سایت ملیون ایران

قبل از قضاوت، بختیار را درست بشناسیم

بختیار به منزلهٔ رئیس دولت در تبعید

این روزها سطح سیاسی ما به نازلترین پایه رسیده است. هرگز میهن ما دچار چنین بلبشوی سیاسی و فرهنگی نبوده است. در این میان باز حمله به بختیار شدت گرفته است و هرکسی با هدف خاص یا احیاناً سرخود و بی هدف با سرهم کردن مطلبی به او حمله می کند و نسبت هایی می دهد و نتایجی دلبخواه کسب می کنند.

بحث در مورد بختیار باز هم ادامه خواهد یافت زیرا سخن او در برابر خمینی، در برابر آن هیجان و هیستری ناشی از انفجار آزادی سخنی از روی عقلانیت و استدلال بود. البته بختیار نیز مانند هر کس و هر دولتمردی قابل انتقاد است و مصون از خطا نیست ولی باید منصفانه او را شناخت و زمان و موقعیت او را هم درک کرد.

بختیاراولین کسی که به جمهوری اسلامی نه گفت

 بختیار هرگز جمهوری اسلامی را قبول نکرد و اولین کسی بود که به آن نه گفت و آن را «مجهول مطلق نامید ««من به چنین جمهوری رأی نخواهم داد؛ زیرا آن را منافی پیشرفت جامعه، سربلندی کشور، شکوفایی اقتصاد و اجرای حقوق بشر می‌دانم»(۱)

 البته او چه در داخل ایران و چه خارج حکومت محمدرضاشاه را نیز نقد کرد.

دولت خود را نتیجه انقلابی می دانست که از دوسال پیش آغاز شده بود و شاه ناچار تن به حکومت او داده بود «دولت اینجانب نتیجهٔ مسلّم انقلابی که از دوسال پیش برای رفع تجاوزات مستمر و فجایع غیرقابل توصیف که در کشور متداول گردیده‌است، می‌باشد» و ادامه انقلاب را خطر زا می دانست و گفت «خطر کنونی که موجودیت و وحدت کشور را تهدید می‌کند، اگر به ظاهر از درون کشور و معلول فساد و عدم لیاقت دولت‌های ۲۵ سالهٔ اخیر بوده، روز به روز روشن‌تر می‌شود که یک توطئهٔ بین‌المللی عظیمی برای تضعیف و خدای نخواسته تجاوز به موجودیت و حاکمیت ایران است. »

او با آزادی مطبوعات و آزادی زندانیان سیاسی و انحلال بخش بگیروببند و شکنجهٔ ساواک انقلاب را پایان یافته می دانست و فکر می کرد مردم به اهداف خود رسیده اند. از دلچرکینی مردم از سلطنت پهلوی نیز با خبر بود و اعلام کرد برای تغییر سلطنت به جمهوری می توان رأی گرفت به همین جهت در معرفی دولت خود به مجلس گفت « انقلاب برای هدفی است و برنامه‌ای است که می‌خواهند به آن برسند. وقتی که رسیدند اگر باز هم انقلاب ادامه پیدا کرد، این مسلماً به صورت یک دیکتاتوری نمایان خواهد شد و آن آزادی را که انقلاب باید بیاورد از بین خواهد برد» (۲)

بدین ترتیب او با برقراری حکومت ملی انقلاب را پایان یافته می دانست و ادامه آن را به صلاح کشور نمی دانست او بارها تاکید کرد«من به چنین جمهوری رأی نخواهم داد؛ زیرا آن را منافی پیشرفت جامعه، سربلندی کشور، شکوفایی اقتصاد و اجرای حقوق بشر می‌دانم» (۳)

و یا «من به هیچوجه سنگر خود را به عنوان نخست‌وزیر قانونی ترک نمی‌کنم. من برای رساندن هم میهنانم به آزادی در همین سه هفته تلاش بسیار کرده‌ام و هرگز حاضر نیستم از این آزادیها بگذرم. ». (۴)

تغییر سلطنت به جمهوری

سخنرانی او به هنگام معرفی دولت در جلسه علنی مجلس شورای ملی بهانه جویان بی منطقی که می گویند او می خواست سلطنت باقی بماند فراموش می کنند یا خود را به نشنیدن می زنند که او بارها تکرار کرد:

«تنها رأی ملت در یک محیط آرام و آزاد و با تعقل با روشی که کار مشکلی هم نیست، می‌تواند یک حکومت را جانشین حکومت دیگری بکند و من برای این راه همیشه حاضر هستم و در این راه مذاکره هم می‌کنم و آماده مذاکره هم همیشه خواهم بود » (۵)

او امیدوار بود مخالفان شاه بویژه چپ ها با یک حکومت جمهوری در یک رفراندوم موافقت کنند ولی آنها حتا به پیشنهاد سوسیال دموکراسی او بی اعتنا بودند و اکثر آنها خمینی و جمهوری اسلامی را انتخاب کردند.

خیانت سران ارتش

 خیانت سران ارتش و سازمان امنیت دست نشانده آمریکا و تسلیم شدنشان به خمینی در حقیقت کودتایی علیه دولت ملی بختیار بود. سران ارتش ناگهان ارتباطشان را با رئیس دولت قطع کرده بودند و بختیار به تلخی دریافت «با این شمارهٔ تلفن دیگر نمی‌توانید با ارتش تماس بگیرید! ارتش تصمیم گرفته بود با دست روی دست گذاشتن از ملت نجیب ایران دفاع کند خیانت به وظیفه از این آشکارتر نمی‌شود. ژنرال‌ها با تظاهر به بی‌طرفی که در مورد ارتش ملّی بی‌معناست، میدان را برای خمینی و انقلاب اسلامی کذاییش خالی گذاشتند. »

کپی چنین کاری را اخیرا ارتش دولت اشرف غنی در افغانستان به دستور آمریکا انجام داد با این تفاوت که اشرف غنی دست نشانده و مزدور آمریکا بود و با پول هنگفتی که دزدید خود را نجات داد و مردم افغانستان را به دست طالبان سپرد. بختیارتا آخرین دقیقه مقاومت کرد و فقط جانش را توانست نجات دهد.

بختیار به مثابهٔ یک دولت در تبعید

پس از عزیمت بختیار به خارج کشور او از پای ننشست زیرا او خود را دولت قانونی می دانست و مدل او در این مورد مصدق و دوگل بود. او برای ادامه مبارزه به پول نیاز داشت و گرفتن پول از صدام را خود اولین بار اعلام کرد. او در برابر انتقاد از این که چرا برای مبارزه پول گرفته است «بزرگترین بدبختی مخالفان رژیم این است که از نظر مالی، سیاسی یا نظامی به اندازهٔ کافی قوی نباشند… ما هم گرفتار همین پدیده‌ایم. من تنها نصیحتی که می‌توانم به ایرانیان بکنم این است که خود آن نیرو را گرد آورند تا وطنشان را دوباره صاحب شوند و در انتظار چراغ سبز این قدرت یا کمک مالی آن قدرت نمانند. »

در مورد کمک گرفتن از خارجی همواره لنین و تیتو را مثال می زد و خود را در شرایط آنان می دید. عمده انتقادات تخریب گرانه علیه او متوجه همین بخش است تا بتوانند آن را بهانه کرده تهمت های ناروای دیگر را بزنند. فراموش نکنیم که کسی دست در جیب نکرد تا به بختیار کمک مالی بکند. همه منتظر بودند همهٔ کارها را خودش بکند و خلاصه بی زحمت و بی خرج ایرانیان را از شر خمینی خلاص سازد.

کودتای نوژه کار خود ارتشی ها بود و با بختیار تماس گرفته بودند و او فقط تأیید کرده بود.

او برای مصارف شخصی پول نگرفت و تا آخرین سکهٔ آن را در راه مبارزه و در حمایت از پناهدگانی که از ستم خمینی فرار کرده بودند و در ترکیه و پاکستان و… بی یاور و بی پناه بودند خرج کرد و زمانیکه ترور شد در نهایت تنگدستی بود و به دو بانک فرانسه بدهکار هم بود. اما همین گرفتن پول از صدام بهانه ای برای مخالفنش شد تا با وجود بارها محکوم کردن تجاوز صدام به ایران و تاکید بر تمامیت ارضی ایران او را متهم به همکاری با صدام کنند در صورتیکه به گفته همسرش، بختیار پیش از جنگ با صدام حسین برای انصراف از حمله به ایران دیدار کرده و تاکید کرده بود که مردم ایران میهن‌پرست هستند و اگر حمله ای شود پشت خمینی می‌ایستند.

تماس او نه تنها با صدام بلکه با سران کشورهای دیگراز این جایگاه بود که او رئیس یک دولت قانونی در تبعید است. حال عده ای که جز حمله به بختیار چیز دیگری برای تعریف از خود ندارند با مخالفت با بختیار هویت خود را تعریف می کنند تا شاید رفتار کسانی را که به خمینی برای آوردن حکومت جمهوری اسلامی، یاری رساندند، توجیه کنند. تماس او با سران این کشورها را بهانه ای برای حمله به او کرده اند در حالی که او خود را دولت قانونی و دموکراتی می دانست که توسط خیانت ارتش دست نشانده آمریکا مجبور به مهاجرت شده است. او آن را بر زبان نیاورد ولی تمام رفتار او بیانگر آنست که او نمی توانست کنار بنشیند و به دادن اعلامیه و سخنرانی اکتفا کند؛ عملگرایی در ذات او بود و اوخود را دولتی در تبعید می دید. تلاش او برای تشکیل یک جبهه واحد علیه جمهوری اسلامی به نتیجه ای نرسید؛ اگر رضا پهلوی واقعاً اگر به پادشاهی مشروطه باور داشت بهترین فرصت برای او بود که با آخرین نخست وزیر رژیم گذشته همکاری کند که نکرد؛ وساطت امینی هم به جایی نرسید ولی اگر بختیار ترور نمی شد تنها بدیل دموکراتیک ملت ایران برای جانشینی حکومت خمینی او بود و می توانست با اعلام حکومت در تبعید از نظر حقوق بین الملل نیز به رسمیت شناخته شود.

علت کوشش بی امان جمهوری اسلامی برای ترور او حتا پس از شکست ترور نافرجام وی توسط انیس نقاش همین احساس خطر بود که سرانجام با دومین ترور موفق به قتل او شد.

امید مردم متوجه اپوزیسیون خارج از کشور بود و معتبرترین چهرهٔ آن بختیار بود. کاندیداهای اپوزیسیون از سازمان مجاهدین با سرکردگی رجوی – بنی صدر گرفته تا رضا پهلوی و. . . هیچیک در جایگاه بختیار نبودند و هیچیک نوید یک حکومت دموکراتیک را نمی دادند زیرا همه در برقراری جمهوری اسلامی به خمینی مدد رسانده بودند. آنچه که درایران می گذشت جنگ با مردم بود برای جا انداختن احکام ارتجاعی و مبارزه با نواندیشان و روشنفکران، مبارزه با زنان و ادامه سرکوب و زندان و اعدام در صورتی که مردم ایران برای آزادی اجتماعی و سیاسی و استقلال انقلاب کرده بودند. تنها بختیار بود که می توانست دموکراسی را در ایران تحقق بخشد. « هدف نهائی من استقرار حاکمیت ایران از راه دمکراسی و جلوگیری از خون ریزی وهرج و مرج بود که متأسفانه به‌طور وحشتناکی گسترش یافته‌است. »

با ترور بختیار این امید به خارج خاموشی گرفت و بخشی از حکومت بعنوان اصلاح طلبان نقش اپوزیسیون را برعهده گرفتد که مردم را چندین سال بدنبال خود بدواند و سرانجام به دم تیغ بدهد.

هنوز چگونگی ترور او در پرده ای از ابهام باقی مانده است بویژه آنکه پس از دو روز جسد او را پیدا کردند در حالیکه پسرش سرپرست مسئولین محافظ او بود با توجه به این که چندی قبل دولت فرانسه عذر او را خواسته بود. «محمد مشیری یزدی با اشاره به تلاش دولت فرانسه برای خروج بختیار از این کشور می‌گوید: دو سه ماه پیش از قتلش شبی در منزلش بودم. با اشاره به موقعیت مالی بدی که در آن قرار داشت گفت: یک گرفتاری دیگر هم پیش آمده است و آن اینکه وزارت خارجه فرانسه از من تقاضا کرده است به خاطر محظورات سیاسی این جا را ترک کنم. باید در فکر رفتن به یک کشور آفریقایی باشیم»(۶)

هر سیاستمداری در زندگی سیاسی خود فرازونشیب دارد. آقای رامین کامران از یاران بختیار بارها در مصاحبه ها و نوشته های خود تاکید کرده است که پول گرفتن بختیار به دلیل آن که درست اداره نشد، کمر نهضت مقاومت را شکست ولی در عمل چه دوست داشته باشیم یا نداشته باشیم می بینیم بدون پول هم کمیت هر گروه و حزبی لنگ است. زمانی رفسنجانی هراسان بود که پولداران مقیم آمریکا به اپوزیسیون کمک کنند اما این پیش بینی نابجا بود مردم ما عادت نکرده اند که هزینهٔ مبارزه را از جیب خود بپردازند. امروز هم تجربه ای که از طمعکاری شاهزاده رضا پهلوی پیدا کرده اند آنها را بیشتر ترسانده است به هر حال نزدیک به نیم قرن از به قدرت رسیدن جمهوری اسلامی می گذرد و هنوز اپوزیسیون مستقل واقعی زخم های ۵۷ را درمان نکرده است و کماکان نه تلویزیون مستقلی دارد و نه آهی در بساط. دستکم تدبیری باید که به یک همدلی و همبستگی نایل آیند.

چرا هنوز به بختیار حمله می کنند؟

دلیل اصلی این حملات مکرر ولی سست و مضحک، فقط موضع درست بختیار در طول انقلاب نیست که هنوز آتش حسادت برخی را روشن نگاه داشته و باعث شده هر بار با آمدن نام بختیار یاد خطاها و نادانی های خود بیافتند و احساس حقارت بکنند. دلیل اصلی این است که بختیار ارث سیاسی ارزشمندی باقی گذاشت و بر خلاف آن هایی که هنوز می کوشند به او ضربه بزنند، ارث و راهش زنده است. هیچ کدام این دو درد علاج ندارد. گذشته را تغییر نمی توان داد و وضعیت امروز را هم نمی توان انکار کرد. فقط می توان تقلا کرد و محض رسیدن به نتیجه ی مطلوب، آسمان و ریسمان را به هم بافت.

این مزاحمت ها، در راه و روش کسانی که به راه بختیار می روند، تأثیری ندارد. راه درست همیشه پر دردسر و پر خطر است. کسانی که این مخاطرات را به جان خریده اند، اعتنایی به اینها نمی کنند، چون می دانند که نه فقط بی اساس، بلکه بی اثر هم هستند. وزوز حشرات مجازی خواب را از کسی نمی گیرد. آنهایی که به راه درست می روند، آسوده خاطرند.

یکشنبه – ۹ مهر ۱۴۰۲ ​

۲۰۲۳-۱۰-۰۱

چاپ اول. . ۱۴

از: ایران لیبرال

خروج از نسخه موبایل