سرانجام پس از کش و قوسهای فراوان، جواد نکونام سرمربی استقلال تهران شد. خبرگزاری فارس پیش از اعلام رسمی سپردن هدایت تیم استقلال تهران به جواد نکونام، مدعی شد که او مورد «عفو رهبری» قرار گرفته است. خبری که نشان میداد علی خامنهای این روزها مستقیم و غیرمستقیم حتی در مورد سرمربی تیمهای فوتبال هم دخالت میکند.
خبرگزاری فارس نوشت که جواد نکونام با «پذیرفتن اشتباهاتی که در گذشته داشت و با مساعدت نهادهای ذیربط، عفو رهبری شامل حالش شد تا بتواند به فوتبال بازگردد». این خبرگزاری در ادامه آورده است که این عفو، در چارچوب عفو عمومی است که پیشتر با پیشنهاد قوه قضائیه و با موافقت علی خامنهای صورت گرفته بود.
حجت کریمی، سرپرست مدیرعاملی استقلال، ظهر شنبه در گفتوگویی اشاره کرده بود که موانع برای حضور نکونام در استقلال برطرف نشده است. او در گفتوگو با هواداران و خبرنگاران در مورد اینکه آیا نکونام سرانجام به استقلال خواهد آمد، گفته بود: «به هرحال اتفاقی است که افتاده. قراربود مشکلش را حل کند که حل نشده است.»
پیش از این، برخی رسانهها اعلام کرده بودند که نهادهای بالادستی اجازه پیوستن نکونام به استقلال را نمیدهند. فوتبال ۳۶۰، رسانه عادل فردوسیپور، در گزارشی نوشته بود که به نظر میرسد برخی نهادهای نظارتی، با مربیگری نکونام در استقلال موافق نیستند.
جواد نکونام در طی خیزش سراسری بارها از اعتراضهای مردم و ورزشکاران بازداشتشده حمایت کرده بود. او در دو مورد نیز مقابل فشارهای امنیتی در جریان اعتراضهای بازیکنانش ایستاد. در جریان بازی تیمهای استقلال و فولاد، بازیکنان تیم فولاد در ابتدای بازی با مچبند مشکی به احترام مردم عزادار ایران وارد زمین مسابقه شدند. بین دو نیمه با فشارهای امنیتی بازیکنان تیم مچبندهای مشکی خود را از دست باز کردند و به جواد نکونام نیز گفته شد که باید پیراهن مشکی خود را عوض کند. او زیر بار این دستور نرفت و نیمه دوم نیز با پیراهن مشکی به زمین رفت.
در اتفاقی دیگر، زمانی که گفته میشد نیروهای امنیتی پیش از یک بازی لیگ به اردوی تیم فولاد برای بازداشت وریا غفوری حجوم بردند، با دخالت نکونام و دیگر اعضای کادرفنی این اقدام ناکام ماند و وریا غفوری در این هجوم بازداشت نشد. پس از مدتی وریا غفوری بازداشت شد و نکونام پس از بازداشت وریا غفوری نیز در حمایت از او نوشت که «وریا جزو خانواده ما است، جای او در بازداشتگاه نیست».
او در این پست، تصویری از ورزشگاه خالی تیمش را منتشر کرد و پس از آن تمرینات تیم فولاد را در اعتراض به بازداشت وریا غفوری تعطیل کرد. او همچنین باعث لغو بازی دوستانه این تیم با پرسپولیس تهران شد و اعلام کرد که تیم او در این شرایط نمیتواند به سراغ برگزاری بازی دوستانه برود.
نکونام بارها در صفحه شخصی خود از خیزش سراسری حمایت کرد. او با انتشار یک استوری (روایتگر) در صفحه اینستاگرام خود نوشت: «ما نه اغتشاشگر و نه ضد کشور هستیم. عاشق ایرانیم، ولی ایران آزادی که همه بتوانند نظرشان را بیان کنند؛ نه اینکه مردم را بزنند. به چه حقی؟ به چه جرمی؟ مردم گوش شنوا میخواهند؛ نه باتوم و…»
توبه کن تا زندگی کنی!
در طی ۴۰ سال گذشته شهروندان، هنرمندان، ورزشکاران و اقشار مختلف مردم برای حفظ جان خود و گذران زندگی مجبور به توبه شدهاند. سیاست توابسازی اولین بار در زندانهای دهه ۶۰ جمهوری اسلامی ایران اجرا شد. زندانیان سیاسی در این روند به دست بازجویان شکنجه و نهایتا مجبور به توبه میشدند. این افراد در آن دوران بهعنوان تواب معروف شدند.
زندانیان در این روند مجبور به نفی هویت گذشته خود یا انجام اقدامهایی علیه همفکرانشان میشدند تا از این طریق بتوانند به زندگی ادامه دهند. مسعود فراستی، محمدرضا شریفینیا و رضا کیانیان از جمله هنرمندانیاند که در دهه ۶۰ بازداشت شده و مجبور به توبه شدند تا بتوانند به فعالیتهایشان ادامه دهند.
جمهوری اسلامی در این روند اقدام به گرفتن اعتراف تلویزیونی از توابین و ایجاد وحشت در جامعه و در میان فعالان میکرد. ترس و سایه نظارت همیشگی بر روی شهروندان دستاورد این روش در طی سالهای حکومت جمهوری اسلامی بوده است. روشی که به نظر میرسد دیگر نخنما شده است و آن ترس همیشگی را بر دل شهروندان و مخالفان نظام نمیاندازد.
صدور فرمان عفو عمومی علی خامنهای، در جریان خیزش سراسری بهعنوان دور جدیدی از توابسازی مورد استفاده قرار گرفت. جمهوری اسلامی با تغییر نام این اقدام از توابسازی به عفو عمومی از زندانیان و محکومان خیزش سراسری خواست که برای بخشش خود عفونامه مد نظر آنها را امضا کنند. اقدامی که از طرف برخی بازداشتشدگان رد و از طرف برخی دیگر انجام شد. اما جمهوری اسلامی در جریان این اتفاق به نتیجهای که مدنظر قرار داده بود، نرسید. بسیاری از فعالان سیاسی و شهروندان در رسانههای اجتماعی از بازداشتشدگان درخواست کردند تا با امضای این عفونامه از زندانهای جمهوری اسلامی آزاد شوند، چرا که برای مبارزه در بیرون از زندان نیاز بیشتری به آنها است.
اعترافهای اجباری نیز یکی دیگر از این روشها بوده است که آن نیز دیگر مورد باور عموم جامعه قرار نمیگیرد. هرچند پخش اعترافهای اجباری تا مدتها بر بخش قابلتوجهی از جامعه تاثیرگذار بود، اما اندکاندک با آزاد شدن قربانیان این اعترافهای اجباری از زندان، در مورد قابل استناد نبودن آن اعترافها زمزمههایی میان مردم پیچید و با گذر زمان، مشخص شد که چنین اعترافهایی به دور از حقیقتاند.
تیرخلاص به این روش قدیمی نیز با انتشار جزئیات ماجرای اعتراف اجباری بازداشتشدگانی رقم خورد که به جرم نکرده ترور دانشمندان هستهای اعتراف کرده بودند. با انتشار جزئیاتی مبنی بر دروغ بودن این اعترافها و انتشار خاطرات شکنجههایی که به وقوع این اعترافها منجر شد، دیگر کمتر کسی به این اعترافها اعتماد میکرد.
اما این راه برای بسیاری تنها روزنهای برای زنده ماندن یا ادامه حیات شغلیشان شد. در برخی موارد، تنها راه ادامه فعالیت برای روزنامهنگاران، فعالان سیاسی، هنرمندان و این روزها ورزشکاران اعترافهای اجباری و توبه کردن از گذشتهشان است.
از: ایندیپندنت