سایت ملیون ایران

آزادی آدمی‌زاده‌گی است

هر طور که آدمی را تعریف و کرامند کنیم، آدمی‌زاده‌گی و آزادی در هم تنیده‌اند. اگر چنین است خیل لشگر برده‌گان در تاریخ حکایت چیست؟ و چیست که نمی‌گذارد آدمی آدمی‌زاده‌گی کند و از آزادی لذت ببرد؟ این سیاهی‌لشگر انبوه در درازا‌ی تاریخ که به سرکوب آزادی کمر بسته‌اند، به جنگ که و چه آمده‌اند؟ و از کجا آمده‌اند؟
پاسخ این پرسش‌ها در روبنا بسیار ساده است و در پایان به داستان «هویج و چماق» باز می‌گردد؛ اما در زیربناها توضیح این‌که هویج چیست؟ چماق کدام است؟ از کجا آمده‌اند؟ و چه‌گونه و چرا به‌کار رفته‌اند؟ و در ربودن آزادی چرا به‌کار آمده‌اند؟ چندان ساده نیست؛ زیرا هر داستانی همانند انسان‌ها ی‌گانه است و بی‌هم‌تا. یعنی برده‌گان و برده‌گی‌‌ها هم داستان‌ها‌ی گونه‌گونه‌ای دارند. همیشه اما هویجی ‌در کار بوده است که به چماق رسیده است و در جا‌ی آزادی نشسته است. گویی برده‌گان نخستین در انتخاب‌ها‌ی نخستین دچار خطا شده‌اند! آن‌ها به جا‌ی آزادی انگار امنیت، استقلال، سلامتی، عدالت، رستگاری، عظمت، ملت، دین، غیرت، اخلاق، دین، شاه، شیخ، هم‌پارچه‌گی سرزمینی یا چیزهایی از این دست را انتخاب کرده‌اند؛ و نادانسته و ناخواسته داستان برده‌گی خود را آغازیده‌اند. چه، این‌ها و هر چیز دیگر تنها وقتی اهمیت دارد و می‌تواند به کار آید که آدمی آزاد باشد. برای کسی که آزاد نیست، هیچ‌کدام از این مفاهیم، برساخت‌ها و ارزش‌ها نه به چنگ‌آمدنی است و نه در بنیادها خواستنی و بررسیدنی!

در نبود و کم‌بود آزادی هر ارزش دیگری تنها یک توهم است. ‌و پیش‌تر و بیش‌تر کسی که آزاد نیست، چه‌گونه می‌تواند به باورها و داوری‌ها‌ی خود اعتماد کند؟
برده‌گان در جایی گرفتار این توهم زهرآگین شده‌اند که «دیگری‌ی بزرگ» اصلح‌تر به تشخیص مصالح وی است. و آزادی دیگران را به جا‌ی آزادی خود گذاشته‌اند!
برده‌گان در جایی با این استدلال از پا درآمده‌اند که دیگری بزرگ خطا نمی‌کند؛ دیگری‌ی بزرگ از خطا ایمن است؛ و ناچار در جایی «حق خطا کردن» و راه آن را بر خود ‌بسته‌اند؛ برده‌گان در جایی پذیرفته‌اند که جست‌وجو‌ی خوش‌بختی آزاد نیست؛ و نباید باشد.
انگاره‌ی «دیگری‌ی بزرگ» در ریخت‌ها‌ی گوناگون در جایی حق خطا کردن را برای خود ویژه کرده است؛ و‌ برده‌گان‌ را با زور (سخت یا نرم) به آن‌جا رسانده است که دیگری‌ی بزرگ، مهربان و دانا (در ادبیات دینی همه‌چیزدان و همه‌چیزتوان) است. یعنی فرآیند سرکوب یک فرآیند تاریخی است؛ گفتمانی است موزی و مزمن که حتا گاهی موازی با گفتمان‌ها‌ی جاری خزنده پیش می‌آید، از نادانی‌های ما انرژی، بهره و هوده می‌گیرد، راه‌ها و چاه‌ها‌ی جدیدی در برابر ما می‌گشاید تا ما را گرفتار هویجی تازه و سرکوبی دوباره کند.

برای پایان دادن بر این فرآیند بدخیم باید حق جست‌وجو‌ی خوش‌بختی را شناخت، و ملی کرد. حتا در ایران ویران هم که بارها‌ی بسیاری روی زمین مانده است؛ چیزی مهم‌تر از این حق نیست.

آزادی و جست‌وجو‌ی آزاد خوش‌بختی را باید از خانه و خانواده آغازید. دمکراسی و حقوق‌بشر در بنیادها با حق زنده‌گی، آزادی، و جست‌وجوی خوشبختی آغاز می‌شود. (۱)
بگوید چه چیز را مهم‌تر از این حقوق می‌دانید، تا بگویم هویج شما چیست؟

اکبر کرمی

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پانویس‌ها
۱) حق جست‌وجوی خوش‌بختی را من نخستین‌بار در اعلامیه‌ی استقلال آمریکا یافتم؛ و به اهمیت آن در کنار زنده‌گی، و آزادی پی‌بردم.
از درخشان‌ترین بندها‌ی این متن آن‌جاست که از زنده‌گی، آزادی و جست‌وجو‌ی خوش‌بختی یاد می‌کند.
“Life، Liberty and the pursuit of Happiness”
نویسنده‌گان اعلامیه از این عبارت استدلالی پویا و بی‌نظر آفریده‌اند که استقلال آمریکا را هم معنا، هم جهانی و هم جاودانه می‌کند. این بند بعدها بنیادها‌ی منشور و سیاهه‌ی حقوق در آمریکا می‌شود.
به تاکیدی و فشاری که مرکزگراها‌ی ایرانی بر برساخته‌ی سرکوب‌گر تمامیت ارضی دارند، نگاه کنید تا دریافت کنید چرا در ایران منشور حقوق هیچ‌گاه مورد عنایت و توجه نبوده است؛ و هنوز نیست.

از: گویا

خروج از نسخه موبایل