ماهان محمدی: سی‌صد و پنجاه

آنچه به‌راستی می‌تواند در حال حاضر مهم و قابل توجه صداهای رسا باشد، نه حزب و دسته و جناح و تسویه حساب‌های سیاسی و چپ و راست و قرمز و سبز است، آنچه مهم است جان زندانیانی است که در سلول‌های انفرادی در اعتصاب غذا هر لحظه با مرگ روبه‌رو هستند

باز هم اوین و ۳۵۰ پر خاطره

ظاهرا نام اوین که برای عده زیادی یادآور خاطره های معشوقانه در هوای دلنشین با فاصله کوتاه از دود و هیاهوهای مرکز شهر تهران است، برای عده دیگری جز تداعی دیوارهای بلند و درهای قطور آهنیِ قفل و زنجیر شده و انتظار طولانی در هر دو سمت این در و دیوارها نیست. تداعی دیوار و سلول های نیمه تاریک و بازجویی های بی وقفه و شنیدن صداهای مبهم پای نگهبان ها و دوست و رفیق و بستگان از لابه لای درهای اتاق های بازجویی. یادآوری شنیدن خواندن شعر و سرود و دعا و گاهی هق هق گریه و فریاد و شعار و ناله و صدای رگبار مسلسل و چک چک قطره های باران بر شیشه کدر چسبیده به سقف سلول. تداعی چشم بند و صدای اذان طنین دار در راهروهای سلول های ۲۰۹ و اشک گرم مادرها و چشمان نگران پدر و برادرها، در آن سوی دیوارها برای دیدن شاید دوباره مهمانان اوین با تنی باز هم گرم.

یادآوری دیدارهای هفتگی پر سرعت، از پس شیشه هایی با پرده هایی که هیچ زمان برقشان برای پایین آمدن قطع نمی شود. تداعی دستبند های سرد و راهروهای بدون پنجره دادگاه همیشه انقلابی، حکم اعدام و تبعید و سالها حبس، و خاموشی به دستور افسر نگهبان وقت و فریاد شبانه سربازان در برج های نگهبانی.

مطمئنا بخش زیادی از این خاطرات همیشه تلخ در زندان اوین با نام ۳۵۰ عجین شده. کهنه ساختمانی که عمرش به بیش از چهل سال می رسد. بنایی که در قیاس با بندهای ( اندرزگاههای) هفت و هشت و ساختمان ۲۴۰ یا همان بند ۹ انفرادی موقعیتی جنوبی در محوطه زندان اوین دارد. و چسبیده به بند فوق امنیتی ۲۰۹ که سال ها پیش این دو ساختمان از داخل به یکدیگر راه داشته اند. با فاصله ای حدود ده دقیقه پیاده روی تا بهداری اصلی زندان و کمی بیشتر تا در برقی خروجی و آزادی.

این ساختمان که در مساحتی حدود ۹۰۰ تا ۱۰۰۰ متر مربع و تقریبا به شکل مربع در دو طبقه ساخته شده، دارای اتاق های اصلی ای است که در دو ضلع و به تعداد ۶ عدد در پایین و همین تعداد در طبقه بالا واقع شده، به طور معمول و به دلیل موقعیت این ساختمان با بند ۲۰۹ همین کاربرد فعلی را که به صورت تفکیک شده در مورد نوع اتهام از سال ۱۳۸۳ دارد، پیش از این هم داشته، بطوریکه زندانیان پس از اتمام بازجویی های مقدماتی و تحمل فشارهای سلول انفرادی در بند ۲۰۹ تا زمان تعیین تکلیف و صدور حکم از سوی دادگاه به این بند منتقل می شدند.

اما آنچه که ۳۵۰ را به صورت مدلی از زندان های معروف جهان معرفی کرده احیا این بند از اواخر آبان ماه سال ۱۳۸۸ و حضور چندصد نفره معترضان به انتخابات خرداد ماه همین سال است. مجموعه ای از افراد که در نوع خود کم نظیر بودند. مرکب از جوانان در طیف های کارگری، دانشجویی، چپ و راست، با ستاره و گمنام، سردرگمان آسیب های اجتماعی، رجال عالی رتبه و سرشناس سیاسی، چه حکومتی و چه فارق از دامان قدرت، روزنامه نگاران همیشه معترض در دو تعریف وابسته و جناحی و فراجناحی و مستقل، چشم اندازی پر از هیجان و اضطراب و هیاهو و بحث و بازی را می ساخت، ترکیبی عالی از نمایندگان تمام اقشار جامعه حتی افغان های محترم.

در این هفت سال گذشته آنچه در قلب زندان اوین یعنی بند سه یا ۳۵۰ ثبت شده هر چند هر از گاهی نشانی از شادی به بهانه عفو و آزادی با خود داشته اما مملو از درد وداع با دوستان در پی خبر مرگ آنها چه در بالای چوبه دار و چه بر روی تخت های بهداری، و تبعید هم بندیان است. و همین وقایع است که این ساختمان قرمز رنگ را در بخش خاطرات دردناک جهانی ثبت کرده. که دردناک ترین آنها مرگ اکبر محمدی و هدی صابر در شرایط اعتصاب غذا بوده. این نوع مرگ از آن دست واقعیت هایی است که هیچ وجدان تا حدودی بیدار آن را فراموش نخواهد کرد، و چه بسا که اگر در مرداد ماه سال ۱۳۸۹ با کمی درایت و مدارا به اعتصاب غذای ۱۴ نفر حاضران در سلول های انفرادی ۲۴۰ پایان داده نمی شد، اینک آمار این نوع از مرگ در زندان اوین بیش از این بود که در تاریخ ۳۵۰ و حافظه بشر ثبت شده. و اینک باز هم اوین و باز هم ۳۵۰ بهانه ای دوباره برای ثبت خاطره ای دردآور شده. بازرسی، عصبیت، اعتراض، گارد ضد شورش، و این بار طغیان و جنبش خیابانی در راهروهای باریک و اتاق های بند ۳۵۰ سرکوب می شود. سرکوبی که پیر و جوان نمی شناسد، وکیل و موکل را با هم به باد باتوم و چماق می گیرد و با افتخار نمایشی از کشفیات و فتح خاکریزهای دشمن فرضی به راه می اندازد و به خود و ظفرمندی اش می بالد، به کشف قدری خنزر پنزر که بی شباهت به بساط دست فروشان پشت شهرداری نبود، ترفیع در راه است. به حق هم در راه است، چرا که در چند صد متر بالاتر از بند ۳۵۰ و در به اصطلاح اندرزگاه های هفت و هشت، حاصل بازرسی هر ماهه چیزی به جز کشف انواع مواد مخدر نیست.

و با زهم بند ۲۴۰ و سلول های انفرادی که هنوز خاطرات ازدحام های چند صد نفره خرداد ماه سال ۸۸ را بر خود دارد و باز هم اعتصاب و نگرانی، اما عمق این نگرانی ها آنجا معلوم می شود که بدانیم اعتصاب غذا در شرایط سلول انفرادی یعنی خطر هر لحظه مرگ، آنهم در پشت درهایی که فریاد هم به سختی از آن عبور می کند تا چه رسد به ناله ای از یک حنجره ای بی رمق. اما این تنها نمایی از نمایشی است که در درون این دیوارها در جریان است که در دره ای سر سبز و خوش آب و هوا وجود دارد. و اما در آن سوی دیوارها عده ای هر دم پریشان و دل نگران و عده ای طبل سیاست به دست بهانه ای برای کوبیدن بر این طبل و حضور در صحنه قلم و تحلیل به چنگ آورده اند. برخی از این هنرپیشگان پر سر و صدا خود چند صباحی در ییلاق اوین به سر برده اند، که متاسفانه و در این شرایط خطر بالقوه بعد از زندان و سلول و سرکوب زندانیان بند ۳۵۰ همین جنجال آفرینان عرصه سیاست هستند. در اینجا بد نیست برای روشن شدن بیشتر ذهن این منورالفکرهایِ تاریکی ندیده به چند نکته اشاره شود تا شاید اینان در چرخش زبان و قلم مبارک و محترم خود کمی تامل به خرج دهند.

۱- بازرسی روالی معمول و تثبیت شده در ضوابط سازمان زندان هاست.

۲- حقیقت مقاومت در مقابل بازرسی صورت گرفته اعتراض به نقض حقوق و کرامت انسانی فرد زندانی بوده.

۳- بازرسی انجام شده را نمی توان به عنوان پروژه ای سیاسی در نظر گرفت که برای دادن پیام از یک بخش نظام به بخش دیگر آن و نشان دادن پا برجا بودن اقتدار اقتدارگرایان طراحی شده.

۴- طبالان سیاسی بهتر است به این نکته توجه داشته باشند که مقاومت و اعتراض زندانیان بند ۳۵۰ امری خود جوش بوده و نه طرحی سازمان یافته از جانب گروه و جریانی خاص.

۵- آنچه از بند ۳۵۰ به عنوان خلاف زندان کشف شده که آنچنان در صحنه تبلیغات رسانه ای جمهوری اسلامی با آن نمایش هوشیاری و قدرت نیروهای مخلص نظام به راه افتاده، حکم قاشقی را دارد که هر اسیر و زندانی ای حق دارد از آن برای رسیدن به آزادی استفاده کند. حتی اگر این آزادی به قیمت بریدن رگ دست با این قاشق در سلول انفرادی باشد.

۶- آنچه به راستی می تواند در حال حاضر مهم و قابل توجه صداهای رسا باشد، نه حزب و دسته و جناح و تسویه حساب های سیاسی و چپ و راست و قرمز و سبز است، آنچه مهم است جان زندانیانی است که در سلول های انفرادی در اعتصاب غذا هر لحظه با مرگ روبرو هستند.

نامت سپیده دمیست که بر پیشانی آسمان میگذرد، متبرک باد نام تو!
و ما همچنان دوره میکنیم
شب را و روز را
هنوز را

ماهان محمدی
ترکیه

از: گویا

توسط -

سایت ملیون ایران در تاریخ

دیدگاهی بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

خروج از نسخه موبایل