خبرنامه گویا
کنستانتین استانیسلاوسکی نابغه تئاتر که از چنگال انقلاب بلشویکی فرار کرد تا در آمریکا آزادانه به آفرینشهای هنری خود ادامه دهد در کتاب “زندگی من در هنر” میگوید:
بلوغ هنری زمانی فرا میرسد که هنرپیشه نقش را از درون خود خلق میکند و بدینسان با شخصیتی که نویسنده آفریده به همسانی و یگانگی میرسد، چنان که او در صحنه به تقلید و ادای نقش نمیپردازد، بلکه نقش را به تمامی زندگی میکند و در چنین شرایطی است که تماشاگر مسحور بازی او میشود و فراموش میکند که بر صندلی تئاتر نشسته است.
بنابراین بازی در صحنه تئاتر آفرینش دوباره است. نویسنده نمایشنامه سوژه را خلق میکند، اما بازیگر نیز با آفرینش دوباره آن، در درون خود، سوژه را در صحنه زندگی میکند.
در جهان تئاتر و سینما بازیگران بزرگ کسانی هستند که قدرت آفرینش نقش و زندگی کردن آن را در صحنه پیدا میکنند، مارلون براندو را در پدر خوانده دیدهاید؟
رودستایگر را در فیلم انقلاب مکزیک دیدهاید؟ مریل استریپ را در نقش “آفریقا آفریقا” و یا کوین کوستنر را در فیلمهای “بادیگارد”، “فساد ناپذیر” و “رقص با گرگ” دیدهاید؟ همه این هنرپیشگان به آفرینش دوباره نقشی که نویسنده خلق کرده نزدیک شدهاند و کاملا یا تقریبا نقش را در صحنه نمایش زندگی کردهاند.
گزافه نمیگویم، به باور من هنرمند برجسته ایران، خانم معتمد آریا نیز به آن چنان بلوغ هنری رسیده که نقش خود را در نمایش ” بچه” در صحنه نمایش زندگی میکند تا آنجا که تماشاگر با دیدن این آفرینش هنرمندانه فراموش میکند که به تماشای نمایش نشسته است.
معتمد آریا در این نقش چه آنجا که بی حقی زن را در جهنم حکومتهای دینی و نگرشهای مردسالار نشان میدهد، چه آنجا که از غرق قایق حامل پناهندگان و مرگ همسفران خود بویژه کودکان سخن میگوید، چه وقتی به فلسفه بدون مرز بودن تولد و شکم آبستن میپردازد و چه آنجا که ترس خود را از مامور مرزی کشور یونان نمایش میدهد و بالاخره چه آنجا که مجبور میشود داستان تلخ زندگی خود به عنوان زن ایزدی و زن افغان برای مامور یونانی به نمایش گذارد و چه هنگامی که به عنوان زنی خسته، در هم شکسته و نومید از سرنوشت و نیز چه لحظاتی که از بچههای زنده و مردهی، زنان بی خانمان حرف میزند با حرکات هنرمندانه صورت، چشم، بدن و تغییرهای هنرمندانه در شیوه سخن گفتن و زار گریستن، تماشاگران را همراه با خود بی اختیار به دنیای نقش میکشاند و به گریستن وا میدارد. من شخصا در لحظاتی از بازی برای کمتر گریستن چشمم را میبستم تا کمتر اسیر احساسات شوم. او در این نمایش هفتاد دقیقهای آن چنان تحسین و تعجب تماشاگران را بر میانگیزد که در پایان همه تماشاگران همراه با کف زدنهای طولانی به پا میایستند.
بازی مهران نائل در نقش مامور مرزی یونان نیز در خور تحسین است. این نمایش زیبا و تحسین برانگیز قطعا مدیون نویسنده توانای ایران خانم نغمه ثمینی و کارگردان کاربلد آن خانم افسانه ماهیان است.
از نقش پشت جبهه و تدارکاتی و همکاریهای همه جانبه برگزارکننده نمایش، فرهنگ سرای پویا در پاریس نیز غافل نشوم.
علی کشتگر