سایت ملیون ایران

چگونه جمهوری اسلامی از «نه شرقی، نه غربی» به دوستی با چین و روسیه رسید؟

توافق با چین نفوذ این کشور بر اقتصاد ایران را به میزان قابل‌ملاحظه‌ای افزایش داده، تا جایی که به عهدنامه‌های اروپا با شاهان قاجار شباهت پیدا کرده است

از چپ: وزیران خارجه جمهوری اسلامی، روسیه، چین و پاکستان در حاشیه نشست سمرقند (۱۳ آوریل ۲۰۲۳‌)ـ RUSSIAN FOREIGN MINISTRY/AFP

شعار انقلاب ۱۳۵۷ «نه شرقی، نه غربی» بود. به چشم روح‌الله خمینی، اولین رهبر جمهوری اسلامی، آمریکا «شیطان بزرگ» بود، اما کمونیست‌ها و اتحاد جماهیر شوروی نیز در نظر او به همان میزان شرور بودند؛ این در حالی است که اکنون، در چرخشی کامل از شعارهای انقلابی، چین و روسیه به متحد نزدیک جمهوری اسلامی تبدیل شده‌اند.

ری تکیه و روئل مارک گرشت در مقاله‌ای بلند که در نشریه فارن افرز منتشر شده است، به دلایل این تغییر رویکرد جمهوری اسلامی و علت حمایت چین و روسیه از آن می‌پردازند.  

جمهوری اسلامی از همان ابتدا که به قدرت رسید، نشان داد که ایران از آن پس کشوری عادی نخواهد بود که از طریق ایجاد ائتلاف با سایر کشورها بخواهد به منفعت حداکثری برسد. رژیم انقلابی ایران خود را پیش‌قراول توده‌های ستمدیده جهان می‌دانست تا آن‌ها را به سمت آزادی و عدالت هدایت کند.

تکیه و گرشت در ادامه می‌نویسند پس از اینکه نیروهای ایرانی در سال ۱۳۶۱ ارتش عراق را خاک ایران بیرون راندند، جنگ جمهوری اسلامی با عراق به جنبش آزادسازی مسلمانان تبدیل شد، رژیم ایران خیال سرنگونی دولت‌های همسایه را در سر داشت و از شماری از سازمان‌های تروریستی در سراسر خاورمیانه حمایت مالی می‌کرد. در واقع، رهبر جمهوری اسلامی با هر سکولار- رادیکال چپ‌گرای ضدآمریکایی احساس همدلی می‌کرد.

اما طولی نکشید که تهران متوجه شد تنهایی و انزوا راهبرد موثری نیست. اشتیاق جمهوری اسلامی برای صادرات انقلابش، ایران را مقابل اکثر کشورهای جهان، به‌خصوص کشورهای منطقه، قرار داده بود.  

پس از مرگ خمینی، جانشینش، علی خامنه‌ای، سیاست بازتری در پیش گرفت. گرچه دشمنی با آمریکا همچنان حفظ شد، در سیاست صادرات انقلاب به سایر کشورهای مسلمان اندکی عقب‌نشینی شد. جمهوری اسلامی در دوره جانشین خمینی زمان کمتری را صرف لفاظی علیه کشورهای غیرغربی کرد و درصدد یافتن حامیان قدرتمند برآمد.

به نوشته تکیه و گرشت، در ابتدا، یافتن دوست کار چندان ساده‌ای نبود، ایران در زمانی نامناسب سراغ این کار رفته بود: درست پس از پایان جنگ سرد، وقتی قدرت آمریکا بی‌رقیب بود. اروپایی‌ها همیشه مشتاق تجارت با ایران بودند، اما سرمایه‌گذاری‌شان، حتی در بخش نفت، با تردید همراه بود. چین و روسیه به روابط بازرگانی با ایران علاقه‌مندتر بودند، اما هنوز رویکرد خصمانه تهران به واشنگتن را نداشتند. در حقیقت، پکن و مسکو در دشمنی با آمریکا که در اوج قدرتش در دوره پس از جنگ سرد بود، محتاط بودند.

اما در ۱۵ سال اخیر، شرایط تغییر کرده است. در حالی که قدرت و نفوذ واشنگتن کاهش یافته است، پکن و مسکو به این نتیجه رسیده‌اند که می‌توانند نظم بین‌المللی لیبرال به چالش بکشند. آن‌ها معمولا از مقام‌های جمهوری اسلامی استقبال کرده‌ و حمایت اقتصادی و نظامی از تهران را افزایش داده‌اند. گرچه این کمک با شرط و شروطی همراه است، تهران همواره نهایت بهره را از آن برده است. چین به‌رغم تحریم‌های آمریکا، روابط بازرگانی با ایران را حفظ کرده است و دسترسی این کشور به فناوری پیشرفته را تسهیل می‌کند. روسیه نیز به مدرن‌سازی ارتش ایران کمک کرده است. پکن، مسکو و تهران محوری دیپلماتیک تشکیل داده‌اند که به انزوای جمهوری اسلامی پایان داده است.

به عقیده نویسندگان مقاله، به پشتوانه این متحدان جدید، جمهوری اسلامی هر زمان بخواهد، می‌تواند بمب اتم بسازد و به لطف حمایت آن‌ها، احساس قدرت و امنیت بیشتری می‌کند.

گرگ تنها

تکیه و گرشت در ادامه مقاله به چند دهه قبل بازمی‌گردند تا سیر تغییر سیاست خارجی جمهوری اسلامی را دقیق‌تر ترسیم کنند.

آن‌ها می‌نویسند در دهه ۱۹۹۰، در دولت اکبر هاشمی رفسنجانی بود که جمهوری اسلامی برای اولین بار تلاش کرد سیاستی بازتر در پیش بگیرد.

مقام‌های جمهوری اسلامی در ایجاد اقتصادی منسجم با زیرساخت مدرن با مشکل مواجه بودند. آن‌ها چندان طرفدار حاکمیت قانون، سیاست‌های مالیاتی یکپارچه و حسابداری صادقه نبودند‌- سه پیش‌شرط توسعه اقتصادی پایدار. این‌ سه پیش‌شرط با سیستم جمهوری اسلامی که در آن شبکه‌های فامیلی، مذهبی و سپاه پاسداران نیروی محرک و تعیین‌کننده اقتصادند قرابتی ندارند، و فساد نهادینه شده است.

در دهه ۱۹۹۰، چین برای تامین نیاز روزافزونش به انرژی، خرید نفت از ایران را آغاز کرد. روسیه نیز که پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در سال ۱۹۹۱، در تنگنای اقتصادی شدید قرار داشت، با فروش تسلیحات به تهران، رابطه تجاری پرسودی با جمهوری اسلامی برقرار کرد. در مقابل، جمهوری اسلامی بر اقدام روسیه به کشتار مسلمانان در چچن چشم بست و از پیگیری اهداف مذهبی‌اش در حیاط خلوت روسیه صرف‌نظر کرد.

اما نه چین و نه روسیه تمایلی به ایجاد شراکت جدی با جمهوری اسلامی نداشتند. چین بر توسعه اقتصادی‌اش متمرکز و نیازمند دسترسی به بازار و فناوری آمریکا بود و نمی‌خواست با یکی از دشمنان اصلی واشنگتن متحد شود. بوریس یلتسین، رئیس‌جمهوری وقت روسیه، و سپس جانشینش، ولادیمیر پوتین، نیز به گفت‌و‌گو و تجارت با آمریکا  علاقه‌مند بودند و می‌خواستند روسیه را وارد اقتصاد جهان کنند.

به نوشته تکیه و گرشت، در اوایل دهه ۱۹۹۰، که ایران منزوی و تا حد زیادی تنها بود، رفسنجانی و خامنه‌ای برنامه تسلیحات هسته‌ای را که در دوره جنگ ایران و عراق آغاز شده بود، تقویت کردند و از تجارت تسلیحاتی غیرقانونی با کره شمالی نیز غافل نبودند.

در سال ۲۰۰۲، برنامه هسته‌ای پنهانی جمهوری اسلامی فاش شد. واکنش اروپایی‌ها دیپلماسی بود و پاسخ شورای امنیت سازمان ملل متحد، وضع تحریم؛ آمریکا هم که درگیر جنگ افغانستان و سپس حمله به عراق بود، با مسیر دیپلماتیک اتحادیه اروپا همراه شد.

حسن روحانی، که در فاصله سال‌ ۲۰۰۳ تا ۲۰۰۵ هدایت تیم مذاکرات هسته‌ای جمهوری اسلامی را برعهده داشت، این سال‌ها را دشوار توصیف کرد و در خاطراتش که در سال ۲۰۱۲ منتشر شد، به‌صراحت نوشت هیچ‌کس فکر نمی‌کرد رژیم صدام در سه هفته سقوط کند و فرماندهان نظامی ایران می‌گفتند دست‌کم بین شش ماه تا یک سال طول می‌کشد تا آمریکا بتواند صدام را شکست دهد و به مقر ریاست‌جمهوری عراق برسد.

در نظر جمهوری اسلامی، آمریکا داشت در خاورمیانه می‌تاخت و پاسخ تهران محتاطانه بود و از رویارویی با واشنگتن در عراق پرهیز می‌کرد.

آمریکا مجموعه‌ای از تحریم‌ها علیه تهران وضع کرد و به عقیده نویسندگان مقاله، بحران هسته‌ای نقطه عطفی بود که جمهوری اسلامی متوجه شد برای کاستن از فشار آمریکا، به حمایت چین و روسیه نیاز دارد.

در ابتدا، نه چین و نه روسیه استقبال چندانی نکردند و روحانی وقتی در سال ۲۰۰۳، به مسکو و پکن سفر کرد، دست‌خالی بازگشت. لو ژائوشینگ، وزیر خارجه وقت چین، به روحانی گفت: «انتظار نداشته باشید که ما مقابل آن‌ها [آمریکا و متحدانش] بایستیم.» در مسکو، پوتین از این هم صریح‌تر بود و در دیدار با روحانی گفت: «ما به‌خاطر شما جلوی جهان نمی‌ایستیم. ما همسایه‌ایم، اما منافع ملی خودمان را به خطر نمی‌‌اندازیم.»

برادران قسم‌خورده

در دهه اول هزاره جدید، ایران همچنان منزوی بود. اما از سال ۲۰۱۰ به این سو و با تحول‌های بین‌المللی، از شورش در عراق گرفته تا افزایش مخالفت مردم آمریکا با جنگ، ورق برای جمهوری اسلامی برگشت.

تکیه و گرشت در ادامه می‌نویسند که توافق برجام در سال ۲۰۱۵، نه تنها به‌منزله چراغ سبز برای غنی‌سازی اورانیوم در سطح صنعتی بود، بلکه خزانه خالی اقتصاد تحت فشار ایران را پر کرد. در راستای همان منطقی که به سرمایه‌گذاری هنگفت غرب در چین کمونیست و روسیه پس از فروپاشی شوروی منجر شد، تصور بر این بود که روابط تجاری آزاد از ایدئولوژی‌زدگی و خطر جمهوری اسلامی می‌کاهد.

فقط سیاست‌های آمریکا نبود که جمهوری اسلامی را جسورتر کرد، بهار عربی در سال ۲۰۱۱ و بی‌ثباتی در خاورمیانه نیز فرصتی بود تا نفوذ تهران در کشورهای منطقه گسترش پیدا کند. رژیم ایران با استفاده از گروه‌های شبه‌نظامی شیعه و سنی، در سیاست عراق، لبنان و یمن اعمال نفوذ می‌کند و شورش علیه بشار اسد در سوریه را سرکوب کرده است؛ با وجود این، هیچ‌کدام از این موارد، از فشار اقتصادی ایران نکاسته است.

اما چین در چند سال گذشته قلمرو نفوذ خودش را ایجاد کرده و درصدد بهره‌برداری از منابع جنوب جهان بوده است. در سال ۲۰۲۱، چین توافقی ۲۵ ساله با جمهوری اسلامی امضا کرد که به این کشور امکان می‌دهد در تقریبا تمام بخش‌های اقتصاد ایران نفوذ کند.

برای جمهوری اسلامی، این توافق منافع اقتصادی و امنیتی محسوسی داشته است. ایران در حال حاضر میلیون‌ها بشکه نفت به چین می‌فروشد.

در فوریه ۲۰۲۳، شی جین‌پینگ، رئیس‌جمهوری چین، به ابراهیم رئیسی، رئیس‌جمهوری ایران، اطمینان داد که پکن از جمهوری اسلامی در حفظ حاکمیت ملی‌اش حمایت می‌کند.

جمهوری اسلامی عضو سازمان همکاری شانگهای است و در اوت سال جاری، دعوت شد تا به بریکس، گروهی به رهبری قدرت‌های اقتصادی نوظهور، بپیوندد.

تکیه و گرشت معتقدند دولت‌های آمریکا، یکی پس از دیگری، همواره امیدوار بودند که فشار اقتصادی و سیاسی جمهوری اسلامی را وادار کند از گسترش برنامه هسته‌ای‌اش صرف‌نظر کند، اما اقدام‌های چین این سناریو را نامحتمل کرده و از برندگی تحریم‌های آمریکا کاسته است.

روسیه نیز نقش خود را در کمک به تهران ایفا کرده است. در ده ماهه نخست سال ۲۰۲۲، صادرات روسیه به ایران ۲۷ درصد افزایش پیدا کرد. دو کشور تفاهم‌نامه‌ای امضا کرده‌اند که به‌موجب آن، مسکو ۴۰ میلیارد دلار در پروژه‌های گاز ایران سرمایه‌گذاری می‌کند.

البته دلیل کمک روسیه آشکار است. حمله به اوکراین روسیه را منزوی و از بسیاری از شرکای قدیمی‌اش دور کرده، اما جمهوری اسلامی همواره در کنار روسیه ایستاده و شمار زیادی پهپاد به این کشور ارسال کرده است. مسکو هم در عوض، در زرادخانه‌اش را گشوده و سامانه‌های پدافند هوایی، هلیکوپتر و هواپیماهای پیشرفته در اختیار ایران قرار داده است.  

هزینه بده‌بستان با چین و روسیه

برای تهران، به‌دست‌آوردن شرکای قدرتمند جدید با قیدوبندهایی همراه بوده و جمهوری اسلامی ناچار شده است امتیازهایی بدهد.

به نوشته تکیه و گرشت، توافق با پکن نفوذ چین بر اقتصاد ایران را به میزان قابل‌ملاحظه‌ای افزایش داده، تا جایی که به عهدنامه‌های اروپا با شاهان قاجار شباهت پیدا کرده است. جمهوری اسلامی مایل است بگوید که استقلال را به ایران بازگردانده، اما اکنون کلیدهای ایران را به دست قدرت خارجی جدیدی سپرده‌ است.

چین مایل است منطقه نفت‌خیز خلیج فارس باثبات باشد، به‌خصوص پس از سرمایه‌گذاری‌های اقتصادی هنگفتش در عربستان سعودی. در مقابل، جمهوری مایل است در تردد نفتکش‌ها در منطقه اختلال ایجاد کند و از توقیف نقتکش‌ها و حمله به تاسیسات نفتی کشورهای منطقه ابایی نداشته است.

اما به نظر می‌رسد چین از نفوذش استفاده کرده است تا جمهوری اسلامی برای جلب رضایت این کشور، از تنش‌ها با عربستان سعودی بکاهد و احتمالا حرکات ایذایی‌اش علیه کشورهای منطقه را محدود خواهد کرد.

نویسندگان مقاله معتقدند روسیه بار به‌مراتب بزرگ‌تری به ایران تحمیل کرده است. جمهوری اسلامی شاید اروپا را دوست نداشته باشد، اما نمی‌خواهد این قاره را مانند آمریکا به دشمنی قسم‌خورده‌ تبدیل کند. با وجود این، حمایت نظامی از پوتین، ایران را در جنگ غیرمستقیم با ناتو قرار داده است. علاوه بر این، برای جنگی که با منافع جمهوری اسلامی سنخیتی ندارد، انبارهای نظامی‌ ایران را خالی کرده است.

اما دردسرهای این شراکت وقتی به برنامه جمهوری اسلامی برای ساخت تسلیحات هسته‌ای می‌رسد، رنگ می‌بازد. در حقیقت، تصورش سخت نیست که روسیه فناوری و تخصص هسته‌ای را در اختیار جمهوری اسلامی بگذارد تا آمریکا را تحقیر و جایگاه واشنگتن در خاورمیانه را تضعیف کند.

چین هم اهمیت چندانی به عرف بین‌الملل نمی‌دهد و احتمالا از گسترش تسلیحات هسته‌ای نگران نیست، حتی ممکن است به این نتیجه برسد که دستیابی ایران به بمب هسته‌ای خروج آمریکا از خاورمیانه را تسریع می‌کند.

تکیه و گرشت در پایان می‌نویسند البته وقتی ایران بمب را بسازد، احتمالا روابطش با متحدان قدرتمندش تغییر می‌کند؛ دیگر شریک دون‌پایه نخواهد بود و ممکن است جسورتر شود. ایران هسته‌ای شاید حمله به زیرساخت‌های نفتی منطقه را از سر بگیرد، و فناوری موشکی جدیدتر و بهتر را در اختیار گروه‌های شبه‌نظامی بگذارد. 

از: ایندیپندنت 

خروج از نسخه موبایل