سایت ملیون ایران

پیام شاهین دادخواه از زندان بعد از پنج شنبه سیاه

آنچه در پنجشنبه ۲۸ فروردین ۱۳۹۳ در بند ۳۵۰ زندان اوین رخ داد، تنها گوشه اى از ناکارآمدى هاى تحمیل شده بر قوه قضاییه در سالهاى اخیر، آن هم بر اثر سیاسى کردن این قوه و دور کردن آن از وظایف اصلى و محورى خود است و متاسفانه در این مورد برخى غرایض مشخص هم وجود دارد و به بد‌تر شدن وضعیت دامن می‌زند.

پرسشى که مطرح می‌شود این است که لباس شخصى هاى همراه سربازان که هل من مبارز سر داده، زندانیان را تحریک مى کردند، مگر آن‌ها نبودند که بدون توجه به درخواست برخى افراد دلسوز، دستور ضرب وشتم زندانیان را مى دادند؟

چرا مسئولین رسمى از این افراد می‌ترسیدند؟ ماموریت آن‌ها چه بود؟ آیا مساله را باید یک اتفاق ساده دید؟ چرا این اتفاق درست پس از سفر روحانى به سیستان و بلوچستان وسخنرانى وى در روز ارتش رخ می‌دهد؟ آنهم در حالى که وى وى در سومین سفر استانى خود دو وعده داده است مبنى بر:

۱- نیل به توافق جامع هسته اى طى شش ماه آینده

۲- حل وفصل مسایل قومى و مذهبى. او همچنین در روز ارتش با تشکر از عمل ارتش به وصیت نامه امام تلویحا از سپاه انتقاد کرد.

براستى چه کسانى خود را مخاطب این انتقاد می‌دانستند که به سرعت واکنش نشان داده و با ایما و اشاره دولت را تهدید کردند که حد و حدود خود را رعایت کند؟

پس پرسش این است که اظهارات روحانى و اقدامات احتمالى وى منافع کدام گروه‌ها را تهدید می‌کند؟ چه کسى توافق بروکسل را با جمله معروف «در غلطان» دادیم و آب نبات گرفتیم توصیف کرده بود؟

در حالیکه در زندان اوین زندانیانى از طیفهاى مختلف وجود دارند، چرا صرفا از دو گروه عاملان جریان ۸۸ و سازمان مجاهدین خلق نام برده شد؟ چه کسانى از زنده نگهداشتن جریان ۸۸ در افکار عمومى سود می‌برند و آن رابراى اجراى سناریوى خود ضرورى می‌دانند؟ چه کسانى با پایان حصر آقاى موسوى و کروبى مخالف‌اند و در راه عملى شدن آن سنگ اندازى مى کنند؟

مگر نه این است که زندانیان سیاسى وجه المصالحه گروههاى تندرو شده و آن‌ها مى خواهند از این طریق بین روحانى و اصلاح طلبان از یک سو و در داخل اصلاح طلبان از سوى دیگر شکاف ایجاد کندد؟ آن‌ها چه چیزى از روحانى طلب می‌کنند که وى حاضر به دادن آن نیست؟

مگر نه این است که زنده نگهداشتن جریان ۸۸ باعث انحراف افکار عمومى از تخلفات عدیده تندروهایى می‌شود که امروز متاسفانه در قوه قضاییه هم نفوذ کرده‌اند؟

تخلفات شخصى برخى منسوبان نزدیک مقامات ارشد قضایى در مورد زمین خوارى در ورامین و دست داشتن در پرونده سه هزار میلیارد تومانى چیزى نیست که بتوان آن را نادیده گرفت. چرا به این پرونده هاى مهم و ملى رسیدگى نمی‌شود اما افراد به محض انتقاد از برخى افراد سریع احضارشده براى آن‌ها پرونده قضایى درست می‌شود.

مگر بنیانگذار انقلاب ۵۷ نگفت جایى که مسئولین تخلف کردند مردم و دانشجویان موظف‌اند اخطار دهند. آیا آگاه کردن مردم وهشدار دادن به مسولین پرونده سازى و زندان است؟ آیا قرار بود در حکومت اسلامى کارگزاران روحانى نظام با تخلف نزدیکان خود اینگونه برخورد کنند و منتقدان را این گونه نقره داغ کنند؟

مگر رییس قوه قضاییه در دانشگاه بهشتى قول نداد به تخلفات ادعایى در مورد نزدیکان خود رسیدگى کند؟ این وعده چه شد؟ و چرا تاکنون عملى نشده است؟ آیا باید نتیجه گرفت اظهارات تند و رادیکال برخى مشولین و کاسه داغ‌تر از آش شدن آن‌ها براى این است که به پرونده‌هایشان رسیدگى نشود؟

این در حالى است که آقاى مرتضوى که از گوش به فرمانهاى سابق برخى تندرو‌ها بود به محض انتقاد از اخوى رییس قضا بازداشت می‌شود. همین طور رییس اداره اطلاعات قم با دستور مستقیم و به خاطر اختلافات شخصى بازداشت می‌شود. آیا این است عدالت طلبى قوه قضاییه؟ چرا وقتى رسالت امر به معروف و نهى از منکر به برخى افراد و قوه‌ها می‌رسد تبدیل به جرم می‌شود؟

همه این‌ها در حالى است که برخى مسولان ارشد قضایى برخلاف وظایف قانونى و تخصصى خود در حیطه هایى چون سیاست خارجى اظهار نظر می‌کنند و یا دیپلمات‌ها را صراحتا به دستگیر شدن تهدید می‌کنند؟

آیا این است معنى استقلال قوا! وقتى احمدى‌نژاد در خواست دیدار از اوین را مطرح کرد فریاد آقایان بلند شد که استقلال قوه قضاییه رعایت نمی‌شود اما اگر آن‌ها در ریز‌ترین مسایل اجرایى دخالت کنند هیچ کس حق انتقاد ندارد! نکند برخى گروههاى افراطى رانده شده از دولت می‌خواهند با تابلو قوه قضاییه به اهداف شخصى و جناحى و نه ملى خود دست یابند؟

تا دیروز که وزارت اطلاعات تحت سیطره برخى محافل افراطى بود، آقایان هیچ مشکلى با آن نداشتند و نظرات آن را نظرات تخصصى می‌داستند اما امروز که‌‌‌‌ همان وزرارتخانه حکم به تبرئه بنده و سایر همکاران آقاى روحانى می‌دهد، نه تنها اتفاقى نمى افتد بلکه برخلاف رویه جارى و قانونى و حقوقى پرونده جدید براى من تشکیل مى شود!

مگر رهبر انقلاب نگفتند قوه قضائیه باید ملجا و پناهگاه مردم باشد؟ بنا براین حادثه اوین را باید پرده اى از سناریوى طراحى شده براى فلج کردن دولت دانست که در اولین گام خیلى ناشیانه اجرا شد. عده اى می‌خواهند با برکنارى رییس سازمان زندان‌ها که عملا هیچ اختیارى در مورد بند ۳۵۰ ندارد موضوع را فیصله دهند. غافل از آنکه هر چه تقلا کنند وضع بد‌تر خواهد شد.

ریسمان بند ۳۵۰ که آقایان از آن آویزان شده‌اند دیر یا زود پاره خواهد شد و نتیجه کار جز ضربه خوردن منافع نظام و اعتبار برخى نهادهاى امنیتى و قوه قضائیه نخواهد بود. آقایان توجه ندارند که مطرح شدن پرونده حقوق بشر، در حالى که پرونده هسته اى هنوز حل نشده است به زیان منافع کشور است.

هرچند عده اى نان خود را در این مى بینند که تغارى بشکند و ماستى بریزد تا سفرهاى خارجى خود را داشته باشند و هر روز بیشتر از دیروز حق ماموریت بگیرند و قیمت املاک و دارایى‌هایشان هر سال چند برابر شود و دلار‌ها و یوروهاى حق ماموریت خود را در بازار آزاد بفروشند و آن وقت در رسانه ملى از مبارزه با استکبار دم بزنند! طبیعى است که این عده نگران باشند.

آن‌ها باید زندان اوین و خاطره حوادث ۸۸ را زنده نگهدارند تا بتوانند براى برخى هم چنان کاربرد و مصرف داشته باشند و بتوانند با استفاده از این مساله، رسیدگى به پرونده هاى تخلفات محرز خود را به تاخیر بیاندازند اما توصیه من این است که این آقایان از داستان مرتضوى عبرت بگیرند و بدانند که براى برخى‌ها فقط کاربرد موقتى دارند و با اتمام تاریخ مصرف آن‌ها هم به سرنوشت امثال مرتضوى و رحیمى گرفتارخواهند شد.

تاریخ مصرف مفید زندانیان سیاسى و پرونده هاى ساخته شده براى آن‌ها، به سر آمده است. چماق کوبیدن بر سر عده اى زندانى که همه چیزشان را باخته‌اند و تنها داشته آن‌ها، باور‌هایشان است، هنرى نیست که بتوان بدان بالید. آن‌ها اگر مرد می‌دان‌اند این عده محدود را آزاد کرده در بیرون آن‌ها را مهار کنند تا سره از ناسره جدا شده و معلوم شود هر کس چند مرده حلاج است.

شاخ و شانه کشیدن براى عده اى زندانى که هر کدام صد‌ها مشکل و دغدغه دارند، هنرى نیست که بتوان بر سر بازارى آن را نقد کرد. آن‌ها که براى عده اى زندانى دست خالى، نداى هل من مبارز سر می‌دهند اگر عرضه‌اش را دارند جلوى تخلفات میلیاردى و بخور بخور‌ها را بگیرند، نه اینکه به خاطر گذران زندگى چشم بر ناتوانى خود ببندند و به خاطر چهار گوشى تلفن همراه به بند ۳۵۰ زندان اوین، لشکر کشى کنند و اضافه کار بگیرند و حق ماموریت و آنگاه آبروى نظام را در دنیا ببرند و براى رسانه‌ها خوراک تهیه کنند و آن وقت بگویند بى بى سى و صداى آمریکا دروغ می‌گویند.

در پر بیننده‌ترین بخش خبرى رسانه ملى یک برنامه ۱۵ دقیقه اى سراسر تناقض را از پول بیت المال تهیه کنند و یادشان برود چند روز قبل گفته بودند هیچ اتفاقى نیفتاده.

آخر کدام آدم عاقلى براى اتفاقى که نیفتاده ۱۵ دقیقه وقت تلویزیون را در پربیننده‌ترین زمان و در پیک تبلیغاتى می‌گیرد که هر ثانیه‌اش حدود یک میلیون تومان است، یعنى با یک حساب سر انگشتى پولى در حدود ۹۰۰ میلیارد تومان خرج می‌شود تا براى اتفاقى که نیفتاده برنامه ساخته شود!

آیا دوستان سناریو‌پرداز و طراحى که چنین سناریوهایى را طراحى می‌کنند، می‌خواهند در صورت بدست گرفتن قدرت اینگونه مملکت را اداره کنند؟

شاهین دادخواه زندانى سیاسى بند ۳۵۰ اوین مشاور پیشین شوراى عالى امنیت ملى به ریاست حسن روحانى

اردیبهشت ۹۳

خروج از نسخه موبایل