نیرنگ در تاریخ:
«اخراج نخست وزیر نامطلوب
از راه قانونی»!
سقوط اخلاقی و فرهنگی تا کجا؟
بخش سوم
آورل هریمن (William Averell Harriman) که بود و در مورد نفت ایران چه کرد؟
یادآوری: در بخش نخست این نوشته دیدیم که چگونه شخص «فرهیخته»ای در مقالهای«فاضلانه» نوشتهبود:
« البته کمونیستها و متشرعین تنها شریکان جرم در پیدایش فاجعه جمهوری اسلامی نبودند. اعضا و طرفداران جبهه ملی در این فاجعه تاریخی نیز شریک جرم بودند. آنها بودند که واقعه ۲۸ مرداد را که بیش از اخراج یک نخست وزیر نامطلوب در چارچوب قانون نبود به :یک کربلای سیاسی برای ایجاد نارضایتی عمومی تبدیل کردهبودند۱.»(نک. بخش اول این مقاله)
در همان مقاله ادعاهای خلاف واقع و مغرضانهی دیگری هم، از جمله دربارهی چگونگی قتل سپهبد حاجیعلی رزمآرا، شدهبود که در بخشهای دیگری از این مقالات بدانها پرداختهخواهدشد.
و ما در پاسخ خود ابتدا نشان نشان دادیم که یک نخستوزیر «اخراج» نمیشود، و توضیح دادیم که چرا. همچنین یادآور شدیم که حتی عزل نخستوزیر نیز بدون رأی مجلسی بوده که در آن تاریخ منحل نشدهبوده تا دست پادشاه را در عزل و نصب نخستوزیران بازگذارد۳.
همچنین توضیح دادهبودیم که «مطلوب» بودن یا نبودن یک نخستوزیر بستگی به کسی دارد که دربارهی او قضاوت میکند و به عبارت دیگر قضاوتی «سوبژکتیو» یا ذهنی یا نسبی یا شخصی است، نه «ابژکتیو»، یعنی قضاوتی که برای همه معتبر باشد، یعنی اینکه مانند ارسطو بگوییم «انسان حیوان ناطق است». و برای روشن شدن موضوع در مورد خاص دکتر محمـد مصدق که مورد نظر نویسندهی مورد بحث ما بوده شمار بزرگی از ایرانی و بیگانه را نامبردیم که وی برای بخشی از آنان «نامطلوب» و برای بخش دیگری «مطلوب» بودهاست.
در بخش اول، پس از ذکر نام گروهی از سیاستپیشگان ایرانی که نسبت به مصدق دشمنی میورزیدند، بیشتر از مقامات و متصدیان انگلیسی مربوط به شرکت نفت انگلیس و ایران (ش. ن. ان. ای.) نامبردهبودیم تا روشن گردد که انگیزهی هر یک در دشمنی با مصدق چه بودهاست.
در بخش دوم قدری به عقب برگشتیم و با موضع دولت امریکا به ریاست جمهوری ترومن و وزیر خارجهی او، دین آچِسُن دربارهی ملی شدن نفت ایران و دولت مصدق نیز آشنا شدیم و بر اساس اسناد وزارت خارجهی آمریکا و انگلستان دیدیم که چگونه، برخلاف دولت انگلستان و بویژه وزیر خارجهی این دولت و نیز فریزر مدیر کل ش. ن. ان. ای. دین آچسن، وزیر خارجه ی آمریکا، و هاری ترومن رییس جمهور آن زمان آمریکا از حق ایران در «ملی کردن» صنایع خود قاطعانه دفاع می کردند.
در پایان بخش دوم دیدیم که هنگامی که شانتاژهای تحقیرآمیز و تهدیدآمیز انگلستان به خارج کردن کارکنان انگلیسی شرکت نفت مصدق را به ستوه آوردهبود، او چگونه همین حربه را در جهت وارونه بکار برد و دستور خروج این کارکنان انگلیسی از ایران را داد. کلمنت اتلی نخستوزیر انگلستان که انتظار چنین مقابلهی به مثلی از سوی مصدق را نداشت سخت از این رفتار دولت ایران یکهخورد و ضمن تهدیدهای جدید، به دستوپا افتاد و کوشید تا آمریکا را نیز در یک عملیات تنبیهی علیه ایران با خود شریک کند.
اتلی طی تلگرامی به ترومن تسلیم به اخراج کارکنان انگلیسی را خطرناک خواند و در پایان این تلگرام از ترومن خواست «به سفیر خود در تهران دستور دهد به سفیر انگلستان، شپرد، ملحق شده شاه را شدیداً زیر فشار بگذارند تا از اخراج پرسنل انگلیسی جلوگیری نماید.
و اضافه کردیم که برای اطمینان از پاسخ مثبت ترومن «فرانکز سفیر انگلیس در واشنگتن نزد آچسن وزیر خارجه و آورل هریمن شروع به فعالیت شدیدی کرد.
آچسن ابتدا به مصدق پیشنهاد داد که اجرای قانون ملی شدن نفت را به مدت دو ماه به تعلیق درآورد.
هنگامی که مصدق با پیشنهاد آچسن در به تعلیق در آوردن اجرای قانون ملی شدن به مدت دو ماه مخالفت کرد، نامبرده تصمیم گرفت کسی را برای مذاکره به تهران بفرستد. هریمن کسی بود که از سوی اچسن برای این کار پیشنهاد شد.
هریمن که بود؟
«هریمن از نزدیک با روزولت، چرچیل، و استالین در دوران جنگ همکاری کرده و مدتها نیز سفیر کبیر آمریکا در مسکو و لندن بود و ضمن مأموریتش در لندن بین او با چرچیل و اتلی مناسبات نزدیک و دوستانهای برقرار شدهبود. … آچسن اطمینان داشت که هریمن میتواند اختلاف نفت را به ترتیبی که رضایت هر دو طرف جلب شود، حل کند۴.»
موریسون وزیر خارجه ی انگلیس برای این مذاکرات هریمن شرایطی گذاشتهبود و گفتهبود «اگر چنین ترتیبی مورد قبول قرارنگرفت باید دولت مصدق را سرنگون ساخت۵.»
«اچسن که عقیده داشت موریسون از سیاست خارجی چیزی سرش نمیشود و جز «کوس جنگ» با صدایی آشنایی ندارد، محلش نگذاشت. هریمن هم به همین شیوه عمل کرد و طی مصاحبهای به خبرگزاری یونایتدپرس گفت «به عقیدهی من نظر انگلیس در این باره که ماجرای نفت تا زمانی که مصدق بر سر کار است قابل حل نخواهدبود بی اساس است ….دکتر مصدق آن مردی نیست که چهرهاش را انگلیسی ها برای دنیا ترسیم کردهاند۶.»
«کمپانی های نفتی گرچه رفتار شرکت نفت ان. ای. را مردود میدانستند اما به هریمن توصیه کردند بکوشد تا اصل تقسیم ۵۰/۵۰ نادیده گرفتهنشود. وزارت خارجه نظری نزدیک به این موضع داشت اما «به هریمن توصیه شد اولین وظیفهی او این است که مطمئن شود روابط ایران با غرب، که بر سر نفت متزلزل شده تقویت خواهدشد۷.»
انگلستان از هریمن خواست «تا در سفر خود به تهران از بریتانیا بطور کامل پشتیبانی کند۸.» تظاهرات معروف حزب توده در روز ۲۳ تیر، مصادف با ورود هریمن مورد تفسیرهای گوناگون قرارگرفته است، از جمله اینکه سرلشکر زاهدی وزیر کشور ـ و شاه ـ مایل بودهاند نشان دهند که مصدق بر اوضاع مسلط نیست. هریمن «روز ۱۵ ژوییه باتفاق سرهنگ ورنن والترز، مترجم، ویلیام رانتری رییس ادارهی خاور نزدیک وزارت خارجه و والتر لِوی کارشناس نفتی آمریکایی وارد تهران شد۹.»
«هریمن مایل بود مذاکرات نفت با مصدق درمحیطی دوستانه انجام پذیرد» اما انگلستان از تحریکات خود دستبردار نبود۱۰.»
«در تهران هریمن مذاکرات خود را با ملاقاتی از شاه آغاز کرد. … شاه به اوپشنهاد کرد در حال حاضر سعی کند مسائل را با مصدق در میان گذارد، شاید پس از این، شخص دیگری ریاست دولت را بتواند به عهده بگیرد و برای اتخاذ تصمیم در دراز مدت، او وارد میدان شود۱۱.»
«هریمن از احساسات شاه نسبت به مصدق باخبر بود «اما میدانست که تا زمانی که مصدق از چنین پشتیبانی عمومی گستردهای برخوردار است نمیتواند او را”کنار بگذارد”۱۲.»
«سپس هریمن و ورنن والتر در منزل نخستوزیر به دیدار او رفتند.» سادگی زندگی مصدق، در قیاس با شاه، او را به شدت تکان داد۱۳.»
«مصدق احساسات خود دربارهی انگلیسیها را بیپرده بیرون ریخت و آنها را مسئول بینوایی ایرانیان معرفی کرد. مصدق گفت شما نمیدانید آنها چقدر حیلهگرند. شما نمیدانید آنها چقدر شیطانصفت هستند. شما نمیدانید آنها به هر چه دست میزنند تا چه حد آنرا کثیف میکنند. هریمن گفت بر عکس، من انگلیسی ها را خیلی خوب میشناسم و به این بدی هم که شما میگویید نیستند سپس توضیح داد مأموریت او این است که محیط مناسبی بوجود آورد که در آن انجام مذاکرات مستقیم میان ایران و بریتانیای کبیر وجود داشتهباشد.» سپس دربارهی مشکلات فروش نفت در بازارهای بینالملل هشدارهایی داد۱۴.»
هشدارهایی که مصدق خود از آنها بخوبی آگاه بود.
«شپرد، سفیر انگلیس سعی کرد هریمن را نسبت به مصدق مأیوس کند و مدعی شد که نخستوزیر از پشتیبانی کامل مردم ایران برخوردار نیست، و مخالفان جدی در مجلس دارد که میخواهند او را سرنگون کنند. هریمن جواب داد: “مصدق میان مردم چنان قهرمان محبوبی است که سرنگونی او هیجانی عظیم در سراسر کشور ایجاد خواهدکرد۱۵.»
تظاهرات سیام تیر یک سال بعد، تأیید این پیشبینی هریمن بود.
او دیداری هم با «هیأت نمایندگی ایران» داشت که کوشیدند چشم او را دربارهی واقعیت های دشوار ایران و خطرات مترتب بر آنها بیشتر باز کنند. این هیأت توانست بر روی هم آمریکایی ها را تحت تأثیر قراردهد. با اینهمه میان دو هیأت هنوز اختلاف نظرهای مهمی باقی بود۱۶.
بدنبال مذاکرات بیشتر سرانجام هریمن به این نتیجه رسید که هیأت ایرانی حسن نیت و انعطاف نشان دادهاست. و «تأکید ورزیدند آنچه آنها میخواهند فقط این است که خود را از شر تسلط شرکت نفت ایران و انگلیس خلاص کنند۱۷.»
«هریمن در گزارش خود به وزارت خارجه نوشت: “احساساتی بسیار نیرومند… در تمام بخش های جامعهی ایران مشاهده میشود.” و اضافه کرد “نظر همهی آمریکاییهای مقیم ایران و همچنین شخصیتهای دارای مسئولیت در ایران متفقاً این است که هیچ دولت ایرانی ـ اعم از اینکه مصدق در رأس آن باشد یا نباشد ـ نمیتواند در برابر این احساسات نیرومند ملی به مخالفت برخیزد.” هریمن با توجه دادن مخالفت تاریخی و عمیق ایرانیان با مقامات انگلیسی، به این نکته اشاره کرد که :” حتی ایران حاضر است در مورد عایدات نفتی خود گذشت های فداکارانه بکند، بشرط آنکه خود را از قید روشهای مستعمراتی انگلیس رها سازد۱۸.”»
هیأت دولت ایران اصولی را که بر اساس آن حاضر به مذاکره بود تعیین کرد. از این قرار که حاضر است با نمایندگان دولت انگلیس که از جانب شرکت نفت ان. ای. عمل خواهندکرد وارد گفتگو شود، به شرط آنکه دولت بریتانیا قبلاً ملی شدن نفت ایران را مطابق آنچه در قانون ۲۰ مارس ۱۹۵۱ آمده، عیناً به رسمیت بشناسند. در این لایحه صریحاً گفته شدهبود تمام عملیات اکتشاف، استخراج، و بهرهبرداری ازتاریخ تصویب این قانون در ید دولت ایران قرار خواهدگرفت.»
گفتهشدهبود که تا آنجا که قانون بر منافع انگلیس اثر میگذارد شیوهی اجرای آن مورد بحث قرارمیگیرد
«اما انگلیسی ها میخواستند هیچ امتیازی ندهند و در مقابل آنچه را که قادر نیستند انجام دهند آمریکایی ها برایشان انجام دهند، از این رو در واشنگن شروع به اعمال فشار کردند تا وزارت خارجه را وادار کنند که نظریاتشان را بپذیرد. مک گی معاون وزارت خارجهی آمریکا که بسیار متعجب شدهبود، پرسید: آقایان انگلیسی ها چه انتظار دارند؟ آیا میخواهند ایرانیان قانون ملی شدن نفت خود را لغوکنند۱۹.»
اما شپرد زیربار توصیههای هریمن در دیدارشان در ۲۷ ژوییه نمیرفت. «روز بعد هریمن در حالی که از چشمانش خون میبارید … به تاکتیک های انگلیس بشدت اعتراض کرد و گفت: این روش مانع از آن است که بتواند ترتیب یک مذاکره فوری میان نمایندگان دو دولت ایران و بریتانیا را بدهد. او چنین نتیجه گیری کرد: “انگلیسها عامدانه سنگ میاندازند. بخصوص که عقیده دارند هرچقدر مدت محرومیت ایران از عواید نفت طولانی تر شود آسانتر می توان به شرایطی که بیشتر به نفع انگلستان است دست یافت”۲۰.»
انگلیسیها همچنان به تخریب موضع هریمن مشغول بودند اما تصمیم او تغییر نیافت. او تصمیم گرفت به لندن برود و «روز ۲۸ ژوییه ۱۹۵۱ نمایندهی پرزیدنت ترومن ملاقاتی با اعضای کابینهی بریتانیا انجام داد و به آنها گفت، ملی کردن نفت ایران نه تنها یک اقدام اصیل از طرف خود ایرانیهاست و به تحریک هیچکس انجام نشده بلکه از پشتیبانی عمومی وسیعی نیز برخوردار است۲۱.»
در این میان دولت بریتانیا نیز تصمیم گرفتهبود خود هیأتی را، به ریاست ریچارد استوکس مهردار سلطنتی، به ایران اعزام کند. این دولت شرطهایی نیز برای این کار گذاشتهبود، اما هریمن توانست آنها را قانع کند که شرط ها را کنار بگذارند۲۲.»
اولین دیدار استوکس با مصدق بود و دیدار بعدیاش با شاه. سپس هر دو هیأت، هیأت انگلیسی و هیأت آمریکایی به ریاست هریمن، سفری نیز به آبادان کردند. رفتار هیأت انگلیسی نسبت به نمایندگان دولت ایران جنبههای موهنی داشت که سرانجام موجب شد تا دولت ایران از انگلستان بخواهد سِر گِرد کاپر را که سرکنسول انگلستان در ایران بود به انگلستان فرابخواند!
مواضع استوکس بگونهای بود که کمکی به پیشرفت بسوی تفاهمی نکرد. «رسانههای گروهی آمریکا نیز از استراتژی انگلیس در مذاکرات انتقاد کرده و آنرا روشی میدیدند که تنها بر اساس استثمار ایرانیان نهاده شدهاست. روزنامهی واشنگتن پست از اینکه استوکس نام هریمن را قاطی پییشنهادهای خود کرده بشدت او را مورد نکوهش قرارداد و نوشت این پیشنهادها به هیچوجه از پشتیبانی آمریکا برخوردار نیست. این روزنامه دولت بریتانیا را نیز مورد سرزنش قرارداده و نوشت که آن دولت به انواع خدعه ها متوسل شده تا مردم ایران را فریب دهد.» و نظر خود را چنین ادامه داد “آیا استوکس در نظر دارد «ملی شدن نفت» را برسمیت بشناسد یا این ژست نقابی است که میخواهد بر چهرهی سیستم کهنهی امپراتوری بکشد…» در پایان روزنامه «شرکت نفت ان. ای. را به مثابهی “کشوری در شکم کشور دیگر» معرفی کرده، مینویسد این کمپانی به صورت قدرت سیاسی مهمی در ایران درامدهاست۲۳.»
برای مقابله با «سیل انتقاداتی که علیه کمپانی براه افتادهبود انگلیس عقیده داشت باید کوشش کرد تا به آمریکایی ها ثابت شود استوکس آنچه از لحاظ انسانی امکان داشت انجام داد تا به راه حل رضایتبخشی دست یابد اما هریمن و لِوی عقیده داشتند چنین فریبی کارگر نخواهدافتاد. آنها سر راه بازگشت به واشنگتن در لندن توقف کردند و در این شهر هریمن در جلسهای از وزرای بریتانیا گفت که آن کشور باید دوباره با مصدق داخل گفتگو شود چه او تنها مردی است که میتواند یک قرارداد نفت جدید را به تصویب مجلس ایران برساند۲۴.»
او انگلیسی ها را از فشارهای اقتصادی و نظامی جدید بر ایران برحذرداشت و گفت «به نظر من شپرد، سفیر کنونی بریتانیا در تهران برای هدایت سیاست انگلیس بخاطر پیداکردن راههایی در جهت حل مسئله نفت از بینش و بصیرت لازم برخوردار نیست…۲۵»
«لِوی نیز به مقامات رسمی بریتانیا گوشزد کرد “با وجود وضع نامطلوب اقتصادی ایران، ایرانیها جنبهی مالی مسئله را چندان مهم تلقی نمیکنند. برای آنها مسألهی اصلی حاکمیت ملی و تسلط بر منابع نفت خودشان است.” و اضافه نمود “اصرار فریزر بر کنترل کامل کمپانی بزرگترین مانع را بر سر راه حل مسأله تشکیل میدهد…” هریمن نیز با این نظر لِوی توافق داشت و میگفت فریزر و مردان او سعی دارند دولت انگلیس را وادار به اعمال سیاستهای کهنه و از مدافتاده نمایند۲۶.»
برخی از مقامات وزارت خارجه نیز یادآوریهای مشابهی به وزیر خارجه بویژه در این باره که منافع بریتانیا و شرکت ان.ای. همواره یکسان نیست کردند و سر دونال فرگوسن از وزارت سوخت و برق نیز اظهار داشت «ما نباید فراموش کنیم وقتی ایرانیها میگویند پیشنهادهایمان تنها پوشاندن لباس تازهای به شرکت ان. ای. است زیاد از مرحله پرت نیستند۲۷.»
«حتی در خود شرکت نفت ان. ای. نیز عدهای بودند که استدلال میکردند مشکل مربوط به شخص مصدق نیست بلکه ناشی از شیوهی رفتار کمپانی با ایران است. سر فردریک لگت، مشاور امور کار کمپانی اصرار داشت که کشورش “برای غرور ملی ایرانیان اهمیت بیشتری قائل شود”. او میگفت “زمان آن فرارسیده که وزارت خارجه برای ایرانیها حقوق و امتیازاتی بیش از آنچه در امتیازنامه آمده است در نظر بگیرد.” در وزارت خارجه ال. ا. سی. فرای و چند تن دیگر از اعضای اداره ی امور شرق نیز همین نظریه را داشتند۲۸.»
«خود کلمنت اتلی نخست وزیر هم طرفدار این خط فکری بود. وی روز ۱۲ ژوییه در یک جلسه ی کابینه اظهارداشت:
«”دکتر مصدق این توانایی را داشته که دولتش را مورد حمایت ایرانیانی قراردهد که از فرمانروایی یک دسته ی فاسد بر کشور ناراضی بوده اند. ما نمی توانیم با خیال راحت چنین فرض کنیم که که اگر موفق شویم حکومت فعلی ایران را براندازیم، جانشینان این دولت بتوانند کمتر موجب عدم رضایت بریتانیا شوند و باید این خطر را بپذیریم که در چنین صورتی متعهد به پشتیبانی از رژیمی گردیدهایم که به همین اندازه غیردموکراتیک است… ما نباید احساسات اصیل ملی را در ایران، با چسبیدن به سیستم کهنهی بدست آوردن امتیازات، به کناری بیاندازیم۲۹.”»
«همانطور که در گذشته دیدیم، این نظریات با عقاید هربرت موریسون وزیر خارجه در تضاد بود و او مصدق را خطری برای منافع بریتانیا در خاورمیانه و بطور کلی در هر جای دیگری در جهان تلقی می کرد. موریسون با پشتیبانی وزاری جنگ، خزانهداری و سوخت و برق، نظر خود را برای توسل به تلاش برای برکناری مصدق پیشبرد و در همان حال اصرار داشت که در این راه دولت آمریکا نیز به انگلیس ملحق شود. اما بدست آوردن موافقت آمریکا نسبت به این نظریه، در عمل نشان داد که کار دشواری است. هنری گریدی سفیر آمریکا در تهران، مصدق را تحسین می کرد و عقیده داشت که: “حزب جبهه ملی دکتر مصدق نزدیک ترین چیز به یک عنصر معتدل و با ثبات در یک پارلمان ملی است.” گریدی جنبش ملی ایران را با جنبش ملی هندمقایسه می کرد که سرانجام منجر به استقلال آن کشور شد و هشدار می داد که که اگر ایالات متحده از این جنبش پشتیبانی نکند اعتبار خود را در جهان از دست خواهدداد و کمونیست ها تقویت خواهندشد. افکار عمومی در آمریکا نیز با عقاید گریدی همراه بود۳۰.»
«سفارت انگلیس در واشنگتن نسبت به خطر بالقوه ی احساسات ضدامپریالیستی مردم آمریکا به وزارت خارجه انگلیس هشدار می داد و نگران انتقاد جهانی از سیاستهای گذشته ی شرکت نفت ان. ای. بود. گرچه کمپانیهای نفتی آمریکا بطور مؤثر به شرکت نفت ان. ای. کمک می کردند، ولی وزارت خارجه برای پشتیبانی از بریتانیا(در مورد برکناری مصدق) حاضر به کمک نبود۳۱.»
«به شپرد دستور دادهشد که روابط دوستانه ی خود با اعضای سفارت آمریکا گسترش دهد. لنل شپرد عقیده نداشت که چنین کوششی ارزش داشته باشد. او در پاسخ این دستورات به وزارت خارجهی انگلیس نوشت: ” آمریکاییها بطور قطع این جاهطلبی را دارند که نفوذ خود در ایران را افزایش دهند و ما را در این کشور رقیب خود می دانند.” او به عنوان مثال از “آورل هریمن” یاد میکرد که مصدق را به عنوان یک قهرمان ملی ستوده بود…” و اضافه میکرد که “آمریکا نسبت به روشهای مستعمراتی و امپریالیستی سیاست بریتانیا در تمام شرق مشکوک است۳۲.”»
شواهد بالا همگی نشان میداد که، برخلاف اکثر مقامات درجهی اول دولت کارگری کلمنت اتلی در انگلستان، که مصدق برایشان «نامطلوب» بود، در ایالات متحدهی آمریکا، افزون بر دین آچسن وزیر خارجه و هاری ترومن رییس جمهور آن کشور(تا نوامبر۱۹۵۱) بسیاری دیگر از مقامات تراز اول این کشور چون هانری گریدی سفیر واشنگتن در تهران و بویژه آورل هریمن مشاور عالی دولت در مسألهی نفت ایران از ملی شدن نفت و نخستوزیر ایران پشتیبانی میکردند تا جایی که دستاندرکار شمارهی یک پس از وزیر خارجه و رییس جمهور، یعنی آورل هریمن مصدق را قهرمان ملی ایرانیان میشمارد.
ادامه دارد
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۱ نک. بخش اول این مقاله.
۲ دکتر مصطفی علم، نفت، قدرت و اصول. ص. ۲۰۸؛ پینوشت ۵، سند شمارهی ۹۱۵۵۵/۳۷۱، وزارت خارجه ی انگلیس. از فرانکز به وزارت خارجه. ۴ ژوییه ۱۹۵۰)»
Oil, Power, and Principle – Syracuse University Press
Dr Mostafa Elm
Review by: Fakhreddin Azimi
۳ پیشین.
۴ همان، ص. ۲۰۷.
۵ همان، ص. ۲۱۰؛ پینوشت ۹، سند شمارهی ۹۱۵۶۱/۳۷۱، وزارت خارجهی انگلیس. از موریسون به فرانکز، پیام به آچسن. ۱۴ ژوییه ۱۹۵۱.
۶ همان، ص. ۲۱۰؛ پینوشت ۱۰، آچسن: خلقت، ص. ۵۵۵. سند شمارهی ۹۱۵۶۲/۳۷۱، وزارت خارجهی انگلیس. از فرانکز به وزارت خارجه. ارسال متن اعلامیهی مطبوعاتی ترومن مورخ ۱۲ ژوییه ۱۹۵۱.
۷ همان، ص. ۲۱۰.
۸ پیشین.
۹ همان، ص. ۲۱۱.
۱۰ پیشین.
۱۱ همان ص. ۲۱۲. پینوشت ۱۶، سند شمارهی ۹۱۵۶۴/۳۷۱، وزارت خارجهی انگلیس. از شپرد به وزارت خارجه. ۷ ژوییه ۱۹۵۱.
۱۲ پیشین.
۱۳ پیشین.
۱۴ همان، ص. ۲۱۳؛ پینوشت ۱۷، ورنن والترز. مأموریت های خاموش، صص. ۶۳ ـ۲۴۱.
۱۵ پیشین؛ پینوشت ۱۸، سند شمارهی ۹۱۵۶۶/۳۷۱، وزارت خارجهی انگلیس. از شپرد به وزارت خارجه.۱۸ ژوئن ۱۹۵۱.
۱۶ همان، ص. ۲۱۴؛ پینوشت ۲۱، سند شمارهی ۹۱۵۶۷/۳۷۱، وزارت خارجهی انگلیس. از شپرد به وزارت خارجه. ۲۰ ژوییه ۱۹۵۱.
۱۷ همان، ص. ۲۱۵؛ پینوشت، ۲۲، همان سند، از شپرد به وزارت خارجه.۲۲ ژوییه ۱۹۵۱.
۱۸ همان، ص. ۲۱۵.
۱۹ همان، صص. ۲۱۷ـ ۲۱۶؛ پینوشت ۲۶، سند شمارهی ۹۱۵۶۹/۳۷۱، وزارت خارجهی انگلیس. از شپرد به وزارت خارجه. ۲۹ ژوییه ۱۹۵۱، و از سفارت انگلیس در واشنگتن به وزارت خارجه ۲۶ ژوییه ۱۹۵۱.
۲۰ همان ص. ۲۱۷؛ پینوشت ۲۷، روزنامهی بالتیمورسان . شمارهی ۲۸ ژوییه ۱۹۵۱.
۲۱ همان، ص. ۲۱۷.
۲۲ همان، ص. ۲۲۱.
۲۳ همان، ص. ۲۳۳؛ پینوشت ۶۷، واشنگتن پست، شمارههای ۲۷ و ۲۶ اوت و ۲۲ سپتامبر۱۹۵۱.
۲۴ همان، ص. ۲۳۴؛ سند شمارهی ۹۱۵۸۱/۳۷۱، وزارت خارجهی انگلیس. پیشنویس از مالکم. ۲۳ اوت ۱۹۵۱ و سند شمارهی ۹۱۵۸۴/۳۷۱. پبشنویس از برتهود. ۳۰ اوت ۱۹۵۱ و سند شمارهی ۹۱۵۸۶/۳۷۱ . پیشنویس از استرنگ. ۶ سپتامبر ۱۹۵۱.
۲۵ پیشین.
۲۶ همان، ص. ۲۳۴؛ پینوشت ۷۰، سند شمارهی ۹۱۵۸۴/۳۷۱، وزارت خارجهی انگلیس. پیشنویس از برتهود. دربارهی مذاکره با لِوی. ۲۸ اوت ۱۹۵۱. سند شمارهی ۹۱۵۸۵/۳۷۱، وزارت خارجهی انگلیس، یادداشت های جلسهی ملاقات میان باتلر و والتر لِوی ۲۹ ژوییه ۱۹۵۱.
۲۷ همان، ص. ۲۳۵؛ پینوشت ۷۲، سند شمارهی ۹۱۵۸۷/۳۷۱، وزارت خارجهی انگلیس. از فرگوسن به استرنگ. ۵ سپتامبر ۱۹۵۱.
۲۸ همان، ص. ۳۵۴، پینوشت ۳۱، سند شماره ی ۹۱۵۹۱/۳۷۱ وزارت خارجهی انگلیس، از لگت به استرنگ. ۱۴ آوریل ۱۹۵۱. سند شمارهی ۹۱۶۱۰/،۳۷۱، از وزارت خارجهی انگلیس. از سر رالف گلین نماینده ی مجلس به ایدن، همراه نامهای از لگت. ۲۴ اکتبر ۱۹۵۱. سند شمارهی ۹۱۵۲۲/،۳۷۱ وزارت خارجهی انگلیس. پیشنویس از ال.ا. سی. فرای. ۶ فوریه ۱۹۵۱.
۲۹ پیشین، پینوشت ۳۲، سند هیأت وزیران انگلیس.تصمیمات کابینه (۵۱) ۵۱. ۱۲ ژوییه ۱۹۵۱.
۳۰ همان، صص. ۳۵۵ـ ۳۵۴.
۳۱ همان، ص. ۳۵۵. پینوشت ۳۴، سند شماره ی ۱۴۵۳۷/ ۹۵۳ وزارت خارجه ی انگلیس. از پی. اچ. گورپروت در سفارت انگلیس ـ واشنگتن به وزارت خارجه. ۱۵ و ۲۰ ژوئن ۱۹۵۱.
۳۲ پیشین. پینوشت ۳۵، سند شمارهی ۹۱۴۷۳/۳۷۱ وزارت خارجه ی انگلیس. از شپرد به استرنگ. ۱۱ سپتامبر ۱۹۵۱. سند شمارهی ۹۱۶۰۶/۳۷۱ وزارت خارجهی انگلیس. از شپرد به فورلانگ ۱۴ مه ۱۹۵۱. سند شمارهی ۹۱۵۴۴/۳۷۱ وزارت خارجهی انگلیس. از شپرد به فورلانگ، ۷ ژوئن ۱۹۵۱.