سایت ملیون ایران

نیرنگ در تاریخ: «اخراج نخست وزیر نامطلوب از راه قانونی»! سقوط اخلاقی و فرهنگی تا کجا؟ بخش چهارم – الف

نیرنگ در تاریخ:

«اخراج نخست وزیر نامطلوب

از راه قانونی»!

سقوط اخلاقی و فرهنگی تا کجا؟

بخش چهارم – الف

نخست‌وزیر «نامطلوب» در شورای امنیت

و در دیدار با دین آچسن وزیر خارجه و ترومن

رییس جمهور ایالات متحده‌ی آمریکا

 

یادآوری

در بخش نخست این نوشته دیدیم که چگونه شخص «فرهیخته»ای در مقاله‌ای «فاضلانه» نوشته‌بود:

«البته کمونیست‌ها و متشرعین تنها شریکان جرم در پیدایش فاجعه جمهوری اسلامی نبودند. اعضا و طرفداران جبهه ملی در این فاجعه تاریخی نیز شریک جرم بودند. آنها بودند که واقعه ۲۸ مرداد را که بیش از اخراج یک نخست وزیر نامطلوب در چارچوب قانون نبود به :یک کربلای سیاسی برای ایجاد نارضایتی عمومی تبدیل کرده‌بودند*

در همان مقاله ادعاهای خلاف واقع و مغرضانه‌ی دیگری هم، از جمله درباره‌ی چگونگی قتل سپهبد حاجی‌علی رزم‌آ‌‌‌را، شده‌بود که در بخش‌های دیگری از این مقالات بدانها پرداخته‌خواهدشد.

و ما در پاسخ خود ابتدا نشان دادیم که یک نخست‌وزیر «اخراج» نمی‌شود، و توضیح دادیم که چرا. همچنین یادآور شدیم که حتی عزل نخست‌وزیر نیز بدون رأی مجلسی بوده که در آن تاریخ منحل نشده‌بوده تا دست پادشاه را در عزل و نصب نخست‌وزیران بازگذارد۳.

همچنین توضیح داده‌‌بودیم که «مطلوب» بودن یا نبودن یک نخست‌وزیر بستگی به کسی دارد که درباره‌ی او قضاوت می‌کند و به عبارت دیگر قضاوتی «سوبژکتیو» یا ذهنی یا نسبی یا شخصی است، نه «ابژکتیو»، یعنی قضاوتی که برای همه معتبر باشد، یعنی اینکه مانند ارسطو بگوییم «انسان حیوان ناطق است». و برای روشن شدن موضوع در مورد خاص دکتر محمـد مصدق که مورد نظر نویسنده‌ی مورد بحث ما بوده شمار بزرگی از ایرانی و بیگانه را نام‌بردیم که وی برای بخشی از آنان «نامطلوب» و برای بخش دیگری «مطلوب» بوده‌است.

در بخش اول، پس از ذکر نام گروهی از سیاست‌پیشگان ایرانی که نسبت به مصدق دشمنی می‌ورزیدند، بیشتر از مقامات و متصدیان انگلیسی مربوط به شرکت نفت انگلیس و ایران (ش. ن. ان. ای.) نام‌برده‌بودیم تا روشن گردد که انگیزه‌ی هر یک در دشمنی با مصدق چه بوده‌است.

در بخش دوم قدری به عقب برگشتیم و با موضع دولت امریکا به ریاست جمهوری ترومن و وزیر خارجه‌ی او، دین آچِسُن درباره‌ی ملی شدن نفت ایران و دولت مصدق نیز آشنا شدیم و بر اساس اسناد وزارت خارجه‌ی آمریکا و انگلستان دیدیم که چگونه، برخلاف دولت انگلستان و بویژه وزیر خارجه‌ی این دولت و نیز فریزر مدیر کل ش. ن. ان. ای. دین آچسن، وزیر خارجه‌ی آمریکا، و هاری ترومن رییس جمهور آن زمان آمریکا از حق ایران در «ملی کردن» صنایع خود قاطعانه دفاع می‌کردند.

در پایان بخش دوم دیدیم که هنگامی که باجخواهی‌های تحقیرآمیز و تهدیدآمیز انگلستان به خارج کردن کارکنان انگلیسی شرکت نفت مصدق را به ستوه آورده‌بود، او چگونه همین حربه را در جهت وارونه بکار برد و دستور خروج این کارکنان انگلیسی از ایران را داد. کلمنت اتلی نخست‌وزیر انگلستان که انتظار چنین مقابله‌ی به مثلی از سوی مصدق را نداشت سخت از این رفتار دولت ایران یکه‌خورد و ضمن تهدیدهای جدید، به دست‌وپا افتاد و کوشید تا آمریکا را نیز در یک عملیات تنبیهی علیه ایران با خود شریک کند.

اتلی طی تلگرامی به ترومن تسلیم به اخراج کارکنان انگلیسی را خطرناک خواند و در پایان این تلگرام از ترومن خواست «به سفیر خود در تهران دستور دهد به سفیر انگلستان، شپرد، ملحق شده شاه را شدیداً زیر فشار بگذارند تا از اخراج پرسنل انگلیسی جلوگیری نماید.

و اضافه کردیم که برای اطمینان از پاسخ مثبت ترومن «فرانکز سفیر انگلیس در واشنگتن نزد آچسن وزیر خارجه و آورل هریمن شروع به فعالیت شدیدی کرد.

آچسن ابتدا به مصدق پیشنهاد داد که اجرای قانون ملی شدن نفت را به مدت دو ماه به تعلیق درآورد.

هنگامی که مصدق با پیشنهاد آچسن در به تعلیق در آوردن اجرای تصمیم مجلس ایران، قانون ملی شدن، به مدت دو ماه مخالفت کرد، نامبرده تصمیم گرفت کسی را برای مذاکره به تهران بفرستد. هریمن کسی بود که از سوی اچسن برای این کار پیشنهاد شد.

*  *  *

پیش از این دیدیم که در برابر تهدید انگلستان و شرکت نفت به خروج کارکنان و کارشناسان انگلیسی از ایران و تبدیل آن به حربه ای علیه ملی شدن صنایع نفت ایران مصدق تصمیم دولت خود به اخراج این کارکنان در تاریخ ۴ اکتبر ۱۹۵۱ را اعلام کرد. انگلستان که انتظار چنین واکنشی را نداشت اعلام کرد که مسأله را به شورای امنیت سازمان ملل ارجاع می‌دهد و از دولت آمریکا خواستار پشتیبانی شد. دولت پرزیدنت ترومن انگلستان را از این کار منع کرد زیرا می گفت در هر حال ممکن است هر پیشنهاد شما را شوروی وتو کند. اما آنچه دولت انگلستان از آن غافل بود این بود که مصدق و گروه ورزیده‌ی همراهانش تریبون شورای امنیت را به بلندگویی برای افشاءِ سوء استفاده‌های شرکت نفت انگلیس و ایران، مداخلات ناروای آن در امورداخلی کشور ما و ستمگری‌های آن شرکت بر کارگران ایرانی خود خواهندکرد.

دولت آمریکا بجای شکایت بریتانیا به شورای امنیت قطعنامه ای تهیه کرد که از دو طرف دعوت می کرد طبق منشور ملل متحد موضوع را از راه مذاکره حل کنند۱.

موریسون وزیر خارجه ی بریتانیا که «از لحن ملایم قطعنامه ی آمریکا خشمگین شده بود به فرانکز(سفیر بریتانیا در آمریکا) تلگراف زد که “این قطعنامه ما را در برابر ایرانیها به تله می اندازد و در حالی که برای مصدق یک پیروزی بزرگ تلقی خواهدشد، بریتانیا را مجبور می کند از ضعیف ترین موضع ممکن با ایران وارد مذاکره گردد۲.

او همچنین برای دین آچسن وزیرخارجه ی آمریکا پیامی فرستاد که در آن گفته شده بود «قطعاً دولت آمریکا از این امر سر بازنخواهدزد که از طریق سازمان ملل متحد در کنار ما بایستد و بر اجرای حکومت قانون، که راهنمای اصولی ما در این قضیه است پافشاری کند۳

«آچسن که عدم علاقه اش به موریسون و قضاوت های او در امور مربوط به سیاست خارجی هر روز بیشتر می‌شد، نظرش را تغییرنداد. آنگاه موریسون به گلادوین جب رییس هیأت نمایندگی بریتانیا در سازمان ملل متحد دستور داد همان قطعنامه ی تهیه شده از طرف انگلستان را، با تغییرات بسیار مختصری تقدیم شورای امنیت کند.

«روز اول اکتبر، ۱۹۵۱، هنگامی که شورای امنیت بحث خود درباره ی قطعنامه ی پیشنهادی انگلیس را آغاز کرد، سیمون زاراپکین نماینده ی روسیه [کذا؛ شوروی] حتی با طرح آن مخالفت کرد و گفت “ملی کردن نفت ایران در داخل خاک این کشور مسأله ای است که کاملاً در صلاحیت دولت آن کشور است و اصولاً سازمان ملل متحد حق ندارد در موضوع مداخله کند.” تین فوزیانگ، نماینده ی چین ملی نیز دنباله ی سخنان نماینده ی شوروی را گرفت، و از نماینده ی بریتانیا سؤال‌کرد “من نمی دانم چرا دولت شما این مسأله را به صلح و امنیت جهانی مرتبط می کند؟ در حالی که موضوع صرفاً یک امر مالی است. با اینحال شورای امنیت با اکثریت ۹ رأی موافق در برابر دو رأی ممتنع(شوروی و یوگوسلاوی) موضوع را در دستور کار خویش قرارداد۴.

جب(نماینده ی بریتانیا) با طرح قطعنامه، ضمن بیان نظریات دولت متبوع خویش گفت که ایران عملیات ش. ن. ا. ای. را تعطیل کرده، در حالی که ادامه ی فعالیت صحیح آن نه تنها به نفع دو دولت انگلیس و ایران، بلکه تمامی جهان آزاد است… و اگر از این مسأله به فوریت جلوگیری نشود، همه ی کشورهای جهان از وضع کنونی خود فقیرتر و ضعیف‌تر خواهندشد. جب اضافه کرد “آنچه ایرانیها می خواهند آن است که پول بیشتری از جیب خارجیان بیرون بکشند؛ اما نکته در اینجاست که با این وضع “مرغابی خارجی” دیگر تخم نخواهدگذارد۵

در جواب وی نماینده ی ایران در سازمان ملل تصریح کرد :«دولت بریتانیا، پس از آنکه دیوان داوری بین‌المللی لاهه یک دوران اداره ی موقتی اعلام کرد، اصل ملی شدن نفت ایران را به رسمیت شناخته است. به نظر من نه دیوان داوری بین‌المللی و نه شورای امنیت اصولاً صلاحیت رسیدگی به این مسأله را ندارند. با وجود این ایران حاضر است موضوع در اینجا مطرح شود، به شرط آنکه ده روز مهلت داده شود که نمایندگان صلاحیتدار ما تعیین [شوند] و بتوانند وارد نیویورک گردند. “دادن چنین مهلتی موجب ناراحتی شدید انگلیسی ها می شد و نقشه هاشان را برای آنکه قبل از ۴ اکتبر ـ مهلت اخراج کارکنان انگلیسی ـ ش. ن. ا. ای.، بتوانند از شورای امنیت مصوبه‌ای به دست آورند، بر هم می زد. با وجود اصراری که جب برفوریت موضوع کرد و با دادن چنین مهلتی شدیداً مخالفت ورزید، شورای امنیت با اعطای مهلت مورد نظر نماینده ی ایران موافقت کرد و با این ترتیب قطعنامه‌ی پیشنهادی انگلیس از اساس بصورت چیز زائد و بیهوده‌ای درآمد.۶»

در این اوضاع سفیر انگلستان به دولتش خبر داد که قرار است ریاست هیأت نمایندگی ایران را شخص مصدق به عهده گیرد و در این صورت پشتیبانی مطبوعات، مجلسین شورا و سنای ایران از وی یکپارچه خواهدبود. ضمناً وزیر دربار، حسین علاء نیز خبر داده بود که، در صورت مشاهده‌ی حسن‌نیت از سوی بریتانیا ممکن است ایران اخراج کارکنان انگلیسی در تاریخ ۴ اکتبر را به تعویق بیاندازد؛ اما از آنجا که چنین حسن‌نیتی مشاهده نشد، ایران اخراج آنان را عملی کرد۷.

بریتانیا از بیم اینکه مصدق اسنادی حاکی از کوشش های دائمی شرکت در به فساد کشاندن مقامات و مطبوعات ایران را با شورای امنیت ارائه دهد و به پیشنهاد سدان نماینده‌ی شرکت در تهران تصمیم گرفتند که در چنین صورتی آنان نیز نوارهایی از مکالمات مصدق با شرکت را که گویا وی در برابر سپبهد رزم‌آرا پشتیبانی آنان را خواستار شده‌بود، پخش کنند. اما پس از شنیدن نوارها متوجه شدند که بزیان خودشان است زیرا مصدق در آن مکالمات از رفتار شرکت نسبت به کارگران و کارکنان ایرانی، بویژه دستمزدهای آنان شکایت کرده و افزون بر این گفته است که شرکت سمت های کارکنان ایرانی خود را بر اساس شایستگی هایشان تعیین نمی کند۸.

از این مهمتر، از آن نگران بودند که مصدق اسنادی را به شورای امنیت ارائه کند، که در خانه‌ی سدان به دست دولت ایران افتاده و دال بر آن باشد که در آنها از طرف شرکت «مطالبی کتبی در اختیار نخست‌وزیر سابق، رزم‌آرا، و غلامحسین فروهر وزیر دارایی او گذاشته شده که در نطق های خود علیه ملی شدن نفت از آنها استفاده کنند.» اما سدان به همکاران خویش اطمینان داد که «این مطالب روی کاغذهای عادی و بدون مارک تایپ شده و هیچگونه مدرکی که حاکی از تهیه شدن آنها توسط ش. ن. ان. ای. باشد با این مدارک همراه نبوده است۹

«در اوایل اکتبر ۱۹۵۱ لازارو کاردناس، مکزیک رییس جمهور پیشین مکزیک، که او نیز صنایع نفت کشور خود را در سال ۱۹۳۸ ملی کرده بود به کمک ایران آمد. او در مصاحبه ای در مجله ی پاز گفت ایران نیز مانند مکزیک در ملی کردن نفت خود کاملاً محق است و از آمریکا خواست به پشتیبانی ایران برخیزد. کاردناس همچنین تهدیدهای انگلیس را بکلی غیردموکراتیک و نامربوط خواند. در همان شماره، مجله ی پاز نامه ای از کاردناس به مصدق چاپ کرده بود که خطاب به مصدق از اینکه شرکت ان. ای. را ملی کرده و در برابر امپریالیسم به اعمال حاکمیت ایران دست زده، تبریک گفته بود۱۰

نظر هانری گریدی سفیر پیشین آمریکا درایران.

او «عقیده داشت که انگلیس با طرح مسأله ی اختلاف نفت در شورای امنیت مرتکب اشتباه عظیمی شده است.» به نظر او «شورای امنیت تریبون بسیار مناسبی در اختیار مصدق می گذاشت که از آن طریق به تمام جهانیان بگوید چگونه کمپانی نفت آنها (انگلیس‌ها) مردم ایران را دچار خفقان کرده، و بتواند این مسأله را در معرض دید عام بگذارد که سرمایه‌داری غرب مایل است کشورهای توسعه‌نیافته را، در هر کجای جهان باشند، زیر سلطه‌ی خود درآورده، یا حتی آنها را نابود کند۱۱

بریتانیا در عین حال از تهدیدهای نظامی خود دست‌بردار نبود. اما این رفتار در مطبوعات و رسانه‌های کشورهای در حال توسعه، بویژه هندوستان و ترکیه عکس العمل بسیار نامطلوبی ایجادکرد و تصادفاً هر دو کشور نیز آن زمان عضو شورای امنیت سازمان ملل متحد بودند. مطبوعات هندوستان تهدید انگلستان را یک شیوه ی قدیمی دوران پالمرستون خواندند «و مطبوعات ایران نوشتند اگر انگلیس به اقدام نظامی در ایران متوسل شود آبادان به تل خاکستری تبدیل خواهدشد۱۲

جب ـ نماینده ی بریتانیا در سازمان ملل ـ نگران عکس العمل شورای امنیت نسبت به تهدیدهای نظامی انگلیس بود. وی که می ترسید هیأت نمایندگی ایران، کاملاً به حق، حضور کشتی های نظامی انگلیس در خلیج فارس را فقط اقدامی به منظور بر هم زدن صلح، آرامش و ثبات در منطقه اعلام نماید، پیشنهاد کرد قبل از آنکه جلسه ی بعدی شورای امنیت برای طرح دعوای انگلیس تشکیل شود، دولت بریتانیا کشتی های خود را از خلیج فارس عقب بکشد و قدرت اسکادران نیروی هوایی سلطنتی در “شعیبه” نیز کاهش یابد. دولت بریتانیا توصیه ی وی را پذیرفت و دستور داد نیروی دریایی آن کشور در خلیج فارس پراکنده شود. اما همچنان سه ناوچه ی جنگی و یک رزمناو را در منطقه نگهداشت تا اگر هیأت دولت تصمیم گرفت تانکرهایی را که از ایران نفت تحویل می گیرند تحت تعقیب قراردهد، نیرویی در محل داشته باشد ۱۳.

از بس ما از آمریکا نصیحت شنیدیم خسته شدیم.

موریسون طی اقدام نومیدانه‌ای برای تشویق آمریکا به پشتیبانی از دعوای این کشور با ایران، پیامی برای آچسن فرستاد که در آن گفته می شد “ناسیونالیسم لجام‌گسیخته و بی‌مسئولیتی که در ایران و مصر شکوفا شده و نشانه هایی از جوانه زدن خود در دیگر نقاط جهان را نیز آشکار می سازد، حاکی از در پیش بودن حتی خطرات جدی تری برای قدرت های غربی است… در نتیجه اگر این موج موفق شود منافع خارجی را از میان ببرد خلاءِ قدرتی بوجود خواهدآمد که بر اثر آن فرصتی بیسابقه برای نفوذ روسیه فراهم می گردد۱۴.

«وقتی آچسن، پیش‌بینانه به موریسون جواب داد “قطعنامه ی انگلیس برای اکثریت شورای امنیت قابل قبول نیست، و بهترین راه تجدید مذاکره با ایران است.” موریسون به والتر گیفورد سفیر آمریکا در لندن گفت “از بس ما از آمریکا نصیحت شنیدیم دیگر خسته شدیم.

اما « فرانکز به وزارتخانه گزارش داد اختلاف نظر میان آمریکا و انگلیس بر سر مسأله ی نفت ایران ممکن است منجر به تیرگی روابط میان دو کشور شود. وی تأکید کرد تنها جانشین توسل به زور ارجاع به عدالت است و شکایت کرد که متأسفانه آمریکا در این مسأله از بریتانیا پشتیبانی نمی کند. سرانجام، پس از مباحثات و استدلالات بسیار سخت، دو طرف ـ آمریکا و بریتانیا ـ قطعنامه ی جدیدی تهیه کردند که در آن، پس از اشاره به خطرات بالقوه‌ای که در ادامه ی این اختلاف وجود داشت… و می توانست تهدیدی برای صلح و امنیت بین المللی باشد، از بریتانیا و ایران میخواست مذاکرات را ازسرگیرند۱۶

نخست‌وزیر «نامطلوب»، مصدق، وارد نیویورک می‌شود

روز ۱۸ اکتبر ۱۹۵۱، مصدق همراه با هیأت پانزده‌نفری ایران، از جمله سه وزیر کابینه و چند سناتور و نماینده‌ی مجلس، برای شرکت در مذاکرات شورای امنیت سازمان ملل متحد وارد نیویورک شد. اعضای اصلی هیأت ایران که همراه دکتر مصدق به نیویورک رفته‌بود عبارت بودند از چهار نفر از اعضای کمیته‌ی نفت مجلسین(دکتر متین دفتری و سناتور بیات از مجلس سنا، الهیار صالح و دکتر علی شایگان از مجلس شورا). اعضای دیگری که از مجلس همراهی می‌کردند دکتر مظفر بقایی، عباس مسعودی و مصطفی مصباح‌زاده بودند که دو نفر اخیر ناشر بزرگترین روزنامه‌های عصر محسوب می‌شدند. در هیأت همچنین دکتر حسین فاطمی، معاون نخست‌وزیر و ناشر بزرگترین روزنامه‌ی صبح (باختر امروز) ، کریم سنجابی وزیر فرهنگ، و جواد بوشهری وزیر راه نیز عضویت داشتند۱۷.

دنباله: بخش چهارم: ب

سخنرانی دکتر مصدق و الهیار صالح در اجلاس شواری امنیت،

پاسخهای جب نماینده‌ی انگلستان و پشتیبانی کشورهای

جهان سوم از ایران؛ میانجیگری آمریکا و فرانسه

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

* نک. بخش اول این مقاله.

۱ دکتر مصطفی علم، نفت، قدرت و اصول. صص. ۲۷۶ ـ ۲۷۵)

Dr Mostafa Elm

Oil, Power, and Principle – Syracuse University Press

Review by: Fakhreddin Azimi

۲ همان، ص. ۲۷۷؛ پی‌نوشت ۵، سند شماره‌ی ۹۱۵۹۲/ ۳۷۱ وزارت خارجه ی انگلیس، از فرانکز به موریسون. محرمانه، ۲۹ سپتامبر۱۹۵۱. از موریسون به فرانکز، ۳۰ سپتامبر و اول اکتبر۱۹۵۱.

۳ همان، ص. ۲۷۷، پی‌نوشت ۶، سند شماره‌ی ۹۱۵۹۸/ ۳۷۱ وزارت خارجه‌ی انگلیس. از وزارت خارجه به فرانکز. پیام موریسون به آچسن، ۳۰ سپتامبر ۱۹۵۱.

۴ پیشین.

۵ همان، صص. ۲۷۸ـ ۲۷۷. پی‌نوشت ۸، منبع: پی‌نوشت پیشین.

۶ همان، صص. ۲۷۸ـ ۲۷۷.

۷ همان، ص. ۲۷۸.

۸ همان، ص. ۲۷۹؛ پی‌نوشت ۱۰، سند شماره‌ی ۹۱۵۹۳/ ۳۷۱، شپرد به وزارت خارجه. از سِدان به فریزر. سند شماره‌ی ۹۱۵۹۸/ ۳۷۱، وزارت خارجه‌ی انگلیس. پیشنویس از روتنی. ۱۰ اکتبر ۱۹۵۱.

۹ همان، ص. ۲۷۹؛ پی‌نوشت ۱۱، سند شماره‌ی ۹۱۶۰۲/ ۳۷۱، وزارت خارجه‌ی انگلیس. از آر. اچ. آرنولد (شرکت ن. ان. ای.) در لندن به ال. سی رایسن، به شرکت ن. ان. ای. در نیویورک. ۱۱ اکتبر ۱۹۵۱.

۱۰ همان، ص. ۲۸۰. پی‌نوشت ۱۳ ، سند شماره‌ی ۹۱۵۹۷/ ۳۷۱ وزارت خارجه‌ی انگلیس. از سفارت انگلیس در مکزیکو سیتی به وزارت خارجه، ۱۲ اکتبر ۱۹۵۱.

۱۱ همان، ص. ۲۸۰. پی‌نوشت ۱۴. روزنامه‌ی ایوینینگ استاندارد، چاپ لندن، شماره ی ۱۵ اکتبر۱۹۵۱.

۱۲ همان، صص. ۲۸۱ـ۲۸۰. پی‌نوشت۱۵ ، سند شماره‌ی ۹۱۶۰۲/ ۳۷۱، وزارت خارجه‌ی انگلیس. از کمیسر عالی هند به وزارت خارجه، ۶ اکتبر ۱۹۵۱، و روزنامه‌ی کیهان، شماره‌های ۴ و ۸ اکتبر ۱۹۵۱.)

۱۳ همان، ص. ۲۸۱. پی‌نوشت ۱۶ ، سند شماره‌ی ۹۱۵۹۴/ ۳۷۱، وزارت خارجه‌ی انگلیس. جب به وزارت خارجه. ۲ اکتبر ۱۹۵۱، پیشنویس از فورلانگ، ۵ اکتبر۱۹۵۱. از شاخه‌ی نظامی وزارت دریاداری به فورلانگ، و از وزارت خارجه به جب. ۱۰ اکتبر ۱۹۵۱.

۱۴ همان، ص. ۲۸۱. پی‌نوشت ۱۷ ، سند شماره‌ی ۹۱۶۰۲/ ۳۷۱، وزارت خارجه‌ی انگلیس. از موریسون به فرانکز، ۱۲ اکتبر ۱۹۵۱.

۱۵ همان، صص.۲۸۲ـ ۲۸۱. پی‌نوشت ۱۸ ، سند شماره‌ی ۹۱۵۹۸/ ۳۷۱، وزارت خارجه‌ی انگلیس. از آجسن به موریسون، ۵ اکتبر ۱۹۵۱. سند شماره‌ی ۹۱۵۹۵/ ۳۷۱، وزارت خارجه‌ی انگلیس. از موریسون به فرانکز. ۶ اکتبر ۱۹۵۱.

۱۶ همان، ص.۲۸۲. پی‌نوشت ۱۹ ، سند شماره‌ی ۹۱۵۹۷/ ۳۷۱، وزارت خارجه‌ی انگلیس. از فرانکز به وزارت خارجه، ۷ اکتبر ۱۹۵۱. سند شماره‌ی ۹۱۵۹۸/ ۳۷۱، از جب به وزارت خارجه‌. ۹ اکتبر ۱۹۵۱.

۱۷ همان، ص. ۲۸۲. پی‌نوشت ۲۰. فهرست نام های هیأت نمایندگی ایران.

خروج از نسخه موبایل