سایت ملیون ایران

عصر ایران؛ مهرداد خدیر: طالع مسعود؛ پیروزی پزشکیان/ ۲۰ خطای فاحش اصول‌گرایان که موجب شکست آنان شد

 

طالع مسعود؛ پیروزی پزشکیان/ 20 خطای فاحش اصول‌گرایان که موجب شکست آنان شد

اوج بلوغ سیاسی مردم گرفتار در تأمین معیشت این بود که وعده‌هایی چون یارانه طلایی زاکانی و یک میلیارد تومان وام دیگری را جدی نگرفتند و ۲۰۰ متر زمین رایگان باقر قالیباف را عملیاتی ندانستند و سیاسی رأی دادند.
 

   عصر ایران؛ مهرداد خدیر- شعف خود را از پیروزی دکتر مسعود پزشکیان انکار نمی‌کنم ولی این یادداشت نه برای ابراز این احساس یا بیان تمام جوانب  رخداد بزرگ نیمۀ تیر ۱۴۰۳ که در ذکر ۲۰ خطای فاحش اصول‌گرایی ایرانی در انتخابات اخیر است که شکستی تاریخی را برای آنان رقم زد به ویژه این که نام خود را به «جبهۀ انقلاب» تغییر داده بودند تا کل انقلاب ۵۷ را به نام خودشان سند بزنند و حالا مانده‌اند که اگر بخواهند آرا را مصادره کنند پزشکیان را کجا قرار دهند.



۱٫ مناسبات رانتی؛ طی هفتۀ گذشته هر بار که از عباس عبدی تحلیل‌گر سیاسی دربارۀ اصول‌گرایان پرسیده شد این جمله را گفت که “چون مناسبات آنها رانتی است و از درون این روابط خبر ندارد نمی تواند به آنان بپردازد”. اما در واقع پاسخ داده بود. چون جان کلام همین است. آنها در مناسباتی رانتی سامان داده شده‌اند و به خاطر همین در هر رقابت واقعی کم می‌آورند. مسعود پزشکیان اما از هیچ رانتی برخوردار نبوده و تنها ۴ دوره و در واقع ۵ نوبت نمایندۀ مجلس بوده با رأی مردم تبریز و یک دوره هم نایب رییس مجلس باز با رأی نمایندگان. آن هم دوره‌ای که مجلس به اراده و علاقهٔ عمومی نزدیک‌تر بوده است. قبل از آن نیز وزیر موفق‌ترین دولت بعد از انقلاب در تمام شاخص‌های سیاسی و اقتصادی و فرهنگی و اجتماعی بوده در دولت دوم خاتمی. 

  در مقابل اما سعید جلیلی قرار داشت که به سایه‌نشینی می‌بالید و در هیچ رقابتی برنده نشده است. باقر قالیباف هم در هیچ یک از ادوار گذشته نتوانسته رییس جمهور شود و اگر نماینده و رییس مجلس شد به خاطر انتخابات غیر رقابتی ۹۸ و ۱۴۰۲ بوده است. به بیان دیگر اصول‌گرایی ایرانی تنها در مسابقات بی‌رقیب برنده می‌شود و این واقعیت را فراموش کرده بودند. شاید اکنون برخی شان از تأیید صلاحیت پزشکیان خشم گین باشند چون در غیاب او یکی از خودشان ولو با شمارکت پایین رییس جمهور می‌شد!

۲. انقلاب و ضد انقلاب؛ اصول‌گرایی ایرانی در هر انتخابات یک نام تازه برای خود برمی‌گزید. اوج انحصار‌طلبی را اما وقتی نشان دادند که نام خود را «جبهۀ انقلاب» گذاشتند. انگار که دیگران ضد انقلاب‌اند. خودشان هیچ توجیهی و توضیحی در این باره نداشتند که اگر تنها آنها مصداق “جبهه انقلاب‌”اند آیا مسعود پزشکیان ضد انقلاب است؟! اگر نه آن نام چیست و اگر آری آیا اکنون یک ضد انقلاب رییس جمهور شده است؟!

  احتمالا از حالا تا آخر شب حسین شریعتمداری به این موضوع می‌اندیشد که پزشکیان را چه بنامد؟ اگر انقلابی است چرا او را از جبهۀ انقلاب بیرون گذاشتند؟ اگر ضد انقلاب است چرا رأی او را به حساب کلیت ساختار می‌گذارند و این چه ضد‌انقلابی است که رییس “جمهوری اسلامی ایران” شده است؟ پزشکیان، انقلابی است منتها نه از جنس انقلاب ندیده‌ها که از جنس انقلاب ۵۷ و از این رو همین عنوان «جبهۀ انقلاب»‌ هم خطای فاحشی بود که مرتکب شدند. اگر طرف مقابل می‌گوید «جبهۀ اصلاحات» به خاطر این است که آنان را با این عنوان پذیرفته‌اند و مدعی دیگری هم ندارد ولی کی گفته این جماعت، انقلابی‌اند و پزشکیان نیست؟

  ۳. نسبت‌های دروغ؛ خطای سوم این بود که به دروغ و در انواع آن چنگ زدند و به پزشکیان نسبت‌هایی دادند تا او موفق نشود. از گران کردن قیمت بنزین تا سوء تعبیر از عبارتی که درباره سردار سلیمانی به کار برده بود. آن قدر دروغ گفتند که حال تهوع به آدم دست می‌داد.

۴. دولت سوم روحانی؛ جوری می‌گفتند «دولت سوم روحانی» که انگار روحانی، نتانیاهو بوده است. اما همین هم به ضررشان شد. چون پزشکیان وزیر روحانی نبوده و باعث شد نام خاتمی مطرح شود و بگویند دولت سوم خاتمی و در مناظره هم گفت: “مردم! زمان خاتمی وضع شما بهتر بود یا حالا؟” فکر این را نکرده بودند. خاصه آن دو “نابغۀ” مناظره‌ها!

  با این حال نهایت بی‌اخلاقی را در حق رییس جمهوری سابق به کار بردند تا از سه سال دولت مرحوم رییسی بگذرند و شگفتا که هم‌لباسان روحانی در جناح راست این لحن را در قبال یک معمم تقبیح نکردند و از هم‌لباس دیگرشان هم حمایت نکردند. روزگاری در این مملکت وقتی جلسه سخنرانی مرحوم فلسفی را بر هم زدند صدای همه درآمد و حالا نشستند و تماشا کردند. در حالی که اتفاقا دولت اول روحانی موفق بوده هم در تنش‌زدایی و هم در مهار تورم و حکایت دولت دوم کاملا جداست. ضمن این که «به عقب برنمی‌گردیم» شعار خود روحانی بود. با تقلید شعار خود او که نمی‌توانی به او فحش بدهی!

۵. سوء تفاهم تشییع جنازه؛ با این که حضور احساسی و عاطفی مردم در مراسم تشییع مرحوم رییسی را به حساب خودشان گذاشتند منتها مشخص نشد کی می‌خواهد راه او را ادامه بدهد؟ چون مدعیان بسیار داشت.

  یک نفر تمام مدت انتخابات لباس سیاه پوشید تا بگوید سوگ‌وار اوست و تعبیر «‌شهید رییسی عزیز» با ربط و بی‌ربط از دهان او نمی‌افتاد اما دست آخر جامۀ سیاه از تن به درآورد و اعلام انصراف کرد!  

   قبلا نوشته بودم صندوق، همان تابوت نیست. تشییع را باید با تشییع مقایسه کرد و انتخابات را با انتخابات. رقابت بر سر این که کدام یک ادامه‌دهندهٔ راه رییس جمهور فقید است این ادعا را از اثرگذاری انداخت. به یاد آوریم چگونه سه وزیر و دو معاون رییس جمهوری کاندیدای ریاست جمهوری شدند و آن نامۀ کودکانه را به شورای نگهبان نوشتند. هنوز از آن نامه به شگفتی و خنده می‌افتیم. از بس که کودکانه بود و سطح نازل سیاسیِ اعضای ارشد دولت فعلی را نشان داد.

۶. طرح نور و صیانت؛ شانه خالی کردن نامزدهای اصول‌گرا از طرح‌های واپس گرایانه‌ای چون نور (علیه زنان) و صیانت (‌علیه آزادی اینترنت) نشان داد خودشان می‌دانند این کارها زشت و نفرت زاست اما مرتکب می‌شدند. نشان داد پای قدرت که در میان باشد دیگر از شریعت دم نمی‌زنند و گرنه باید با صدای بلند می‌ گفتند «حکم شریعت را اجرا می‌کنیم» ولی نگفتند و  طالبان از این حیث بر آنان ارجح است. هیچ‌یک هم طرح نور را به گردن نگرفت. طبعا بخشی از زنان و دختران ایرانی که مورد اهانت قرار گرفته و در مرحله اول رأی نداده بودند جمعۀ بعد که خطر را نزدیک دیدند به صحنه آمدند و بی‌شک یکی از عوامل پیروزی پزشکیان شدند. صریح‌تر: دکتر مسعود پزشکیان را زنان و دختران ایران به ریاست جمهوری رساندند. همان‌ها که به اسم نور مورد اهانت قرار گرفته بودند و پزشکیان هم کل طرح را با نسبت دادن به باطوم نفی کرد و گفت: «ما را به سیاهی می‌رسانَد»؛ اصول‌گرایی مدعی شریعت اما لام تا کام حرفی نزد!

۷. رادیکالیسم به جای سنت؛ روزگاری اصول‌گرایی و جریان راست با سنت و محافظه‌کاری و روحانیت و بازار نسبت داشت و اکنون پشت سر یک چهرۀ رادیکال قرار گرفته بود.  همین سبب شد علاوه بر دو رقیب سیاسی سال ۷۶ (‌خاتمی و ناطق)، دو فیلسوف که بارها هم دیگر را نقد کرده‌اند (‌سروش و داوری) هم متفقا از پزشکیان حمایت کنند. چون بحث تقابل «فهم» با «وهم» در میان بود.

 ۸. رسانه‌های مردمی و بودجه‌دار؛ جنس فعالیت رسانه‌های حامی پزشکیان با حامیان قالیباف و جلیلی کاملا تفاوت داشت. در آنجا از بالا سامان داده شد و با اتکا به انواع بودجه‌ها و رانت‌ها و یارانه‌ها و این طرف دلی بود و حسی و از پایین. برخی از آنها شأن خود را در حد بوق تبلیغاتی فروکاسته بودند و مخاطبان دریافتند کدام به کار رسانه‌ای شبیه‌تر است. مهم‌تر این که نتوانستند از قالیباف به جلیلی شیفت و مخاطبان را مجاب کنند. بامزه تر از همه وضعیت روزنامه دولت است که از دو سه هفته دیگر باید در وصف پزشکیان بنویسد!

۹. خالص‌سازی شکست خورده؛ سه سال خالص‌سازی مردم را به ستوه آورده بود. اخراج استادان مستقل و به زندان انداختن روزنامه‌نگاران افشاگر با ادعای حمایت از افشاگران و مقابله با گردن‌کلفت‌ها را باور‌ناپذیر ساخته بود. این همان نکته بود که اصول‌گرایی ایرانی از درک آن عاجز بود. آنها حتی به این روش زشت در میزگرد تلویزیونی هم ادامه دادند و کاسه صبر دکتر فاضلی جامعه‌شناس هم لبریز شد. خشم جامعه‌شناس خشم یک جامعه بود علیه دروغ و در نهایت مردم به صداقت و راست‌گویی رأی دادند. راست افراطی مملکت‌داری را با ادارۀ دبستان اشتباه گرفته و افرادی خام و بی‌تجربه را بر مصادر امور گماشته بودند. علت کاهش آرای باطله همین رأی کارمندان عاصی بود که از نزدیک می‌دیدند در دولت رییسی سطح مدیریت چقدر نازل شده است و می خواستند از دست آنها خلاص شوند.  

  ۱۰. بلوغ سیاسی در قبال وعده‌های پوچ؛  وعده‌های رنگارنگ دو نامزد و طرح ۵ فوریتی رییس کنونی مجلس در حالی بود که هر سه نفر در این سه سال صاحب منصب بوده‌اند. اوج بلوغ مردم گرفتار در تأمین معیشت این بود که فریب وعده‌های دروغینی چون یارانه طلایی زاکانی (۲۰ میلیون تومان در سال)  و یک میلیارد تومان وام ازدواج قاضی‌زاده هاشمی را نخوردند و ۲۰۰ متر زمین رایگان باقر قالیباف را هم عملیاتی ندانستند.  جایی نوشتم مهدی چمران باید شرم کند که با اعتبار برادر رییس شورای شهر شده و آن را برای آدمی مثل زاکانی هزینه کرده است. 

  نه که ندانم او در زمره حامیان اصلی زاکانی نبوده ولی اکنون و در سن بالای ۸۰ می‌تواند برکناری زاکانی را به خاطر رفتار ایام انتخابات که به اعتبار شهرداری و شورا آسیب رسانده خواستار شود اگر واقعا موافق نیست. روزنامۀ شهرداری تهران را نگاه کنید. شبیه روزنامۀ دیواری شده و هر چه توانستند از محل عوارض من و شما تبلیغ کردند. این که مردم به وعده‌های طلا و زمین و وام توجه نکردند اوج بلوغ‌شان بود و قابل توجه خارج نشینانی که گمان می‌کنند انقلاب به خاطر وعدۀ آب و برق رایگان بود در حالی که تا قبل از هدف‌مندی یارانه‌ها را رایگان فاصله نداشت. خطای دهم راست افراطی همین بود که شعور مردم را دست کم گرفتند.

۱۱. سید محمد خاتمی؛ چه کسی می‌تواند نقش رییس جمهوری پیشین ایران را انکار کند؟ ممنوع‌التصویری او بعد حوادث ۸۸ نه تنها از محبوبیت خاتمی نکاست بلکه او را برای نسل تازه به چهره‌ای افسانه ای بدل ساخت و همین باعث اقبال به او شد. این خطا هم در شکست اصول‌گرایی رادیکال نقش داشت. حالا کیهان است و رییس جمهوری که خاتمی او را برکشیده است و باید ببینیم همان سخنان هزار بار گفته را تکرار می‌کند یا نه.

 ۱۲. واقعیت یخچال ها؛ ضرب‌المثلی هست که مردم به یخچال خانه‌شان بیشتر اعتماد دارند تا تلویزیون. مردم ایران تورم سه سال اخیر و عملی نشدن سه وعده یک میلیون شغل و یک میلیون مسکن و تورم تک رقمی را با گوشت و پوست خود درک کرده‌اند و از خطاهای این جماعت یکی این بود که مدام می‌گفتند روحانی روزی ۳۰۰ هزار بشکه نفت صادر می‌کرد و ما روزی یک میلیون و نیم و اتفاقا این به زیان‌شان شد. چون توجیه روحانی در دولت دوم کاهش درآمد بود و اینها خودشان اذعان کردند ۵ برابر شده. طبعا وقتی درآمد ۵ برابر شده دیگر استمرار کاستی‌های سابق توجیه نداشت. به عبارت دیگر هر چه گفتند بیشتر نفت فروختیم بیشتر در معرض نقد قرار گرفتند. اولا به چه قیمت؟ ثانیا نقد یا در قبال جنس؟ ثانیا پس چرا اوضاع بهتر نشد؟

 ۱۳. سلبریتی‌ها!؛ اصول‌گرایی رادیکال می‌پنداشت مردم چشم به سلبریتی‌ها دارند و انگار اصلاح‌طلبی از این سرچشمه سیراب می‌شود. در حالی که این بار نیامدند و چه بهتر که نیامدند. چون دو روز دیگر می‌خواستند بگویند پشیمانیم! امر بر برخی هنرپیشه‌ها مشتبه شده بود که دنبال کننده‌های اینستاگرام در همه شئون پیرو آنها هستند. در سال ۹۶ این خطا را با عکس یادگاری مرحوم رییسی با تتلو مرتکب شدند و بعد با فشار به آنها و دور کردن‌شان از سیاست تا جایی که در انتخابات اخیر جز معدودی که شعور سیاسی داشتند مانند کیانیان و پرستویی بقیه نیامدند تا از گزند فحاشان در امان بمانند و موضع‌شان لو نرود و بهتر که نیامدند و گرنه باید نگران پشیمانی‌شان می‌بودیم!


۱۴. قالیباف تشنه؛ عطش آقای قالیباف برای ریاست جمهوری بسیار به او و به جبهۀ موسوم به انقلاب لطمه زد. آن یکی هم به تعبیر آقای پورمحمدی ۱۱ سال است زنبیل گذاشته و سومی نیز. خیلی زشت بود که یک هفته بعد از ریاست مجلس و به عنوان عضو شورای موقت ریاست جمهوری کاندیدا هم بشوی و شد.

چرخش‌های قالیباف که در ظاهر او هم جلوه می‌کند تصویر فرد ثابت قدم را از او ترسیم نمی‍‌کند. در هر یک از ۴ دوره و از ۴۴ سالگی تا ۶۳ سالگی هر بار در یک قالب ظاهر شده و هر نوبت هم او را لب آب برده‌اند و تشنه بازگشته است! جالب این که آرای او در سال ۸۴ بیش از ۹۲ بود و ۹۲ بیش از ۱۴۰۳!   در سال ۹۶ هم که وادار به انصراف شد.

   مردم این عطش را تشخیص دادند و از خود پرسیدند اگر دغدغۀ آب و نان ما را دارد چرا در مجلس تحت ریاست او در حال قانون‌نوشتن دربارۀ حجاب و محدودیت اینترنت بودند؟ قالیباف ضربه‌ای سهمگین به جبهۀ به قول خودشان انقلاب وارد کرد. هم با کاندیدا شدن هم با وعده‌های ۵ گانه. هم با حمایت بعد از شکست از جلیلی چون در مقام رییس مجلس و عضو شورای موقت ریاست جمهوری نباید موضع می‌گرفت. همۀ اینها البته به سود پزشکیان شد. چون موقعیت قالیباف را تضعیف کرد  و البته از نظر شخصی رابۀه خوبی با رییس جمهور جدید دارد.


۱۵. نامزدهای پوششی؛ خطای بزرگ دیگر فرستادن زاکانی و قاضی‌زاده هاشمی بود در حالی که بارها گفتند کنار نمی‌روند ولی رفتند و نماد دروغ و دست‌کم حرف مفت شناخته شدند. طبیعی است که مردم صداقت را بر دروغ ترجیح می‌دهند. قاضی زاده هاشمی یک بار به ابراهیم متقی و نوبت بعد به حسین انتظامی گفت تا آخر می‌ماند اما نماند. زاکانی هم در واکنش به آن طعنه مشهور پزشکیان (تا‌آخر می مونی دیگه؟!) گفت: بله و نمی‌گذارد او رییس جمهوری شود. اصول‌گرایی رادیکال آلوده به دروغ شده و همین دروغ‌ها آنها را بلعید. سعید جلیلی البته در ابتدا چهره اخلاقی‌تری از خود نشان داد ولی حضور در نماز جمعه به امامت شیخ کاظم صدیقی و مناظره آخر به وجهه او آسیب رساند.


۱۶. پول پاشی؛ خطای بزرگ دیگر پول‌پاشی در شب انتخابات بود. این روش‌ها کهنه شده ولی دست‌بردار نیستند. این جماعت مردم را دست‌کم گرفته‌اند وگرنه برای هر ایرانی یک نقش باشکوه تعریف نمی‌کردند. آخر شمایی که در جمع خودتان با هم به توافق نرسیدید چگونه می خوتستید برای کسانی که قبول‌تان ندارند نقش تعریف  کنید؟ البته واریز پول به حساب بازنشسته ها کار بدی نیست اما تقارن ناگهانی کمکی به رأی آوری نکرد. پول خودشان بود. نه ارث پدری هیچ نامزدی تا احساس دین کنند.


۱۷. مصباحیون و جمهوریت؛ در تفکر مصباح رأی مردم ارزشی ندارد ولی برای رهبری نرخ مشارکت بسیار مهم است و باید درک می‌کردند رهبری برای جبران کاهش نرخ مشارکت در انتخابات مجلس تدبیری می‌اندیشد. اگر سانحه هلی‌کوپتر هم رخ نداده بود در سال آینده فکری می‌شد و این سانحه جلو انداخت. اینها خیال کردند نظام با مشارکت پایین ادامه می‌دهد. داعیه پیروی و نزدیکی به رهبری را دارند ولی از درک راهبردهای کلان رهبری عاجزند.

۱۸. حکایت ملانصرالدین؛ امثال باهنر و بادامچیان با ادعای مرگ اصلاح‌طلبان خودشان و حامیان‌شان را فریفتند. در حالی که اصلاح‌طلبان هم بمیرند اصلاح‌طلبی نمی‌میرد و آن که دچار ضعف و فتور شده راست سنتی است که نتوانسته خود را به روز کند. آنها مثل ملانصرالدین قصه‌ای را که خودشان ساخته بودند باور کردند. در حالی که واقعیت جامعه از اصلاح‌طلبان هم فراتر است چه رسد به اصول‌گرایی. رأی آقای جلیلی نشان داد در بدنه اصول‌گرایی هم نفوذ ندارند چه رسد به دیگران  و شگفتا که داعیه‌دار عدالت هم هستند در حالی که اگر بنا بر عدالت باشد سهم آنان بسیار کمتر از مواهب کنونی باید باشد.


۱۹. تاجر پیشگی ایرانی؛ خطای دیگر نشناختن ایرانیان است. ما مطلقا مردمانی اهل انزوا نیستیم. چرا از اصول قانون اساسی حتی در دولت جنگ، دولتی بودن تجارت خارجی کنار گذاشته شده؟ حتی بی تفسیر. چون ایرانیان از دیرباز اهل تجارت و معامله بوده‌‌اند. حالا یکی به اسم سعید جلیلی پیدا شده می‌گوید به جای آمریکا و اروپا برویم سراغ سریلانکا و با صادرات صیفی‌جات به روسیه ارزآوری کنیم!  حال آن که روشن است زندگی ایرانیان به فروش نفت بستگی دارد و فروش نفت به بهبود سیاست خارجی. این اصل بدیهی را البته جلیلی انکار نمی‌کرد ولی می‌گفت در وضعیت تحریم و بدون پیوستن به اف‌ای‌تی‌اف هم می‌توانیم نفت بفروشیم منتها وقتی پزشکیان پرسید به چه قیمتی پاسخ روشنی نداد!


 ۲۰. تکرار ملال‌آور؛ سرانجام این که خطای بزرگ شان این است که نمی‌دانند اگر قرار بر انتخابات و صندوق باشد به مقدمات و احزاب و رسانه‌های آزاد نیاز دارد و این که هر دوره چهار نفر تکراری را با وعده‌های دروغین به میدان بفرستند دیگر جواب نمی‌دهد. در خیابان دنبال دختر مردم بدوند که چرا مویت بیرون است و بعد دَم از حقوق زنان بزنند!

   اصول‌گرایی ایرانی باید از زیست رانتی بیرون بیاید. شتر سواری دولا‌دولا نمی‌شود. اقتدارگرایی با دموکراسی نمی‌خوانَد. به عنوان حزب باید فعالیت کنند. تکلیف عنوان «جبهۀ انقلاب» را هم روشن کنند. دو چهره‌ای که می‌خواستند اجماع ایجاد کنند نیز کمی به خودشان استراحت دهند تا نامی بهتر از خود به ثبت برسانند:

فسانه گشت و کهن شد حدیث اسکندر

سخن نو آر که نو را حلاوتی است دیگر

   اصول‌گرایی ایرانی در شکل و شمایل کنونی بوی “نا” گرفته، همین بو و احساس اندِراس به اضافۀ هراس از رادیکالیسم موجب پیروزی مسعود پزشکیان شد.

خروج از نسخه موبایل