«ایرانوایر»، اولین جلد از کتاب «زنان تاثیرگذار ایران» را منتشر کرد. این کتاب، روایت صد زنی است که بر پیرامون خود، جامعه، علم، هنر، سیاست، فرهنگ، ورزش، اقتصاد و تکنولوژی تاثیر گذاشتهاند، از موانع نظام نابرابر جنسیتی نهراسیدهاند و مسیری را برای رشد و دستیابی زنان ایران به حق برابر انسانی خویش هموار کردهاند. انتخابکنندگان این فهرست، مخاطبانی هستند که باور دارند از این زنان تاثیر گرفتهاند.
ما در جلدهای بعدی، به خدمات دیگر زنان ایرانی که در این مبارزه سهم داشتهاند هم میپردازیم. شما هم میتوانید در این انتخاب سهیم شوید، نظرات خود را برای ما بفرستید و اگر اطلاعات بیشتر و دقیقتری دارید، با ما در میان بگذارید. این نسخه دیجیتال است و تاثیر نظرات و پیشنهادات خود را میتوانید در نسخه چاپی که در ماه آبان منتشر خواهد شد، ببینید.
بهعلاوه، جلد دوم کتاب با نامهایی بیشتر در دست تهیه است. اگر نام زنی که بهنظر شما تاثیرگذار بوده است را در این فهرست نمیبینید، نام و دلیل آنکه او را تاثیرگذار میدانید را برای ما به ایمیل info@iranwire.com بفرستید.
فراموش نکنید که مجموعه کتابهای «زنان تاثیرگذار ایران»، برپایه انتخابهای شما گردآوری میشوند و منتخبانتان میتوانند در هر عرصهای، از فرهنگ، علم، آموزش، پژوهش و کنشگری گرفته تا هنر، ورزش، فعالیتهای خیریه، سیاست، تکنولوژی، کارآفرینی، نوآوری، اقتصاد و ادبیات، گامهای موثری برداشته باشند.
«کتاب زنان تاثیرگذار ایران را میتوانید از این لینک دانلود کنید»
با آنکه هیچ تصویری از او به جای نمانده است، اما همه دختران ایرانی از حدود ۱۲۸۵ شمسی به بعد، مدیون تلاش فداکارانه «بیبیخانم استرآبادی» هستند؛ زنی که باوجود همه مشکلات موجود، نخستین دبستان دخترانه ایران را افتتاح و دختران را به آموختن سواد تشویق کرد. درواقع، او زنی فمینیست، پشت پردههای اندرونی بود.
حدود سالهای ۱۲۶۵ شمسی بود که جزوهای در میان جمعهای زنان باسواد آن روزگار میگشت که روی جلد آن نوشته شده بود: «معایبالرجال.» نویسنده آن که خود را بیبی خانم معرفی میکرد، دختر «سردار محمدباقر خان قوللر آقاسی»، از فرماندهان استرآباد و مادرش «خدیجه خانم»، دختر «آخوند ملاکاظم مجتهد مازندرانی» بود که در حرمسرا از معاشران «شکوهالسلطنه»، مادر ولیعهد بهشمار میرفت. درباره اینکه او در چه سالی به دنیا آمد، اطلاعاتی در دست نیست؛ اما فرزندان او، تاریخ تولدش را حدود ۱۲۷۴ قمری عنوان میکنند.
او که پس از جدا شدن پدر و مادرش، با پدر زندگی میکرد، با «موسیخان وزیری» ازدواج کرد و حاصل این ازدواج، هفت فرزند شد که همه آنها از نامآوران فرهنگ و هنر ایرانی هستند. در میان آنها میتوان به «علینقیخان وزیری» اشاره کرد که آهنگساز صاحبنام ایرانی و بنیانگذار «هنرستان موسیقی» بود.
این ازدواج اما دوام نیافت و آنچنان که بیبی خانم در انتهای کتاب «معایبالرجال» مینویسد، همسرش به او بیوفایی کرد.
او در مقدمه کتاب، بعد از معرفی خود، هدف از نوشتن این کتاب را پاسخی به کتابی به نام «تأدیبالنسوان» دانست که مدتی پیش در میان خانوادهها دستبهدست میچرخید و مایه سرگرمی و خنده جماعت مردان شده بود. در این کتاب، نویسنده که مشخص نبود چه کسی است، برخی صفات ناپسند را به زنان نسبت داده و در نهایت نتیجه گرفته بود که زنان را باید تنبیه کرد و نگذاشت تا از خانه بیرون بیایند و جای آنان باید در پستوی خانهها باشد و اسباب عیشونوش مردان را فراهم کنند.
نکته قابل توجه این بود که نویسنده هیچ نام و ردی در کتاب از خود برجا نگذاشته بود؛ اما ورود این کتاب به خانهها، زنان باسواد و صاحب اندیشه را آزردهخاطر کرد. زنان با توجه به اخباری که از طریق روزنامهها، کتابهای جدید، آدمهای فرنگ رفته و زنانی که از اروپا به ایران میآمدند، به اندرونیها رسیده بود، دیگر میدانستند در آستانه قرنی قرار دارند که نباید خانهنشین باشند و اگر اراده کنند، میتوانند حصار خانهها را بشکنند و به جامعه بیایند.
بیبی خانم هم یکی از همین زنان بود که در جمعهای زنانهای که با دوستانش داشت، همیشه به حرکت زنان به سمت پیشرفت اشاره میکرد و از آنها میخواست که برای تغییر وضعیت زندگی خود کاری کنند.
او پس از خواندن تأدیبالنسوان، تصمیم گرفت تا جوابی در خور به این کتاب بدهد. پس قلم بهدست گرفت و باوجود زندگی زناشویی و فرزندداری، معایبالرجال را نوشت و برخلاف نویسنده تأدیبالنسوان، در ابتدای کتاب، خود را به صورت کامل معرفی و هدف از نوشتن کتاب را پاسخ دادن به ادعای آن نویسنده عنوان کرد.
او در مقدمه کتاب پس از معرفی خود نوشت: «الحاصل، این کمینه خود را قابل تأدیب کردن رجال ندانسته، لهذا جواب کتاب تأدیبالنسوان را گفته و معایبالرجال نگاشتم تا معایبشان عیان شود؛ شاید دست از تأدیب کردن نسوان بردارند، در پی تأدیب و تربیت خود برآیند.»
بیبیخانم در معایبالرجال که در دو فصل و چهار مجلس نوشته شده، ایرادهای مردان را برشمرد: «مجلس اول اطوار شرابخوار، مجلس دویم کردار اهل قمار، مجلس سیم در تفصیل چرس و بنگ و واپور و اسرار و مجلس چهارم شرح گفتوگو و اوضاع عبائره و اقرات اجامره و الواط.» او در فصل دوم با خطی زیبا که از پدرش آموخته بود، به دختران جوان آداب و تربیت درست و راه زندگی بهتر را آموخت.
او در کتاب معایبالرجال برای نخستین بار از زبانی طنزگونه با نثری قابل ستایش، این ایرادها را به مردان یادآور شده و از زنان و بهویژه دختران جوان خواسته بود تا با چشم باز مردان خود را انتخاب کنند.
بیبیخانم با دیدی فمینیستی، با انتقاد از مردان که روزی زنان را مجبور میکنند بهخاطر آنها شلوار گشاد و روزی دیگر خود را آرایش کنند، میگوید: «آنها سویلیزه که نیم ویلیزه هم نیستند وگرنه ما میدانیم در فرنگ زنان را مثل دستهگل نگه میدارند و هر یک عالم به چند علم هستند.»
اما نوشتن این کتاب همان طوری که پیشتر گفته شد، مهمترین کار بیبی خانم نبود. او در دوران سلطنت «مظفرالدین شاه» و بعد از آن که «انجمن معارف» به ریاست «صنیعالدوله»، وزیر معارف برای ساخت مدرسههای ابتدایی به سبک جدید تشکیل شد، تصمیم به باز کردن مدرسهای دخترانه شبیه مدرسههای پسرانه گرفت. تا سال ۱۲۵۴ شمسی، مدرسههای دخترانه به میسیونرهای مذهبی آمریکایی در تهران، تبریز و ارومیه اختصاص داشت و دختران مسلمان اجازه ورود به آنها را نداشتند.
با گسترش این مدرسهها در رشت، همدان و مشهد، عدهای از خانوادههای متمول آن زمان تصمیم گرفتند تا دختران خود را به این مدرسهها بفرستند. تعداد انگشتشماری از دختران مسلمان به این مدرسهها رفتند تا علاوهبر سواد، اصول خانهداری را بیاموزند.
در سال ۱۲۸۵، درست در بحبوحه «نهضت مشروطه» بود که بیبی خانم سرانجام توانست با راضی کردن انجمن معارف، مدرسه خود را به اسم «دوشیزگان» در نزدیک «دروازه محمدیه»، بازارچه «حاجی محمدحسن» افتتاح و تعدادی از دختران ۸ تا ۱۲ ساله را برای تحصیل زبان ثبتنام کند.
«سر چارلز مارلینگ»، سفیر کبیر بریتانیا در نامهای به «ادوارد گری»، وزیر امور خارجه کشورش درباره این مدرسه نوشت: «همسر یکی از غلامان ما در طبقه خود برخلاف معمول، زنی است که خوب تحصیل کرده و مدتی است که یک مدرسه دختران تشکیل داده است و دختران اشخاص محترم در آن تحصیل میکنند و سن بیشتر دانشآموزان کمتر از ۱۲ سال است.»
چندی از افتتاح این مدرسه نگذشته بود که «شیخفضلالله نوری» فتوا داد که مدرسه دخترانه با شرع اسلام مخالف است. «سیدعلی شوشتری» که یکی از روحانیان تندرو و جزماندیش بود نیز، تکفیرنامهای نوشت که یک شاهی قیمت داشت و در آن نوشته بود: «وای به حال مملکتی که در آن مدرسه دخترانه تأسیس شود.»
این باعث شد تا جمعی از مردان به مدرسه دختران حمله کنند و وقتی دختران داشتند درس میخواندند، شیشهها را شکستند. وزارت فرهنگ برای حفظ جان دختران از بیبی خانم خواست تا مدرسه را تعطیل کند، اما این تعطیلی باعث نشد تا بیبی خانم از فکر تأسیس مدرسه دست بردارد و یک سال بعد بار دیگر مدرسهای جدید باز کرد. اما این بار نام دوشیزه را از کنار نام مدرسه برداشت و دخترانی که سن آنها به هفتسال نمیرسید، اجازه تحصیل در مدرسه را داشتند.
او در کنار مدرسه، بعدها یتیمخانهای نیز برای دختران بیسرپرست ایجاد کرد و در روزنامههای آن زمان از جمله «حبلالمتین»، مقالههایی درباره حقوق زنان نوشت.
از: ایران وایر