سایت ملیون ایران

فرامرز داور: ماموران ک‌گ‌ب در ایران؛ جولان با اسناد جعلی در تهران

فرامرز داور

این گزارش بر اساس اسناد «واسیلی میتروخین»، افسر فراری «ک‌گ‌ب» سرویس اطلاعات و امنیت اتحاد جماهیر شوروی سابق، به بریتانیا که بخش‌های مهمی از آرشیو این سازمان مخوف را پس از فروپاشی شوروی با خود به بیرون انتقال داد، تنظیم شده و مربوط به فعالیت جاسوسان آن در ایران در دو قسمت پیش و پس از انقلاب بهمن ۱۳۵۷ است

فرامرز داور – ایران وایر

چند هفته پس از فروپاشی شوروی، در ۱۶ فروردین ۱۳۷۱، مردی حدودا ۷۰ ساله به سفارت بریتانیا در لتونی مراجعه و ادعا کرد اسنادی در اختیار دارد که هزاران جاسوس و عملیات ک‌گ‌ب در سراسر جهان را افشا می‌کند. او مسوول نظارت بر انتقال کل بایگانی اطلاعات خارجی این سازمان امنیتی از ساختمان قدیمی به محل تازه آن بود.

اسنادی که واسیلی میتروخین در اختیار داشت، شش صندوق بزرگ را شامل می‌شد که از روی تک تک آن‌ها کپی گرفته و در زیرزمین خانه‌اش پنهان کرده بود.

«کمیته امنیت دولتی» یا سازمان اطلاعات و امنیت اتحاد جماهیر شوروی سابق با نام مخفف ک‌گِ‌بِ در ایران مشهور است. سازمان جدید پلیس مخفی و نهاد جاسوسی شوروی روز ۲۲ اسفند ۱۳۳۲، پس از مرگ «ژوزف استالین»، با ادغام وزارت امنیت دولتی و وزارت امور داخلی تاسیس شد و تا زمان فروپاشی شوروی در پنج دی ۱۳۷۰، فعالیت داشت. تهران پس از پایتخت‌های اروپایی، از شهرهای مهم فعالیت جاسوسان شوروی بوده است.

در طول جنگ جهانی دوم، ارتش سرخ به همراه متحدان غربی، ایران را اشغال کرده بودند. سازمان اطلاعاتی شوروی از فرصت اشغال استفاده کرد تا بزرگ‌ترین حضور فرامرزی خود تاکنون را با نزدیک به ۴۰ اقامتگاه اصلی و سکونتگاه فرعی برقرار کند. اقامتگاه اصلی تهران ۱۱۵ افسر عملیاتی داشت که مانند سایر همکاران خود در کشورهای همسایه شوروی، وظیفه شناسایی، ربودن و از بین بردن کسانی را داشتند که آن‌ها را «عنصر ضد شوروی» می‌دانستند.

فشار ایالات متحده و بریتانیا، اتحاد جماهیر شوروی را متقاعد به پایان دادن اشغال نظامی ایران در سال ۱۹۴۶ کرد. تقریبا دو دهه پس از آن، مسکو امیدوار بود و غرب می‌ترسید که انقلابی در ایران اتفاق بیفتد و یک رژیم طرف‌دار شوروی در ایران به قدرت برسد.

«محمدرضا پهلوی» که در شهریور ۱۳۲۰، کمی قبل از بیست و دومین سال‌روز تولدش شاه شده بود، در روز ۱۵ بهمن ۱۳۲۷ توسط «ناصر فخرآرایی» که نزدیک به «حزب توده» ایران بود، هدف سوء قصد ناکام قرار گرفت.

 

بهره‌برداری از فضای پس از کودتای ۲۸ مرداد و بدبینی‌ شاه

پس از کودتای مشترک بریتانیا و امریکا علیه دولت «محمد مصدق» در ایران و پایان دادن به وسواس بیمارگونه‌ای که به احتمال نفوذ کمونیست‌ها تحت نخست وزیری مصدق برای این دو کشور وجود داشت، سازمان اطلاعات مرکزی امریکا برای ربع قرن به طور مداوم نفوذی بیشتر از سازمان‌های جاسوسی شوروی در ایران پیدا کرد. اما موفقیت فوری طرح کودتا در سرنگونی مصدق به خساراتی گسترده و طولانی‌مدت در سیاست‌های امریکا و بریتانیا هم در ایران منجر شده بود که شوروی از آن به نفع خود بهره‌برداری می‌کرد.

باور عمومی ایرانیان مبنی بر این که امریکا و بریتانیا به همکاری خود برای توطئه‌های شوم پشت صحنه علیه ایران ادامه می‌دهند، حتی شاه را در این زمینه حساس کرده بود. در چنین وضعیتی، بر اساس اسناد ربوده شده توسط متروخین، اجرای طرح‌های شوروی در ایران برای ایجاد بدبینی به امریکا و بریتانیا بین ایرانیان کاری آسان بود اما مشکل این بود که زمینه زیادی برای فعالیت ماموران ک‌گ‌ب در خاک ایران وجود نداشت و کار عملیاتی آن‌ها مشکل شده بود.

فعالیت حزب توده، شاخه ایرانی «حزب کمونیست» شوروی در ایران ممنوع و رهبران حزب از حضور در مناصب دولتی منع شده بودند. هم‌زمان، شاه با همکاری «سیا» و «موساد»، سازمان‌های اطلاعاتی امریکا و اسرائیل، یک سازمان جدید امنیتی و اطلاعاتی با نام اختصاری «ساواک» تاسیس کرده بود که به سرعت به یک نهاد هول‌انگیز و ترسناک بدل شد. دو سال پس از تاسیس ساواک، ایران و اسرائیل یک قرارداد سری همکاری اطلاعاتی و نظامی هم امضا کردند.

شوروی از طریق ک‌گ‌ب با یک سری طرح‌هایی که «اقدامات فعال» نامیده می‌شدند، جبران این وضعیت را آغاز کرد.

در اجرای موثرترین تاکتیک شوروی در بهره‌برداری از احساس ترس و ناامنی شاه از معاملات دوگانه‌ای که با امریکا داشت، ک‌گ‌ب در بهمن ۱۳۳۷ نامه‌ای جعل کرد که بر اساس آن، «جان فاستر دالس» وزیر خارجه امریکا به طور جعلی به سفیر این کشور در تهران نوشته و در آن توانایی شاه در اداره کشور را با تحقیر زیر سوال برده بود و تلویحا به طراحی سرنگونی‌ او اشاره داشت.

بر اساس اسناد منتشر شده میتروخین، مامور ک‌گ‌ب در تهران با نام رمز «ای» رونوشتی از نامه جعلی را در اختیار ایرانیان با نفوذ، از جمله نمایندگان مجلس و روزنامه‌نگاران قرار داده بود، با این انتظار که مطمئن بود به سرعت به گوش شاه می‌رسد و مورد توجه او قرار می‌گیرد.

گفته شده که اشارات ظریف مورد استفاده در این نامه جعلی که از زبان دالس آورده شده بود، موضوع زمزمه‌های سیاسی در تهران درباره شاه بوده و احتمالا ساواک از آن گزارش هم داشته است؛ موضوعی که به باور پذیرتر شدن این نامه جعلی کمک کرده بود.

دمیدن ک‌گ‌ب در آتش بی‌اعتمادی شاه به امریکا

تاثیر این گفته‌های جعلی بر شاه ایران بسیار زیاد بود؛ همان‌طور که انتقادات مطبوعات و رسانه‌های خارجی را به حساب رهبران آن کشورها در ابراز نارضایتی غیرمستقیم از خود تصور می‌کرد.

یک سال بعد، یعنی در سال ۱۳۳۸، شاه از علاقه خود به امضای یک پیمان عدم تجاوز با اتحاد جماهیر شوروی پرده برداشت و برای خودداری از آن شرط گذاشت که مگر این که امریکا کمک‌های نظامی مورد نظرش را تامین کند؛ موضوعی که دالس از آن با نزدیک شدن شاه به روش‌های باج‌خواهی انتقاد کرده بود.

اصطکاک بین تهران و واشنگتن به طرز ماهرانه‌ای توسط ک‌گ‌ب تشدید می‌شد. در سال ۱۳۳۹، جاسوسان شوروی در تهران دستوراتی جعلی به نام وزارت دفاع امریکا برای ماموریت‌ در ایران تهیه کردند. در این دستورات ساختگی به سایر کشورهای جهان سوم برای همکاری در عملیات جاسوسی و کمک به عملیات سرنگونی رژیم‌هایی که واشنگتن با آن‌ها مخالف بود از جمله ایران، اشاره کرده بود.

رونوشت دستورالعمل‌های جعلی در آبان ۱۳۳۹ به سفارت‌های ایران در کشورهای اسلامی ارسال شد و ظاهر آن این گونه بود که توسط یک ایرانی ظاهراً ناراضی که برای ایالات متحده کار می‌کند، افشا می‌شد.

نامه توسط دولت ایران، واقعی تصور شد و مورد توجه قرار گرفت. سفیر امریکا در تهران به وزارت امور خارجه احضار و از او درباره محتوی نامه توضیح خواسته شد. صحبت‌های رد و بدل شده هرچه بود، نتیجه طرحی که ماموران مقیم ک‌گ‌ب در تهران به پا کردند، دستور مستقیم شاه برای جایگزین شدن تعدادی از افسران ایرانی دوست‌دار امریکا در ساختار نظامی ایران بود.

 

ادعای تاثیرگذاری بر انتخاب شاه، ارزیابی اشتباه از فرح

بر اساس اسناد میتروخین، ک‌گ‌ب مدعی تاثیر بر شاه ایران در انتخاب سومین و آخرین همسرش، «فرح دیبا» بوده است که به اشتباه تصور می‌کردند اعتقادات کمونیستی دارد و از این جهت ماموران دفتر تهران ک‌گ‌ب به خود می‌بالیدند. شهبانوی آینده ایران دانشجوی معماری در پاریس بود و یک مامور ک‌گ‌ب در پاریس، «جهانگیر تفضلی»، رایزن فرهنگی سفارت ایران در فرانسه را متقاعد کرده بود که او را به شاه معرفی کند.

اگرچه فرح دیبا از علاقه ک‌گ‌ب به خود بی‌خبر بود اما مکاتبه با مادرش از دید ک‌گ‌ب نشان می‌دادند که تصور گرایش او به کمونیسم تا حدی حقیقت دارد.

اولین ملاقات فرح دیبا با شاه در پذیرایی در سفارت ایران در سفر محمدرضاپهلوی به پاریس در بهار ۱۳۳۸ رخ داد. تفضلی او را به ملاقات شاه برد. فرح دیبای خجالتی عقب نشست اما وقتی شاه بعداً در زمان پذیرایی با او صحبت کرد، به مادرش گفته بود: «تفضلی گفته مادمازل دانشجوی بسیار خوبی است؛ او در کلاس خود اول است و فرانسوی را خیلی خوب صحبت می‌کند.»

تنها چند ماه بعد، او و شاه نامزد کردند. به نظر می‌رسد که علاقه نابه‌جای ک‌گ‌ب به ملکه آینده از این واقعیت ناشی می‌شد که او حلقه‌ای از دوستان دوره دانشجویی کمونیست داشت که در کافه‌های پاریس که به آن‌جا رفت و آمد داشت، توسط ماموران ک‌گ‌ب دیده شده بود.

اسناد میتروخین می‌گویند: «دوستی که او را متقاعد کرد تا در تظاهرات حمایت از مبارزه الجزایری‌ها با امپریالیسم فرانسوی شرکت کند، به‌عنوان یکی از اعضای حزب توده در ایران زندانی شد.»

ک‌گ‌ب یکی از معاشران فرح که از بستگان مامور ک‌گ‌ب با اسم رمز ریون بود را زیر نظر داشت؛ واقعیتی که از فرح پنهان نگه داشته شده و شهبانوی آینده ایران به کلی از آن بی‌خبر بود. ک‌گ‌ب هم متوجه نشده بود که فرح هم‌چون زمانی که به پاریس رفته بود، در بازگشت به ایران هم باورمند به نهاد سلطنت است؛ حتی زمانی که در تظاهرات به نفع الجزایری‌ها در پاریس شعار می‌داد. به محض این که فرح دیبا در آذر ۱۳۳۸ ملکه ایران شد، مشخص شد که ک‌گ‌ب درباره او اشتباه قضاوت کرده است. ملکه جدید ایران نه در سیاست بلکه در عالم هنر روحیه رادیکال خود را نشان می‌داد. هنر آوانگارد غربی و گوش دادن به کارل هاینتس اشتوکهاوزن تکان دهنده به نظر می‌رسید، زمانی که به قول یک تاجر ایرانی، «ما تازه شروع به گوش دادن باخ کرده بودیم».

تا چند سال پس از ازدواج با فرح دیبا، شاه هم‌چنان در جایگاه محکم خود قرار داشت. در نشست سران امریکا و شوروی، بین «جان اف‌کندی» و «نیکیتا خروشچف» در وین در ۱۸ سال قبل از انقلاب بهمن ۱۳۵۷، سیا با اطمینان پیش‌بینی کرد: «ایران مانند یک میوه گندیده به دست شوروی سقوط خواهد کرد.»یک برآورد اطلاعات ملی در سال ۱۳۳۹، از تغییر عمیق سیاسی و اجتماعی در ایران و اجتناب‌ناپذیر بودن تغییرات در آینده می‌گفت. در میان مخالفان سیاسی شاه، رییس سابق ساواک، سپهبد «تیمور بختیار» بود که بعد از دریافت هشدار از سوی سیا، شاه او را برکنار کرده بود.

فولکس واگن پر از مواد منفجره در مسیر شاه

اسناد ک‌گ‌ب به گفته مامور فراری آن به نام «ولادیمیر کوزیچکین»، تلاش چندباره شوروی به ترور شاه را که به تایید خروشچف رسیده بود، تایید می‌کند. در آخرین اقدام افشا شده، در بهمن ۱۳۴۰ خورشیدی، یک فولکس واگن «بیتل» مملو از مواد منفجره در مسیری که شاه در حال رانندگی به سوی مجلس ایران بود، توسط ک‌گ‌ب در خیابان پارک شد.

هنگامی که کاروان شاه از محلی که فولکس واگن متوقف شده بود عبور می‌کرد، دکمه کنترل از راه دور برای فعال شدن چاشنی انفجاری فشار داده شد اما چاشنی عمل نکرد. اسناد توطئه احتمالی دیگری از سوی ک‌گ‌ب برای ترور شاه به صورت عمومی و در دسترس وجود ندارد. این وضعیت احتمالا مربوط به سیاست کاهش چشم‌گیر ترورهای خارجی ک‌گ‌ب بود که به دلیل به دام افتادن عوامل شوروی و یک آدم‌کش حرفه‌ای به نام «بوگدان استاشینسکی» در آلمان غربی و زیر تبلیغات گسترده ضد شوروی مجبور به در پیش گرفتن آن شدند.

اسناد متروخین می‌گوید عملیات خراب‌کاری و ترور توسط ک‌گ‌ب بیشتر از هرجا در اروپا انجام می‌شد اما پس از کشورهای غربی، رتبه بعدی متعلق به ایران بود.

بین سال‌های ۱۳۴۵ تا ۱۳۵۱، ک‌گ‌ب روی پایگاه‌های هوایی مهم ایران، از جمله در آذربایجان، آبادان و کردستان مشغول جمع‌آوری اطلاعات و درصدد استخدام عوامل محلی برای اقدامات خراب‌کارانه‌اش بود. این اقدامات نه فقط از طریق عوامل مقیم ک‌گ‌ب در ایران برنامه‌ریزی می‌شدند بلکه ماموران آن با ملیت آذری، قزاق و قرقیز هم در قلمروی ایران دخیل بودند.

پس از فراخوان «یوری آندروپوف»، رییس ک‌گ‌ب در سال ۱۳۴۵ برای انجام «حملات فلج کننده جدید» علیه «دشمنان شوروی»، اولویت اصلی فرماندهی عملیات خارجی این سازمان، برنامه‌ریزی اقدامات ویژه در زمان صلح با ماهیت سیاسی برای خراب‌کاری و سایر اشکال خشونت در پیشبرد سیاست‌های شوروی شد. به افسران مقیم کشورهای خارجی دستور داده شده بود که در طراحی اقدامات ویژه، خلاقیت بیشتری به خرج دهند.

 

طرح انفجار وزارتخانه‌های مهم و کاخ‌های سلطنتی در تهران

عملیات ویژه خارجی عبارتی آشنا برای افرادی است که حمله روسیه به اوکراین در پنج اسفند ۱۴۰۰ در زمان ریاست جمهوری «ولادیمیر پوتین» را پی‌گیری می‌کردند. روس‌ها به تجاوز نظامی خود به اوکراین نام عملیات ویژه دادند؛ درست همانند اقداماتی غیرقانونی که ک‌گ‌ب چند دهه قبل در کشورهای دیگر انجام می‌داد.

فقط در تهران طرحی که جاسوسان شوروی داده بودند، هدف قرار دادن ۲۳ ساختمان اصلی، از جمله کاخ‌های سلطنتی، وزارتخانه‌های بزرگ، ایستگاه اصلی راه آهن، شهربانی، مقر ساواک در «سلطنت‌آباد» تهران («پاسداران» امروزی)، مراکز رادیو و تلویزیون و هم‌چنین نقاط کلیدی توزیع برق سراسری و ۱۵ مرکز تلفن بود.

هرچند طرح ک‌گ‌ب در تهران در مرحله برنامه‌ریزی مطابق نقشه پیش رفت اما لو رفتن «اولگ آدولفوویچ لیالین»، یک مامور عملیاتی آن در لندن، باعث فراخوانی اغلب ماموران اقدامات ویژه، از جمله در تهران شد.

اوایل دهه ۱۳۵۰ به نظر می‌رسید که شاه ایران در تثبیت کامل قدرت موفق بوده است؛ همکاری‌های نظامی با امریکا در اوج خود و بسیار گسترده‌تر از یک دهه قبل شده بود و ایالات متحده شراکت با ایران و عربستان سعودی و امنیت تامین نفت را کلید محافظت از غرب می‌دانست.

مخالفان متعصب شاه، از جمله مخالفان مذهبی آن اما در ایران و خارج مشغول بودند. «امیرعباس هویدا»، نخست وزیر ایران در سفر رسمی خود به واشنگتن دی‌سی در ۱۴ آذر ۱۳۴۷ گفته بود: «باید از پرسش درباره سیاست حزبی پرهیز کرد، چرا که مجلس ایران یک نهاد تک حزبی است که توسط شاه انتخاب شده است.» تلاش شاه برای «دموکراسی هدایت شده» در آزادی مطبوعات نیز به همین ترتیب، امری حساس بود.

اگرچه اتحاد جماهیر شوروی لحن صمیمی رسمی خود در برابر ایران را حفظ کرده بود اما به خوبی می‌دانست که در حال شکست دادن امریکا در مبارزه برای نفوذ بیشتر در ایران است.

انتصاب «ریچارد هلمز»، مدیر سابق اطلاعات مرکزی امریکا به عنوان سفیر در تهران، نشانه رابطه خاص ایالات متحده با شاه و میزان نفوذ این کشور در ایران تفسیر می‌شد.

در اسناد متروخین آمده است «ولادیمیر یروفیف»، سفیر وقت شوروی سابق در تهران درباره این انتصاب با تمسخر به هویدا گفته بود: «ما شنیدیم امریکایی‌ها جاسوس شماره یک خود را به ایران می‌فرستند!»هویدا پاسخی طعنه‌آمیز داده بود: «دوستان ما حداقل جاسوس شماره ۱۰ خود را برای ما نمی‌فرستند!»

در تابستان ۱۳۵۴، بحران اقتصادی و افزایش نارضایتی بابت تورم و مشکلاتی نظیر قطع برق روزانه در تهران به استعفای هویدا منجر شد. در طول سال بعد، سفیر تازه وارد شوروی، «ولادیمیر وینوگرادوف» که قبلاً در قاهره سفیر بود، به طور منظم با هویدا در خانه‌اش تماس می‌گرفت؛ موضوعی که زیر نظر ساواک قرار داشت و به سرعت شاه در جریان آن قرار گرفت.

وضعیت در شهر روزبه‌روز اوضاع انقلابی‌تری می‌گرفت اما ک‌گ‌ب بر اساس اسناد متروخین، مخالفان مذهبی شاه را جدی نگرفته اما در عوض تا جای ممکن به مقام‌های حکومت نزدیک بود.

دستگیری سرلشکر «احمد مقربی»، از فرمانده نیروی زمینی ارتش شاهنشاهی ایران در شهریور ۱۳۵۶ به اتهام «جاسوسی برای شوروی» به خوبی نشان می‌داد روس‌ها تمرکز خود را کجا گذاشته بودند.

سرلشکر مقربی در روز چهارم دی ۱۳۵۶، پس از اعلام عمومی کشف شبکه جاسوسی ک‌گ‌ب در ایران اعدام شد. بر اساس گزارش‌ها، او ۱۱ سال با اسم رمز «مرد» برای شوروی جاسوسی می‌کرد.

«ولادیمیر کوزیچکین»، افسر ارشد ک‌گ‌ب در ایران که تا سه سال پس از انقلاب بهمن ۱۳۵۷ هم در ایران بود و سپس از تهران به بریتانیا پناهنده شد، دستگیری مقربی و شبکه جاسوسی ک‌گ‌ب را ناشی از یک خلاء اطلاعاتی شوروی از میزان نفوذ و تسلط ساواک توصیف کرده بود.

نحوه دستگیری مقربی پس از این همه سال هنوز مبهم است. پس از انقلاب بهمن ۱۳۵۷، «محمدرضا سعادتی»، از چهره‌های «سازمان مجاهدین خلق» در حال ارایه پرونده مقربی به دبیر اول سفارت شوروی در تهران دستگیر و بابت آن محاکمه شد.

 

دست‌کاری اتومبیل اعضای سفارت ایران در مسکو

پس از بازداشت مقربی به باقی‌مانده جاسوسان شوروی در ایران که مشغول ارزیابی اجرای عملیات ویژه بودند، دستور تعلیق ماموریت داده شد.

در زمان دستگیری مقربی و گروه جاسوسان شوروی در تهران، کوزیچکین مامور کنسولی شوروی بود و به دلیل مصونیت دیپلماتیک، از دستگیری در امان ماند.

گفته می‌شود او پس از فرار از ایران، در سوء قصد نافرجامی که در اردیبهشت ۱۳۶۰ به جان پاپ «ژان پل دوم» انجام شد، نقش اصلی داشته است.

لو رفتن شبکه جاسوسی ک‌گ‌ب، به امتناع ایران از دادن ویزا به تعدادی از افسران بخش خارجی این سازمان امنیتی منجر شد که خواهان حضور در ایران بودند. چنین تبادلات اطلاعاتی میان کشورها رایج است و دولت‌ها با علم به این که بخشی از متقاضیان سفر و ماموریت خارجی، افسر اطلاعاتی هستند، در یک اقدام دوجانبه، ویزای حضور می‌گیرند. اما ایران این بار از دادن مجوز به افسران رسمی ک‌گ‌ب خودداری کرده بود.

سفیر تازه وارد شوروی در تهران بر اساس اسناد متروخین، در دیدار با هویدا خواستار پادرمیانی او برای حل مشکل شده بود اما او نپذیرفت. هویدا به صراحت به وینوگرادوف گفته بود: «ساواک مخالف است.»

اسناد میتروخین می‌گویند در این دوره، شرایط عملیاتی شوروی در ایران به قدری ضعیف شده بود که سفارت از مسکو خواسته بود این وضعیت را در برابر ایرانی‌ها و سفارت شاهنشاهی در مسکو تلافی و دست به «آزار و اذیت» کارکنان سفارت ایران بزند.

این آزارها بر اساس اسناد، شامل تخلیه روغن ترمز اتومبیل اعضای سفارت و چاقو زدن به لاستیک‌ها بودند که اولی می‌توانست به قیمت جان افراد تمام شود.

هر چند افسران عملیات عمدتا تحت پوشش دیپلماتیک در تهران مقیم بودند و دست به کارهای غیرقانونی می‌زدند اما ک‌گ‌ب موفق به مخفی کردن یکی از ماموران خود در تهران شده و مخفیگاه تسلیحاتی خود شامل ۲۷ اسلحه کمری و دو هزار و ۵۰۰ گلوله آن را در حومه تهران در امان نگه داشته بود.

گرچه در اسناد میتروخین، در مورد هدف از ایجاد انبار اسلحه سندی یافت نشده است اما این تسلیحات احتمالا برای روز مبادایی نگه داشته شده بودند که اعتراضات علیه شاه صورت جدی‌تری پیدا کند و نیاز به مبارزه مسلحانه با حکومت ایران باشد.

«ویکتور کازاکوف»، از افسران ک‌گ‌ب در تهران به مسکو گزارش داده بود که در صورت بروز اعتراض، شاه به روی «توده‌های تحت ستم که برای آزادی از قید و بندهای خود برمی‌خیزند»، اسلحه خواهد کشید.

هنوز فعالیت حزب توده ممنوع بود اما با بی‌ثبات شدن وضعیت، هواداران آن فعالیت‌های مخفی خود را با پخش کردن اعلامیه‌هایی آغاز کرده بودند.

کارشناسان خاورمیانه در مرکز ک‌گ‌ب بر اساس اسناد به جا مانده در تابستان سال ۱۳۵۷، هم‌چنان معتقد بودند حکومت محمدرضا پهلوی قوی‌تر از آن است که در آینده قابل پیش‌بینی سرنگون شود. اما اتحاد جماهیر شوروی اقدامات بی‌ثبات کننده خود در ایران را از طریق مرزهای جنوبی خود که در اتحاد شاه با امریکا توسط رادارهای امریکایی نظارت می‌شدند، آغاز کرده بود و با بدتر شدن موقعیت شاه، مسکو به طور فزاینده‌ای به توطئه، از جمله تقویت سوءظن او به ایالات متحده متوسل می‌شد.

در تابستان سال ۱۳۵۷، ک‌گ‌ب اطلاعات نادرستی را رواج داد حاکی از آن که سیا (سازمان اطلاعات مرکزی امریکا) برای ایجاد اغتشاش در تهران و شهرستان‌ها تدارکاتی دیده است که به سقوط حکومت کمک می‌کند.

این اطلاعات جعلی می‌گفتند واشنگتن به دنبال جانشینی برای محمدرضا شاه است که بتواند ثبات را به ایران برگرداند و طی مدتی سرنگونی او تا برآمدن یک رهبر جدید، کشور با کمک ارتش و ساواک اداره شود.

در حالی که امریکا نگران بی‌ثباتی ایران و افتادن آن در دامن کمونیسم و به نحوی از دست رفتن ایران به نفع شوروی بود، شاه نگران بود ایالات متحده و اتحاد جماهیر شوروی به طور مشترک در حال توطئه باشند و ایران را بین خود تقسیم کنند. برخی از اعضای خانواده سلطنتی از این هم دیدگاه‌های عجیب‌تری داشتند و می‌گفتند امریکایی‌ها شاه را با تشعشعاتی هدف قرار داده‌اند که سرانجام به ابتلای او به سرطان بدخیم منجر شد و او را به کام مرگ کشاند.

 

تلقی اشتباه ک‌گ‌ب از خمینی

«روح‌الله خمینی» دیدگاهی ضد شوروی داشت، از کودتای کمونیستی در افغانستان خشمگین بود و از حمله نظامی شوروی به این کشور همسایه ایران آشکارا انتقاد می‌کرد. هم‌زمان، کمونیست‌های ایرانی و اعضای حزب توده را به عنوان دست‌نشانده‌های مسکو می‌خواند و سر ناسازگاری با شوروی داشت.

اگرچه خمینی قیام خود را علیه شاه بدون بلندپروازی برای حکومت بر ایران آغاز کرده بود اما ۱۴ سال تبعید نظرش را عوض کرد و در آستانه فروپاشی حکومت شاه، هدفش را تبدیل ایران به یک حکومت اسلامی با رهبری خود تغییر داد.

دفتر ک‌گ‌ب در تهران علی‌رغم حمایت مردمی روزافزون از خمینی و آشکار شدن تمایلات بلندپروازانه‌ او که در مصاحبه با مطبوعات، مدل حکومت اسلامی مورد نظر خود را شرح می‌داد، معتقد بود او قصد ندارد حاکم ایران شود و جای شاه را بگیرد. اما وقایع بعدی نشان داد که حتی ک‌گ‌ب چه ارزیابی اشتباهی درباره خمینی داشته است.

عدم درک واقعیت و نبود ارزیابی دقیق از خمینی توسط ک‌گ‌ب به نظر می‌رسد ناشی از فقدان اطلاعات نبوده است بلکه از این واقعیت سرچشمه می‌گیرد که خمینی بسیاری از مواضع خود را به مرور به شکل بنیادی تغییر داد.

لیبرال‌های طبقه متوسط ایرانی که همراه با مخالفان مذهبی شاه می‌خواستند خود را از «خودکامگی» و «فساد» رژیم» رها کنند، به سرعت از عواقب وخیم سرنگونی شاه و برباد رفتن رویاهای او برای ایران شگفت‌زده شدند.

پس از ورود خمینی به ایران در بهمن ۱۳۵۷، کوزیچکین، جاسوس اصلی شوروی در تهران، در شنود بی‌سیم ایستگاه‌های شهربانی که در ظاهر تحت کنترل دولت «شاپور بختیار» بودند، به این نتیجه رسیده بود که این مراکز در آستانه سقوط هستند و حکومت بختیار هم دوام نخواهد یافت؛ پیش‌بینی نه چندان سخت که به سرعت در حال محقق شدن بود و از اولین قربانیان آن، امیرعباس هویدا بود که در دادگاهی خوفناک با حکم «صادق خلخالی» به اعدام محکوم شد.

بر اساس اسناد میتروخین، روی پرونده هویدا در مرکز ک‌گ‌ب نوشته شده بود: «حیف از آن مرد بی‌چاره. برای ما بی‌ضرر و مفید بود.»

از: گویا 

 

خروج از نسخه موبایل