان ایران و اسرائیل را به دلیل مضر بودن برای امنیت ملی و روابط خارجی ممنوع کرد.
روابط تجاری دو کشور ایران و اسرائیل تا پایان حکومت محمدرضا شاه رو به توسعه بود. اسرائیل چند پایگاه برای نیروی دریایی ایران در خلیج فارس ساخت و در توسعه برنامه نظامی و امنیتی ایران مشارکت داشت؛ از جمله کارخانه ساخت موشکهای ضدکشتی با همکاری اسرائیل در کرمان ساخته میشد که انقلاب بهمن ۱۳۵۷ مانع تکمیل آن شد.
در جریان تنظیم روابط ایران و عراق که به «پیمان حسن همجواری» و حل و فصل اختلافات مرزی انجامید، اسرائیل با ایران در حمایت از کردهای عراق همراه بود.
همزمان با توسعه همکاریهای اقتصادی و نظامی، روابط فرهنگی ایران و اسرائیل هم در این دوره در عصر شکوفایی خود بود.
«مئیر عزری»، آخرین سفیر اسرائیل در تهران در خاطرات خود گفته است: «یکی از پیشنهادهایی که با شاه ایران در میان گذاشتم، بزرگداشت نام ایران و ایرانی میان مردم اسرائیل با برپایی جایگاهی به نام خانه کوروش دوم یا بنیاد پهلوی در اسرائیل بود. یهودیان جهان با چنین گامی، شاه ایران را از خود میدانستند و در فرود و فرازها به پشتیبانی او میپرداختند.»
عزری در خانواده ای اصفهانی، در اصفهان به دنیا آمده و پس از تاسیس اسرائیل، به آنجا کوچ کرده بود اما چندی بعد از ایجاد روابط سیاسی بین دو کشور، به ایران بازگشت و ۲۰ سال سفیر اسرائیل در تهران بود.
ادامه مخالفت ایران با تندوریهای سیاسی اسرائیل، حتی پس از شناسایی آن
در مدت ۳۰ سال رابطه دوفاکتو، روابط شهروندان دو کشور چنان نزدیک بود که شرکت هواپیمایی اسرائیل روزانه به فرودگاه «مهرآباد» تهران پرواز داشت. هرچند دیدار برخی از مقامهای ارشد اسرائیل از ایران با سفر به تهران انجام میشد اما برای جلوگیری از حساسیتها، بر اساس خاطرات «اسدالله علم»، وزیر دربار، بعضی از این ملاقاتها در جزیره کیش انجام میشدند.
مخالفت ایران با برخی از اقدامات تندروانه در اسرائیل پس از شناسایی دوفاکتو این کشور هم ادامه داشت. در سال ۱۳۵۳، یعنی تنها چهار سال پیش از انقلاب، ایران به «قطعنامه ۳۳۷۹» مجمع عمومی سازمان ملل متحد که به موجب آن، صهیونیسم از انواع نژادپرستی شمرده شده است، رای مثبت داد. برعکس این سیاست، پس از سقوط شاه، از سوی انقلابیون ایران در پیش گرفته شد.
پایان یک رابطه باورنکردنی
۳۰ بهمن ۱۳۵۷، یعنی یک هفته پس از قطعی شدن سقوط محمدرضا شاه، دولت موقت ایران به نخستوزیر وقت، «مهدی بازرگان»، با صدور اعلامیهای، شناسایی دوفاکتو اسرائیل را پس گرفت و روابط ۲۹ ساله دو کشور پایان گرفت.
اخراج ۳۲ نفر از کارکنان اسرائیلی در ایران و فراخوان کارکنان نمایندگی ایران در اسرائیل آغاز شد و به سرعتی که باورکردنی نبود، همه چیز به اتمام رسید.
همزمان با حضور «یاسر عرفات»، رهبر تشکیلات خودگردان فلسطینی در ایران برای تبریک انقلاب و سرنگونی شاه نیز سفارت سابق اسرائیل در تهران تحویل او داده شد.
ملک سفارت کنونی فلسطین در تهران متعلق به آژانس یهود است که در اختیار کادر دیپلماتیک اسرائیل در تهران قرار گرفته بود.
اختلاف بر سر ملک سفارت اسرائیل با ایران
در واقع، ملک نمایندگی دیپلماتیک اسرائیل در ایران توسط تعدادی از اعضای جامعه یهودی خریداری و به نمایندگی اسرائیل هدیه داده شده بود. سند اهدای این ملک اما ثبت نشده بود. بر اساس یادداشتهای روزانه «اکبر هاشمی رفسنجانی»، سفارت اسرائیل در تهران به نام «خیرین»، یعنی آژانس یهود باقی ماند.
آژانس یهود پس از مصادره شدن این ملک، تلاشهایی برای بازپسگیری آن انجام داد اما به دلیل محرمانه بودن تماس بین نمایندگان جمهوری اسلامی با آژانس یهود و مقامهای اسرائیلی، جزییات حقوقی آن روشن نیست.
به نظر میرسد اگر انتقال مالکیت از آژانس یهود رخ میداد، ملک سفارت به دولت اسرائیل میرسید اما این اتفاق رخ نداد و تا حتی پس از دوره ریاست جمهوری هاشمی رفسنجانی، آژانس یهود به دنبال بازپسگیری ملک خود در تهران بود.
۴۴ سال پس از قطع رابطه ایران و اسرائیل، محل فعلی سفارت دولت فلسطینی همچنان همان ملک محل اختلاف در تهران است.
دورهای طولانی از تلاطم و اتهام
با قطع رابطه سیاسی دولت انقلابی ایران با اسرائیل، حکومت «روحالله خمینی» که هنوز نام آن جمهوری اسلامی هم نشده بود، شناسایی دوفاکتوی اسرائیل را هم پس گرفت و از آن پس در گفتار رسمی مقامهای حکومت ایران، به آن «رژیم صهیونیستی» گفته شد.
به این ترتیب، فصلی از تاریخ روابط ایران با اسرائیل به اتمام رسید که سراسر چندوجهی و بر مبنای واقعیتهای موجود جهان و نیازهای و منافع ایران و شهروندانش بود.
سیاستهای جمهوری اسلامی در برابر اسرائیل، از جمله گفته روحالله خمینی که «اسرائیل غده سرطانی است» و «باید از صحنه روزگار محو شود» و تکرار آن از سوی آیتالله «علی خامنهای» و «محمود احمدینژاد»، محکومیت جهانی ایران را به دلیل تهدید یک عضو سازمان ملل متحد به بار آورده و کینهای سخت میان دو طرف شکل داده است.
اسرائیل در دوره جنگ ایران و عراق سعی به ایجاد اعتماد با ایران کرده بود. عملیات تخریب نیروگاه اتمی عراق که ایران اوایل جنگ به آن حمله کرد، در عملیات نهایی اسرائیل از بین رفت یا در جریان مذاکرات پنهانی «مکفارلین»، مشاور امنیت ملی دولت «رونالد ریگان»، تسلیحات مورد درخواست جمهوری اسلامی از زرادخانه اسرائیل تامین و به فرودگاه مهرآباد تهران ارسال شد. اما اینها روابط خصمآلود آیتاللهها را تخفیف ندادند و بنابر ماهیت نظام اسلامی، نخواهند داد.
رابطه ایران و اسرائیل پس از «بهار عربی» و تحولات خونین در سوریه که حضور نظامی جمهوری اسلامی ایران در آن و تشدید تحرکات سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به آن دامن زد، همواره تا مرز یک درگیری مسلحانه پیش رفته اما هنوز از آستانه آن عبور نکرده است.
اسرائیل به طور مکرر پایگاهها، انبار تسلیحات و گروههای نظامی و شبهنظامی وابسته جمهوری اسلامی ایران و سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را هدف قرار میدهد و در مقابله با برنامه اتمی جمهوری اسلامی، حتی در خاک ایران دست به عملیات ترور زده است.
و به این ترتیب یکی از نزدیکترین همکاریهای سیاسی و اقتصادی را پیش از انقلاب بهمن ۱۳۵۷ داشتند، اینک همانند دو دشمن در برابر یکدیگرند.
از: ایران وایر