نکته دیگری که خامنهای را در این مقطع خاص و در این انتخاب دشوار، دچار هراس بیشتر میکند و ناتوانتر در اتخاذ تصمیم درست، وقوع جنبش زن زندگی آزادی و گذار مردم از حکومت و از فریبهای اصلاح طلبان است.
مردم دیگر نه تنها مردم زمان خاتمی و شعارهای اصلاح طلبانه او و حامیان اصلاح طلبش نیستند که حتی مردم زمان انتخابات منجر به انتخاب شدن رئیسی هم نیستند و فرسنگها از شعارهای فریبنده و پوچ اصلاح طلبی فاصله گرفتهاند.
خامنهای که به وفاداری و گوش به فرمان بودن اصلاح طلبان آگاهی کامل دارد و میداند چگونه آنها در تمام بزنگاهها با سکوت و یا شرکت فعال خود، باعث نجات نظام از مخمصه علنی تر شدن عدم مشروعیت شدهاند، اینبار هم دل به این مخلصان بارگاه، خوش کرده است و با انداختن لقمهای چون پزشکیان جلو طمع قدرت آنها، آنها را به دم تکان دادن واداشته است. اما اصلاح طلبان نمیدانند و یا نمیخواهند بدانند که این لقمه به نخی وصل است که انتهای آن در دست خامنهای است تا در لحظه مشخص آنرا بکشد و نفر مورد نظر خود را از صندوقهای رای بیرون آورد.
کاهش فاحش نرخ مشارکت مردم در انتخابات مجلس جمهوری اسلامی و مجلس خبرگان و پیش درآمدهای هشداردهنده کاهش بیشتر نرخ مشارکت در انتخابات ریاست جمهوری آینده، خامنهای و اتاق فکر نظام را بیش از پیش به استفاده از مهره سوخته اصلاح طلبی برای گرم کردن تنور انتخابات، تشویق کرده است.
رد صلاحیت مهرههای وفادار و آزمون شدهای چون لاریجانی و حقانی، تایید کننده پیش فرض ما برای استفاده ابزاری از پزشکیان و بیرون آوردن مهره مورد تایید خامنهای از صندوقهای رای است.
فاصله گرفتن اندک لاریجانی و حقانی از هسته سخت قدرت و دور شدن ناچیز آنها از تفکرات ذوب شدگان مطلق در ولایت، این مهرهها را برای خامنهای، مهره هایی مناسب برای گذار بی دردسر و کم خرج سالهای آخر خلافت و انتقال آرام و بی دغدغه قدرت به جانشین خود، نمیکند.
ورود مردم به پای صندوقهای رای به دلایل برشمرده در بالا دشوار و شاید غیرممکن است و در این راه خامنهای سخت دل به حضور پزشکیان در میان کاندیداها بسته است. زمزمه هایی شنیده میشود که اصلاح طلبان کمین کرده برای تصاحب قدرت در داخل و اصلاح طلبان به ظاهر دور شده از مرکز قدرت در خارج، کفشهای کهنه و پوسیده اصلاح طلبی را به پا کردهاند وبا وعدههای سراب گونه گذشته، پا به میدان گذاردهاند. آنها هم همچون خامنهای جنبش زن زندگی آزادی و پیام روشن مردم در گذار از نظام و هرگونه اصلاح طلبی را نشنیده گرفتهاند و با خیالی واهی در تلاش برای پس گرفتن خاکریزهای فتح شده توسط مردم در جریان جنبش زن زندگی آزادی هستند.
پیش بینی آینده و حدس زدن آنچه اتفاق خواهد افتاد شاید مشکل باشد اما غیرممکن نیست:
– خامنهای در شرایط فعلی و در زمان کوتاه باقیمانده از عمرش، هیچ ریسکی که منجر به برهم زدن آرامش خلافت خود و واگذاری آن به جانشینش را در پی داشته باشد، نخواهد کرد. خامنهای میداند که مردمی که جنبش زن زندگی آزادی را از سر گذراندهاند و مردمی که ماهها در خیابانها مرگش را و زوال حکومتش را فریاد کشیدهاند، با برخورداری از کوچکترین روزنه آزادی و احساس امنیت در مقابل سرکوب خونین نیروهای سرکوبگرش، جنبشی به مراتب هولناک تر و ویران کننده تر از جنبش قبل برای او و نظامش رقم خواهند زد. پس منطق همه دیکتاتورها و منطق دیکتاتور تمامیت خواهی چون خامنهای، حکم میکند تا از هرگونه ریسکی خودداری کند و با دست خود آرامش خود و حکومتش را برهم نزند. و این یعنی تن ندادن خامنهای به ورود فردی به هسته اصلی قدرت که ذرهای در فرمانبرداری مطلق او شک شود.
– هرچند خامنهای در کنار اصلاح طلبان چشم به گرم شدن تنور انتخابات دوختهاند اما مردمی که با شعارهای سرنگونی نظام و محو کامل دیکتاتوری ماهها خیابانها را در تسخیر خود درآورده بودند، بزودی همه چیز را فراموش نخواهند کرد و فریفته سرابهای اصلاح طلبان نخواهند شد.
– پزشکیان نه محلل خواهد شد تا نظامی را که مردم سه طلاقه کردهاند، دوباره عروس کند و نه پزشکی خواهد بود تا دردهای بیشمار ناکارآمدی و ناتوانی و بی مشروعیتی خامنهای را علاج نماید. او و اصلاح طلبان مهرهای خواهند بود در صفحه شطرنج بازی خامنهای تا در زمان لازم با قربانی کردن این سرباز بی ارزش قلعه نظام را نجات دهد.
– اعلام گوش به فرمانی از طرف پزشکیان در اولین مصاحبه تلویزیونی خود بعد از کاندیدا شدن که اعلام کرد؛ دولت جدید نیاز به برنامههای جدید ندارد و اجرای درست قوانین پیشین که با نظر علی خامنهای تهیه شده میتواند برای اداره کشور کافی باشد، نیز نخواهد توانست خللی در تصمیم از پیش تعیین شده خامنهای ایجاد کند.
یادمان نرود که خدعه و نیرنگ و فریب، ذاتی خامنهای و نظام فکری و ایدئولوژیک اوست و استفاده از هر وسیلهای برای بقای نظام، لازم، مشروع و قابل استفاده است.
شرکت نکردن در انتخابات و همراه نشدن با فریبهای خامنهای و اصلاح طلبان نتیجه مستقیم و بلافصل درک انقلاب مهسا و پیامی قاطع به سرکوبگران است که ما به چیزی جز نابودی کامل این نظام رضایت نخواهیم داد.
محمود زهرایی
از: گویا