تداعی آن پائیز نفرینی با قتل داریوشی دیگر!

حسین رزاق

چه زود گذشت از شبی که داریوش مهرجویی، نیم‌خیز روی کاناپه‌‌ای در میان همین خانه‌ای که حالا قتل‌گاهش شده، خشمش از حکمرانان نادان سینما را با رگ‌های متورم گردن فریاد میکشید. و چه زود رسید شبی که کنار همان کاناپه، کارد آجین و درهم کوفته، سینه‌خیز در خون خود افتاده بود!

با آنکه زود نگذشته از شبهای نفرینی پائیز ۷۷ و قتل‌های سیاسی حکومتی‌اش، که فتوا داشت و صیغه‌ی کشتار بر دشنه‌ی استبداد دینی جاری شده بود تا با رمز مذهب، کارد آجین کند، خفه کند و سربه‌نیست کند هرکه سری سوا از جهل و جنون داشت، و پیامی روشن برساند که گلشیری بالای خاک مختاری دقیق گفت: “پیام این است؛ خفه میکنیم”. اما دوباره در تداعی همان جنایات و در پائیز دیگری، داریوش دیگری را با همسرش سلاخی کرده‌اند همچون سلاخی داریوش فروهر بزرگ و پروانه‌اش، تا پیام را دقیق‌تر برساند پیک جنایت!

با اینکه در پس این سالها که چون عمری دراز بر وطن گذشته، دهه‌ها واقعه پشت واقعه آمده، اما هنوز این در بر همان پاشنه میچرخد و گویی دوباره استبداد فرصت و زور انتقام پیدا کرده تا حکم به قتل و کشتار دهد، به فجیع‌ترین شکل برای ارعاب تا با وحشت پیروزی‌اش را تضمین کند، با نصر به رعب! که قتلی چنین فجیع و هولناک جز آنکه پیامی با خود داشته باشد، انگیزه‌ی دیگری پشتش نیست!

و دوباره پیام دقیق این است؛ “خفه میکنیم اگر خفه نشوید” حتی اگر از معدود تتمه‌ی نسل غول‌های همه‌چی‌تمام باشید، حتی اگر هرکه بخواهید باشید، اما خفه‌ میکنیم، صدا میبریم و سر را، تا پیام دقیق‌تر برسد، شفاف‌تر؛ “انتقام خواهیم گرفت” از همه، از هرکه نترسد و این کلاه چهل ساله را از سر بردارد…

حسین رزاق / زندان اوین

از: ایران امروز 

دیدگاهی بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

خروج از نسخه موبایل