فرامرز داور
این گزارش براساس اسناد «واسیلی میتروخین»، افسر فراری «ک گ ب»، سرویس اطلاعات و امنیت اتحاد جماهیر شوروی سابق به بریتانیا، که بخشهای مهمی از آرشیو این سازمان مخوف را پس از فروپاشی شوروی با خود به بیرون انتقال داد، نوشته شده. قسمت اول آن، مربوط به تاسیس این سازمان تا سقوط شاه بود.
***
«روحالله خمینی» که در اسناد ک گ ب، با اسم رمزی «خطیب» از او یاد میشده، به اساس این اسناد، بیشتر از شاه معتقد به تئوری توطئه بود. اسناد میتروخین میگوید همه مخالفان با انقلاب اسلامی به اعتقاد او، محصول توطئه علیه حکومت او و در خدمت قدرتهای خارجی بودند. او مسلمانانی را که نظرات مذهبی رادیکال او را قبول نداشتند، «مسلمانان آمریکایی» و بسیاری از چپگرایان را، «جاسوس های شوروی» میخواند.
اسناد ک گ ب میگوید از آنجایی که خمینی مدعی بود از سوی خدا برای حکومت منصوب شده، مخالفان او لزوما دشمنان خدا بودند که علیه «اولین حکومت الله بر زمین»، قیام میکردند.
اسناد سازمان جاسوسی شوروی میگوید در دوره انقلاب اسلامی و برافتادن حکومت شاه، ک گ ب زمینه مساعدتری برای فعالیت در ایران پیدا کرد.
در قسمت اول این گزارش گفته شد که ایران یکی از وسیعترین مراکز اقدامات جاسوسی شوروی در میان همه کشورهای جهان بود، چنانکه به گفته «پرویز ثابتی»، معاون سازمان اطلاعات و امنیت کشور (ساواک)، درحالی که عالیرتبهترین مقامهای کشور و دربار از بیماری شاه اطلاع نداشتند، مقامهای شوروی به ایرانیها گفته بودند که شاه سرطان دارد.
او گفته است که تصور ساواک این بود که این موضوع ضداطلاعات و خبر قلابی و گمراه کننده است، اما واقعیت داشت.
براساس اسناد میتروخین، پس از بهمن ۱۳۵۷، «اقدامات فعالانه» جاسوسان شوروی در ایران به نسبت به دوران شاه راحتتر انجام میشد، اما اهداف اصلی آن همچون پیش از سقوط شاه، رقابت با ایالات متحده و شکست دادن آمریکا در ایران بود. درحالیکه بر اساس ارزیابی ک گ ب، اعضای کادر دیپلماتیک در سفارت آمریکا، گرایشات ضدشوروی کمتری نسبت به اواخر دوره شاه داشتند، حمله دانشجویان پیرو خمینی به سفارت و اشغال آن و گروگان گرفتن بیش از ۵۰ دیپلمات و پرسنل آمریکایی، یک هدیه بزرگ پیشبینی نشده بود.
طرفداران خمینی با حمایت او، «لانه جاسوسی» و سفارت «شیطان بزرگ» را اشغال کرده بودند، اما براساس اسناد میتروخین، بنیادگرایان اسلامی حاکم بر ایران، شوروی را هم «شیطان کوچک» میدانستند و از این نظر، وضعیت روسیه در نظر حاکمان جدید ایران، بهتر از از دیدگاههای دوره شاه نبود.
پس از تهاجم نظامی شوروی به افغانستان، «لئونید شبارشین»، با اسم رمز «شابروف» که جاسوس شوروی در تهران شده بود، از احتمال حمله به سفارت شوروی بیمناک بود. در برخی از اسناد هم آمده است که «محمود احمدینژاد»، از دانشجویان طرفدار خمینی، مخالف اشغال سفارت آمریکا بود و معتقد بود هدف اصلی باید گرفتن سفارت شوروی باشد.
پس از اولین تهاجم به سفارت در تهران که در دی۱۳۵۸ انجام شد و آسیب چندانی نداشت، سفارت با میلهها و درهای فلزی زیادی که داشت، مورد حفاظت بیشتری قرار گرفت. شبارشین سفارت را «چیزی شبیه باغ وحش و زندان» توصیف کرده که در این حمله، هیچ دیپلماتی از آن گروگان گرفته نشد و هیچ سندی به سرقت نرفت و فقط خسارت مختصری دید.
حمله دوم به سفارت آمریکا اما صحنه سیاسی ایران را تغییر داد و خمینی از آن بهعنوان «انقلاب دوم» پس از انقلاب بهمن۱۳۵۷ یاد کرد. با تداوم اشغال سفارت، دولت موقت «مهدی بازرگان» استعفا داد و چندی بعدی «ابوالحسن بنیصدر» به ریاستجمهوری رسید.
اسناد سفارت آمریکا که رشته رشته و در دستگاه خردکن تلاش شده بود از بین برود، توسط انقلابیون به هم چسبانده می شد و نتایج بزرگ و وخیمی از آن استخراج میشد که تصفیهحسابهای سیاسی در حکومت نوپا را تسهیل میکرد. فرصت بینظیری که ماموران جاسوسی شوروی تصور آن را هم نمیکردند، پدید آمده بود.
استناد میتروخین میگوید ماموران شوروی در اوایل برقراری حکومت اسلامی، تلاش کردند که وجهه بنیصدر را که از یاران خمینی در پاریس بود، نزد مقامهای حکومت خراب کند و بهعنوان «عامل آمریکا» جا بیندازند.
شوروی اقدامات جاسوسان خود در تهران در جعل اسنادی که آن را به سفارت آمریکا در تهران نسبت دادند و عاقبت در ایجاد سوءظن به بنیصدر و نهایتا عزل او از ریاستجمهوری موثر واقع شد را، بسیار موفق ارزیابی کرده است. اما هنوز «اقدامات ویژه» دیگری در راه بود. جعلیات که قرار بود از نزدیکترین یار خمینی در انقلاب۱۳۵۷، فردی که یک انقلابی حرفهای بود و برای او منابع مالی و شبکه انقلابیون را شکل داده بود، قربانی بگیرد: «صادق قطبزاده»، وزیر خارجه و از افراد نزدیک به خمینی.
بهار ۱۳۵۹ جاسوسان ک گ ب عملیات مشترکی با اسم رمز «تایفون» با سرویس اطلاعاتی بلغارستان طراحی کردند که جعلیات پرشوری بود که میگفت یک شورای نظامی مخفی برای سرنگونی خمینی و بازگرداندن سلطنت در حال فعالیت است. چنین شورایی که وجود نداشت، اما در این عملیات، اساس اطلاعات باورپذیر جعلی بر طرح ترور خمینی پیریزی شد که براساس آن، مثلا قرار بود با همکاری سازمانهای اطلاعاتی آمریکا، فرانسه، اسرائیل، آلمان و بریتانیا انجام شود.
براساس اسناد میتروخین، یک مامور ک گ ب در بیروت، گروه عملیاتی را ازنظر اطلاعات جعلی تغذیه میکرد و اسناد این توطئه جعل شده و ساختگی را از طریق عوامل ک گ ب در اختیار «یاسر عرفات»، رهبر سازمان آزادی بخش فلسطین گذاشت که پس از انقلاب بهمن۱۳۵۷، اولین مهمان خارجی خمینی شده بود و کثیری از انقلابیون را در زمان شاه، آموزش نظامی و چریکی داده بود و به همین دلیل، اعتماد نسبی بین آنها وجود داشت.
پس از اشغال سفارت آمریکا، قطبزاده به شوروی اطلاع داده بود که اگر نیروهای خود را از خاک افغانستان خارج نکند، ایران به مجاهدین افغان کمک نظامی خواهد کرد و مدتی بعد به سفارت شوروی در تهران دستور داده بود تا تعداد کارکنان خود در ایران را کاهش دهد.
جاسوس شوروی که نام رمز او «ای» گفته شده، نامهای از سناتور آمریکایی «هریسون ویلیامز» به قطبزاده جعل کرد. ویلیامز و قطب زاده یکدیگر را از ۲۰ سال قبل زمانی که در آمریکا دانشجو بود میشناختند. در این نامه جعلی، به قطبزاده توصیه شده بود که گروگانهای آمریکایی در آینده نزدیک آزاد نشوند و همچنین حاوی اطلاعات جعلی دیگری بود که مثلا قصد یک مصالحه بین آمریکا و قطبزاده در آن مستتر بود.
مدتی بعد، نامهای به سفیر جمهوری اسلامی ایران در پاریس رسید که در آن با اطلاعات جعلی بیشتری ادعا شده بود که قطبزاده در همکاری با آمریکاییها، در حال کشیدن نقشه سرنگونی خمینی است و برای کمک به قاچاق ۶ دیپلمات آمریکایی از ایران که به سفارت کانادا گریخته و پناهنده شده بودند، ۶ میلیون دلار هم رشوه دریافت کرده است.
توطئه چیدنهای شوروی کارگر افتاد و قطبزاده در مرداد۱۳۵۹ از سمت خود بهعنوان وزیر خارجه برکنار شد. قطبزاده چنان هدف مهمی برای شوروی بود و احتمالا بابت اقدامات او در دوره وزارت چنان کینهای از او داشتند که به تلاشها برای بدنامتر کردن او حتی پس از عزل از وزارت هم ادامه دادند. براساس اسناد میتروخین، ک گ ب یک سند دیگر جعلی علیه قطبزاده ساخت که براساس مستندات ساختگی نشان میداد او یک مامور سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا بوده است. قطبزاده چند ماه بعد در ۱۷فروردین۱۳۶۱ بهاتهام برنامهریزی برای ترور خمینی دستگیر شد.
بازداشت او، آخرین میخ به تابوت او تلقی میشود. تلگراف رمزی ساخته شده توسط شوروی در این مدت کشف و کدهای رمز آن به سادگی باز شد. برای حکومت اسلامی، هویت جعل شده قطبزاده مشخص میشد که بهطور ساختگی میخواسته با ۷۰ افسر ارتش، زمینه ترور خمینی را فراهم کند. قطبزاده چندی بعد اعدام شد، اما ک گ ب هنوز اهداف دیگری داشت.
«کاظم شریعتمداری»، آیتالله العظمی ۸۱ ساله که از روحانیون ارشد دینی و رقیب خمینی محسوب میشد، در اسناد جعل شده متهم به همدستی با قطبزاده در طرح ترور خمینی شده بود.
درحالیکه خطر اعدام شریعتمداری هم زیاد بود، فرزند او مجبور شد در اعترافاتی تلویزیونی، خود را تحقیر و برای بخشش پدرش به خمینی التماس کند. شریعتمداری اعدام نشد، اما از درجه روحانیت خلع و چهار سال آخر عمر خود را در حصر خانگی گذراند.
وقتی شبارشین بهعنوان مامور جاسوس اصلی شوروی در زمان انقلاب وارد ایران شده بود، از مجموعه خود بابت کمبود اطلاعات انتقاد کرده بود، اما پس از ملاقات با یک تاجر خارجی در تهران که میخواست او را به استخدام شوروی در ایران درآورد، دستگیر و از ایران اخراج شد. اطلاعات جاسوسی شوروی در ایران از طریق «ولادیمیر کوزیچکین» تامین میشد که خود با بریتانیا همکاری میکرد و در سالهای اول انقلاب اسلامی از تهران به لندن پناهنده شد.
شبارشین در ایران افسر موفقی ازنظر شوروی بود. آنچه شبارشین را در ارسال گزارش از ایران موفق کرده بود، همکاری با افسرانی بود که اصالتا ارمنی، آذری، ترکمن و ازبک بودند و این وضع به آنها اجازه میداد تا هر روز بدون شناسایی با مردم محلی همراه شوند و ارزیابیهای خود از وضعیت آمریکا پس از اشغال سفارت آن را به مسکو ارسال کنند.
شوروی پس از شروع جنگ ایران وعراق
وقوع جنگ ایران و عراق در شهریور۱۳۵۹، رابطه شوروی و عراق را که یک پیمان همکاری طولانی با هم امضا کرده بودند، به پایینترین سطح از زمان تاسیس حزب بعث کاهش داد.
تهاجم صدام به ایران که بهانه فوری آن مناقشه مرزی طولانیمدت بر سر یک آبراه مرزی (در اسناد سازمان ملل شط العرب) بود، ترس از اینکه خمینی شیعیان عراق را تحریک به شورش کند، آفریده بود.
چند ماه پس از تجاوز نظامی عراق به ایران، پیامی به دفتر سیاسی شوروی از طریق کا گ ب مقیم دمشق رسید که میگفت جنگ با ایران، صدام را مجبور کرده بود که نیروهای خود را در کردستان کاهش دهد و سپس گفته بود که فردی به نام «عزیز محمد»، در گردهم آوردن کردها برای عملیات نظامی علیه صدام و سرنگونی دیکتاتوری او، پیشرفتهایی چشمگیری داشته است.
او تعداد نفرات را صدها نیرو عنوان و از شوروی برای کمک، مساعدت میخواست. حمایت محدود شوروی از پارتیزانهای کرد در عراق مخفی باقی ماند، اما گسترش پیدا نکرد، چراکه براساس اسناد میتروخین، شوروی نگران بود کمک به کردها، به پیروزی ایران در جنگ علیه عراق منجر شود.
در تابستان ۱۳۶۰ با از دست دادن امید به پیروزی سریع بر ایران، صدام مخالفت خود با حمله شوروی به افغانستان را کنار گذاشت. اتحاد جماهیر شوروی، این اقدام را با پایان نامحسوس تحریم تسلیحاتی خود پاسخ داد. تامین نشدن نیازمندیهای عراق، موج پیروزی در جنگ را بهنفع تهران تغییر داد. در طول بهار ۱۳۶۱، ایران تقریبا تمام سرزمینهای از دست رفته را پس گرفت و جنگ را به داخل خاک عراق برد. شوروی مضطرب و نگران، برای جلوگیری از پیروزی ایران، برای اولین بار صادرات تسلیحات در مقیاس بزرگ به عراق را از سر گرفت.
صدام در مقابل عفو عمومی اعلام و کمونیستهای عراقی و بسیاری از طرفداران حزب کمونیست را از زندان آزاد کرد، اما بهدنبال آن، خمینی پیروز، مسلمانان شوروی را به شورش تحریک کرد؛ این دوره ای است که شوروی به فاجعه اطلاعاتی در تهران نزدیک میشد. ۱۵خرداد۱۳۶۲ در روز شنبهای که مرکز ک گ ب در تهران در حالت تعطیلی آخر هفته بود، شبارشین درحالیکه در حال خواندن رمان جنگ و صلح تولستوی بود، به او خبر داده شد که فورا به مسکو احضار شده است.
کوزیچکین، سه روز قبل از تهران ناپدید شد. در نهایت یک تحقیق اطلاعاتی از سوی ک گ ب نشان میداد که او برای سازمان اطلاعاتی بریتانیا در تهران کار می کرده و اینک از مرز ترکیه با گذرنامه انگلیسی، از ایران فرار کرده است. براساس اسناد میتروخین، شبارشین بعدها نوشته بود که این، سختترین و تلخترین دوران زندگی او بوده است: «برای من دردناک است که به یاد بیاورم که زمانی با آن خوب بودهام، موجب ارتقاء شغلی او را تسهیل کردم.»
شبارشین مجبور شد از ایران خارج شود و شبکه جاسوسان شوروی را که ممکن است با کوزیچکین ارتباط داشته باشد، ببندد. تحقیر نهایی تا آنجا پیش رفت که شبارشین دستور گرفته بود با رییس هیات دیپلماتیک بریتانیا تماس بگیرد و از او سوال کند که کوزیچکین چگونه پاسپورت بریتانیایی به دست آورده است: «پوچ بودن این نقشه برای من واضح بود، اما کسی در مرکز تصور کرده بود که انگلیسیها این راز را فاش خواهند کرد. این یکی از آن دستورات احمقانهای بود که مجبور به انجامش شدم.»
درباره روابط ایران با روسیه و شوروی بخوانید:
گورباچف و ایران در سه سال آخر شوروی؛ محوریت هاشمی غیاب خامنهای
تاثیر ویرانگر فروپاشی شوروی بر فرمانروایی خامنهای
آیتالله خامنهای «انقطاع از مردم» را دلیل اصلی سقوط شوروی میداند
خنجر روسی در قلب ایرانی؛ روسیه انتقام شکست ظفار را از ایران گرفت
گورباچف و جمهوری اسلامی؛ رفتار عجیب خمینی، معامله نظامی محرمانه با رفسنجانی
احیای یک هراس تاریخی؛ چرا ایرانیان از روسیه میترسند؟
نشست سران کشورهای ساحلی خزر؛ بیگانه برای رئیسی و مطلوب برای پوتین
نقش مرموز روسیه در برنامه اتمی آیتاللهها
وقتی شوروی، خمینی را از تحریم بینالمللی نجات داد
دوگین؛ مغز متفکر پوتین، دوست خوب جمهوری اسلامی
دریای خزر؛ نقشه ایران با خامنهای چه شکلی میشود
میتوان قرهباغ را که روسیه از ایران جدا کرد، پس گرفت؟
از: ایران وایر