ما در حال تحویل مملکتی خالی به نسلهای آینده هستیم. ویرانگری زیست محیطی در ایران به بالاترین سطح رسیده و بیانگر یک خودکشی همگانی است. در این کشور ما مدیران و وزارتخانههایی داریم که بیشتر در پی ساخت و پاخت برای تخریب منابع طبیعی هستند. آنها وقتی مقرراتی را برای محیط زیست وضع میکنند در پی اجرای این قوانین نیستند، زیرا می بینیم که بمرور محیط زیست ایران نابسامانتر میگردد. این روحیه بی قانونی از یکسو، بوروکراتهای اداری را به کرنش در برابر پول و فساد و عقب نشینی در برابر زمینخواران میکشاند و از سوی دیگر بی اعتنائی به طبیعت در افراد جامعه نیز رخنه کرده و با رشد رفتار تبهکارانه و ایجاد خشونت در فضای طبیعت ایران ما شاهد کشته شدن ۱۱۳ محیطبان میباشیم. در میان محیطبانان و جنگلبانان افراد نازنین و با تجربه بسیارند ولی متاسفانه به کار آنان ارزش کافی داده نمیشود و از مهارت و تخصص آنها برای تربیت و انتقال تجربه استفاده نمیگردد. در حالی که کشور به مدیریت و بررسی و کنترل منابع طبیعی و به آموزش و دیپلم های تخصصی هزاران فرد نیازمنداست، متاسفانه بودجه و سرمایه گذاری جدی در نظر گرفته نمیشود و بی لیاقتی و بی حسی در عرصه زیست محیطی بیکران است.
کشور ما همه اقلیمهای گوناگون جهان مانند کویر، بیابان، نمکزار، دشت، استپ، کوهستان، جنگلهایی چون هیرکانی، کویری، ارسباران، دریاچه، دریا، رودخانه و تالاب را دارد. در واقع همه ویژه گیهای طبیعی پرباری که در جهان وجود دارد در کشورما گرد آمده است. علیرغم ضربه های مهلک غنای طبیعی در ایران پررنگ است. باید گفت بیش از ۱۰۰هزار تنوع گونههای گیاهی ایران است.
ما بیش از ۵۰۰ پرنده بومی، نیمهمهاجر و مهاجر و ۱۷۰ گونه پستاندار در سرزمین خود داریم. ما دارای بیش از هزارگونه از دوزیستان، ماهیان و خزندگان میباشیم. ما نهنگ تنومند ۱۳۰ تُنی و حشرهخوار کوتوله که دو گرم وزن دارد داریم که یکی در ساحل خلیجفارس و دیگری در آبهای آن زندگی میکند. ایران دارای سیاهخروس است که یکی از گونههای نادر جانوری جهان است.
بحران زیست محیطی پیش از هرچیز نشانه بی مسئولیتی و نبود فرهنگ اکولوژیکی است. علیرغم ثروت و غنای منابع طبیعی کشور ما بسیاری از تنوع زیست محیطی خود را از دست داده است. زمانی در ایران هزاران گور و آهو میدیدید و امروز دیگر این منظره زیبا نامیسر است. ما زمانی ببر و شیر داشتیم که امروز از بین رفته است. نزدیک ۴۰ سال پیش وقتی به دریاچه ارومیه میرفتیم میلیونها فلامینگو و آبزیان دیگر در آنجا زندگی میکردند و وقتی فلامینکو ها پرواز میکردند تمام آسمان به رنگ صورتی و قرمز دیده میشد، ولی امروز دریاچه ارومیه با انباشت نمک و جسدهای پرنده گان روبرو میباشد.
تخریب جنگلها شتاب یافته است. بر اساس آمار رسمی سالانه ۴۰ هکتار از جنگلهای ایران نابود میشوند. پارک ملی توران یا خارتوران در استان سمنان که در ۱۳۵۱ بوجود آمده با آن تنوع طبیعی فوقالعاده که مجموعه پارک و مناطق حفاظتشدهاش یکی از بزرگترین مناطق روی زمین است.این پارک که آفریقای ایران نام نهاده اند و حدود یکمیلیون و ۵۰۰هزار هکتار وسعت دارد، در خود تعداد انبوهی گور ایرانی، یوز ایرانی، آهو، جبیر قوچ، میش، کل و بز و کبک و بلدرچین و مرغ حق و عقاب طلائی داشت. بعنوان نمونه در سال ۱۳۵۶جمعیت گور خر ایران ۶۰۰۰ راس بود و درسال ۱۳۹۲ به میزان ۳۸۳ راس ارزیابی میشود. زمانی در توران آنقدر گور میدیدید که به شماره در نمیآمد و هم اکنون اگر سه روز هم بگردید با دشواری ۱۰ گورخر خواهید دید. ما در گذشته پارک ملی و پارک ملی گلستان با ۱۴هزار قوچ، میش، کل، بز، گوزن و شوکا را داشتیم و متاسفانه در سال ۱۳۹۲ تنها ۱۰تا ۱۵درصد حیاتوحش پارک ملی گلستان و پارک ملی باقیمانده است (همشهری). طی ۳-۲ سال اخیر جمعیت حیاتوحش در مناطق آزاد بهکلی ازبینرفتهاست؛ حتی در برخی مناطق حفاظتشده تنها ۵ تا ۱۰ درصد از جمعیت حیاتوحش باقی مانده است. ا
کنون از گلههای بزرگ ۱۰هزار رأسی کل، بز، قوچ، میش و آهوی وحشی در استانهای شیراز، بوشهر و آذربایجان چیزی باقی نمانده است. فک دریای خزر یکی از پستانداران کمیاب آبزی دنیاست که فقط در دریای خزر و رودخانههای منتهی به آن زندگی میکند. فک دریای خزر در میان هزار نوع جاندار خزر تنها پستاندار این دریا محسوب میشود، فکها در تابستان، بهار و پاییز بیشتردر آبهای ایران زندگی میکنند و برای زایمان به مناطق یخی در شمال دریای خزر مهاجرت میکنند. این فک ها در حال انقراض هستند. فکهای خزری تنها از سوی آلودگیهای شیمیایی و فاضلابهای منطقه زخم نمیخورند. فک رقیب قدیمی با ماهیگیران در صید ماهی است. تورهای بزرگ ماهیگیری هر ساله از پاییز تا فروردین سال بعد سواحل دریا را پوشش میدهند و در برخی روزها ماهیگیران دوبار صید ماهی میکنند و باین خاطر فکها برای صید ماهی به بخشهای کمعمق دریا میآیند ولی در آنجا در تور ماهیگیری اسیر میشوند.
خبرگزاری ایلنا بتاریخ ۱۴/۸/۲۰۱۳ گزارش داد که در طبقه بندی بین المللی توسط دانشگاه “ییل” رتبه ایران از نظر محیط زیست در سال ۲۰۰۶ در ردیف ۴۰ بود و در فاصله سالهای ۲۰۰۸ تا ۲۰۱۲ رتبه ایران از نظر محیط زیست با ۳۶ پله سقوط از جایگاه ۷۸ به مقام ۱۱۴ در میان ۱۳۲ کشور رسیده است. سقوط ۷۴ پلهای ایران در این سالها بیش از هرچیز به دلیل سیاستهای نادرست جمهوری اسلامی و رویکرد دولتهای نهم و دهم به محیط زیست بوده است.
طرحهای محمود احمدینژاد مانند واگذاری دو هزار متر مربع زمین به هر خانوار ایرانی و تشویقهای او برای افزایش شدید فرزندان، طرحهایی چون مسکن مهر و سدسازیهای بیرویه از آن نشان دارد که دید دستگاه دولتی دیدی سازگار با محیط زیست نبود. در این دوران چندین حادثه زیست محیطی رخ داد که باید بمثابه فاجعه قلمداد شوند. یکی از مهمترین آنها گسترش روند خشک شدن دریاچه ارومیه بود. دریاچه ارومیه را از دست دادیم و حدود ۳۹۰ هزارهکتار از اراضی دریاچه ارومیه تبدیل به کویر شد که از آن به عنوان بزرگ ترین رخداد بیابان زایی قرن ۲۱ یاد می شود. احداث پل میانگذر بر روی این دریاچه که باعث تقسیم شدن آن به دو بخش شد و نیز بستن سد بر روی رودخانههای منتهی به آن از عوامل اصلی گستردگی خشک شدن دریاچه ارومیه هستند.
به گفته کارشناسان تا کنون بیش از ۷۰ درصد آب این دریاچه خشک و به کویر نمک تبدیل شده است. نسل کنونی با دست مسئولان مملکتی و افراد بی مسئولیت و بی دانش و حریص ویرانی را به همه جا کشانده است. اینان رودها را آلوده و زاینده رود را به خشکی کشاندند. اینان تالابهای طشک و بختگان و پریشان و ارژن و نایبند و گاوخونی و آجیگل و بخش مهمی از تالاب سه گانه هامون را خشک کردند، وضعیت تالاب شادگان هویزه و تالاب انزلی را به بحران کشانده اند و در حال استخراج نفت از پارک ملی کویر هستند. با ولع بسیاری از جنگلها را بریدند، مراتع وسیعی را از بین بردند و مزرعه کردند و به زیستگاههای حیوانات تجاوز کردند تا جاده سازی و ویلاسازی هموار شود. سموم دفع آفات و کودها را به زمینها تحمیل کردند و امروز پرندهها دانههای سمی میخورند امری که باعث مرگ آنها میگردد ودر زنجیره مواد غذائی سموم وارد میشود و انسانها را با بیماری های مهلک روبرو میگرداند. آلودگی هوای شهرهای بزرگ نیز با ریزگردهای آلوده و بیماری زا تا بدانجا پیش رفت که شهرهای اهواز و سنندج در فهرست آلودهترین شهرهای دنیا قرار گرفتند. معضل دیگربحران آب است. روند فرو افت سفره های آب زیرزمینی در کشور یک بحران بزرگ است. منابع آب کشور بازتولید نشده و ۷۰ دشت کشوربه طور متوسط ۱۰۲ متر افت کرده اند. جیره بندی آب و کمبود آب آشامیدنی بیش از پیش در ایران محسوس است و واقعیت اینستکه هیچ اقدام جدی جهت بازیافت آب و مقابله با هدر دادن آب و گسترش فرهنگ صرفه جوئی صورت نمیگیرد.
محیط زیست در تمام آموزش و برنامه های تحصیلی باید جریان داشته باشد. نوجوانان و دانشجویان در در رشته های گوناگون با فرهنگ زیست محیطی باید آشنا باشند.درحال حاضر برنامه درسی نوجوانان و رشته های دانشگاهی در زمینه آموزشهای عمومی زیستمحیطی از کارکرد مناسبی برخوردار نبوده و عدم حساسیت و فراموشی و غفلت از مشخصه های اصلی است.
بهعنوان نمونه دانشجوی پزشکی باید راجع به آلایندههای محیطی و نقش آنها در بروز بیماریها مطلع باشد. فقدان شناخت علمی پزشک از محیط زیست، تشخیص و درمان بیماری را نه تنها با مشکل مواجه میکند بلکه درصورت تجویز داروی نادرست بیماری را تشدید خواهد کرد. بعنوان نمونه کادمیوم یک فلز سمی محیطی است که در صورت کار و تماس زیاد انسان با آن، عوارضی شبیه روماتیسم با اختلالات دردناک اسکلتی به نام ایتای-ایتای بوجود میاورد. این عنصر در باطری ها، رنگها، پوششها، آبکاری، لحیم کاری، پلاستیک سازی، تلویزیون سازی، لامپ ها مورد استفاده قرار میگیرد. این عنصر و محلول ترکیبات آن حتی به میزان بسیار کم، سمی هستند و در اندامها و محیط زیست، ذخیره میشوند.
استنشاق گرد کادمیوم به سرعت در دستگاه تنفسی و کلیهها ایجاد مشکلاتی میکند که میتوانند کشنده باشند. خوردن هر مقدار قابل ملاحظهای ازکادمیوم موجب مسمومیت سریع کبد وکلیهها میگردد. برخی گزارشها حاکی از ارتباط بین کادمیوم و فشارخون است که از سوی سازمان بهداشت جهانی بهعنوان معضل سلامت اعلام شده است. حال این پرسش پیش میآید که آیا پزشکان در تشخیصهای خود توجه کافی به آلایندههای محیطی و ارتباط احتمالی بیماریها با آنها دارند؟
یک دانشآموخته حقوق تا چه اندازه از قوانین، مقررات و حقوق محیط زیست شناخت داشته و نسبت به جرایم زیستمحیطی قضاوت درستی دارد؟ یک فارغالتحصیل عمران یا معماری تا چه میزان از دانش پایه زیستمحیطی در طراحی جاده، سد یا شهر مطابق اصول اقتصاد پایدار بهره میگیرد؟
برای گسترش فرهنگ زیست محیطی، اقدام شایسته سیاستگذاران آموزش عالی در تصویب این واحدهای درسی و ایجاد تحول آموزشی بسیار حیاتی است. ولی آیا این مسئولان خود از این فرهنگ برخوردارند؟ آیا کارشناسی لازم صورت گرفته و انتقال فرهنگ و شناخت زیست محیطی با دقت در رشته های گوناگون مورد بررسی قرار گرفته است؟ در طی سالیان گذشته آیا بودجه کافی برای سازماندهی این امر و تغییرات لازم در برنامه های درسی در نظر گرفته شد؟ پاسخ به پرسش ها منفی است. در ایران، بودجه سازمان حفاظت محیط زیست، ۳۰ درصد در سال ۱۳۹۲ کاهش یافت. بنابراین حاکمانی که فرهنگ و شعور زیست محیطی ندارند نمیتوانند دلسوز منابع طبیعی مملکت باشند و بودجه لازم اختصاص دهند.
از یاد نباید برد که محدود کردن فعالیت سازمانهای مردمنهاد محیط زیست و اعمال سرکوب و کنترل این نهادها نیز یکی دیگر از دلایل بدتر شدن وضعیت محیط زیست ایران است. فقدان دمکراسی و خودسریهای حکومتی، نهادهای مردمی طرفدار محیط زیست را از تلاش بازمیدارد و در عمل مانع توسعه کار فرهنگی و آموزشی آنها میگردد. در جامعه ای که رسانه ها فقط در خدمت تبلیغات زیان آور مذهبی و سیاسی و مصرفی هستند و از بودجه بسیار کلان برخوردارند، حداقل کارمفید میتواند توسط نهادهای زیست محیطی و جوانان آگاه صورت گیرد که متاسفانه شرایط دیکتاتوری و ایدئولوژهای واپسگرا مانع این امر میباشد.
جلال ایجادی
استاد دانشگاه در فرانسه و کارشناس زیست محیط
21/۰۳/۲۰۱۴ پاریس
idjadi@free.fr
از: گویا