سایت ملیون ایران

قرار است چه گیر شما بیاید؟

رامین کامران

رامین کامران

۲۱ فوریهٔ ۲۰۲۴، ۲ اسفند ۱۴۰۲

بحث در بارهٔ فدرال شدن ایران که اساساً بی موضوع است، به خاطر سر و صدایی که گروه های تجزیه طلب بر پا میکنند و تریبونی که از سوی رسانه های ایران ستیز در اختیار آنها گذاشته میشود، باعث رواج بعض عبارات شده که گاه در معنای دقیق هم به کار نمیرود، یا اینکه با برداشتهایی قرین میگردد که نزدیک به واقعیت نیست و معمولاً برای توجیه فدرالیسم عنوان میگردد. ابتدا چند نکته را در این باب یادآوری میکنم تا برسیم به اصل مطلب.

اول از همه مسئلهٔ تمرکز و عدم تمرکز است که سؤتفاهماتی در پی خودش میاورد. برخی، با اصرار، تمرکز و استبداد را مترادف میشمارند. سخن به کلی نادرست است. حکومت دمکراتیک میتوانید متمرکز باشد  در بسیاری کشور ها هست و البته عدم تمرکز هم که معمولاً جایگزین فدرالیسم میشود، به خودی خود معنایی دمکراتیک ندارد و الزاماً آزادی بیشتر در پی نمیاورد.

دوم عبارت تمامیت ارضی که در مقابل فدرالیسم به کار میرود. حفظ تمامیت ارضی به معنای مخالفت با منتزع شدن بخشی از قلمرو کشور است که هر قدر هم تناقض آمیز به نظر بیاید، آبی هم میتواند باشد. کشور های فدرال هم در حفظ تمامیت ارضی خویش میکوشند. ظاهراً دلیل قرار گرفتن آن در مقابل فدرالیسم این امر است که بسیاری فدرالیسم را مقدمهٔ تجزیه ایران میشمرند که البته خیلی هم بیراه نمیروند. بگویم که خود من هم به پیروی از جمع، از این عبارت استفاده میکنم. نظر شخصی هر چه باشد، هدف بیان مقصود است با احتراز از سؤتفاهم، پس باید به کابرد رایج عبارات تن داد. شاید بهترین مفهوم مخالف فدرالیسم، یکپارچگی باشد. کشور فدرال یکپارچه نیست و وحدت خودش را دارد. اما این اصطلاح خیلی به کار نمیرود.

ولی مقصود من از نگارش مقالهٔ حاضر، به قول قدیمی ها، تدقیقات لسانی نیست، اینها مقدمه بود برای وارد شدن این بحث که آیا فدرالیسم، چنان که برخی طرفدارانش شهرت میدهند، امتیازاتی نصیب مردم هر منطقه میکند یا نه. در این زمینه به دو امر میپردازم: افزایش آزادی و ترقی فرهنگی.

 آزادی بیشتر؟

تفاوت اصلی فدرالیسم با عدم تمرکز در این است که در اولی حاکمیت است که تقسیم میشود و در دومی اختیارات اداری. معیار تقسیم اختیارات اداری، بهتر و آسانتر اداره شدن مملکت است و احیاناً نزدیکتر کردن دستگاه اداری به مردم، به این ترتیب که بتوانند مشکلات خویش را در محل و بدون مراجعه به مرکز حل کنند. معیار عدم تمرکز، کارآیی است نه ایدئولوژی. تقسیم حاکمیت اساساً اختیارات دولت مرکزی را در تصمیمگیری محدود میسازد. به این ترتیب دولت فدرال نمیتواند بدون جلب موافقت اعضای فدراسیون هر تصمیمی بگیرد و گاه اجرای بعضی تصمیماتش در نقاط مختلف کشور، موکول میشود به موافقت نهاد های محلی.

فدرالیست ها چنین وانمود میکنند که هر گونه محدودیت دولت مرکزی که در ضمن کار مترادف استبداد محسوبش میکنند، به نفع شهروندان هر منطقه است. یعنی آنچه که از دولت مرکزی کم میشود، به حساب شهروندان ریخته میشود. این سخن نادرست است. اول از همه اینکه وقتی دمکراسی در کار است، دولت مرکزی هم نمایندهٔ شهروندان است و نهادی جدا از آنها نیست، یعنی جیبش با جیب شهروندان یکی است. دوم اینکه آنچه فدرالیسم از دولت مرکزی میگیرد به شهروندان منطقه حواله نمیدهد، میریزد به حساب دولت منطقه ای. طرفداران فدرالیسم این نکته را مسکوت میگذارند و به مردمی که میخواهند به دنبال طرح خود بکشند، چنین القا میکنند که شما در دولت متمرکز آزاد نیستید یا اگر هم باشید، وقتی مملکت فدرال شد، از آزادی های بیشتری برخوردار خواهید گشت. سخن به کلی نادرست است. گروهی که از فدرالیسم منتفع میشود و قدرت و امکانات بیشتر به دست میاورد، پرسنل سیاسی محلی است نه عموم مردم.

در  موقعیت فعلی کاملاً روشن است که این پرسنل محلی که خواهد بود. گروه های افراطی فعلی که مدعی فدرالیسم شده اند، گذشته از ساختار قبیله ایشان، هیچکدام سابقهٔ آزادیخواهی ندارند و لطفی هم به دمکراسی نشان نداده اند. خیلی خلاصه بگویم، میخواهند در لوای مبارزه با زورگویی موهوم قوم موهوم فارس، قدرت را به دست بگیرند ـ همین و بس. برای ارزیابی حاصل عمل اینها میتوان نگاهی به اقلیم کردستان عراق انداخت. در حقیقت وعدهٔ برپایی موقعیتی مشابه در ایران را میدهند. از یک سو در کردستان و از دیگر سو در دیگر بخشهای کشور.

ترقی فرهنگی؟

مسئلهٔ زبان مادری و آزادی سخن گفتن بدان، به نوبهٔ خود، اسباب تبلیغ فدرالیسم و تسهیل تجزیه شده است. حد اقل سالی یک مرتبه و در موعد روز جهانی زبان مادری که همینطوری معنای خاصی هم ندارد، بازار تبلیغ در این باب گرم میگردد. در این زمینه، ادعای حق آموزش زبان مادری که عملاً موجود است، به سرعت تبدیل شده تحصیل به زبان مادری و سر خورده به سوی تبدیل زبان محلی به زبان رسمی منطقه ای. طرفداران فدرالیسم چنین وانمود میکنند که مردم هر منطقه به زور از استفاده از زبان محلی محروم شده اند و این امر جلوی رشد و نمو فرهنگی آنها را گرفته است. سخن نادرست است. اول برای اینکه کسی مانع کاربرد زبانهای محلی نشده است. دوم اینکه چنین کاربردی ترقی فرهنگی در پی نمیاورد.

ما شاهدیم که زبان فارسی با تمامی وسعتش باید دائم از لغت سازی و معادل پردازی نیرو بگیرد تا خود را با تحولات جهان امروز منطبق سازد، کاری که از دوران مشروطیت شروع شده و همچنان ادامه دارد. توان زبان فارسی در این کار از گنجینهٔ عظیم فرهنگی آن سرچشمه میگیرد که در طی قرنها گرد آمده. در مقابل، محدودیت زبانهای قومی بر همه روشن است و نارسایی آنها برای رفع حاجات زندگی مدرن بر همه هویداست ـ داستان زبان علمی و اینها که دیگر جای خود دارد. اینجا هم با معضلی سر و کار داریم که جز اغتشاش و مشکل چیزی در پی نخواهد آورد. این مطالبه که از دشمنی با زبان فارسی سرچشمه میگیرد، دنبالهٔ منطقی دشمنی با مفهوم ملت ایران است. اعلام جنگی فرهنگی است که مکمل اعلام جنگ سیاسی شده. تنها نتیجه ای هم که میتواند به بار بیاورد، گذشته از تنشهای شدید و بیمورد، عقبگرد فرهنگی است از زبانی توانا به زبانهایی ناتوان که نه واژگانشان با فارسی قابل مقایسه است و نه میراث فرهنگی شان. زبان شما که کوچک شود، دنیا و ذهنتان هم کوچکتر خواهد شد. داستان جز پسروی حاصلی ندارد. ترقی در کار نیست.

خلاصه کنم. هیچکدام وعده هایی که فدرالیستهای فعلی و تجزیه طلبان فردا به مردم هر منطقه میدهند، مقرون به حقیقت نیست. فریب خوردن آسانترین کار است، کافیست به نمونهٔ انقلاب نگاه کنید. فرصت خلاصی از نظام اسلامی به آسانی به دست نخواهد آمد. با قبول فریب جدید، هم بخت آزادی را از دست خواهی داد و هم ایران را. بدانید که ایران برای هیچکدام ایرانیان جایگزینی ندارد، به زر ناسره نفروشیدش.

رامین کامران

۲۱ فوریهٔ ۲۰۲۴، ۲ اسفند ۱۴۰۲

بحث در بارهٔ فدرال شدن ایران که اساساً بی موضوع است، به خاطر سر و صدایی که گروه های تجزیه طلب بر پا میکنند و تریبونی که از سوی رسانه های ایران ستیز در اختیار آنها گذاشته میشود، باعث رواج بعض عبارات شده که گاه در معنای دقیق هم به کار نمیرود، یا اینکه با برداشتهایی قرین میگردد که نزدیک به واقعیت نیست و معمولاً برای توجیه فدرالیسم عنوان میگردد. ابتدا چند نکته را در این باب یادآوری میکنم تا برسیم به اصل مطلب.

اول از همه مسئلهٔ تمرکز و عدم تمرکز است که سؤتفاهماتی در پی خودش میاورد. برخی، با اصرار، تمرکز و استبداد را مترادف میشمارند. سخن به کلی نادرست است. حکومت دمکراتیک میتوانید متمرکز باشد  در بسیاری کشور ها هست و البته عدم تمرکز هم که معمولاً جایگزین فدرالیسم میشود، به خودی خود معنایی دمکراتیک ندارد و الزاماً آزادی بیشتر در پی نمیاورد.

دوم عبارت تمامیت ارضی که در مقابل فدرالیسم به کار میرود. حفظ تمامیت ارضی به معنای مخالفت با منتزع شدن بخشی از قلمرو کشور است که هر قدر هم تناقض آمیز به نظر بیاید، آبی هم میتواند باشد. کشور های فدرال هم در حفظ تمامیت ارضی خویش میکوشند. ظاهراً دلیل قرار گرفتن آن در مقابل فدرالیسم این امر است که بسیاری فدرالیسم را مقدمهٔ تجزیه ایران میشمرند که البته خیلی هم بیراه نمیروند. بگویم که خود من هم به پیروی از جمع، از این عبارت استفاده میکنم. نظر شخصی هر چه باشد، هدف بیان مقصود است با احتراز از سؤتفاهم، پس باید به کابرد رایج عبارات تن داد. شاید بهترین مفهوم مخالف فدرالیسم، یکپارچگی باشد. کشور فدرال یکپارچه نیست و وحدت خودش را دارد. اما این اصطلاح خیلی به کار نمیرود.

ولی مقصود من از نگارش مقالهٔ حاضر، به قول قدیمی ها، تدقیقات لسانی نیست، اینها مقدمه بود برای وارد شدن این بحث که آیا فدرالیسم، چنان که برخی طرفدارانش شهرت میدهند، امتیازاتی نصیب مردم هر منطقه میکند یا نه. در این زمینه به دو امر میپردازم: افزایش آزادی و ترقی فرهنگی.

 آزادی بیشتر؟

تفاوت اصلی فدرالیسم با عدم تمرکز در این است که در اولی حاکمیت است که تقسیم میشود و در دومی اختیارات اداری. معیار تقسیم اختیارات اداری، بهتر و آسانتر اداره شدن مملکت است و احیاناً نزدیکتر کردن دستگاه اداری به مردم، به این ترتیب که بتوانند مشکلات خویش را در محل و بدون مراجعه به مرکز حل کنند. معیار عدم تمرکز، کارآیی است نه ایدئولوژی. تقسیم حاکمیت اساساً اختیارات دولت مرکزی را در تصمیمگیری محدود میسازد. به این ترتیب دولت فدرال نمیتواند بدون جلب موافقت اعضای فدراسیون هر تصمیمی بگیرد و گاه اجرای بعضی تصمیماتش در نقاط مختلف کشور، موکول میشود به موافقت نهاد های محلی.

فدرالیست ها چنین وانمود میکنند که هر گونه محدودیت دولت مرکزی که در ضمن کار مترادف استبداد محسوبش میکنند، به نفع شهروندان هر منطقه است. یعنی آنچه که از دولت مرکزی کم میشود، به حساب شهروندان ریخته میشود. این سخن نادرست است. اول از همه اینکه وقتی دمکراسی در کار است، دولت مرکزی هم نمایندهٔ شهروندان است و نهادی جدا از آنها نیست، یعنی جیبش با جیب شهروندان یکی است. دوم اینکه آنچه فدرالیسم از دولت مرکزی میگیرد به شهروندان منطقه حواله نمیدهد، میریزد به حساب دولت منطقه ای. طرفداران فدرالیسم این نکته را مسکوت میگذارند و به مردمی که میخواهند به دنبال طرح خود بکشند، چنین القا میکنند که شما در دولت متمرکز آزاد نیستید یا اگر هم باشید، وقتی مملکت فدرال شد، از آزادی های بیشتری برخوردار خواهید گشت. سخن به کلی نادرست است. گروهی که از فدرالیسم منتفع میشود و قدرت و امکانات بیشتر به دست میاورد، پرسنل سیاسی محلی است نه عموم مردم.

در  موقعیت فعلی کاملاً روشن است که این پرسنل محلی که خواهد بود. گروه های افراطی فعلی که مدعی فدرالیسم شده اند، گذشته از ساختار قبیله ایشان، هیچکدام سابقهٔ آزادیخواهی ندارند و لطفی هم به دمکراسی نشان نداده اند. خیلی خلاصه بگویم، میخواهند در لوای مبارزه با زورگویی موهوم قوم موهوم فارس، قدرت را به دست بگیرند ـ همین و بس. برای ارزیابی حاصل عمل اینها میتوان نگاهی به اقلیم کردستان عراق انداخت. در حقیقت وعدهٔ برپایی موقعیتی مشابه در ایران را میدهند. از یک سو در کردستان و از دیگر سو در دیگر بخشهای کشور.

ترقی فرهنگی؟

مسئلهٔ زبان مادری و آزادی سخن گفتن بدان، به نوبهٔ خود، اسباب تبلیغ فدرالیسم و تسهیل تجزیه شده است. حد اقل سالی یک مرتبه و در موعد روز جهانی زبان مادری که همینطوری معنای خاصی هم ندارد، بازار تبلیغ در این باب گرم میگردد. در این زمینه، ادعای حق آموزش زبان مادری که عملاً موجود است، به سرعت تبدیل شده تحصیل به زبان مادری و سر خورده به سوی تبدیل زبان محلی به زبان رسمی منطقه ای. طرفداران فدرالیسم چنین وانمود میکنند که مردم هر منطقه به زور از استفاده از زبان محلی محروم شده اند و این امر جلوی رشد و نمو فرهنگی آنها را گرفته است. سخن نادرست است. اول برای اینکه کسی مانع کاربرد زبانهای محلی نشده است. دوم اینکه چنین کاربردی ترقی فرهنگی در پی نمیاورد.

ما شاهدیم که زبان فارسی با تمامی وسعتش باید دائم از لغت سازی و معادل پردازی نیرو بگیرد تا خود را با تحولات جهان امروز منطبق سازد، کاری که از دوران مشروطیت شروع شده و همچنان ادامه دارد. توان زبان فارسی در این کار از گنجینهٔ عظیم فرهنگی آن سرچشمه میگیرد که در طی قرنها گرد آمده. در مقابل، محدودیت زبانهای قومی بر همه روشن است و نارسایی آنها برای رفع حاجات زندگی مدرن بر همه هویداست ـ داستان زبان علمی و اینها که دیگر جای خود دارد. اینجا هم با معضلی سر و کار داریم که جز اغتشاش و مشکل چیزی در پی نخواهد آورد. این مطالبه که از دشمنی با زبان فارسی سرچشمه میگیرد، دنبالهٔ منطقی دشمنی با مفهوم ملت ایران است. اعلام جنگی فرهنگی است که مکمل اعلام جنگ سیاسی شده. تنها نتیجه ای هم که میتواند به بار بیاورد، گذشته از تنشهای شدید و بیمورد، عقبگرد فرهنگی است از زبانی توانا به زبانهایی ناتوان که نه واژگانشان با فارسی قابل مقایسه است و نه میراث فرهنگی شان. زبان شما که کوچک شود، دنیا و ذهنتان هم کوچکتر خواهد شد. داستان جز پسروی حاصلی ندارد. ترقی در کار نیست.

خلاصه کنم. هیچکدام وعده هایی که فدرالیستهای فعلی و تجزیه طلبان فردا به مردم هر منطقه میدهند، مقرون به حقیقت نیست. فریب خوردن آسانترین کار است، کافیست به نمونهٔ انقلاب نگاه کنید. فرصت خلاصی از نظام اسلامی به آسانی به دست نخواهد آمد. با قبول فریب جدید، هم بخت آزادی را از دست خواهی داد و هم ایران را. بدانید که ایران برای هیچکدام ایرانیان جایگزینی ندارد، به زر ناسره نفروشیدش.

rkamrane@yahoo.com

از: ایران لیبرال

خروج از نسخه موبایل