از اخبار قابل توجه ۲۰ سال پیش دیدار آمبئی لیگابو گزارشگر ویژه آزادی بیان کمیسیون حقوق بشر سازمان ملل با مدیر روزنامه کیهان است که در آن بحث روزنامهنگاران مشهور زندانی پیش می آید و جرایم مطبوعاتی را از جرایم مطبوعاتیها تفکیک میکند.
عصر ایران- در مرور رخدادهای مهم ۲۰ سال پیش سراغ هفته سوم آبان ۱۳۸۲ خورشیدی میرویم و مهمترین آنها که درروز چهارشنبه ۲۱ آبان در ورزشگاه آزادی رخ داد:
«تهران،سال ۲۰۰۳، بازی های مقدماتی جام ملت های آسیا: ایران و کره شمالی در ورزشگاه آزادی.
دقیقه ۶۰ بازی کیم چول بازیکن کره شمالی به خاطر پرتاب مواد محترقه که نزدیک زمین منفجر شد روی زمین افتاد. تیم کره شمالی حاضر به ادامه بازی نمی شود و امنیت خود را در مخاطره اعلام می کنند. داور و ناظر بازی این نظر را ندارند و دستور به ادامه بازی می دهند اما کره ای ها زیر بار نمی روند.»
سوری بودن داور و سابقه ذهنی از این حوادث به سود فوتبال ایران تمام شد و گرنه اگر او هم دستور به توقف بازی میداد پیامدهای سنگینی در انتظار فوتبال ایران بود. هر چند محرومیت از یک بازی خانگی در همان زمان پیش بینی شد.
همان زمان گفته شد این حادثه در ادامه اتفاقات بازی پرسولیس – استقلال رخ داد که شماری از تماشاگران اقدام به شکستن شیشه ها کردند و ۲۰ جوان ۱۵ تا ۱۸ ساله بازداشت شدند.
از اخبار قابل توجه ۲۰ سال پیش دیدار آمبئی لیگابو گزارشگر ویژه آزادی بیان کمیسیون حقوق بشر سازمان ملل با حسین شریعتمداری مدیر روزنامه کیهان است که در آن بحث روزنامه نگاران مشهور زندانی پیش آمد.
آقای شریعتمداری در این دیدار گفت: «جرایم مطبوعاتی با جرایم مطبوعاتی ها تفاوت دارد. جرایم مطبوعاتی مربوط به نوشته هاست ولی مطبوعاتی ها فقط به نوشتن و کار رسانه ای اشتغال ندارند و به خاطر جرایم دیگر دستگیر و مجازات می شوند. در واقع کارهای خلافی که انجام می دهند و ربطی به حرفه شان ندارد.»
آقای گزارشگر پرسید: مثلا چه کار میکنند و مدیر کیهان این موارد را برشمرد: «فروش اطلاعات سرّی نظام به بیگانگان یا کشاندن زنان و دختران جویای کار به دفتر یک نشریه و تجاوز به آنها.»
سخنان حسین شریعتمداری از این حیث بیشتر مورد توجه قرار گرفت که در دیدار با یک چهره بین المللی انجام شده بود و در آن زمان چهرههایی چون اکبر گنجی، تقی رحمانی، رضا علیجانی،هدا صابر، ایرج جمشیدی، علیرضا جباری و حسن یوسفی اشکوری در زندان بودند و اتهام اخلاقییی از جنش آنچه او برشمرده بود متوجه هیچ یک از آنها نبود و مشخص نشد افرادی دیگر را مد نظر دارد یا همینها را متهم میکند؟
در آبان ۸۲ فضای جامعه از سیاست دور می شد و امید به تشکیل مجلسی مانند مجلس ششم در انتخابات اسفند آن سال رنگ میباخت.
اصلاح طلبان از یک سو نگران رد صلاحیت گسترده بودند و از جانب دیگر تکرار رفتار مردم در انتخابات شوراهای سال قبل و هشدار میدادند در غیاب اکثریت رای دهندگان مجلس هفتم هم شبیه شورای شهر خواهد شد.
در این فضا اما یک چهره غیر سیاسی – پرویز مشکاتیان آهنگساز و موسیقیدان- اما گفت: «ما جهان سومیها همه سیاسی هستیم. سیاست به معنی سیاسی بودن نیست. شمایی که میخواهی پیرامون خود را تغییر دهی یا اگر عرضهاش را نداری تصحیح کنی چارهای نداری جز این که سیاسی باشی.»
در مرور خبرهای ۲۰ سال قبل در این روزها حسرتی هم به جان آدمی چنگ میزند وقتی میبینی بهرام بیضایی که حالا فرسنگها دور از میهن است درباره تئاتر شب هزار و یکم سخن گفته. در نشستی در خانه تئاتر که به توضیح آن پرداخته است.
بیضایی میگوید: «من به دنبال کشف ریشه ها هستم. در دوره هایی که نزیستهام اما از اسناد میتوانم آنها را شناسایی کنم تا ریشه های مشکلات امروز را پیدا کنم.»
او درباره نمایش می گوید: «با مرگ شروع میشود و با زندگی تمام و تولد انسان پایان دوره قاجاریه را نوید میدهد که موجود جدید ایرانی است چون مشروطه را بینان گذاشته و عقل را گرامی میدارد و بر خرد تکیه میکند. پیش از آن اما در خواب بودند و گمان میکردند بندگان شاهاند و کوشیدند بیدار شوند.» پاسخ بیضایی به این پرسش که علاقه خاص شما چیست، هم قابل توجه است:
«من به هیچ چیز این تاریخ و این جهان موجود علاقه خاصی ندارم. تنها زیبایییی که میدیدم درختان این شهر بودند که آنها را هم میبریم و به جایشان ساختمان میسازیم و شاید یگانه جایی در دنبا باشیم که ارزش زمین دایر و باغ و درخت در آن کمتر از زمین بی درخت است!
از او همچنین سوال میشود اپیزود سوم از یک طرف طنزآمیز است و از سوی دیگر تلخ؟ چگونه هر دو با هم ممکن است؟
بیضایی میگوید: در دنیای قاجاری قبل مشروطه و بیداری ایرانیان نه تراژدی زاده میشد نه حماسه. محصول آن تختحوضی است و طنز به خاطر این است و تلخی هم از آن رو که ما کشورمان را که در آن زندگی میکنیم دوست داریم اما بدیهایش را دوست نداریم و می کوشیم تغییرشان دهیم.
از خبرهای قابل توجه دیگر در ۲۰ سال قبل در این روزها مذاکرات و توافق حزب الله لبنان با دولت اسراییل برای تبادل زندانیان شان است.
در این روزها که چشم جهان به نوع واکنش حزبالله لنبان به حملات اسراییل به غزه دوخته شده به یادآوردن این اتفاق قابل تامل است و نشان میدهد صحنه خاورمیانه تا چه حد رو به خشونت رفته است.
البته یادمان باشد در آن زمان در اسراییل دولت راستگرای آریل شارون بر سر کار بود که با خاطره صبرا و شاتیلا شناخته میشد. ۲۰ سال بعد از آن اما بنیامین نتانیاهو کاری کرده که چشمانداز صلح دیده نمیشود.