سایت ملیون ایران

عارف نبود قاتل بود!

بدون نقد گذشته که شامل نقد خمینی نیز می‌شود، از آزادی و دمکراسی و ساختن جامعه‌ای مدنی و قانون‌مدار در ایران نمی‌توان سخن به میان آورد، نمی‌توان از یک طرف هنوز شیفته و دل‌باخته خمینی بود و خواهان بازگشت به عصر “طلائی” حکومت او بود و از طرف دیگر مدعی آزادی‌خواهی و عدالت‌جوئی و رفع تبعیض‌ها و همراهی با مبارزات عادلانه مردم ایران شد

آقای مهدی کروبی که بخاطر اعتراض به کودتای انتخاباتی خامنه ای –احمدی نژاد و پیوستن به صفوف جنبش سبزمردمی که خواهان شمارش رأی شان بودند به غضب خامنه ای گرفتار شده و بیش ازسه سال است در حبس خانگی به اسارت نیروهای امنیتی خامنه ای درآمده است، چند روز پیش در ملاقات حضوری که با خانواده خود داشته ازجمله گفته است :« آن چیزی که مرا خیلی عذاب میدهد این است که آیندگان و تاریخ چه قضاوتی در باره ما خواهند کرد ؟ واینکه سئوال کنند، چه عاملی باعث این همه انحراف درانقلاب شد ؟ در حالی که بنیانگذار آن نظام، یک مرجع تقلید فیلسوف و عارف بود و توانست با نفوذ معنوی اش انقلاب را پیروز کند. »

برتولت برشت، نویسنده و شاعر و نمایش نامه نویس برجسته آلمانی که دردوران توّحش فاشیسم هیتلری زندگی میکرده است و جنایات فاشیست های آلمانی را با چشمان خود دیده و با پوست خود حس کرده بود گفته است :« آن کس که حقیقت را درک نمیکند یک نادان است ولی آن کس که حقیقت را میداند وانکار میکند یک تبهکار است. » و امیدوارم که آقای مهدی کروبی نه در زمره گروه نادان ها باشد و نه در ردیف گروه تبهکاران، چون این دو هیچیک برازنده شیخ جسوری نیست که در مصاف حق و ناحق و جدال مردم ایران با بیت فاسد خامنه ای، جانب مردم را گرفت و تحمل درد و رنج زندان خانگی را بر سازش و بیعت با خامنه ای ترجیح داده است، و نقد اینجانب به گفته شیخ شجاع نه از ره کین بلکه هشداری از ره مهر و دوستی به شخصیتی است که قابلیت احرازجایگاه مناسبی در جنبش مدنی و آزادیخواهانه مردم ایران را دارد، جنبشی که جدا سازی نهاد دین از نهاد دولت را در برنامه خود قرار داده است که تا این مهم به انجام نرسد فساد و تباهی در هر دو نهاد ادامه خواهد داشت.

درنقل قولی که فرزند آقای کروبی از پدر خود در جراید و رسانه ها منعکس کرده است، رهبر و بنیانگذار جمهوری اسلامی یعنی شخص خمینی، فیلسوف و عارفی معرفی شده که گویا با نفوذ معنوی اش انقلاب را پیروز کرده است! و از قرار معلوم چیزی که خیلی آقای کروبی را عذاب میدهد قضاوت تاریخ و نسل آینده است در مورد اینکه چه عاملی باعث انحراف در انقلاب شده است ؟! شگفتا که شیخ زندانی پس از سه سال تحمل درد ورنج و تنهائی که ظاهراً وقت مناسبی بوده است برای تأمل در کژاندیشی ها و بیراهه های سیاسی زندگی خود و سایر رهبران و مسئولان حکومت اسلامی ودر رأس همه خمینی که موجب ویران سازی کشور وملتی تحت لوای اسلام و خط انقلابی امام گردیده است، هنوز درس نگرفته و بدنبال کشف معمای انحراف انقلاب و گویا اصلاح انحراف و بازگشت به دوران “طلائی امام” است! که اگر جز این بود از سردسته تبهکاران جمهوری اسلامی به عنوان عارف و فیلسوفی که گویا با نفوذ معنوی اش انقلاب را رهبری کرده است یاد نمیکرد! و شگفتا شیخ مهدی کروبی که بواسطه پیوستن اش به جنبش سبز مردم ایران و مقاومت و تسلیم ناپذیری اش دربرابر حکومت اراذل و اوباش، از احترام و اعتباری در میان بسیاری از ایرانیان برخوردار گردیده است، هنوز خود را مرید و شیفته کسی نشان میدهد و او را عارف و فیلسوف میخواند که مسئول مستقیم قتل و شکنجه و آوارگی ملیونها ایرانی است.

میدانیم شیخ جسور که در حصر خانگی بسر میبرد و از دسترسی به اخبار و اطلاعات محروم میباشد این نوشته کوتاه و سایر نقدهای ایرانیان از گفته های اخیر ایشان نخواهد خواند، اما لااقل میتوان از فرزند ایشان که هر از گاهی پیام های کوتاه پدرخود را به مردم و رسانه ها میرساند انتظار داشت که در ملاقات بعدی از پدر زندانی خود بخواهد که واژه های عرفان و فلسفه و معنویت، که ایشان خمینی را به آن واژه ها متصف نموده است برای مردم ایران و اهل قلم و اندیشه بازتعریف نماید، چون اگر قرار باشد قاتل قدرت طلب و خودکامه ای همانند خمینی که با سؤاستفاده از دین، پیام آور جنگ و خونریزی و نفرت پراکنی در میان مردم بوده است در کنارعارفان و فلاسفه ای از قبیل حلاج و سهروردی وابن سینا و عطار، حافظ و مولانا و دهها عارف و فیلسوف برجسته ایرانی که در طول تاریخ پیام آورعشق و محبت و انسان دوستی وصلح وصفا برای بشریت بوده اند قرار داده شود، مانند این خواهد بود که هیتلر فاشیست و جنگ افروز را هم میتوان در ردیف کانت و هگل و دکارت و مارکس و گاندی و راسل و صدها اندیشمند و فیلسوف صاحب نام که درجستجوی رفاه و نیکبختی بشریت بوده اند قرار داد!

تاریخ و نسل های آینده، درگذشتگان و نسل های پیشین را با افکار و اعمال و رفتارشان مورد قضاوت قرار میدهند همان که در فلسفه ایران باستان، ایرانیان را به انجام و پای بندی به آن سفارش شده بودند یعنی : کردارنیک و رفتارنیک و گفتارنیک، حال از شیخ کروبی زندانی که نگران قضاوت آیندگان درمورد حکومتگران جمهوری اسلامی است باید سئوال کرد که بجز خونریزی و غارتگری و نهادینه کردن دروغ و فساد و دشمنی در جامعه و تباه ساختن نسل جوان ایران و به لجن کشیدن سیاست و اقتصاد و فرهنگ وهنر و همه چیز، آیا در کارنامه سیاه مکلاها و معمم های قدرت پرست جمهوری اسلامی چیزی دیگری یافت میشود ؟ به نسل های آینده و قضاوت تاریخ در آینده ای که دیگر اثری از جمهوری اسلامی و کارگزاران پلیدش درایران وجود نخواهند داشت نیازی نیست، تاریخ و ایرانیان و بشریت متمدن در سرتاسر جهان سالها پیش ازاین در مورد ولایت فقیه و قوانین وحشیانه برآمده از آن قضاوت خود را به ثبت رسانده اند، بنابراین شیخ مغضوب نباید نگران قضاوت تاریخ و نسل های آینده در مورد حکومتگران جمهوری اسلامی باشد، بهتر است که نگران جایگاه خویش در این قضاوت باشد.

و اما در مورد عارف و فیلسوف بودن خمینی! ایکاش فرزند آقای کروبی در ملاقات بعدی از پدر خود بپرسد که آیا ایشان عارف و فیلسوفی را میتواند به ما معرفی نماید که برای کسب قدرت آنهمه دروغ گفته باشد و پس از کسب قدرت برای حفظ آن، آنهمه جنایت وتبهکاری مرتکب شده باشد ؟! فقط یک نمونه را مثال بیاورد تا مردم ایران ادعای ایشان را مبنی بر فیلسوف و عارف بودن خمینی باور کنند! ازشیخ زندانی باید سئوال شود که ایشان کدام فیلسوف را میشناسد که با یک دست نوشه پنچ شش خطی، فرمان قتل چند هزار زندانی سیاسی بیگناه را که در اسارت جمهوری اسلامی بسرمیبرده اند صادر کرده باشد ؟ کدام عارفی را سراغ دارد که برای پیشبرد افکار و آرزوهای بیمارگونه خود جنگی را به مدت هشت سال بین دو کشور ادامه دهد و صدها هزارکشته و مجروح را بر روی دست خانواده های ایرانی بگذارد و چندین هزار ملیارد خسارت مالی به مردم ایران وارد نماید ؟ شیخ زندانی کدام فیلسوف مسلمان و عارف شیعه را میتواند نام ببرد که حفظ قدرت و حکومت مطلقه خود را اوجب واجبات دانسته باشد و تعطیل اصول دین اسلام را برای حفظ حکومت اوباش جایز و مشروع دانسته باشد ؟ ازشیخ مغضوب باید پرسیده شود که آیا ایشان عارف و فیلسوفی را میشناسد که چند ملیون ایرانی از ترس حکومت قهاراو و قوانین وحشیانه و تبعیض های گوناگون علیه شهروندان کشور، خانه و کاشانه خویش را رها کرده و در گوشه کنار جهان مأمن گزیده باشند ؟ آری این همه ظلم وستم توسط رژیمی بر مردم ایران تحمیل شده است که بزعم آقای کروبی، رهبر و بنیانگذارش فردی عارف و فیلسوف بوده است! زهی تعجب که شیخ زندانی هنوز نتوانسته است رشته الفت خود را با ویرانگر ایران و ایرانی بگسلد!

آقای مهدی کروبی گفته است : ازاینکه در انقلاب انحراف بوجود آمده است عذاب میکشد! غافل ازاینکه هیچ انحرافی در انقلاب اسلامی بوجود نیامده است و آنچه را که ما امروزه شاهد آن هستیم محصول اجتناب ناپذیرسیاست های پیروان و مریدان سینه چاک همان عارف خونریز است، و این بنای ظلم و بیدادی که طی ۳۵ سال در ایران بلند گردیده است، خشت اول اش را فیلسوف محبوب شیخ زندانی گذاشته است، بنابراین ولایت مطلقه خامنه ای نیز نتیجه و محصول مستقیم رهنمودهای عارفی است که شاخص اصلی سیاست حکومت اش دروغ وعوامفریبی و خون ریزی بوده است، باید ازآقای کروبی که مغضوب جانشین آن فیلسوف شده است ولی هنوز سودای بازگشت به دوران “طلائی” آن عارف را در سر میپرود سئوال شود که آیا ایشان براستی وقایع آن سالهای شوم را بیاد میاورد یا اینکه در آن سالها، ایشان در بنیاد شهید آنقدر سرگرم خدمت خانواده شهدای “اسلام” بوده است که فرصت نداشته به نسل کشی دگراندیشان و قتل عام روشنفکران منتقد و مخالف حکومت آن “فیلسوف” آدمکش فکر کند و تعجب اینجا است که پس از گذشت سه دهه ازنسل کشی روشنفکران و دگراندیشان ایران بفرمان آن “عارف”، شیخ زندانی و سایر اصلاح طلبانی که توسط خامنه ای به اسارت درآمده اند، هنوز حاضر نیستند از مردم ایران و خانواده هائی که عزیزانی را از دست داده اند پوزش بخواهند که در آن هنگام در خدمت حکومتی دگراندیش کش، مُهر سکوت برلب زدند، سکوتی که تا به امروز ادامه دارد!

بدون تردید اگر کشتارهای دهه ۱۳۶۰ نمی بود و هزاران زن ومرد جوان ایرانی و شیفته آزادی به جرم عدالت جوئی و آزادگی بدستورآن “عارف” بردار نمیشدند و سایه ترس و وحشت و خفقان برسرجامعه خیمه نمیزد، جمهوری اسلامی نمیتوانست تا به امروز بر ایرانیان حکم براند و کسانی مانند آقایان کروبی و موسوی که خود از رهبران این نظام بوده اند را به زنجیرکشد، پس برخلاف تصور آقای مهدی کروبی هیچ انحرافی در انقلاب اسلامی صورت نگرفته و درب درست بر روی همان پاشنه ای میچرخد که خمینی آنرا کار گذاشته است، و خامنه ای دارد همان مسیری را طی میکند که خمینی آغازگرش بود و هر مخالفی را از دم تیغ گذراند تا به خیال باطل خود، بقای حکومت شریعت مداران را در ایران تضمین کند. بجای اصرار بر موّجه و مشروع جلوه دادن حکومت خمینی و او را به صفات دروغین متصف کردن، بهتراست که آقای کروبی و همفکران ایشان واقعیت های حکومت جهل و جنایتی که دین و سیاست را در ایران یکجا به فساد و تباهی کشانده است بیان نمایند، نه اینکه غبطه ی دوران حکومت خمینی که در آن دوران سهمی از قدرت نیز نصیب آنان بوده است را بخورند و بر زخمهای ایرانیان نمک بپاشند.

کلام آخر – بدون نقد گذشته که شامل نقد خمینی نیز میشود، از آزادی و دمکراسی و ساختن جامعه ای مدنی و قانونمدار در ایران نمیتوان سخن به میان آورد، نمیتوان از یکطرف هنوز شیفته و دلباخته خمینی بود و خواهان بازگشت به عصر “طلائی” حکومت او بود و از طرف دیگر مدعی آزادیخواهی و عدالت جوئی و رفع تبعیض ها و همراهی با مبارزات عادلانه مردم ایران شد، و قضاوت تاریخ و نسل های آینده درمورد خمینی و هر شخصیت سیاسی که در زندگی و سرنوشت مردم ایران نقش داشته اند نه بر اساس مصلحت اندیشی و نگاه به قدرت حاکم بلکه براساس نقشی که این شخصیت ها در به ثمررساندن آرزوهای مردم و نیل جامعه به آزادی و رفاه و خوشبتختی داشته اند تعیین خواهد شد.

بهروز ستوده

از: گویا

خروج از نسخه موبایل