سایت ملیون ایران

حزب ملت ایران: ۱۴ اسفند؛ یادی از بزرگمرد تاریخ ایران “دکتر محمد مصدق”

۱۴ اسفند

یادی از بزرگمرد تاریخ ایران دکتر محمد مصدق

 در چهاردهم اسفند ماه ۱۳۴۵ آفتاب زندگی، رادمردی شریف و میهن پرستی بنام که زمانی توانسته بود پشت چرچیل پیر سیاست انگلستان را که مدعی بود آفتاب در سرزمینهای تحت سلطه اش غروب نمیکند بخاک مالد، غروب کرد.

دکتر محمد مصدق، مردی است نامبردار که آزادیخواهان جهان او را چراغ راه خود می انگارند.

رمز و راز این پایندگی چیست؟ دکتر مصدق از ابتدای جوانی راه خود را از همه همگنان زمان خود جدا ساخت و راه آزادیخواهی و استقرار حاکمیت ملی را پیش گرفت به نظر او حکومت مردم بر مردم بهترین نوع حکومت بود و به همین سبب در آن مسیر گام نهاد.

دکتر مصدق از معدود کسانی بود که با تمام قوا به مخالفت با گزینش رضا خان بعنوان پادشاه جدید برخاست و آن را خلاف مشروطیت خواند. شوربختانه رضاخان را به عنوان رضا شاه، شاهنشاه جدید ایران منصوب کردند. دکتر مصدق که مخالف این گونه سیستم پادشاهی (استبدادی) بود دست از مبارزه بر نداشت، بطوری که در تمامی دوران سلطنت رضا شاه در زندان یا تبعید بسر برد.

پس از خلع رضا شاه از سلطنت توسط استعمارگرانی که خود او را روی کار آورده بودند، مصدق از تبعید خارج شد و به فعالیت خود در راه برقراری دموکراسی و مبارزه با استعمارگران و عوامل و دست نشاندگان داخلی آنان ادامه داد. در غائله اشغال آذربایجان توسط نیروهای شوروی و یاری معدود سرسپرده و دست نشانده استعمار سرخ، با تمام قوا به فعالیت علیه این اشغالگری پرداخت.

مصدق که طرفدار موازنه ی منفی بود با نهایت شهامت لایحه ای را در مجلس شورای ملی مطرح و به تصویب رساند که واگذاری هرگونه امتیاز نفت به کشورهای بیگانه را بدون تصویب مجلس منع می کرد. در زمانی که مصدق و یارانش زمزمه ملی کردن صنعت نفت در سراسر کشور و کوتاه کردن دست استعمارگران انگلیسی از منابع کشور را آغاز کردند اعضای حزب توده وابسته به استعمار شوروی، شعار ملی کردن نفت جنوب را مطرح کردند، با نهایت شجاعت اعلام کرد که صنعت نفت در سراسر کشور باید ملی شود.

اعتراض به انتخابات فرمایشی مجلس شورای ملی در آن زمان و تحصن او و یارانش در دربار بخاطر لغو انتخابات فرمایشی، سرآغاز مبارزات او تحت عنوان جبهه ملی ایران گردید. این حرکت آنچنان مقبول مردم ایران قرار گرفت که شاه ناچار به ابطال آن و تجدید انتخابات شد و در این موقع دکتر مصدق با آرای واقعی مردم بعنوان نماینده اول تهران به مجلس شورای ملی راه یافت. با حضور در مجلس و استفاده از امکانات پارلمانی، دکتر مصدق موفق شد لایحه ملی کردن صنعت نفت را از تصویب بگذراند.

کوتاه زمانی پس از تصویب این لایحه، دکتر مصدق بعنوان نخست وزیر ایران انتخاب شد و رسماً مبارزه در راه کوتاه کردن دست استعمارگران از منابع ملی ایران را آغاز کرد و با انجام خلع ید از شرکت سابق نفت انگلیس و ایران در جنوب کشور و ملی کردن شیلات در شمال کشور که در دست همسایه شمالی بود منابع بزرگ اقتصادی را از دست بیگانگان بدر آورد.

در درازای ۲۸ ماه زمامداری دکتر مصدق، دموکراسی به معنای واقعی آن با وجود کارشکنی های حزب توده و درباریان در مملکت حکمفرما بودند. در آن ۲۸ ماه برخلاف دوران رژیم شاه و امروز کسی را بخاطر ابراز عقیده اش تحت تعقیب قرار نمی دادند و آزادی اجتماعات و احزاب سیاسی حکم فرما بود.

ایادی و جیره خواران داخلی استعمارگران در همکاری با استثمارگران به خرابکاری و تحریک مردم علیه حکومت ملی دکتر مصدق سعی در تضعیف و تخریب پایه های حکومت ملی داشتند. تا آنکه در ۲۸ مرداد ۳۲ با یک کودتای نظامی با تایید برخی از روحانیون و یاری قداره بندان شهر تهران نظیر شعبان بی مخ، محمود مسگر، حسین رمضان یخی و . . . حکومت او را ساقط کردند و استعمارگران بار دیگر بر منابع نفتی ایران دست یافتند و کودتاگران دیکتاتوری سخت تر از استبداد رضاخانی را برای مردم به ارمغان آوردند.

دکتر مصدق را در یک دادگاه نظامی فرمایشی به سه سال زندان و پس از آن تبعید در دهکده احمدآباد محکوم کردند و تا پایان عمر در آن دهکده در شرایط تبعید بسربرد.

او در اواخر عمر به سرطان حنجره مبتلا شد و اصرار افراد خانواده اش برای اعزام او به یک کشور اروپایی برای معالجه اش را نپذیرفت چون آن را توهینی به پزشکان باشرف میهن میدانست و گفت: “اگر قرار است بمیرم بگذارید در ایران بمیرم”.

مصدق در ۱۴ اسفند ماه چشم بر جهان فرو بست و رژیم که از پیکر بی جان آن مرد شریف و قهرمان دوران وحشت داشت، برگزاری هرگونه آیین را برای او ممنوع و حتا اجازه نداد طبق وصیت آن بزرگمرد آزاده پیکرش در کنار مزار شهدای سی تیر ۱۳۳۱ به خاک سپرده شود و به ناچار در همان دهکده احمد آباد به رسم امانت به خاک سپرده شد و از آن پس همه ساله در ۱۴ اسفند این رسم بزرگداشت از سوی ملیون و علاقمندان با تمام کارشکنی ها و سختی ها و محدودیت ها به دیدار و تجدید پیمان با او می روند ولی با افسوس و هزار افسوس امسال از برگزاری این مراسم بزرگداشت جلوگیری می شود . به راستی پاسخ امروز صاحبان قدرت چیست؟!

تلاش کودتاچیان برای از بین بردن آثار و به فراموشی سپردن نام این رادمرد بی نتیجه ماند، چنانچه در ۱۴ اسفند ۵۷ و فقط سه هفته پس از سقوط رژیم سلطنتی، مردم ایران برای ادای احترام و تجدید عهد با او، از سراسر میهن رهسپار احمدآباد شدند و با اجتماع میلیونی بر مزارش، نسبت به او ادای احترام کردند.

راز این پایندگی مصدق نه برتری طلبی و خودمحوری بلکه استقلال طلبی، آزادی و توجه به خواسته های واقعی مردم و تلاش در برقراری حکومت مردم بر مردم به معنای حقیقی کلمه بود.

او هرگز هم میهنانش را به نافهمی در امور سیاسی متهم نکرد و هرگز طلبکار ملت نبود و آنچه که می کرد در راه اعتلای ایران و ایرانی بود.

او تا پایان زندگی استوار و سازش ناپذیر ماند و درس مبارزه با استبداد و استعمار را به نسل آینده و ” جوانان هنوزبه همه چیز نرسیده” آموخت و بسیاری از کوشندگان و آرمانخوهان، درس مبارزه با ظلم و بیدادگری و استعمار ستیزی را در مکتب او آموختند و از اینروست که نگهبانان تاریکی و تباهی هماره از شنیدن نام او هنوز واهمه دارند.

زنان و مردان آزادیخواه !

در این روز مردی از میان ما رفت که در میهنش غریب، در خانه اش در تبعید بود.

اما چه باک که آرمانهایش استوار، فرزندان میهنش پایدار و فریادش از گلوهایی بر میخیزد که تا رسیدن به روشنایی در سراسر میهن و در اقصی نقاط گیتی نام و راهش را زنده نگاه خواهند داشت.

درود بر روان پاک مصدق بزرگ

برچیدن زندان سیاسی یک خواست ملی است

برقرار باد سامان مردمسالار

حزب ملت ایران

تهران؛ چهاردهم اسفند ۱۳۹۲ خورشیدی

خروج از نسخه موبایل