سایت ملیون ایران

نگاهی به جامعۀ هخامنشیان/ درس راست گویی در مدارس

تخت جمشید در شرایطی با خطرات ناشی از فرونشست زمین مواجه است که در سال ۱۳۵۷ در فهرست میراث جهانی (یونسکو) قرارگرفت.

اگر به مشکلات ایران دو سدۀ اخیر نظر کنیم، در حالی که وسعت ایران از عصر قاجاریه تا به امروز، بسیار کوچک‌تر از ایرانِ عصر هخامنشی بوده، متوجه عمق کارآمدی حکومت هخامنشیان می‌شویم.

  عصر ایران؛ احمد فرتاش – در نوبت پیشین نوشتیم که شاهنشاهی یا امپراتوری هخامنشی، دولتی بود با وسعتی چشم‌گیر، که تقریبا به صورت فدرالیستی اداره می‌شد؛ چراکه ملل گوناگونی تحت حاکمیت این دولت بودند. همچنین دربارۀ نظام سیاسی و اداری و نحوۀ کشورداری هخامنشیان توضیحاتی دادیم و اینک توضیحاتی دربارۀ نظام اجتماعیِ شاهنشاهیِ هخامنشیان.

 “خانواده” در عصر هخامنشیان، مثل سایر نقاط جهان در آن روزگار، بر بنیان پدرسالاری استوار بود. با این حال آزادی‌های اجتماعی زنان، چنانکه پیشتر توضیح دادیم، چشم‌گیر بود.

  زنان در جامعۀ تحت حکم‌رانی هخامنشیان حق رفت و آمد آزاد داشتند و در خانه ماندن و مردان بیگانه را نشناختن، نشانۀ فضیلت اخلاقی آن‌ها نبود. با این حال مورخان نوشته‌اند از زمان داریوش بزرگ، آزادی زنان کمتر از قبل شد. این محدودیت البته بیشتر شامل حال زنان ثروت‌مند می‌شد چراکه ثروت آنان یکی از ابزارهای کسب نفوذ و قدرت سیاسی بود؛ بنابراین کنترل بیشتری متوجه زنان ثروتمند شد.

  تبعیض دیگر بین زنان و مردان، برخورداری مردان از حق ازدواج با چند زن و وضع قوانین سفت و سخت دربارۀ وفاداری زنان بود. این نکته را محمد عبدالقدیرویچ داندامایف، مورخ روس، در کتاب “تاریخ اقتصادی و سیاسی هخامنشیان” نوشته است. داندامایف عضو آکادمی علوم روسیه و ایران‌شناس و هخامنشی‌شناس بود.

  فرزندزایی، یکی از وظایف اصلی زنان در عصر هخامنشی بود و از این حیث تفاوتی بین ایران و سایر کشورهای آن روزگار نبود. زادن فرزند مذکر، طبیعتا مطلوب‌تر از فرزند مونث بود چراکه مردان در جنگ به کار می‌آمدند و ارتش هخامنشیان نیز ارتشی بزرگ بود.

  خانوادۀ برخوردار از فرزندان متعدد نیز خانواده‌ای مطلوب در آن روزگار بود و مممولا به خانواده‌های پراولاد، کمک‌هایی از طرف پادشاه اعطا می‌شد.

  شاهنشاهی هخامنشیان، دولت بزرگ و کارآمدی بود و در آن روزگار هنوز جهان لبریز از مردمان نشده بود؛ بنابراین عجیب نبود که یک دولت کارآمد خواستار افزایش جمعیت تحت حکمرانی‌اش باشد. 

  فرزندان پسر، نقش مهمی در تولید اقتصادی و – چنانکه گفتیم – دفاع نظامی ایفا می‌کردند. آن‌ها پنج سال نخست زندگی خود را تحت مراقبت ویژۀ مادرانشان بودند و پس از آن، تربیت‌شان زیر نظر پدر صورت می‌گرفت.

در طبقات بالاتر، تعلیم و تربیت فرزندان جدی‌تر گرفته می‌شد. معمولا تعلیم و تربیت فرزندان در طبقات بالای جامعه، بر عهدۀ روحانیان بود که در خانه‌ها یا معابد انجام می‌شد. نوجوانانی هم که برای فرماندهی نظامی یا منشی‌گری در دیوانسالاری امپراتوری برگزیده می‌شدند، غالبا از خانوادۀ نجبا و اشراف بودند.

تعلیم و تربیت، به معنای آموزش و پرورش امروزی، متعلق به فرزندان خانواده‌های نجبا و اشراف بود. این ویژگی، نشانۀ تبعیض طبقاتی جامعۀ ایران در عصر هخامنشیان بود که البته در آن روزگار چیز عجیبی نبود ولی به هر حال، چنان تبعیضی امروزه نمی‌تواند مایۀ تفاخر ایرانیان باشد.

در واقع ایرانیان دوستدار تمدن باستانی ایران، باید به نقاط قوت آن دوران مفتخر باشند نه اینکه از نقاط ضعفش دفاع و یا نقاط ضعف را انکار یا توجیه کنند.

مدارس در آن دوران معمولا دور از بازار دایر می‌شد چراکه در مدارس بر “راستی” و “پرهیز از دروغ” تاکید می‌شد و بازار محلی پنداشته می‌شد که آلوده به دروغ و تقلب است. رونویسی و خواندن اوستا، رکن اساسی دروس مدارس بود.

در ایران عصر هخامنشی نیز مثل صدر اسلام بر آموزش تیراندازی و سوارکاری تاکید می‌شد و ایرانیان فرزندان خود را از همان کودکی به سمت یاد گرفتن این ورزش‌های رزمی و نیز آموختن فنون نظامی سوق می‌دادند.

ساختار طبقاتی جامعۀ هخامنشیان در کل به این صورت بود که خانوادۀ سلطنتی در رأس هرم قرار داشت. سپس خاندان‌های بزرگ پارسی قرار داشتند. سپس‌تر مستخدمین دولت و دبیران که طبقۀ اداری کشور را تشکیل می‌دادند. تجار و کسبه و دهقانان و کارگران نیز طبقات پایین جامعه را تشکیل می‌دادند.

علت فرودستی طبقاتی تجار این بود که جامعۀ هخامنشیان، برخلاف مثلا انگلیس قرن هفدهم میلادی، مبتنی بر سرمایه‌داری تجاری نبود.

 مرتضی راوندی در کتاب “تاریخ اجتماعی ایران” به این نکته اشاره کرده است که برده‌داری به عنوان یک نظام اقتصادی، در امپراتوری هخامنشیان رایج نبود؛ برخلاف امپراتوری روم. بنابراین باید گفت یکی از پایه‌های اقتصاد هخامنشیان، کشورگشایی آن‌ها و مالیات و خراجی بود که از ملل سرزمین‌های فتح شده می‌گرفتند.

پایۀ دیگر اقتصاد ایران در عصر هخامنشیان، کشاورزی و دامداری بود. نظام کشاورزی و شبانی، در خود ایران پایۀ اقتصاد بود ولی تجارت و مشاغل صنعتی عمدتا در دست ملل تابعه نظیر مصریان و فینیقیان بود.

 ایجاد راه‌ها و جاده‌ها طولانی در دوران حکمرانی داریوش، در خدمت تسهیل تجارت بود. یکی از دلایل این اقدام هم اهمیت بیشتر تجارت در سرزمین‌های دورتری نظیر مصر بود. از دیگر نقاط قوت حکومت هخامنشیان، ایجاد سازمان منظم و متمرکز دولتی برای رسیدگی به امور کارگران و پیشه‌وران و نیز تقسیم کار و پرداخت مزد بود.

 الواح بدست آمده از تخت جمشید نشان‌گر وجود سلسله‌ای از مقررات برای تعیین حقوق کارگران در آن دوران است. رومن گیرشمن، باستان‌شناس فرانسویِ اوکراینی‌تبار، در کتاب “ایران از آغاز تا اسلام” دربارۀ الواح تخت جمشید نوشته است:

 «در آن‌جا حقوقِ وظیفۀ کارگران دقیقا تعیین شده و مزد یک کودک، یک زن، یک مزدور و یا یک پیشه‌ور مشخص شده است. حتی مزد روحانیان که در خدمت دین بودند ثبت شده است… در این زمان، سازمان‌ها و مراکزی برای جمع‌آوری کارگر ایجاد شده بود که شعبه‌هایی در ممالک مختلف شاهنشاهی داشته است.»

اگر به مشکلات ایران دو سدۀ اخیر نظر کنیم، در حالی که وسعت ایران از عصر قاجاریه تا به امروز، بسیار کوچک‌تر از ایرانِ عصر هخامنشی بوده، متوجه عمق کارآمدی حکومت هخامنشیان می‌شویم.

 شاهنشاهی هخامنشی دست کم ۲۲۰ سال دوام آورد و نهایتا نیز با حملۀ امپراتوری قدرتمند اسکندر از بین رفت ولی پادشاهی قاجاریه ۱۲۹ سال دوام آورد، پادشاهی پهلوی نیز ۵۳ سال. 

ولی نکتۀ اساسی این است که قاجاریه و پهلوی، به لحاظ جغرافیایی، ایران به مراتب کوچک‌تری را اداره می‌کردند. اکنون هم. البته مشکلات جهان جدید طبیعتا بیشتر از مشکلات آن دوران است، ولی تداوم و به ویژه کارآمدی حکومت هخامنشیان هم تحسین‌برانگیز بوده.

  همچنین باید افزود  قاجاریه و پهلوی نه با حملۀ دشمن قدرتمند خارجی، بلکه در پی مخالفت نیروهای داخلی ساقط شدند. پادشاهی قاجاریه با انقلاب مشروطه متزلزل شد و سرانجام با کودتا به پایان خط رسید، پادشاهی پهلوی هم با انقلاب مردم ایران سرنگون شد.

خروج از نسخه موبایل