سایت ملیون ایران

جنگ داخلی عراق، جنگ ایرانیان نیست

آنچه در عراق رخ می‌دهد، تنها یورش گروه‌های تروریستی داعش نیست. مشکل بتوان باور داشت که این گروه‌ها به تنهایی بتوانند پنهانی چنین نیروی بزرگی را آرایش دهند. پس از تجاوز ارتش آمریکا به خاک عراق و از بین بردن ثبات آن کشور، این بحران به نوعی حاد شدن جنگ برسر قدرت دولتی و سکتاریسم حاکم بر آن در عراق، با صف آرایی سنی – شیعی، فعال شدن بقایای حزب بعث و حامیان صدام حسین، و مقابله‌های غیر مستقیم قدرت‌های متخاصم منطقه‌ای نیز هست.

جمهوری اسلامی اگر تا به حال چه پنهان و آشکار در کشمکش‌های سیاسی و نظامی عراق درگیر بوده است، اما خطای بزرگ‌تر این است که امروز بخواهد بطور رسمی در جنگ داخلی عراق که در اساس بر سر قدرت دولتی و نفوذ گروه‌های فوق است، وارد بشود. این کار به جای محدودکردن دامنه درگیری‌های نظامی کنونی عراق، به آن وسعت می‌بخشد، کنترل آن را دشوارتر می‌کند، بطوری که می‌تواند به برخوردهای خونین گسترده‌ای میان گروه‌های سنی و شیعی در منطقه بدل شود.

از سوریه باید درس گرفت

نمی‌توان این واقعیت را نادیده گرفت که جمهوری اسلامی شیعه‌محور برای بقای حکومت سکولار حزب بعث سوریه سال‌هاست هزینه مالی و جانی می‌دهد. کشورهای سنی منطقه، به دلیل سیاسی، و همچنین تحریک اقلیت‌های شیعی توسط جمهوری اسلامی، ایران را بزرگترین دشمن خود می‌دانند. برای جلوگیری از گسترش نفوذ جمهوری اسلامی، آنها نیز در جنگ داخلی سوریه در گیرند. حال اگر جمهوری اسلامی در عراق نیز رسما نیروی نظامی پیاده کند، کشورهای عربی فرصتی می‌یابند تا هرچه در توان دارند علیه ایران بکار بگیرند.

مردم ایران باید هشیار باشند که بازیچه دست قدرت‌طلبان و ماجراجویان سپاه پاسداران نشوند. واقعیت این است که آنها دنبال جنگ‌اند. زیرا با جنگ قدرت‌شان گسترش می‌یابد. مردم ایران نباید در جنگی که هیچ سر آن آزادی‌خواهی، دمکراسی، عدالتی‌طلبی، دفاع از حقوق بشر و یا مقابله با تهاجم به خاک ایران نیست، درگیر شوند. مشارکت سپاه پاسداران، با صرف ثروت ملی ایران در عراق همانند سوریه نه به خاطر ارزش‌های یاد شده، برعکس برای حفظ متحد دیکتاتور، سرکوبگر و فاسد دیگری چون نوری مالکی است، که خود یکی از عوامل ایجاد تنش، و وضعیت کنونی درعراق است.

اصلاح‌طلبان در ایران، از مداخله سپاه پاسداران و اهرم تخریبی آن در منطقه، یعنی حزب‌الله لبنان در سوریه حمایت نکرده‌اند. آنها می‌دانند که رژیم اسد، مانند سپاه پاسداران در ایران، آزادی‌خواهی مسالمت‌جویانه مردم سوریه را به شدت و باخشونت کامل سرکوب کرد و آنها را به مقابله مسلحانه کشانده و راه را برای ورود نیروهای تروریستی جبهه النصره و القاعده هموار نمود. رژیم اسد با ایجاد این وضعیت، همه مخالفان خود را با انگ تروریست مورد تهاجم وحشیانه، از جمله کاربرد سلاح‌های سنگین، بمباران هوایی قرار داده است و شهرهای کشورخودش را ویران کرده است.

اصلاح‌طلبان می‌دانند که حضور سپاه پاسداران در سوریه چیزی جز تقویت سرکوب‌ها و حفظ دیکتاتوری حزب بعث نبوده است. با شناخت از این واقعیت‌ها، آنها از عمل سپاه و سیاست خامنه‌ای و احمدی‌نژاد در سوریه پشتیبانی نکرده‌اند. اصلاح‌طلبان خوشبختانه برخلاف برخی نیروهای مدعی اصلاح‌طلبی در برون مرز، سمپات‌های روسیه، و آمریکاستیزان، مبارزات مسالمت‌آمیز مردم سوریه را نادیده نگرفتند، و همه مخالفان اسد را با انگ تروریستی و نیروی خارجی تخطئه نکرده‌اند. حتا شخصی مانند ‌هاشمی رفسنجانی، علی‌رغم دفاع آشکار خامنه‌ای از اسد، جنایات او را به شدت مورد حمله قرار داد.

بشار اسد حتا حاضر نشد برای کاهش تنش در سوریه، و متوقف کردن ویران‌گری کشورش، پس از چهارده سال ریاست جمهوری این بار در انتخابات نمایشی شرکت نکند و راه را برای انتخاب واقعی شخصی که بتواند شکاف‌ها را کاهش دهد، و وفاق ملی ایجاد کند، و مانع ویرانی بیشتر کشورش شود، باز بگذارد. ایران و روسیه با نفوذ تعیین‌کننده خود بر اسد می‌توانستند در بکارگیری این سیاست نقش مهمی ایفا کنند، و روند جنگ و ویرانی، کشتار و آوارگی را متوقف نمایند، ولی آنطور که مشخص شد، ترجیح سپاه پاسداران، خامنه‌ای و روسیه ادامه قدرت مطلق و انحصاری بشار اسد بوده است. بر همان مصداق، سیاست تندروهای ایران در عراق نیز دفاع از دولت فاسد و دیکتاتوری نوری مالکی است. در حالکیه وی می‌توانست پس از هشت سال نخست وزیری و شکست و ناتوانی کامل در بازسازی عراق و ایجاد وفاق ملی، کنار بنشیند و راه را برای دولت ائتلافی و مشارکتی و افراد شایستۀ حل بحران فراهم کند. نوری مالکی هم مانند اسد، و متحدین تندروی خود در ایران در ویرانی و بحران کنونی عراق نقش مهمی داشته است.

پس از انتخابات نمایشی که اسد بار دیگر خود را برای هفت سال رئیس جمهور سوریه خوانده است، روحانی، ریئس جمهور ایران، برخلاف متحدان دیگر اسد، یعنی، چین و روسیه، که همان روز نخست اعلام پیروزی بشار اسد را تبریک گفتند، پس از گذشت چهار روز، و احتمالا زیر فشار تندروهای رژیم ایران، چنین کرد. روحانی، اگرچه هنوز در داخل ایران و سیاست سرکوب مردم تغییری جدی بوجود نیاورده است، ولی در مناسبات خارجی برای حل مشکل اقتصادی، برخلاف تندروهای نظام، سیاست کنار آمدن با غرب را برگزیده است. او احتمالا می‌داند که نباید بر سر ادامه حکومت اسد و انتخابات نمایشی او هم اصرار بورزد، و از این کانال مسیر عادی‌سازی رابطه ایران با غرب و همچنین با عربستان سعودی و سایر کشورهای خلیج فارس را فراهم آورد. این تیزبینی در برخی از افراد مدعی اصلاح‌طلبی و حمایت از روحانی در برون مرز دیده نشده است.

سپاه پاسداران عامل بسیاری از فجایع داخل ایران و منطقه، امروز مخالف هرگونه مصالحه با غرب و اصلاحات در ایران است. آنها در ایجاد بحران منطقه، به ویژه در سوریه و عراق نیز نقش فعال داشته‌اند. نیروهای آزادی‌خواه ایران با شناخت از این واقعیت نباید به دام ماجراجویی‌های سران جنگ‌طلب سپاه بیافتند و خواهان مداخله ایران در جنگ‌های درونی عراق بشوند. ورود احتمالی ایران به جنگ داخلی عراق، جنگ سپاه برای حفظ دیکتاتوری فاسد نوری مالکی خواه بود، نه جنگ مردم ایران، برای دفاع از مرزهای کشور.

ایرانیان آزادی‌خواه باید مبلغ صلح و دوستی، همکاری منطقه‌ای و جهانی، و دفاع از سر زمین خود باشند، نه آنکه پرچم جنگ قدرت میان گروه‌هایی که با شناسنامه سنی و شیعی مردم را در برابر هم قرار می‌دهند شرکت کنند. گروه‌های جنگ‌طلب برای وارد شدن به جنگ، همیشه بهانه‌ای خواهند داشت. این بار وارد شدن به خاک عراق برای شکست‌دادن تروریست‌هایی که ممکن است به خاک ایران هم حمله کنند بهانه جنگ‌طلبان ایرانی است. از آنها باید شدیدا دوری جست.

از: ایران امروز

خروج از نسخه موبایل