سایت ملیون ایران

روح عاشورا در جان پادشاه؛ نقش شاهان ایران در رونق کربلا

پادشاهان ایرانی در بازسازی و تزیین زیارتگاه‌های شیعیان و از همه مهم‌تر آبادانی کربلا و نجف نقش بزرگی داشته‌اند. اسد سیف، پژوهشگر، در یادداشت خود نگاهی به گوشه‌هایی از تاریخ این ارتباط انداخته است.

یک شیعه عراقی در تعزیه امام حسین در روز ۴ نوامبر ۲۰۱۴ در بغداد نبرد کربلا را بازسازی می‌کند عکس: Ahmad Al-Rubaye/AFP/Getty Images

شهر کربلا تا پیش از حادثه “عاشورا” در ماه محرم سال ۶۱ ه. ق. (اکتبر ۶۸۰ میلادی) که به کشته شدن امام حسین و یارانش انجامید، شهرتی نداشت. پس از این رویداد توجه مسلمانان شیعه به آن جلب شد. گورهای کشته‌شدگان را به گلدسته و گنبد آراستند و اندک‌اندک به زیارتگاهی تبدیل شد که توانست توجه شیعیان دیگر کشورها را نیز به خود جلب کند.

عنصر مرگ و جهان پس از آن نقشی بنیادین در اسلام دارند. در واقع زندگی مسلمان در جهان هستی، تدارک برای زندگی ابدی در دنیایی دیگر است. بیهوده نیست اگر گفته شود که اسلام به مرگ زنده است. در نقد و بررسی تاریخی حادثه کربلا طی چهارده قرن گذشته چیزی نو از سوی شیعیان منتشر نشده است، ولی در چگونگی کشته شدن امام حسین و یاران او، نه تنها هزاران کتاب منتشر شده، بلکه در سالگرد این رویداد هر ساله به مدت ده روز (عاشورا) شیعیان با سینه‌زنی، زنجیرزنی و قمه‌زنی، جسم خویش را مجروح کرده، می‌آزارند، لباس سیاه بر تن می‌کنند، بر سر و صورت می‌زنند، خاک بر سر می‌ریزند، بی‌دریغ و بی‌پایان می‌گریند و چه بسا سخن از خونخواهی پیش می‌آورند. نام حسین در شمار محبوب‌ترین نام‌های ایرانی است که در کنار علی و حسن و محمد بر فرزندان گذاشته می‌شود. حسین برای ایرانیان اسطوره‌ای‌ست حتی محبوب‌تر از پیامبر.

گفتنی است که با وصلت حسین با شهربانو، دختر یزدگرد، شیعه به آیین شاهنشاهی تکامل یافت. به بیانی دیگر، بیش از نیمی از امامان خاستگاهی در میان پادشاهان ایران دارند.

حاکمان آل بویه به احتمال نخستین پادشاهان ایرانی بودند که در بازسازی قبر رهبران شیعه کوشیدند. احمد، پسر دیلمی بویه، در قرن چهارم هجری پس از تسخیر خوزستان وارد بغداد شد، و مستکفی، خلیفه عباسی را سرنگون کرد. آل بویه دوازده سال بر بغداد حاکم بود.

برپایی آیین‌های عاشورا و مراسم عزاداری ماه محرم را نیز به احمد نسبت می‌دهند. در این روزها مردم بغداد و کربلا بازار را بسته، خیمه‌ها بر پا می‌داشتند، بر سر و رویشان می‌کوفتند و تشنه‌لب به زیارت قبرهای پیشوایان خود می‌رفتند. زیارت کربلا از همین زمان آغاز شده است. به بیانی دیگر، شاهان ایرانی آن را بنیان گذاشتند. مذهب شیعه در زمان آن‌ها رسمیت یافت و هم‌آنان در شمار نخستین کسانی بودند که به بازسازی قبرهای رهبران شیعه روی آوردند.

تابلو “نبرد کربلا” اثر عباس الموسوی (میان سال‌های ۱۸۶۸ تا ۱۹۳۳ میلادی) در موزه بروکلینعکس: Wikipedia/Abbas Al-Musavi

آل بویه در همین سال‌ها مقام “نقابت” (فقیه مجتهد) را نیز در مذهب شیعه بنیان گذاشتند. نقابت که از سنت یهود به اسلام راه یافته بود، پیش از آن در میان سنی‌ها در بارگاه عباسیان کارکرد داشت. “دیوان نقابت” یک تشکیلات سیاسی بود در خدمت خلافت و حاکمیت. “سید” در زبان فارسی به فرزندان افراد همین دیوان گفته می‌شود که در حکومت عباسیان سرپرست “سادات بنی‌هاشم” بودند و به کارهای قضایی اشتغال داشتند.

پس از آل بویه، زیارتگاه‌ها در کربلا با توجه به حاکمیت سنی‌ها و در مخالفت با شیعه، گاه تخریب شده و گاه نیز دگربار بازسازی شده، رونق گرفته است.

پس از آل بویه، اگرچه عباسیان نیز در آبادی کربلا کوشیدند و در آن حتی “حوزه”ای تأسیس کردند، شیعیان هم مدارسی مذهبی بنیان گذاشتند که بعدها به مراکز پرورش آخوند تبدیل شدند و هر سال کسان زیادی برای آموزش‌های مذهبی راهی حوزه‌های نجف و کربلا می‌شدند. حضور گسترده ایرانیان در اماکن زیارتی این منطقه سبب شد تا توجه حکومت‌ها نیز به آن جلب شود.

دویچه وله فارسی را در اینستاگرام دنبال کنید

پادشاهان صفوی نقش بزرگی در ترمیم و توسعه حرم امام حسین، حضرت عباس و حضرت علی، تأسیس “حسینیه”‌ها، “حسنیه”ها و “مدارس علمیه” و مساجد بر عهده گرفتند. ارزش این مؤسسات تا آن اندازه بود که مراجع تقلید شیعه در اکثریت خویش ساکن آنجا بودند. نقش منفی همین مراجع در جنبش مشروطه و مخالفت آنان با این جنبش در تاریخ ماندنی است.

گفته می‌شود که به دستور فتحعلی‌شاه برای حرم امام حسین در کربلا ضریح تازه‌ای ساختند که جایگزین ضریح ساخته‌شده به فرمان شاه عباس شدعکس: Hussein Faleh/AFP/Getty Images

از میان دیگر شاهان ایران، نادرشاه با اینکه سنی‌مذهب بود، در تعمیر و تزیین حرم امام حسین کوشید. در زمان قاجار، آقامحمدخان نخستین شاه ایران بود که گنبد آن را طلاکاری کرد. پس از او به دستور فتحعلی‌شاه ضریح تازه‌ای ساختند که جایگزین ضریحی شد که شاه عباس ساخته بود. همسر او نیز در تعمیر و طلاکاری حرم بسیار کوشید. به طور کلی، شاهان صفوی و قاجار نقش بزرگی در گسترش تأسیسات حرم‌ها و احداث مساجد و تکایا برای روضه‌خوانی داشتند. قبر بسیاری از شاهان قاجار نیز در همین مکان‌، در کنار قبر کشته‌شدگان حادثه کربلا، قرار دارد.

ناصرالدین شاه، زمانی که فقر و گرسنگی در داخل کشور بی‌داد می‌کرد، رخت سفر بست و راه زیارت عتبات در پیش گرفت. او نخستین شاه ایرانی است که “سفر عتبات” خویش را نوشته است. علاقه ناصرالدین شاه به تعمیر و گسترش زیارتگاه‌ها تا آن اندازه بود که نه تنها گنبدها را با طلا بازسازی کرد، بلکه داخل حرم را نیز تعمیر کرد و “صحن” و “ایوان”های جدیدی بر آن‌ها افزود. “ایوان ناصری” یادگار اوست از این سفری که پنج ماه طول کشید.

رضاخان تا زمانی که فرمانده قزاق یا وزیر جنگ بود، حضور چشمگیری در عزاداری‌ها داشت. با پای برهنه، و حتی گل بر سر، همراه دسته عزاداری‌ها می‌شد و در روزهای عاشورا عزادار بود. در سیاست و یا علاقه او بود که نیروهای نظامی نیز در این ایام، در سربازخانه‌ها و محله‌ها، دسته‌های عزاداری بر پا می‌‌کردند. مرثیه «اگر در کربلا قزاق بودی/ حسین بی‌یاور و تنها نبودی» یادگار همین ایام است. رضاخان در سال ۱۳۰۲، آن‌گاه که وزیر جنگ و رییس‌الوزرا بود، برای زیارت به کربلا سفر کرد.

رضاشاه که سودای جهان مدرن در سر داشت و سرمشق او در این راه کمال آتاتورک بود، هم‌چون او نتوانست به تمامی دین را از دولت جدا کند، اما توانست نهاد دین را به فرمان خویش درآورد. خودمختاری حوزه‌های علمیه در قم و اصفهان را پذیرفت، اما در گزینش دانشجو در دانشکده الهیات نظارت اعمال کرد و امام جمعه منتخب دولت را در این کار دخالت داد. برای روحانیونی که در بخش دولتی به کار مشغول می‌شدند، پوشش غربی را الزامی کرد. او اگرچه بر هفت پسرش نام رضا گذاشت، از طریق دولت بر تبلیغات مذهبی نظارت آغاز کرد.

رضاشاه هم‌چون پادشاهان پیش از خود برای مدارس علمیه بودجه تعیین کرد. در همین سال‌ها القابی چون آیت‌الله و حجت‌الاسلام در ایران رایج شد. او عبدالکریم حائری، بزرگ‌ترین مرجع تقلید شیعه را برای نهادینه کردن تشکیلات دینی هم‌چون نجف، با هدف انتقال مرجعیت از عراق به ایران، به اقامت در قم تشویق کرد، تبلیغات “الحادی” را ممنوع کرد و در کنار این کارها کوشید دست روحانیون را از امر قضاوت و آموزش و پرورش کوتاه کند.

به همان نسبت که رضاشاه توجه چندانی برای کمک به زیارتگاه‌های عتبات نداشت، محمدرضاشاه که خود را “نظرکرده” می‌پنداشت، به قول داریوش همایون، وزیر اطلاعات و جهانگردی و سخنگوی دولت جمشید آموزگار: «در رویکرد به مذهب می‌پنداشت می‌توان بیشترینه آخوندبازی را با بیشترینه فرنگی‌مآبی درآمیخت». در سال ۱۳۳۳ به همراه ثریا اسفندیاری، همسر وقت خود، برای زیارت به کربلا رفت. او در هر فرصتی می‌کوشید تعلق خاطر خود به مذهب را نشان دهد. در این راه پس از کودتای ۲۸ مرداد، در مرمت و بازسازی “اماکن مقدس”، از جمله کربلا کوشید و برای قبر ابوالفضل و سپس زینب و مسلم ضریح طلا ساخت.

محمدرضاشاه در برابر کمونیست‌ها، آخوندها را متحد بالقوه خود می‌دید و به آن‌ها امکان فعالیت می‌داد. در دوران او تعداد مساجد و تکایا روزبه‌روز افزون‌تر شد. داریوش همایون می‌گوید: شاه «به هنگام سفر همه آیین‌های خرافی واپس‌مانده‌ترین افراد ملت خود را به‌جا می‌آورد و دستی که به ضریح می‌گرفت از سر عوام‌فریبی نمی‌بود، در ژرفای روان خود سرگشته بود.»

در تاریخ ایران با رفتن هر شاهی پنداری بسیاری از رفتارها و افکار او نیز به پادشاه بعدی منتقل می‌شده است. این امر در رابطه با کربلا و توجه بیش از اندازه شاهان ایرانی به آن نیز دیده می‌شود. اگرچه مذهب همیشه تکیه‌گاه قدرت در نظام پادشاهی بوده است و روحانیون مطیع اوامر شاهانه بوده‌اند، موضوع کربلا گویا نقشی ویژه را برای قدرت سیاسی، در رقابت با ایمان و یا تسخیر آن، جهت جلب توده‌ها برعهده داشته است.

از: دویچه وله

 

خروج از نسخه موبایل