آقای کاتوزیان پیرو مقالهشان در اندیشۀ پویا در ۲۸ مرداد ۱۴۰۲ بحثهای مکتوبی با افراد مختلفی به سان آقایان گرجستانی و عابدی دارند که قاعدتاً پاسخ آن هم باید توسط همان افراد داده شود. اما به خاطر ارتباط این مطالب با نقد دکتر مصدق و مقالۀ مذکور، توسط نگارندۀ این سطور هم بررسی میشود. مورد اخیر در نشریۀ صدا شمارۀ ۱۶۲ به تاریخ ۸ مهر ۱۴۰۲ با عنوان «کودتای اجتناب ناپذیر» است. البته نقدهای آن مشابه گذشته همگی تکرار مکررات بوده ولی به جهت تکمیل شدن به آن پرداخته میگردد. موارد اصلی نقدها به این شرح است:
- نقد اصلی تکراری ایشان باز عدم پذیرش پیشنهاد بانک جهانی است که باز مدعی است ایران به کمک آن قادر بود اقتصاد را بهبود بخشیده و بهتر با انگلیس مبارزه کند. نقل قولی از فردی به نام سروری هم برای آن دارد که دلیل عدم پذیرش آن پیشنهاد ترس از انگ خیانت بوده است. تأکید هم میکند بانک قادر نبود از جانب ایران صنایع نفت را اداره کند چون بین طرفین بابت آن اختلاف بود. حتی ادعا میکند که منتفی شدن بازگشت کارشناسان انگلیسی محال نبود اما اگر بازگشت کارشناسان انگلیسی هم منتفی میشد باز توافق با بانک محال بود. چون ایران تأکید داشت بانک از طرف دولت ایران عامل گردد.
- بحث دیگر ایشان بابت رد پیشنهاد مشترک دوم در جهت تعیین خسارت از سوی دیوان بینالمللی بوده و دلیل اصلی ایشان هم این است که سندی وجود دارد که دکتر مصدق اعلام کرده حکمیت آیزنهاور رئیس جمهور آمریکا را قبول دارد. لذا ایشان مدعی است دکتر مصدق به خاطر ترس از دیوان بینالمللی قضاوت آن را نپذیرفته که اشتباه بود.
- نکتۀ دیگر ادعائی ایشان امکان پذیر نبودن فروش نفت با اشاره به توقیف محمولۀ فروخته شده به ایتالیا است و ایشان ادعا دارد فقط یک مورد نفت به ژاپن فروخته شده بود که مشخص هم نبود باز عملی باشد.
- نقد دیگر عدم برخورد قانونی با مخالفان در دولت ملی است که البته تمام مصداقهای آن مربوط به تا قبل از کودتا است. مواردی همچون مطالب نشریات حزب توده علیه نخست وزیر، عدم بازخواست کانون افسران بازنشسته و امثال آن، اجازۀ خروج زاهدی از مجلس با وجود اتهام قتل افشارطوس و موارد مشابه هم ذکر میکند. در انتها هم اشاره دارد به گریز ناپذیر نبودن کودتا علیه دولت ملی که البته ظاهراً منظور همان ممکن بودن عدم برافتادن دولت ملی با پذیرش پیشنهادهای نفتی یا سرکوب مخالفان است.
پیشنهاد بانک جهانی
بابت پیشنهاد بانک جهانی که قبلاً به قدر کافی توضیح داده شده و قدر مسلم آن است که انگلیس محال بود پیشنهادی که منافع ایران را تأمین کرده و موجب مبارزۀ بهتر ایران با انگلیس گردد را قبول کند. به هر روی اگر بهترین و آرمانیترین حالت و خیرخواهی بانک جهانی را هم فرض بگیریم(که بر عکس است) باز یک طرف پذیرش پیشنهاد بانک جهانی هم انگلیس بود که بدون رضایت آن هیچ پیشنهادی عملی نبود. انگلیس هم پس از ملی شدن نفت نه تنها موقتاً از کل سود نفت ایران صرف نظر کرده که از استخراج نفت ایران هم چشم پوشی کرد. شرکتهای بزرگ نفتی هم با افزایش استخراج نفت کمبود نفت ایران را از جاهای دیگر جبران کردند. در آن صورت و در حالتی که انگلیس تمام توان خود را برای فشار اقتصادی بر ایران و تحریم نفتی ایران و براندازی ولو با کودتا متمرکز کرده بود چگونه ممکن بود خودش به بهبود وضع اقتصادی ایران کمک کند؟ تنها گزینه آن است که انگلیس گول میخورد. این هم با توجه به جمع شرایط بسیار بعید است به خصوص که اسناد منتشر شده نشانگر هماهنگی کامل بانک جهانی با انگلیس است.
بابت مسائل حاشیهای ترس از انگ خیانت هم که این نکته بعید است زیرا یک توافق موقت دلیل بر چیزی نبود که انگ خیانت به آن بچسبد. آن هم از سوی دکتر مصدق که آنقدر انعطاف نشان داد که از همان مراحل اول ۵۰-۵۰ شدن درآمد نفت را در آمریکا پذیرفت که یقیناً در صورت توافق مورد هجمۀ شدید قرار میگرفت. بابت عدم امکان ادارۀ نفت از سوی ایران توسط بانک هم این سخن فاقد مبنای حقوقی است. زیرا خود انگلیس به ناچار و طبق قوانین بینالمللی و حتی با توجه به قوانین داخلی انگلیس ملی شدن نفت ایران را پذیرفت و بعد وارد مذاکرات شد و لذا بحث به ظاهر بر سر خسارت بود. پس اتفاقاً قانوناً باید بانک جهانی با پذیرش ملی شدن نفت وارد عمل میشد. در آن حالت هیچ منعی نداشت که از سوی دو طرف به عنوان میانجی انتخاب گردد. در غیر این صورت بازگشت کارکنان انگلیسی بدون پذیرش ملی شدن نفت چه معنی داشت؟ حتی ایشان اشاره میکند بازگشت کارشناسان انگلیسی لاینحل نبود که این هم دست کم خلاف تمام اسناد منتشر شدۀ بانک جهانی و روند مذاکرات طرفین است. سندی هم برای آن ارائه نشده که حاکی از کمترین پذیرش توسط انگلیس باشد.
پیشنهاد نفتی آخر و حکمیت آیزنهاور
دربارۀ پیشنهاد نفتی آخر مستند اصلی آقای کاتوزیان این بار سندی است که دکتر مصدق اعلام کرده حکمیت آیزنهاور را خواهد پذیرفت. جدای اینکه این کار در حالت کلی ناممکن بود زیرا دکتر مصدق بارها تأکید میکرد انگلیس حدود ادعایش را مشخص کند و لذا محال بود مصدق در عمل خود را در دام مبهمی بیندازد و در عمل حتماً شروط منطقی از جمله استناد به قوانین بینالمللی برای آن در کار میگذاشت، حتی در همان سند هم آمده که وی اعلام کرده اگر انگلیس آن پیشنهاد را پذیرفت دولت مصدق هم آن را به مجلس ارائه خواهد کرد تا اگر مجلس قبول کرد به آیزنهاور اختیار حکمیت داده شود. یقیناً مجلس هم طبق قوانین ملی شدن نفت چنان اختیاراتی را اعطاء میکرد. اصلاً ای بسا خود دکتر مصدق به نمایندگان خط میداد که چگونه عمل کنند. لذا میتوان گفت چنان پیشنهادی در حالت کلی احتمالاً یک تلاش برای کسب نظر آمریکا به شکل غیر رسمی بوده که اگر معقول بود مورد توجه قرار گیرد. اما اصلاً رسمی نبوده و زمینۀ عملی نداشته و در مجلس مطرح نشده بود.
البته ناگفته نماند که آمریکا در مقاطعی پیشنهاد ۵۰۰ میلیون دلار غرامت مطرح کرده که دکتر مصدق حتی تا ۸۰۰ میلیون دلار غرامت هم پذیرفته بود. لذا این احتمال وجود داشت که با روند معقول از آمریکا درخواست میانجیگری گردد. اما اینکه ایران خود را در دام مبهم بیندازد با توجه به شناخت از روند دکتر مصدق ناممکن به نظر میرسد. در اینجا اشاره به یک نکته لازم است که حتی بعد از کودتا و استقرار مجدد شرکتهای نفتی و از جمله شرکت نفت انگلیس و به تبع بهره بردن انگلیس از نفت ایران از یک سو و حتی نوعی تقابل منافع با شرکتهای آمریکائی، باز خسارت درخواستی انگلیس بسیار زیاد و حتی ۸ میلیارد دلار مطرح کرده بود. سرانجام اصرار انگلیس بر آن روند به جائی رسید که وزارت خارجه آمریکا به انگلیس اولتیماتوم داده و تأکید کرد اگر تعدیل اساسی در درخواست انگلیس صورت نگیرد کمپانیهای آمریکائی مذاکرات را قطع خواهند کرد. حتی اعلام کردند آمریکا روشش را نسبت به نفت به طور کلی تغییر داده و در آن صورت روابط آمریکا و انگلیس در سراسر خاورمیانه مورد تجدید نظر قرار خواهد گرفت. و تنها بعد از این اولتیماتوم محکم آمریکا بود که انگلیس به ناچار عقب نشینی کرد.(نقدها… ص۱۱۱ نقل از نفت، قدرت اصول… ص۴۹۳ نقل از اسناد وزارت خارجه آمریکا) حال تصور شود اگر طرف دولت ضعیف ایران بود چه میشد.
فروش نفت و شکستن تحریم نفتی
نه تنها نفت به ژاپن که بر خلاف ادعای آقای کاتوزیان به ایتالیا هم فروخته شد. رأی دادگاه هر دو کشور هم به نفع ایران صادر شد. این نویدی برای شکستن تحریم نفتی بود. از قضا در همان اسفند ۱۳۳۱ که این اتفاق شروع شد طرح براندازی دولت ملی در آمریکا تصویب شد ولی تا قبل از آن آمریکا با انگلیس همکاری نکرده و عملاً به همان تحریم اقتصادی بسنده میکرد.
بحث سرکوب قانونی مخالفان در دولت تا قبل از کودتا
نقد آخر ایشان لزوم برخورد قانونی قاطعتر با مخالفان است که این نکته بر خلاف ۳ مورد قبلی به هر حال ضعف دولت ملی بوده و چنان مشکلاتی وجود داشت. پس این نیست که به سان مسائل نفتی کلاً اشتباه باشد. اما بدیهی است برخورد قانونی قاطع با مخالفان نیازمند تسلط قوی دولت به نیروهای مسلح بود که در اختیار دولت نبود. به واقع تنها ضعف دولت مصدق فقط نیروهای مسلح بود. چون قوای مسلح جدای آنکه از زمان رضاشاه تحت نفوذ شدید استعمار انگلیس و بعد آمریکا بودند، به شاه سوگند وفاداری خورده و از مراسم صبحگاه با دعا برای شاه آماده شده و عملاً به شدت وابسته به دربار بودند و در نتیجه تغییر آنان به راحتی نبود. افشارطوس هم قصد شروع اصلاحاتی داشت که او را ترور کردند. بارزترین نمونۀ این مسائل مشکلات حادثۀ ۹ اسفند و کودتای ۲۵ مرداد در تهران بود که تازه در تهران به نسبت افسران گزینش بهتری شده و برخی وفادار دولت بودند. اما در ۹ اسفند مانع حمله به منزل مصدق نشدند. در ۲۵ مرداد هم با وجود مقررات منع آمد و رفتن نه تنها مانع حرکت کودتاچیان نشدند که حتی یک گزارش هم به نخست وزیر ندادند. حال چه رسد به آن که به طرز مناسبی مخالفان را تعقیب کنند. بحث بیشتر بابت وضعیت وخیم نیروهای مسلح و عدم تسلط دولت ملی بر آنان هم در کتاب نقدها و رویکردها صفحات ۳۳۹-۳۴۱ آمده است.
البته به جرأت باید گفت گرچه دولت ملی تسلط مناسبی به نیروهای مسلح نداشت ولی باز تا قبل از خیانت شدید شاه و کودتای شاه با حمایت قاطع آمریکا، کماکان دولت ملی توان قابل توجهی در برقراری امنیت داشت. همچنین دولت ملی در تلاش بود به حد توان و مقدورات قانونی اقدامات لازم را انجام داده و توسعه دهد. مثلاً برکناری برخی افسران فاسد و جایگزینی با معدود افسران بهتر انجام میشد. علاوه بر آن در تهران حکومت نظامی بود و حتی لایحۀ قانونی امنیت اجتماعی برای تبعید مخالفان تهیه شد. عملاً هم تا قبل از کودتای شاه تمام توطئهها با همان روند دموکراتیک به شکل تقریباً راحتی خنثی شدند. به خصوص تا قبل از وقوع کودتا هر وقت بحران تشدید شده و دولت قاطعتر وارد عمل میشد عملاً مشاهده میشد که دولت ولو موقتاً پیروز شده و توطئه را خنثی میکرد.
چنانکه اندک تلاش کودتای حجازی به راحتی خنثی شد یا متهمان ۹ اسفند به سرعت دستگیر و تحویل دادگاه شدند. گرچه دادگاه آنان به دلیل تأکید دکتر مصدق بر استقلال سیستم قضائی و همان مشکلات نفوذ استعمار و دربار عملاً بسیار نرم عمل کرده و کار به تعویق افتاد. اما به هر حال رها نشدند و شعبان بیمخ تا روز کودتا در زندان بود. توطئۀ قتل افشارطوس به سرعت کشف و عاملان اصلیاش جز بقائی دستگیر شدند که او هم مصونیت داشت و بعد انحلال مجلس دستگیر شد. لذا گرچه محاکمۀ آنان به دلیل نفوذ استعمار در کشور و ضعف دولت در قوای مسلح و مسائل مربوطه تا نزدیک کودتا عقب افتاد اما به هر روی در کلیت ماجرا باز دولت بر مسائل مسلط شد. ضمناً سرلشکر زاهدی هرگز به طور رسمی به دخالت در قتل افشارطوس متهم نشده و در اعترافات و اسناد هم تا کنون که بحثی از دخالت او مشاهده نشده است. البته مقارن آن جنایت به فرمانداری نظامی احضار و به کمک آیتالله کاشانی در مجلس تحصن کرد و بعد با وساطت دکتر معظمی رئیس مجلس(خاطرات دکتر سنجابی/ص۱۶۱) از آنجا خارج شد و بعد به مخفیگاه رفت و عملاً تا زمان کودتا اثر خاصی در کشور نداشت. اما اگر متهم به دخالت در قتل افشارطوس بود یقیناً به سان بقائی بازداشت میشد. اما اینکه دولت دستگاه اطلاعاتی خوبی برای کنترل امثال زاهدی نداشت که ضعف دولت بود. به طور مشابه کودتای ۲۵ مرداد با وجود تمام خیانتهای و کوتاهیهای فرمانداری نظامی سایر قوا و دستگاههای اطلاعاتی ارتش و شهربانی، باز هم توسط دولت خنثی شده و افراد زیادی از کودتاچیان در آن شب و روزهای بعد دستگیر شدند. خوشبختانه آقای کاتوزیان خواهان اقدامات فراقانونی در آن شرایط بحرانی نیست که قطعاً موجب مشکلات بیشتری میشد و بهانه به دست کودتاچیان میداد. کما اینکه چند شلاق برای اعتراف گرفتن از قاتلان افشارطوس موجب طرح استیضاح دولت در مجلس شد.
به این لحاظ عملاً دولت ملی تا قبل از کودتای شاه بر کشور مسلط بوده و امنیت قابل قبولی وجود داشت گرچه ضعف فراوان دولت در نیروهای مسلح هم مشخص است. برخی مسائل مورد تأکید آقای کاتوزیان به سان فحاشی در نشریات حزب توده و امثال آن که اصلاً اهمیتی برای دولت نداشت و قابل بحث نیستند. کسی هم قادر نبود جلوی آزادی بیان را بگیرد. بابت مخالفان اصلی هم که به جرأت باید گفت زاهدی و سایر مخالفان بدون هیچ حمایت شاه اصلاً توانی نداشتند. کما اینکه زاهدی مخفی شده بود. به طور مشابه کانون افسران بازنشسته و سایر مخالفان هم اثری در کشور نداشتند. به خصوص مردم در رفراندوم رأی بالائی به دولت دادند. حتی اسناد سیا نشان میدهد زاهدی بدون تأئید شاه و حمایت آمریکا اصلاً جرأت اقدام نداشت و مخفی شده بود. اصرار مکرر نمایندگان آمریکا برای اینکه بدون حکم شاه کودتا کند را هم نپذیرفته و آن را به منزلۀ خودکشی سیاسی میدانست. همان اسناد نشان میدهند ارزیابی سازمان سیا آن بوده که کودتای نظامی محتمل نیست چون مصدق مخالفانش را برکنار کرده و هیچ یک از نظامیانی که گزارش شده درگیر توطئه علیه او هستند حیثیت و نفوذ لازم برای جلب حمایت ارتش را ندارند.(نشریۀ نگاه نو شمارۀ ۱۱۴ تابستان ۱۳۹۶، مقالۀ پرسهای در نگارخانه تاریخ، دکتر فخرالدین عظیمی، بر مبنای اسناد تازۀ آمریکا دربارۀ کودتای ۱۳۳۲، صص۱۶و۱۷و۲۷ نقل از اسناد FRUS (240) ) اما بعد از کودتای شاه به ناگهان شرایط تغییرات زیادی کرد.
آقای کاتوزیان در فراز آخر نقدها به قابل جلوگیری بودن سقوط دولت با مسائلی چون پذیرش پیشنهاد بانک جهانی و پیشنهاد نفتی رسمی آخر و برخورد با مخالفان میپردازد. پاسخ دو مورد اول که جداگانه داده شده اما بابت امکان ماندن دولت با سرکوب مخالفان ظاهراً نظر ایشان بابت همان اقدامهای تا قبل از کودتای شاه است که جواب آن داده شد. اما در تکمیل موضوع بد نیست به مسائل ۲۵ تا ۲۸ مرداد و به طور کلی امکان عدم سقوط دولت ملی بعد از کودتای شاه هم اشاره گردد ولو آنکه مد نظر ایشان نباشد.
با انتشار فرمان عزل و مشخص شدن دخالت شاه در کودتا و فرار او از کشور و با توجه به سوگندی که نیروهای مسلح برای وفاداری به شاه خورده بودند و همچنین اغتشاشات و ایجاد هرج و مرج ساختگی حزب توده و تزریق احساس ناامنی به جامعه، به تبع مشکلات زیادی ایجاد شد و قوای مسلح ناراضی شدند. البته اگر فقط بحث مخالفت شاه در کار بود که اولاً بعید بود شاه به تنهائی اصلاً انگیزه و جرأت اقدام داشته باشد چنانکه طبق اسناد سیا مدت قابل توجهی در برابر اصرار نمایندگان آمریکا برای کودتا مقاومت کرد. دوم با توجه به خروج شاه از کشور و حمایت گستردۀ مردم از دولت یقیناً دولت به مرور قادر به تسلط بر کشور بود. اما مشکل آنجا بود که خروج شاه با برنامه ریزی بوده و همزمان دو ابرقدرت بزرگ آمریکا و انگلیس به شدت مشغول توطئه بوده و شوروی هم در شرایط مشکلات داخلی خودش پس از مرگ استالین در اسفند گذشته بود و عوامل داخلی آن در حزب توده هم که عملاً فقط به دولت ضربه میزدند. آمریکا و انگلیس هم که از گذشته نفوذ زیادی در نیروهای مسلح و سایر بخشهای کشور داشته و امکان سازماندهی و برنامه ریزی گسترده زیر عنوان شاه را داشتند. به این لحاظ عملاً قدرت عظیمی از نیروهای مسلح با حمایت آمریکا و انگلیس در برابر دولت شکل گرفته بود که از سوی خائنان داخلی دیگری هم حمایت میشد. شواهد هم نشان میدهد مصدق در برابر شاه قصد مقابلۀ مستقیم نداشت چون آن را به ضرر کشور میدانست. بلکه روشی مشابه ۳۰ تیر داشت که اگر مردم توان مقابله داشته و او را به قدرت برگرداندند که کار را ادامه دهد و در غیر این صورت کشور دچار مشکلات شدیدی نشود.(مصدق در محکمۀ نظامی ، صص۹۴-۹۵)
اگر هم در آن هنگام حتی با اقدامات تند و انقلابی و مسلح کرن مردم مقداری احتمال تسلط دولت بر تهران وجود داشت، اما قطعاً بعد با ایجاد هرج و مرج و افزایش توطئهها از هر سو و مشکلات اقتصادی کشور و به خصوص ناامنی در نقاطع دوردست، مشکلات شدیدی ایجاد میشد که منجر به سقوط دولت میشد. اسناد سیا به توافق آمریکا با برخی عشایر جنوب ایران اشاره دارد که پایگاه امن ایجاد کرده یا مهمات برای جنگ چریکی ۱۰ هزار نفره به مدت ۶ ماه ذخیره کردهاند.(دکتر فخرالدین عظیمی، مقالۀ پیشین، ص۱۷ نقل از اسناد FRUS (160) ) تازه این در شرایطی بود که کودتای نظامی موفق نگردد. اما نفوذ استعمار در نیروهای نظامی بسیار وسیع بود. چنانکه در اسناد سیا هم رایزنی و هماهنگی با قوای ارتش در اصفهان و کرمانشاه و حتی امکان ایجاد دولت موقت در مراکز دیگر آمده است. حتی به جرأت باید گفت اگر زاهدی هم دستگیر یا کشته میشد باز فردی جایگزین او کرده و مشکلات ادامه دار بود. نمود واضح اینکه در ۲۸ مرداد عملاً تنها گارد محافظ منزل دکتر مصدق به او وفادار مانده و سایر نیروهای مسلح یا به کودتاچیان پیوسته یا در بهترین حالت بی طرف ماندند تا بعد به نفع قدرت برتر وارد عمل گردند. چنانکه تیپهای مستقر در تهران در روز کودتا عملاً راکد بودند. اما واحدهای ویژۀ تانک در تهران طبق اسناد سیا از صبح زود برای کودتا وارد عمل شدند که حدود ۲۴ تانک آن در برابر ۴ تانک محافظ مقر نخست وزیری قدرت بسیار بیشتری داشتند. مصدق بعدها در این باره نوشت(نامههای دکتر مصدق/ص۳۰۳):
” و اما اینکه اینجانب روز های ۲۵ تا ۲۸ مرداد سکوت اختیار کردم علت این بود که اینجانب قوائی در اختیار نداشتم. دو افسر از اقوام من حافظه خانه بودند که آنها را هم بعد محاکمه و محکوم کردند.”
در نهایت با توجه به تحولات ۲۵ سال بعدی و تسلط ربع قرن استبداد و استعمار بر کشور به یقین باید گفت آن روند منجر به سقوط دولت ملی میشد. چون مسائل اجتماعی حاصل و فرآیندی از مجموع شرایط است و با چند اتفاق مسیر جامعه عوض نخواهد شد. شاید اتفاقها روند تغییرات را اندکی دیر و زود کنند اما برآیند مجموع شرایط در نهایت راه خود را خواهد رفت. در آن مقطع هم از یک سو توطئههای داخلی و خارجی بسیار وسیع و مخالفان بسیار قدرتمند و از سوی دیگر متأسفانه سطح درک اکثریت مردم عامی در حدی نبود که جهت حفظ دولت ملی جان فشانی و حتی ایستادگی کنند که به عکس ربع قرن استبداد و استعمار را هم پذیرا شدند.
خلاصۀ مطلب و نتیجه گیری:
نقدهای اخیر آقای کاتوزیان باز تکرار مکررات است:
- پیشنهاد بانک جهانی که جدای از آنکه طبق اسناد منتشر شده توطئه بوده در عمل هم خلع ید و عملاً ملی شدن نفت را منتفی میکرد. ضمناً بانک جهانی با توجه به اینکه انگلیس هم ملی شدن نفت ایران را رسماً پذیرفته بود، منعی جهت عمل کردن از سوی ایران نداشت. مهمتر اینکه در نهایت محال بود انگلیس شرایطی بپذیرد که اقتصاد ایران در حین مبارزه بهبود یابد به خصوص از کل درآمد و استخراج نفت هم موقتاً صرف نظر کرده بود.
- پیشنهاد آخر آمریکا و انگلیس و اشاره به قبول حکمیت آیزنهاور، نهایتاً تلاش یک کسب نظر غیر رسمی بود. چون محال بود مصدق خود را در چنان دامی بیندازد. حتی در همان سند اشاره شدۀ آقای کاتوزیان آمده که اگر انگلیس آن روند را قبول کرد تا مصدق بابت آن از مجلس کسب نظر کند. که مشخص است هر روندی بود با توجه به قانون ملی شدن نفت مصوب مجلس انجام میشد و ای بسا از انعطاف خود مصدق هم کمتر بود.
- فروش نفت به ایتالیا و ژاپن عملی شده و رأی دادگاه این کشورها هم به نفع ایران صادر شد. اتفاقاً دستور براندازی در آمریکا در همان مقطع زمانی صادر گردید.
- بابت عدم برخورد قانونی با مخالفان که این در هر حال ضعف بوده و مثل ۳ بحث نفتی قبلی به طور کامل قابل رد نیست. دلیل آن عدم تسلط دولت بر نیروهای مسلح بود و عملاً تنها ضعف دولت ملی در همان نیروهای مسلح بود که سوگند به شاه خورده و تحت نفوذ شدید استعمار بودند. با این وصف تا قبل از کودتای شاه عملاً تسلط نسبی دولت بر قوا و امنیت مناسب در کشور برقرار و تمام توطئههای مورد اشاره مثل ۹ اسفند، قتل افشارطوس و حتی کودتای ۲۵ مرداد خنثی شده و عوامل آن دستگیر شدند. سایر مخالفان هم عملاً تا زمان کودتا نمودی و قدرتی نداشتند و به خصوص رفراندوم و رأی بزرگ مردم به دولت ملی بسیار گویا بود. اما با خیانت شاه و کودتای او با حمایت آمریکا و خروج شاه از کشور و با توجه به نفوذ استعمار در نیروهای مسلح و احتمال ایجاد هرج و مرج و بروز ناامنی به خصوص در نقاط دوردست، شرایط بسیار بحرانی شد. در آن مقطع هم عملاً فقط گارد محافظ دکتر مصدق به او وفادار مانده و دولت با کودتای نظامی ساقط شد.
- در کل سقوط دولت ملی با توجه به توطئههای عظیم ابرقدرتها و خائنان فراوان داخلی و سطح درک مردم عامی اجتناب ناپذیر بود. نمود واضح قدرت مخالفان تسلط ۲۵ سالۀ بعدی استبداد و استعمار بر کشور است.
حمیدرضا مسیبیان(Hamosaieb@yahoo.com) – (نام کاربری تلگرام: Hamosaieb)
کرمانشاه – مهر ۱۴۰۲