سایت ملیون ایران

«تحقیر ملی» گام اول چالش برای یک جامعه است

یکی از «سلسله نشست‌های انقلاب چیست؟» با موضوع «بررسی تجربه ایران از مفهوم انقلاب با تأکید بر انقلاب مشروطه، انقلاب اسلامی و رخداد ۱۴۰۱»، عصر چهارشنبه(۱۸ مرداد ماه) توسط مدرسه مطالعات انقلاب باشگاه اندیشه برگزار شد.

به گزارش خبرنگار جماران، دکتر جواد اطاعت در این نشست با بیان اینکه مطالعات زیادی در ایران و جهان پیرامون بحث «انقلاب» به انجام رسیده، ولی من از زاویه «تحقیر ملی و انقلاب اجتماعی» موضوع را کار می‌کنم، گفت:

* از زمان ارسطو به این سمت راجع به اینکه چرا مردم شورش می‌کنند، چرا انقلاب می‌کنند و چرا دست به طغیان می‌زنند، نظریه پردازی‌های شده است. سؤال این است که با توجه به فرهنگ‌های سیاسی متفاوت و روانشناسی اجتماعی متفاوتی که ملت‌ها دارند، آیا می توان مبادرت به نظریه‌پردازی در باب انقلاب کنیم؟ من می‌گویم، بله. تا حدودی فرهنگ سیاسی ملت‌ها با هم متفاوت است، ولی در عین حال می‌توان در باب انقلاب نظریه پردازی کرد.

* نکته بعدی این است که انقلاب‌ها هدف هستند و یا وسیله هستند؟ به عبارت دیگر آیا انقلاب‌ها دارای ارزش ذاتی هستند؟ انقلاب‌ها نه تنها دارای ارزش ذاتی نیستند، بلکه سم مهلکی برای کشورها و ملت‌ها به شمار می‌روند و من همیشه می‌گویم خدا کند کشوری گرفتار انقلاب نشود. چون هزینه‌های انقلاب به مراتب بیشتر از منافع آن است. البته انقلاب‌ها می‌آیند و شرایطی ایجاد می‌شود و این طور نیست که بگوییم انقلابیون انقلاب می‌کنند. بیش از اینکه انقلابیون در پیدایی یک انقلاب نقش داشته باشند، این نظام سیاسی حاکم است که به مرحله‌ای می‌رسد که دیگر شایستگی اداره کشور را از دست می‌دهد.

* هیچ مرکز علمی و تحقیقاتی در دنیا نداریم که توانسته باشد انقلاب‌ها را پیش‌بینی کند. چه کسی می‌توانست پیش‌بینی کند که یک جوان سبزی‌فروش در تونس خودش را آتش بزند و تونس، مصر، لیبی، بحرین و یمن به هم می‌ریزد و بهار عربی اتفاق می‌افتد؟! یا کارتر وقتی سال ۵۶ به ایران می‌آید اعلام می‌کند که ایران جزیره ثباتی در خاورمیانه پر آشوب است. البته در سیاست هم مثل پزشکی راجع به کلیات می‌شود صحبت کرد. اگر فردی زندگی سالمی نداشته باشد، عمر طولانی‌تری هم نخواهد داشت. در سیاست هم به طور کلی می‌توان گفت کشورهایی که چهارچوب‌های علمی را رعایت نکنند، دچار بحران می‌شوند.

* می‌توان گفت وقتی رهبران یک کشور چارچوب‌های کلی و آیتم‌های کلان متناسب با فرهنگ سیاسی را رعایت نکنند، آن کشور با چالش مواجه می‌شود؛ ولی اینکه چه زمانی ممکن است منجر به انقلاب شود یا نشود، اگر کسی پیش‌بینی کند، شانسی است. فرآیند ایجاد انقلاب را باید توضیح بدهیم و تبیین کنیم. وقتی «تحقیر ملی» اتفاق می‌افتد، گام اولی است که یک جامعه با چالش رو به رو می‌شود. «فقر اقتصادی» به صورت گسترده عامل تحقیر ملی می‌شود. پدری که نمی‌تواند خانواده‌اش را تأمین کند، جلوی خانواده، همسایگان، دوستان و فامیلش تحقیر می‌شود.

* «استبداد سیاسی» عامل مهمی برای «تحقیر اجتماعی» است. یعنی یک فردی که علاقه‌مند است حزب تشکیل بدهد و بتواند افکار و اندیشه‌های خودش را در معرض رأی مردم قرار بدهد، مسئولیتی را بپذیرد و برای کشورش خدمت کند ولی او را ممیزی می‌کنند و اجازه به او نمی‌دهند، به نوعی تحقیر می‌شود. وقتی وزارت ارشاد به یک کارگردان اجازه اکران فیلم نمی‌دهد و آن را ممیزی می‌کنند، او تحقیر می‌شود. یک استاد دانشگاه که کتاب پژوهشی مؤثری می‌نویسد و دوست دارد منتشر کند و با دیگران به اشتراک بگذارد، وقتی اجازه انتشار به او نمی‌دهند تحقیر می‌شود. خانمی که به هر دلیل دوست دارد آزادی پوشش داشته باشد، وقتی گشت ارشاد او را می‌گیرد و تنبیه می‌کند، تحقیر می‌شود. انواع و اقسام مسائلی هست که ممکن است یک جامعه دچار تحقیر شود یا احساس تحقیر کند.

* بعضی وقت‌ها ممکن است این حقارت خارج از مرزهای کشور اتفاق بیفتد؛ کما اینکه در کشور آلمان بعد از جنگ جهانی اول وقتی قردادهای صلح را تنظیم می‌کردند، مسئولیت کلی هدایت و تنظیم قراردادها با رئیس جمهور وقت آمریکا بود؛ رئیس جمهور وقت آمریکا در اثنای کار فوت می‌کند و کارها دست نخست‌وزیر فرانسه می‌افتد و قراردادها به نحوی تنظیم می‌شود که به نفع فرانسه و علیه آلمان است. او کشور آلمان را تحقیر و مجبور می‌کنند غرامت پرداخت کند و وقتی توان پرداخت غرامت ندارد، فرانسوی‌ها یک ناحیه به نام «روهرت» که یک منطقه صنعتی آلمان هست را اشغال می‌کنند. آنقدر کشور آلمان را تحقیر می‌کنند که از آن بستر فردی به نام «هیتلر» رشد و نمو می‌کند، حزب ناسیونال سوسیالیست را بالا می‌آورد و با رأی به قدرت می‌رسد.

* گام بعدی «تحقیر ملی»، «انزوای اجتماعی» است. یکی از شاخص‌های آن، روی آوردن مردم به سمت اعتیاد است. وقتی در یک جامعه‌ای اعتیاد افزایش پیدا می‌کند، نشان می‌دهد این جامعه بیمار و ناراحت است و برای اینکه بتواند خشم‌های خودش را کنترل کند به اعتیاد پناه می‌برد. یکی دیگر از شاخص‌ها این است که آمار خودکشی‌ها بالا می‌رود و ضرب و جرح زیاد اتفاق می‌افتد. وقتی افراد منزوی می‌شوند، در حالت انزوا نمی‌مانند. زمانی که شرایط اجتماعی فراهم شود، ممکن است رهبران کاریزما شعارهایی بدهند که افراد منزوی با آن همزادپنداری کنند و جذب این شعارها شوند.

* در دنیای امروز لزوما نیازی به رهبران کاریزما نیست. من دیدم بعضی جامعه‌شناسانی که جنبش مهسا را تحلیل می‌کردند می‌گفتند این جنبش موفق نیست، به دلیل اینکه فاقد رهبر سیاسی است. الآن رهبران کاریزماتیک که عامل پیوستگی افراد اتمیزه هستند را فضای مجازی ایجاد می‌کند. کما اینکه در مصر هیچ رهبر سیاسی وجود نداشت که مردم را فرابخواند به میدان تحریر بیایند. اتفاقا کسانی مثل اخوانی‌ها که ۸۰ سال سابقه مبارزه علیه نظام حاکم داشتند، در حاشیه و تماشاچی بودند؛ جوان‌ها با کمک فضای مجازی به خیابان‌ها آمدند و آن تغییرات را ایجاد کردند.

* جامعه توده‌ای امر دیگری به عنوان «بسیج توده‌ای» را به وجود می‌آورد. تصاویر انقلاب ۵۷ را دیده‌اید و یا در کتاب‌ها راجع به آن خوانده‌اید. بسیج گسترده توده‌ای مثل سیلی است که راه می‌افتد و هرچه باشد تخریب می‌کند. سیل توده‌ها نظام سیاسی حاکم را به چالش می‌کشد و نهادها و هرچه نشانه و علامت نظام سیاسی حاکم است را تخریب می‌کند و از بین می‌برد. مردمی که از اقتصاد سیاسی حاکم آسیب دیده‌اند، آن را محصول کارنابلدی حاکمان می‌دانند و علیه وضع موجود حرکت و شورش می‌کنند و کسی که هوشمندانه خودش را همراه کند، مردم با او همگام می‌شوند. در آمریکا، اسپانیا و یونان همین اتفاق می‌افتد.

* این فرآیند در کشورهای دموکراتیک ممکن است منجر به این شود که شورش‌ها هضم و جذب سیستم سیاسی شود؛ از طریق یک انتخابات رقابتی و آزاد. ولی در کشورهایی که دیواره سیاست صلب و سخت است، وقتی که سیلاب توده‌ها به دیواره سیاست بر می‌خورد، یا قدرت سیاسی آنقدر قدرت دارد و سیلاب هنوز آنقدر قدرت ندارد که این دیوار را تخریب کند و سرکوب اتفاق می‌افتد و جامعه به اول خط بر می‌گردد و یا ممکن است مثل ۵۷ این سیل جامعه آنقدر قدرتمند شود که این دیواره را بشکند؛ تازه آن اول گرفتاری و بدبختی ملت‌ها است.

* در شرایط فعلی جامعه ایرانی که اتمیزه شده و شاخص‌ها و آمارهای منفی بالا است، اگر آن شورش اجتماعی و حرکت توده‌ها رخ بدهد و فرض کنید که بتواند دیواره سیاست را بشکند و نظام سیاسی حاکم تسلیم این حرکت توده‌ای شود، من می‌گویم تازه اول گرفتاری جامعه ایرانی است. چون کشورها یا باید یک نهاد محبوب داشته باشند که ملت‌ها از آنها حرف شنوی داشته باشند و یا رهبران محبوبی داشته باشند که مردم از آنها حرف شنوی داشته باشند.

* دنیا تجربه خوبی دارد و متأسفانه در ایران کمتر به آن توجه می‌شود. یکی از کشورهایی که تجربه بسیار زیبایی دارد، آفریقای جنوبی است. نظام سیاسی حاکم در آفریقای جنوبی وقتی متوجه شد که خشونت سیاهان علیه سفیدپوستان دارد اوج می‌گیرد و اگر سیستم سیاسی سقوط کند جنگ داخلی حتمی است، خود نظام سیاسی حاکم با ماندلا وارد مذاکره می‌شوند و با ایشان وارد گفت‌وگو می‌شوند که ایشان بیرون بیاید و خودشان کمک کنند قدرت به او منتقل شود تا با شیب ملایمی از بحرانی که ممکن است منجر به رادیکالیسم سیاسی، خشونت و انقلاب شود، کشورشان را رهایی ببخشند. امیدواریم رهبران ما هم متوجه این مسأله شوند که ایران شرایط مناسبی ندارد.

از: ایران امروز 

 

خروج از نسخه موبایل