تکلیف مردم با بازی تبلیغاتی «پیشرفت» که معلوم است. اگر روزی هزاران بار از تریبونهای مختلف فریاد بزنند که قطار پیشرفت سرعت گرفته، ما در حال رسیدن به قله هستیم و اقتصاد و مدیریتمان باعث حسادت کشورهای غربی است، نه تنها هیچ فایدهای ندارد، بلکه باعث انزجار بیشتر مردمی میشود که بیعرضگی و بیلیاقتی را با پوست و خونشان تجربه میکنند. موج مهاجرت هم نشاندهندهی ناامیدی مردم از آیندهای است که هیچ چشمانداز مثبتی در آن نیست؛ اما برای امثال پسر قالیباف چطور؟ آنها چرا امید ندارند تا از نوک قله همه جا را تماشا کنند؟
این امر البته مختص پسر قالیباف نیست و عمومیت دارد، چنان که سال گذشته یکی از نمایندگان از تریبون مجلس اعلام کرد که فرزندان ۵۴۰۰ نفر از مسئولان در خارج از کشور هستند. جواب شاید این باشد که این آقازادهها بسیار پیش و بیش از مردم، عمق فاجعه را درک کردهاند و آینده را به عینه پیش چشم خود میبینند.
این آقازادهها قابلیت، توان و میزان لیاقت پدرانشان را از کودکی در خانواده میبینند و درک عمیقی از آن دارند، آنها مناسبات قدرت را میشناسند و درک میکنند که اگرچه کوتاهمدت به نفع آنهاست و برایشان ثروت و امکانات میآورد اما در درازمدت چیزی باقی نمیگذارد، آنها جایی را طلب میکنند که بتوان به دور از ریا و ادا زندگی کرد… و برای همین نه امیدی به آینده کشور دارند و نه حاضرند همین الان هم اینجا بمانند!
چشمانداز کشور از نزدیک قله و در نگاه فرزندان مسئولان، خیلی وحشتناکتر از چیزی است که ما میبینیم.
از: گویا