بیآبی در ایران یک واقعیت مسلم است اما درز گرفتن سوءمدیریت عمدی آب و منابع طبیعی و نیز معرفی تغییرات اقلیمی به عنوان عامل اصلی شرایط کنونی یعنی نشانی غلط دادن
«تغییرات اقلیمی مهار نمیشود»؛ جملهای ناامیدکننده از آنتونیو گوترش، دبیرکل سازمان ملل، که رسانهها بعد از شکسته شدن رکورد گرمای زمین مخابره کردند. او همچنین گفته بود: «اگر بر تعویق انداختن اقدامهای کلیدی موردنیاز پافشاری کنیم، به سمت یک وضعیت فاجعهبار میرویم.» اما این هشدارها چه میزان واقعیاند؟ نقش مردم چیست؟ و وضعیت ایران و نگاه به تغییرات اقلیمی چگونه است؟
واقعیتها عیاناند؟
اعداد و دادهها دروغ نمیگویند. میتوان دادهها را دستکاری کرد و با تجزیهوتحلیل غلط، پاسخی اشتباه به دست آورد اما چنین کاری در دنیایی که شفافیت روزبهروز گستردهتر میشود، نه ساده است و نه عاقلانه. رقابت در جهان علم بالا است و رقبا با چشمانی تیزبین یکدیگر را رصد میکنند. مشت فرد خطاکار مثل برق باز میشود و آبرویش میرود. بنابراین هرچند میتوان به تحلیلها شک کرد، اینکه ماجرا از اساس غلط یا غیرواقعی باشد، گزارهای است ناصحیح و به احتمال زیاد آغشته به توهم توطئه.
گزارشهای مربوط به گرمشدن کره زمین را با اطمینان زیاد میشود باور کرد؛ از جمله اینکه در هفت روز منتهی به ۱۵ تیرماه، هوا روزانه چهار دهم (۰.۴) درجه سانتیگراد گرمتر شده و این رقم طی ۴۴ سال گذشته بیسابقه بوده است. به علاوه، این احتمال وجود دارد که ماه ژوییه (۱۰ تیر تا ۹ مرداد) رکورد گرمترین ماه را طی ۱۲۰ هزار سال گذشته بشکند.
یکی از دلایل گرم شدن بیسابقه دما در روزهای اخیر بازگشت النینو است؛ پدیدهای هواشناسی و جهانی که در آبهای اقیانوس آرام رخ میدهد، باعث گرمتر شدن هوا میشود و بخش وسیعی از زمین را تحت تاثیر قرار میدهد. النینو آخرین بار هفت سال پیش رخ داد و باعث شد سال ۲۰۱۶ به عنوان گرمترین سال جهان ثبت شود. سازمان جهانی هواشناسی اعلام کرده است که به احتمال ۹۰ درصد النینو تا پایان سال ۲۰۲۳ ادامه خواهد داشت. پرسش اساسی این است که چگونه میتوان اقدامهای کلیدی را که دبیرکل سازمان ملل به آنها اشاره کرد، به اجرا گذاشت؟
مردم؛ شرمنده یا متهم؟
با جملاتی شبیه به این: «اگر ما کمتر مصرف کنیم…» یا «استفاده زیاد مردم باعث شد…»، انگشت اتهام در خصوص مسائل محیط زیستی بلادرنگ به سمت مردم نشانه میرود. حال آنکه شاید این مردمی که ابتدا متهم میشوند و سپس در آنان احساس شرم ایجاد میشود، در بروز بحرانهای محیط زیستی بیش از یک مصرفکننده نبوده و نقشی نداشته باشند. در مقابل، نقش تولیدکنندگان و شرکتهای بزرگ چندملیتی و نیز سیاستهای غلط تصمیمگیران در بروز شرایط نگرانکننده کنونی و آیندهای ترسناکتر کمتر زیر ذرهبین رفته است.
اگر در قرن نوزدهم میلادی و در روزهای نخست جنبشهای محیط زیستی در انگلستان (نظیر انجمن پلامیج و بعدتر انجمن سلطنتی حمایت از پرندگان) و در آمریکا (مثل انجمن سیراکلاب) و حتی بعدتر در اوایل دهه ۷۰ میلادی این مردم بودند که با اصرار بر خواستههای بهحق خود میتوانستند اهل سیاست را عقب برانند و برای خود و زمین گامی موثر بردارند، امروز به هزار و یک دلیل از جمله وجود رسانههای اجتماعی که مصرفگرایی را تبلیغ و ترویج میکنند، چشم امید به روشهای قدیمی جز ایجاد احساس شرم در دلمشغولان زمین و زندگی و اتلاف وقت حاصلی ندارد.
اینکه چگونه میتوان شرکتهای بزرگ را متقاعد کرد از تولید یا خدمات مخربــ و گاه انبوهــ دست بردارند و چگونه میتوان سیاستمدارانی را کهــ شاید اغلبــ با حمایت همین ابرشرکتهای ویرانگر روی کار میآیند، مجاب کرد که برای حفظ زمین قوانینی سختگیرانه تصویب و اجرا کنند، بیآنکه به مردم فشار مضاعفی وارد شود، خود سوالهای یکمیلیون دلاریاند [اصطلاحی برای پاسخ به سوالهای سخت].
در این شرایط، سادهترین راه این است که مردم شرمنده باشند که چرا مجبور شدهاند بین دو کالای مخرب، بر اساس توان مالی خود، کالای ارزانتر و لابد مخربتر را بخرند. چنین رفتار و رویهای را اکنون میتوان در ارتباط با خودروهای برقی مشاهده کرد؛ خودروهایی که در جریان تولید، در زمان مصرف و پس از آن آثار محیط زیستی مخربی دارند اما کمتر به آنها پرداخته میشود. در مقابل، درباره زیان خودروها با سوختهای فسیلی و تکرار این جمله که اگر امروز کاری نکنیم، فردا دیر است، میتوان در رسانهها و فضای مجازی مطالبی دید.
فاعل این گزارهها اغلب نامشخص است. یک مصرفکننده که چارهای ندارد جز خرید خدمات یا کالایی که با جیبش سازگار است، چگونه میتواند قدمی موثر بردارد؟ با نخریدن کالای موردنیاز؟ وظیفه فردی اجتماعی او تا چه میزان میتواند با توجه به محدودیتهای مالیاش، اثرگذار باشد؟ چنین سوالهایی البته با لفاظی به پاسخ میرسند اما در عمل، نه.
جنگ روانی دشمن در ایران؟
بیآبی در ایران یک واقعیت مسلم است اما درز گرفتن سوءمدیریت عمدی آب و منابع طبیعی و نیز معرفی تغییرات اقلیمی به عنوان عامل اصلی شرایط کنونی یعنی نشانی غلط دادن.
به علاوه برخی رسانههای داخل ایران هر از گاه با انتشار گزارشهایی از بارندگی و عبور از تنش آبی، تلاش میکنند شرایط را عادی جلوه دهند، شاید از این رهگذر با «جنگ روانی دشمن» مقابله کرده باشند؛ اقدامی که با واکنش و انتقاد نیز همراه میشود. نمونهاش مقالهای است در روزنامه اطلاعات که نویسنده آن توصیه میکند «نباید با بزرگنمایی شرایط خشکسالی، امنیت روانی مردم را به مخاطره انداخت و حس امیدواری به آینده را در کشور تضعیف کرد… انکار واقعیت کمآبی و روند نزولی ذخائر زیرزمینی هم افکار عمومی را نسبت به توصیههای صرفهجویی در مصرف آب دچار تردید میکند.»
در ادامه این مقاله آمده است: «در چنین شرایط حساسی، سخن گفتن از حقیقت توطئه دشمن با انکار واقعیت مشکلات داخلی تفاوت دارد. مبارزه با یاسآفرینی رسانههای معاند نیازمند بصیرت عمومی است و نمیتوان با سادلوحی و تکذیب واقعیت به جنگ دشمن رفت.»
وضعیت بیآبی در ایران، چنان گسترده و وخیم است که نیازمند بزرگنمایی نیست. تنش آبی [بر اساس شاخص فالکون مارک، اگر سرانه آب در دسترس در یک سال کمتر از هزار مترمکعب باشد، آن منطقه وارد تنش آبی شده است] بر سراسر ایران سایه انداخته و در آینده نزدیک نوبت استانهای پرباران شمالی است که با بیآبی مواجه شوند. این بیآبی در نگاهی گذرا و ساده حاصل دو عامل است: گرمتر شدن کره زمین و مهمتر از آن سوءمدیریت عمدی منابع آب.
علاوه بر بیآبی، آلودگی آبهای سطحی و زیرزمینی نیز تهدید دیگری است که کمتر در رسانهها بازتاب یافته است. هرازگاه از آلودگی رودخانه یا چشمهای خبری منتشر میشود؛ نظیر سفیدرود که آلودهترین رودخانه ایران نامیده شد یا همین اواخر که آلودگی ارس به مواد شیمیایی و رادیواکتیو توجه افکار عمومی را به خود جلب کرد. این کدام «دشمن» است که رودخانهها و چشمهها را آلوده کرده است؟ کدام دشمن است که باعث شده ایران یکی از ۱۰ کشور برتر تولید گازهای گلخانهای و تشدیدکننده تغییرات اقلیمی باشد؟
گذر از بحرانهایی که با سوءمدیریت عمدی در حوزه آب و محیط زیست طی بیش از چهار دهه اخیر رخ داده و ایران را تا آستانه «فروپاشی سرزمینی» پیش برده است، با لفاظی و اتهامزدن به رسانههای خارج از کشور و برکشیدن «دشمن» محقق نمیشود. با این رویه که گویا متداول و فراگیر هم شده، فرصت از دست میرود و نه از تاک نشان خواهد ماند و نه از تاکنشان.