مدتی بود می خواستم در مورد نسبت واقعی آیت اله خمینی با دین، مطلبی بنویسم. توقیف روزنامه آسمان بهانهای شد برای نوشتن این مطلب. آیت اله خمینی روزی که نهضت خود را آغاز کرد با فریاد ” رفت اسلام ” مخالفت خود با دو موضوع را اعلام نمود که ظاهراً هر دو مخالفت، ریشه اسلامی داشت. نخست، اعطای حق رأی به زنان و دوم تصویب قانون کاپیتولاسیون. او نیز مانند بسیاری از روحانیون سنتی، حق رأی را نوعی سپردن قضاوت به زنان می دانست که در احکام اولیه اسلامی، جایز نیست. همچنین کاپیتولاسیون، مخالف قاعده شرعی بود که کافران نباید بر مسلمین مسلط باشند. لابد او امریکاییان را کافر می پنداشت که نباید بر مسلمانان ایرانی مسلط می شدند؛ درست بر خلاف امروز که دین ستیزان روسی و چینی بر عالیترین مقام جمهوری اسلامی و بر اموال ملت ایران تسلط دارند. به هرروی نهضتی که بهانه شروع آن ” مخالفت با اعطای حق رأی به زنان ” بود با کشاندن صدها هزار زن و مرد به خیابانها به پیروزی رسید و دیری نپایید که اولویت آیت اله خمینی از” ترویج احکام دینی” به “حفظ حکومت دینی ” تغییر کرد. در حکومت آیت اله خمینی کار به جایی رسید که او با صراحت اعلام کرد ” برای حفظ نظام حتی می توان نماز را تعطیل کرد”. البته ایت اله خمینی هیچگاه فرصت استفاده از دین و مقدسات دینی برای تقدیس نظام مورد علاقه خویش را از دست نداد. کسانی که در ادارات دولتی کار کرده اند به یاد می آورند در کنار میز اغلب کارمندان، پاکتی قرار داشت که بر روی آن نوشته شده بود :” محل نگهداری اسماءجلاله “. به موجب فتوای آقای خمینی، آرم جمهوری اسلامی در حکم نام خداوند بود و باید همچون کلمه ” الله ” محترم شمرده می شد. بر همین اساس هرگاه نامه ای اداری، معدوم می شد بایستی آرم جمهوری اسلامی از آن جدا ودر محل نگهداری ” اسماء جلاله ” قرار می گرفت.
البته درحالی که برای لمس ” آرم جمهوری اسلامی ” داشتن وضو لازم بود به فتوای بنیانگزار، تعطیل نماز جایز شمرده می شد اگر به تداوم عمر نظام کمک می کرد! مقدس سازی جمهوری اسلامی تا جایی پیش رفت که ” عبور از چراغ قرمز و عدم رعایت احکام راهنمایی و رانندگی که به تصویب مجلس اسلامی رسیده بود حرام شرعی اعلام شد”. رویه مورد علاقه ایت اله خمینی به تدریج به سطوح مختلف حاکمیت رسوخ کرد و هرکس به سلیقه خود در این راه گام می گذاشت. قطعا بسیاری از ساکنان تهران تابلوی تبلیغاتی بر فراز ساختمان ” بیمه ایران ” را به یاد می آورند که در آن به نقل از آیت اله خمینی نوشته شده بود ” ” سید الشهدا اسلام را « بیمه » کرد.”
مقدس سازی نظام با دو هدف انجام می شد : نخست جلب حمایت اقشار مذهبی و دوم، اعمال فشار بر مخالفان. بارزترین بهره برداری از این روش، در سال ۱۳۶۰ و زمانی اتفاق افتاد که لایحه قصاص در مجلس مطرح شد و جبهه ملی با آن مخالفت نمود. آیت اله خمینی در آن زمان، لایحه قصاص که در مجلس مطرح بود را معادل ” حکم قصاص ” دانست و مخالفت با آن را در حد ارتداد دانست. این در حالی بود که بنا بر فتوای خود خواهانه او ” اگر اجرای احکام اسلامی، موجب وهن نظام شود حفظ نظام بالاترین مصلحت است و باید مقدم باشد و آن احکام تعطیل شود”. با فاصله گرفتن از روزهای نخستین استقرار جمهوری اسلامی و به موازات حصول اطمینان آیت اله خمینی به دوام حکومت خویش، پشت پا زدن او به مبانی مذهبی و ترجیح حکومت به مذهب در کلام بنیانگزار جمهوری اسلامی علنی تر شد تا جایی که او در نامهای خطاب به سید علی خامنهای، ضمن تأکید بر عدم آگاهی او از حوزه اختیارات ولی فقیه چنین نوشت: ” تعبیر به آنکه اینجانب گفتهام حکومت در چهارچوب احکام الهى داراى اختیار است بکلى برخلاف گفتههاى اینجانب بود.. …. حکومت مىتواند قراردادهاى شرعى را که خود با مردم بسته است، در موقعى که آن قرارداد مخالف مصالح کشور و اسلام باشد، یک جانبه لغو کند”.
اما پشت پا زدن آیت اله خمینی به مذهب که “عامل اصلی تقویت او ” بود تنها به ترجیح ولایت فقیه بر مذهب، محدود نشد بلکه او علناً به احکام مذهبی اهانت کرد تا زیر پا گذاشتن آنها را توجیه نماید. یک بار دیگر این جمله را بخوانید :” اگر اجرای احکام اسلامی، موجب وهن نظام شود حفظ نظام بالاترین مصلحت است و باید مقدم باشد و آن احکام تعطیل شود”. معنای این سخن رهبر جمهوری اسلامی این بود که برخی احکام اسلامی به گونهای است که اجرای آنها آبروی نظام جمهوری اسلامی را می برد و لذا باید اجرای آنها متوقف شود. نگاهی به مواضع آیت اله خمینی از “مرتد خواندن جبهه ملی به خاطر مخالفت با یک لایحه” تا “اعلام علنی توقف برخی احکام دینی که آبروی نظام را می برد ” نشان داد مهمترین موضوع برای او حفظ نظام حکومتی خویش است و برای حفظ آن، هم می توان جنگ را طولانی کرد و بر میزان قربانیان افزود و هم می توان حکم اسلامی را موجب ” وهن نظام ” دانست و حکم به تعطیلی آن داد. در عین حال هرگاه که لازم شد می توان از اسلام به عنوان ابزاری برای مرتد خواندن مخالفان و خانه نشین کردن یا مجازات آنان بهره گرفت. در واقع، در گفتمان حکومتی آیت اله خمینی، اسلام “وظایف یکطرفه “ای نسبت به جمهوری اسلامی داشت بدون آنکه نظام وظیفهای در برابر آن داشته باشد.
توقیف روزنامه آسمان به بهانه اهانت به ” لایحه قصاص چیزی نیست جز تداوم گفتمانی که آیت اله خمینی بر ایران تحمیل نمود. نه روزی که جبهه ملی به حق، لایحه قصاص را غیر انسانی خواند گناهی صورت گرفته بود که جبهه ملی را مستحق ” مرتد شمرده شدن ” کند نه اقدام عادی روزنامه آسمان در بازگویی برگی از تاریخ، جرمی نابخشودنی است که حتی برخی اصلاح طلبان حکومتی را در موضع پوزش خواهی قرار دهد. اما تا زمانی که استراتژی جمهوری اسلامی، بهره گیری یکطرفه از احکام اسلام باشد آش همان است و کاسه نیز همان. فرقی هم نمی کند در دوران قهوهای خامنهای زیست کنند یا به دوران طلایی بازگردند. چه بسا بازگشت به دوران طلایی، سرنوشت خطرناک در برابر روزنامه نگارانی قرار دهد که بخواهند نو اندیشی نمایند یا حتی سؤالات نا مطلوبی مطرح کنند که سرویس دهی اسلام به نظام را متزلزل می سازد.
منبع: مرکز دموکراسی برای ایران