۹ نکته درباره سلمان رشدی؛ «از نوشتن درباره خودم خوشم نمی‌آید»

بی بی سی فارسی

سلمان رشدی برنده جایزه بوکر برای رمان «بچه های نیمه شب» و نویسنده ۲۳ کتاب، یکی از موفق‌ترین نویسندگان جهان است.

رمان «آیات شیطانی» او در سال ۱۹۸۸ زندگی‌اش را به شدت دگرگون کرد. در آن زمان آیت‌الله خمینی، رهبر جمهوری اسلامی ایران، فتوایی علیه او به دلیل آنچه توهین به مقدسات خواند، صادر کرد.

بنیانگذار جمهوری اسلامی در این فتوا بدون ذکر مستقیم نام سلمان رشدی، از “مسلمانان غیور سراسر جهان” خواسته بود او را و همچنین “ناشرین مطلع از محتوای” رمان آیات شیطانی را”سریعا” اعدام کنند. این فتوا باعث شد رشدی چندین سال در خفا زندگی کند.

در سال ۲۰۲۲، به رشدی در نیویورک حمله شد و جراحات شدیدی به او وارد شد که زندگی‌اش را تغییر داد. او اکنون کتابی به نام «چاقو» درباره این حمله نوشته است.

این ۹ نکته از گفت‌و‌گوی او با رادیو ۴ بی‌بی‌سی است.

۱. سلمان رشدی قصه‌گویی را از پدر و مادرش آموخت

سلمان رشدی در مومبای هند از پدری وکیل که تاجر شده بود و مادری معلم به دنیا آمد.

او استعداد خود را در داستان سرایی مدیون آن‌ها می‌داند. رشدی می‌گوید: «پدر و مادرم هر دو قصه‌گوهای ماهری بودند، اما سبک‌های متفاوتی داشتند. پدرم در کودکی ما را با روایت‌های خودش از قصه‌های هزار و یک شب مانند علاءالدین و چراغ جادو و علی بابا و چهل دزد سرگرم می‌کرد.»

او مادرش را اینطور توصیف می‌کند: «شایعه پراکنی بود در سطح جهانی … مثل همه شایعه‌پراکن‌های جهانی، نمی‌توانست چیزی درون خودش نگه دارد.»

منبع تصویر،GETTY IMAGES

۲. او اولین‌بار نژادپرستی را در مدرسه در انگلستان تجربه کرد

رشدی در ۱۳ سالگی برای تحصیل در مدرسه راگبی به انگلستان رفت. اگرچه ترک هند تصمیم خودش بود، اما می‌گوید که در مدرسه راگبی «دوران خوبی نداشته است».

او می‌گوید: «این اولین بار در زندگی من بود که تا حدودی احساس می‌کردم نه یک خارجی بلکه یک ‘دیگری’ هستم. من خارجی بودم و این خوب نبود. در ورزش اصلا خوب نبودم، و این ماجرا را بدتر می‌کرد.علاوه بر این، مواردی از نژادپرستی وجود داشت». مانند گرافیتی‌های توهین‌آمیز و پاره کردن کارهایش به دست دیگران. «تحمل کردنش سخت بود».

۳. تجربه‌اش در تبلیغات به او آموخت که چگونه نویسنده شود

رشدی پیش از اینکه رمان‌نویس شود، تبلیغ‌نویس بود و کمپین‌هایی را برای محصولاتی مانند کیک‌های خامه‌ای تازه و شکلات آئرو انجام داده بود.

او می‌گوید: «این نظمی واقعی را در من ایجاد کرد. شما نمی‌توانید منتظر شوید تا به شما الهام شود. اگر قرار است با مشتری ساعت ۲:۳۰ روز پنجشنبه جلسه داشته باشید، باید آماده باشید … من یاد گرفتم که به نوشتن به عنوان کاری نگاه کنم که باید انجام‌ داده شود».

منبع تصویر،GETTY IMAGES

۴. از اینکه آیات شیطانی تحت الشعاع قرار گرفت، ناراحت بود

اندکی پس از انتشار آیات شیطانی در سال ۱۹۸۸، آیت‌الله خمینی فتوایی صادر کرد که سر خط خبرها شد.

این داستان که قصه‌ای رئالیستی جادویی بود شامل سلسله‌ای از رؤیاها بود که یکی از آن‌ها درباره شخصیتی است و وقایعی که شبیه به بعضی از روایت‌ها از تجربه پیامبر اسلام است.

منبع تصویر،GETTY IMAGES

این کتاب بسیار بحث برانگیز شد، به نحوی که رشدی از آن ناراحت است: «این تصور غلطی را از ماهیت کتاب به مردم داد. هنوز فکر می‌کنم رمان من درباره لندن است ولی مردم این‌طور فکر نمی‌کنند. بخش دین آن – سلسله رؤیاها – بخش نسبتاً کوتاهی از این رمان بزرگ‌اند. دو فصل دارد … واقعاً هرگز به ذهنم خطور نکرده بود که چیزی در چنین مقیاسی ممکن است رخ دهد.»

۵. در نیویورک فشارها از میان رفتند

این فتوا رشدی را مجبور کرد نزدیک به یک دهه در بریتانیا مخفیانه زندگی کند. او در نهایت به نیویورک نقل مکان کرد که نقطه عطف مهمی در زندگی او به عنوان یک نویسنده شد.

او می‌گوید: «تمام فشارها از میان رفتند. در انگلستان، در آن سال‌هایی که تحت حفاظت پلیس بودم، واقعا استرس‌زا بود که به آن توجهی نکنم و بر نوشتن کتاب تمرکز کنم. در نیویورک، این فشار وجود نداشت. آسان‌تر بود که دوباره به همان شخصی تبدیل شوم که همیشه فکر می‌کردم هستم.»

۶. او یک معجزه پزشکی است

در سال ۲۰۲۲ در حالی که رشدی برای سخنرانی در موسسه چوتوکوآ در نیویورک آماده می‌شد، مهاجمی، غافلگیرانه با ضربات چاقو به او حمله کرد.

رشدی در پاسخ به سوالی درباره وضعیت‌اش گفت: «من به طرز شگفت‌آوری خوب هستم. خودم را شگفت‌زده کرده‌ام و فکر می‌کنم متخصصان پزشکی را نیز شگفت‌زده کرده‌ام».

این حمله منجر به از دست دادن بینایی در یک چشم و از دست دادن جزئی کارآیی یک دست او شد. «من فراتر از حد انتظار بهبود یافته‌ام. به یاد می‌آورم که مثلا متخصص دست می‌گفت که با توجه به شدت جراحات، واقعا شگفت‌آور است که دست‌ام چقدر خوب بهبود یافته است. فکر کنم مرا معجزه پزشکی می‌نامند.»

منبع تصویر،GETTY IMAGES

۷. او نوشتن درباره خودش را دوست ندارد

رشدی در آخرین کتاب خود، «چاقو»، که شامل گفتگوهای خیالی با مهاجمش است، درباره این حمله می‌نویسد. نوشتن در مورد تجربیات شخصی چیزی نیست که او از آن لذت ببرد.

او می‌گوید: «وقتی برای اولین بار به نویسنده شدن فکر کردم، نوشتن درباره خودم بعیدترین چیزی بود که در ذهنم داشتم. هیچ علاقه‌ای به آن نداشتم. می‌خواستم داستان‌های تخیلی بسازم … حالا دو کتاب درباره خودم نوشته‌ام [کتاب دیگر، ‘جوزف آنتون: زندگی نگاره’ است]، و این از سرم هم زیاد است.»

۸. او بازیگری سرخورده است

پس از زندگی مخفیانه، رشدی می‌گوید که ضمن زندگی در نیویورک برای او ضروری بود که دیده شود تا وجودش را پس بگیرد. او در فیلم‌هایی مثل «یادداشت‌های بریجیت جونز»، و چند برنامه‌های تلویزیونی دیگر حاضر شد.

او می‌گوید اینجا انگیزه دیگری هم در کار بود. خنده‌کنان می‌گوید:‌ «من بازیگری سرخورده‌ام. این تنها کاری است که در تمام عمرم می‌خواستم انجام دهم.»

می‌گوید کمدی بخشی اساسی از حفظ عادی بودن آدمی است. «خیلی خوشبختم که حس طنز دارم. فکر می‌کنم که حس طنز به نوعی پاسخی است به افراطی‌گری و تعصب. سخت است یک آدم فاشیست طناز را تجسم کنیم. و حس طنز – خنده – چیزی است که با هم به آن می‌پردازیم. مهم است.»

۹. قوی‌تر از چیزی است که فکر می‌کرد

وقتی به سلمان رشدی می‌گوییم که چقدر به رغم تمام مسایلی که بر او رفته است بانشاط است می‌گوید این‌ها به انتخاب نیست «فکر می‌کنم خودم کشف کردم بیش از آن‌چه که تصور می‌کردم مقاوم هستم. اگر قبلاً به من می‌گفتید که ‘این چیزها قرار است اتفاق بیفتند، چطور با آن‌ها برخورد می‌کنی؟’ بعید بود بتوانم شرط ببندم از پسشان بر می‌آیم. ولی گویا از چیزی که فکر می‌کردم مقاوم‌تر بودم.»

توسط -

سایت ملیون ایران در تاریخ

دیدگاهی بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

خروج از نسخه موبایل