سایت ملیون ایران

ناظران می‌گویند؛ ریاست جمهوری پزشکیان به چه معنی است و ایران به چه سمتی می‌رود؟

انتخابات ایران

منبع تصویر،GETTY IMAGES

دور دوم چهاردهمین انتخابات ریاست جمهوری ایران در حالی به پایان رسید که مسعود پزشکیان توانست رقیبش، سعید جلیبلی را شکست دهد و برای چهار سال رئیس جمهور ایران شود.

بر اساس آمار وزارت کشور ایران در دور دوم انتخابات، حدود ۴۹ درصد مردم پای صندوق‌های رای حاضر شدند که بیش از تعداد حاضران در دور اول بود.

در مطلب زیر اظهارنظر و نقد چند تحلیلگر را درباره آینده حکومت ایران در مواجهه با مسائل و مشکلات داخلی و خارجی با اشاره به شرایط دور دوم انتخابات بخوانید.

منبع تصویر،GETTY IMAGES

توضیح تصویر،در جمهوری اسلامی ایران، رئیس جمهور قدرت محدودی دارد

پیروز انتخابات کیست؟

منیره برادران، فعال حقوق بشر

مسعود پزشکیان برنده انتخابات اعلام شد. ولی آیا بازنده انتخابات از صحنه قدرت کنار رفته است؟ سعید جلیلی حتی اگر در قامت رئیس جمهور هم نباشد، همچنان یکی از مهره‌های پرنفوذ قدرت در سایه است. دروغ اینکه «دولت در سایه» برای مشکلات برنامه دارد، بر همگان عیان است. تکرار و به رخ کشیدن آن در اصل برای هراس‌افکنی بود، نه فقط در دل رقیب، بلکه بیشتر بر رای دهندگان، که بدانند قدرت مخوف و پیچیده در هزارتوی قبیله‌ای، همان که به تعبیری هسته سخت قدرت نام دارد، پشتگرمی‌اش را آرا تعیین نمی‌کند که با شکست کنار بروند. زیرا که اصل نظام آن‌ها هستند.

در این نظام، رئیس جمهور چقدر قدرت تغییر دارد؟ پاسخ در چالش‌هایی است که از اولین دوره رئیس جمهوری در ایران آغاز شده و هر بار بی‌اختیاری رئیس دولت را در مقابل اختیارات نامحدود «ولایت فقیه» قرار می‌دهد، آشکارتر کرده است. دلایل زیادی وجود دارد که پیش‌بینی‌ کنیم از شنبه ۱۶ تیر ۱۴۰۳، چالش‌های برآمده از حضور نیروهای مافیای قدرت به میدان رویارویی گسترده‌تری تبدیل شود. میدانی که از محدوده تنگ بالایی‌ها گذاشته و در عرصه فراخ جامعه جاری است.

بیش از نیمی از مردم آگاهانه تصمیم گرفتند که در انتخابات شرکت نکنند و در راس آنها جوانترها، معترضان بی باک جنبش زن زندگی آزادی، که تکلیف خود را مدت‌ها است با همه بالایی‌ها روشن کرده‌اند. و اگر به رای «نه»، که به واقع پیروز این انتخابات بوده است، بخشی از رای به پزشکیان را که به «رای اعتراضی» تعبیر می‌شود، اضافه کنیم، این بار بیش از گذشته شاهد چالش خواهیم بود چه در بالا که رای بی رمق پزشکیان بر آن خواهد افزود و چه چالش‌های بزرگتر در کف جامعه.

برخی می گویند پیچیدگی تغییر را نمی‌توان با منطق ساده لوحانه‌ای که وجود نارضایتی را بی توجه به عوامل دیگر برابر با سرنگونی می انگارد، توضیح داد و تغییرات وقتی پایدار است که جامعه محور باشد که اغلب با حرکت‌های گام به گام و تدریجی حاصل می شود. این شاید در پاسخ به «براندازان» که به قدرتی بیرون از کنش و واکنش جامعه و چشم انتظار یک «منجی» هستند، صدق کند اما شتاب حوادث در ایران امروز را نادیده می انگارد. جامعه متلاطم ما بعد از تجربه جنبش مهسا ژینا، که خود حاصل حرکت‌های تدریجی و گام به گام بوده، آبستن حوادث پرشتاب و انفجاری است. در این وضعیت به شدت پرتنش و با انبوه مشکلات چندلایه، رئیس جمهوری که ظاهرشدنش بیشتر استیصال را تداعی می‌کند تا رئیسی تازه نفس؛ آیا اراده و میل پاسخگویی به نیازها و خواست مردم را دارد؟

ذخیره‌ها ته کشیده و هر ورقی که از هزار توی «نظام» روی میز ریخته می‌شود، رنگ می‌بازد و ورق سوخته می‌شود. مثل ورق «حاکمیت یکدست» که سراب و توهمی بیش نبود. عیان شدن آن تنها از بی‌کفایتی ابراهیم رئیسی نبود، بلکه جنگ مافیای قدرت و غارتگران امنیتی و نظامی بر سر تقسیم منافع چنان بود که علی خامنه‌ای، را ناچار کرد که دل مرد محبوب و رام خود را بشکند و تن به رای رقیب او بدهد.

یک «اما»ی بزرگ می تواند ورق بازی علی خامنه ای را به قمار بدل کند. گرچه او بهتر از «اصلاح طلبان متوهم» می‌داند که صفت «معتدل» را بر پزشکیان بار کرده‌اند و در نبردی که حکومت را تهدید کند، او به ناچار «اعتدال» را به «نرم زبانی و عوام فریبی» محدود خواهد کرد. هر چه باشد اگر او تا دیروز آویزان بر کشتی بود امروز سوار بر آن است در لژ اختصاصی. قمار بودن بازی را نسل انقلاب زن، زندگی، آزادی تعیین خواهد کرد، چه بسا همه بازی‌ها برهم ریزد و بر کشتی نشینان سرنوشت دیگری رقم زند.

اما در این میان زن‌ها، این غایبان بزرگ در بین نامزدها، ستادها و مناظره‌های تلویزیونی، این حذف شدگان از ریاست و وزارت و صندلی های قدرت، حاضرین بزرگ مبارزه و مقاومت هستند.

هزاران قانون و مجازات و جریمه نتوانست آنها را پشت پرده و دیوار نگه دارد، دختران جوان از تجربه خود و مادرها و مادربزرگ‌ها دریافته‌اند که آن تکه پارچه روسری نماد پرده آهنینی است برای حذف آنها، برای دیده نشدن، برای انواع تبعیض‌ها، برای تفکیک و دیگری سازی. آن روسری که به هوا رفت، آن شالی که در آتش سوخت، آن اندام‌های بی باکانه در برابر قداست دروغین و تیرها، بیرون آمدن از دل اسطوره‌ها به متن جاری زندگی در ایران بود.

«ایده یک دست‌سازی حکومت شکست خورد»

یاسر میردامادی، پژوهشگر دین و فلسفه

تأیید صلاحیت مسعود پزشکیان و نیز خودداری حکومت از تقلب به سود سعید جلیلی (کاری که در ۸۸ به سود محمود احمدی‌نژاد انجام شد) نشان داد که ایده‌ یکدست‌سازی طوری شکست خورده که هسته‌ سخت حکومت هم مایل به ادامه‌ پرهزینه‌ آن نیست. ایده‌ اولیه‌ هسته‌ سخت حکومت آن بود که در آستانه‌ بحران جانشینی حکومت یکدست شود تا زمینه برای انتخاب محفلی و نرم رهبر بعدی فراهم شود. یکدست‌سازی اما اختلاف میان اصول‌گراها را افزایش داد، ناکارآمدی حکومت را بالا برد و نوک پیکان اعتراض‌ها را مستقیما به سمت رهبر جمهوری اسلامی گرفت. ادامه‌ این روش می‌توانست بحران جانشینی را تشدید کند. احتمال انتخاب دوباره‌ دونالد ترامپ به ضمیمه‌ ادامه‌ یکدست‌سازی می‌توانست خطر رویارویی ایران و آمریکا را نیز افزایش دهد.

حکومت تغییر تاکتیک داده است و بخشی از ناراضیان هم با رأی به پزشکیان از این تغییر تاکتیک به نفع خود استفاده کردند. انتخاب پزشکیان می‌تواند بازی برد-برد برای مردم و حکومت باشد. مردم با ترکیبی از تحریم و رأی اعتراضی پیام‌شان را به گوش رهبر رساندند. این انتخابات نه تنها شکستی برای ترفند یکدست‌سازی حکومت که شکستی سنگین برای اصول‌گرایان نیز بود. با همه‌ تقدس‌تراشی از چهره‌ میان‌مایه‌ ابراهیم رییسی اکثر شرکت‌کنندگان در انتخابات دوباره چهره‌ای اصلاح‌طلب را برگزیدند و به جلیلی که میراث‌بر رییسی بود نه‌ گفتند. اصول‌گراها حتی در انتخاباتی نیمه‌خلوت هم پیروز نشدند. این نشان می‌دهد که حالا نه تنها تحریم که خرده‌رأی‌های اعتراضی در انتخابات نیمه‌خلوت هم کابوس یکدست‌سازان است.

از دیگر بازندگان این انتخابات، بخش خشونت‌طلب و غیر دموکرات اپوزیسیون خارج‌نشین بود. این سقوط بعد از خیزش مهسا شروع شد و با فحاشی‌های رکیک جلوی مراکز رأی‌گیری در خارج از ایران به اوج رسید. تبدیل تحریم به روشی متصلب و هویتی که خروج از آن مستوجب «بی‌شرفی»، فحش رکیک ناموسی و برخورد فیزیکی است حالا تنها روال جاری لایه‌ای پر سر و صدا از اپوزیسیون است که بخش دموکرات و خشونت‌پرهیز اپوزیسیون بایستی از آن فاصله‌ آشکار بگیرد.

آینده‌ ایران متنوع‌تر از آن است که تنها به دست تحریمی‌ها ساخته شود. با این حال، تحریم حالا گزینه‌ جدی روی میز سیاست ایران است. تعیین‌کننده‌ آینده‌ سیاست انتخاباتی در ایران احتمالا ترکیبی از تحریم‌های هدفمند و رأی‌های شناور اعتراضی است.

پزشکیان مرد استعفا چنان که گفت هست؟

حامد آئینه‌وند، فعال سیاسی

تصور عمومی فعالان سیاسی و این نویسنده مبتنی بر این بود که خیز محمد باقر قالیباف برای ریاست جمهوری بعد از انتخاب مجدد به ریاست مجلس جدید احتمالا ناشی از پیغام هایی از سطوح بالای قدرت برای مهندسی مجدد انتخابات و فرستادن او به پاستور است .فرض می‌شد همه نامزدهای منتسب به اصول گرایان پوششی وی هستند اما عدم کناره گیری سعید جلیلی و سرازیر شدن رای سازمانی سنتی اصولگرایان به سمت وی و رفتن او به دور دوم بسیاری از ناظران سیاسی را شگفت زده و این فرضیه را باطل کرد.اگر فرض را بر صحت آمار وزارت کشور بگذاریم واگذاری وزن کشی جلیلی و قالیباف به صندوق و رفتن جلیلی به دور دوم نقش بسیار مهمی در شکسته شدن صدای بلند تحریم در دور اول و راه یابی مسعود پزشکیان به پاستور داشت.

پیروزی وی نه مرهون ویژگیهای فردی خودش یا کارنامه خوب حامیانش بلکه ناشی از افتادن قالیباف در تله فساد و ندانم کاری فرزندانش ، نزاع و تضاد منافع در اردوگاه اصولگرایان و تصویر هیولا گونه ای بود که از رقیبش سعید جلیلی توسط اصلاح طلبان در دور دوم ساخته شد. تصویری دروغین چون جلیلی تر از خود جلیلی یعنی علی خامنه‌ای او را به میدان سیاست ایران در سطوح بالا آورده بود. این فریم های پشت هم که اصلاح طلبان ساختند بخش کوچکی از بدنه ناراضی تحریمی را در موجی از عواطف و احساسات پای صندوق آورد تا هم آنها مجدد به سفره انقلاب نزدیک شوند هم ویترین بهتری برای نظام سیاسی با یک رئیس جمهور اصطلاحا نزدیک به رفرمیست ها در سطح بین المللی به وجود آید و مهمتر از این دو ، پروژه «براندازی» پس از سرکوب خونین جنبش «زن، زندگی ،آزادی» به حاشیه برود.

اتاق فکر امنیتی نظام به خوبی می دانست اپوزیسیون ایران بعد از نمایش ناکامی از همبستگی ، به دلایل متعددی که موضوع این نوشته نیست چاره ای جز تشکل یابی و انسجام مجدد نخواهد داشت . در نتیجه در اندیشه بود که راه بر این خطر ببندد و تاحدودی موفق عمل کرده است.این را می‌شود هم به وضوح در ویدئوهای شرمساری که مخالفان نظام در خارج و مقابل کنسولگری ها تهیه کردند دید هم آن را، در رویارویی برخی فعالان سیاسی با سابقه زندان مانند بهاره هدایت و کیوان صمیمی و روشنفکرانی چون محسن رنانی و صادق زیباکلام با کسانی چون مصطفی مهرآیین و حاتم قادری در داخل ایران مشاهده کرد. همه می دانیم عمل سیاسی کسانی که به پزشکیان رای دادند و در انتخابات مشارکت کردند به اسم «برای ایران» با کسانی که مشارکت نکردند «برای ایران» با هم فاصله زیادی دارد . اشتراک در لفظ لزوما عمل سیاسی واحدی را تولید نمی‌کند و همین امر فرصت تنفس مهمی برای نظام سیاسی ایجاد کرده است. چیزی که بیش از آنچه تصور می شود به آن محتاج است. اما اعمال سلبی در عرصه سیاسی عمر بسیار کوتاهی دارند و نمی‌شود تا پایان دوره به مردم گفت همینکه جلیلی جای پزشکیان نیست شکر گذار باشید. بنابراین سوال کلیدی این است : آیا آنچنان که پزشکیان وعده داد اگر نتواند کار مثبتی در جهت حل یا کاهش ابر بحران های ایران انجام دهد کنار خواهد رفت؟ نه سابقه خودش که سفت و سخت به صندلی نمایندگی اش در مجلس چسبیده بود این را نشان می‌دهد نه سابقه اعضای ستاد و حامیان دالی بر این ادعاست.آنها که این همه فریم با اطلاع از مشکلات ساختاری برای نشستن سر سفره انقلاب ساختند تا آخرین روز ریاست جمهوری وی به فرض آنکه خودش هم بخواهد مجال استعفا به او نخواهندداد.

منبع تصویر،GETTY IMAGES

توضیح تصویر،در سال‌های اخیر درصد بالایی از مردم ایران آشکارا از صندوق‌های رای روی برگردانده‌اند

«سرنوشت غم‌انگیز اصلاح طلبی در جمهوری اسلامی»

شهلا شفیق، جامعه شناس

فارغ از شک و شبهه برحق در باره آمار وارقام جمهوری اسلامی پیرامون میزان مشارکت، این انتخابات، فزایندگی و تعمیق چالش‌های اجتماعی سیاسی در جمهوری اسلامی را به روشنی نشان داد: مردم وسیعا صحنه انتخابات را ترک کرده‌اند، اما ابزارهای حکومتیان برای حفظ قدرت، گرچه کندتر شده، هنوز این کارآیی را دارد که به کار بقای نظام بیاید. مهم ترین شاخص چنین مشاهده‌ای این است که علیرغم آنکه بسیاری از چهره‌های شاخص اصلاح‌طلب با تکیه بر تجربه ناکارایی رای گیری در نظام ولایت فقیه از شرکت درانتخابات صرف نظر کردند، حامیان رای به پزشکیان، نه از سراعتقاد به اصلاح سیستم، بلکه با استدلال پیش‌گیری از خطر سعید جلیلی وارد میدان شدند.

به دیده من، این تابلو به وضوح نشانگر سرنوشت غم‌انگیزاصلاح‌طلبی درجمهوری اسلامی است که با ویژگی پساتوتالیتر این نظام رابطه تنگاتنگ دارد. تشخیص این ویژگی، به درک روشن‌تر صحنه امروزین انتخابات درایران کمک می‌کند: با شکست فاحش الگوی ایدئولوژیک جمهوری اسلامی، این نظام، دهه‌هاست به مرحله پساتوتالیتر گام نهاده و به «نظامی تمام گرا با دندان‌های شکسته» بدل شده است.

الگوی ایدئولوژیک همچنان منبع مشروعیت سلطه صاحبان قدرت است اما پایبندی توده‌ها به الگوی اعتقادی اینان دیگر موضوعیت ندارد. شرط اصلی تداوم نظام فقط و فقط سر نهادن مردم و تن دادنشان به سلطه حاکمان است. تحقق این شرط در بی‌قدرت کردن شهروندان و خلع سلاح جامعه مدنی است. دراین راه، سرکوب و ارعاب، ترساندن شهروندان و توسل به فریب، ابزارهای اصلی صاحبان قدرت است. در پروپاگاندای اینان حول انتخابات، پراکندن ترس از آینده نامعلوم و فریفتن شهروندان در مزایای رای دادن نقش مهمی دارد. با طراحی مهندسان رژیم، صفحه شطرنج انتخابات چیده می‌شود و چنان که در جنبش سبز شاهد بودیم، حاکمان بدون رودربایستی، اگر لازم بدانند صفحه را با تقلب و سرکوب به هم می‌ریزند و مهره‌ها را دوباره می‌چینند.

با تجربه تلخ این واقعیت، اینک اکثریت ملت ایران، چنانکه اعتراضات انقلابی «زن، زندگی، ازادی» پدیدار کرد از نظام حاکم رو برگردانده‌اند. معمای «انتخابات» جمهوری اسلامی چنان حل گشته و روشن شده که حاکمان هم به بی‌رونقی آن اذعان دارند. بخش قابل توجهی از رای رای دهندگان به مسعود پزشکیان نیز نه تنها در انتصابی بودن او شک نمی‌آورند بلکه بیش و کم می‌دانند که نمی‌توان از او انتظارات جدی داشت. در این میان، با چند و چون در استدلال‌های این دسته افراد می‌توان دید که هراس از بدتر شدن وضع دست بالا را دارد. هراسی که ریشه در این گزاره دارد که گویا عدم شرکت در انتخابات رژیم به معنای هرج‌و‌مرج است. گفتنی است که تجربیات موجود در جهان گواه ابطال چنین دیدگاهی است و هیچ نظریه جدی علوم سیاسی به آن اعتبار نمی‌دهد. تکرار این استدلال در میان مبلغان مشارکت در انتخابات که داعیه مخالفت با نظام را هم دارند تنها و تنها می‌تواند نوعی خودفریبی تلقی شود که علیرغم هر نیت و نظر، به فریبکاری راه می‌دهد.

یک روی دیگر سکه این رای‌گیری اما برآمدغیر قابل انکار جامعه مدنی در مقابله با استراتژی جمهوری اسلامی برای ابزار سازی از انتخابات است. درصد بالایی از مردم آشکارا از صندوق‌های رای نظام روی برگرداندند و صداهای بسیاری در ضرورت نه گفتن به انتصابات برخاستند. گفتارها هر چه شجاعانه‌تر به نقد استراتژی نظام برخاستند. این رخدادها آیا از ثمرات اعتراضات انقلابی «زن، زندگی، آزادی» نیست؟ بی گمان چنین است و یادآور جایگاه تعیین کننده تک تک شهروندان. چرا که در نظام پسا توتالیتر، در شرایط فقدان احزاب سیاسی و سرکوب هر گونه تشکل یابی مدنی، این تک تک آحاد ملت‌اند که می‌توانند با کردار خویش به تدوام مبارزه حق خواهانه و آزادی طلبانه برای خلاصی ملک و ملت از سلطه ویرانگر جمهوری اسلامی یاری دهند.

«انتخاب رئیس جمهور غیرروحانی برای روند جانشینی خامنه‌ای»

کامران متین، استاد روابط بین الملل در دانشگاه ساسکس

انتخابات زودهنگام ریاست جمهوری با پیروزی مسعود پزشکیان پایان یافت. حتی بر اساس آمار وزارت کشور جمهوری اسلامی بیش‌ از نیمی از واجدین حق رای در این انتخابات شرکت نکردند. این عدم مشارکت وسیع در امتداد کاهش نزولی شرکت مردم در انتخابات در یکی دو دهه اخیر است، وضیعتی که در شعار معروف «اصلاح طلب، اصولگرا، دیگه تمومه ماجرا» تجلی یافت.

مشارکت وسیع در این انتخابات اما از چند جهت برای جمهوری اسلامی و شخص رهبری اهمیت ویژه داشت.

جنبش انقلابی «ژن، ژیان، ئازادی» (زن، زندگی، آزادی) ارکان جمهوری اسلامی را به لرزه در آورد و نحیف بودن پایه‌های اجتماعی جمهوری اسلامی را بیش‌ از همیشه به نمایش گذاشت.

بعد از سرکوب خونین این جنبش جمهوری اسلامی می‌خواست که از ترومای سیاسی این جنبش از طریق فراهم کردن امکان ادعای اینکه اکثریت مردم «برانداز» نیستند گذر کند، هدفی که آمار مشارکت زیر ۵۰٪ حتی در دور دوم انتخابات و علیرغم دو قطبی شدن صوری انتخابات حول پزشکیان و جلیلی به نظر نمی‌رسد محقق شده باشد.

در وهله دوم، بالا رفتن احتمال پیروزی ترامپ در انتخابات ریاست جمهوری آتی در آمریکا، بر نگرانی جمهوری اسلامی از اعمال شدیدتر تحریم‌های آمریکا علیه ایران افزوده است. در یکی دو سال اخیر دولت بایدن به دلیل نیاز به پایین نگه داشتن قیمت انرژی، که نقش مهمی در انتخابات آمریکا بازی می‌کند، از اعمال سفت و سخت تحریم‌های نفتی علیه ایران خودداری کرده است. پیروزی ترامپ که قول داده جنگ روسیه و اوکراین را به پایان برساند دلیلی منطقی برای عدم اعمال تام و تمام تحریمهای نفتی علیه ایران باقی نمی‌گذارد.

راهکار علی خامنه‌ای برای حل این معضل اجازه دادن به ورود پزشکیان به انتخابات بود تا دولت وی با چراغ سبز خود خامنه‌ای وارد سازش با آمریکا شود تا او بتواند هزینه سیاسی کمتری برای یک «نرمش‌ قهرمانانه» دیگر بپردازد. اگر هم دو طرف به سازش نرسند و تحریم‌ها ادامه یابند خامنه‌ای و «اصولگرایان» می‌توانند دولت و اصلاح‌طلبان را مسئول تداوم بحران اقتصادی و فلاکت مردم معرفی کنند.

دلیل سوم برای اهمیت این انتخابات امکان عملی شدن روند جانشین‌یابی برای خامنه‌ای در طی چند سال آینده است. یک رئیس جمهور غیر روحانی و فاقد عضویت در مجلس خبرگان احتمالا امکان اعمال نفوذ کمتری بر این روند خواهد داشت اما در عین حال مشروعیت بیشتری به این روند خواهد داد.

با تمام این اوصاف هم‌چنانکه تجربه بیش‌ از چهار دهه حکومت جمهوری اسلامی نشان داده سیاست‌های عمده کشور را حاملین واقعی قدرت سیاسی که دستگاه‌های وسیع امنیتی و نظامی را در اختیار دارند تعیین می‌کنند. با حضور پزشکیان در پاستور جمهوری اسلامی ظاهر همه‌پسندتری در روابط‌ و مجامع بین‌المللی ارائه خواهد کرد و به سرکوب داخلی بزک سیاسی و دیپلماتیک فریبنده‌تری خواهد بخشید.

دستاورد ما چه بود؟ چه از دست دادیم؟

حسین دباغ، پژوهشگر فلسفه و اخلاق

مسعود پزشکیان را شاید بتوان اولین رئیس جمهور بعد از انقلاب اسلامی دانست که بدون “وعده صریح” در کارزارهای انتخاباتی به پیروزی می رسد. تلاش او بر این بود تا کمتر وعده بدهد و در نتیجه، در آینده کمتر بازخواست شود. حامیان او البته این رویکرد را تحسین می‌کردند و آن را نشانه‌ای از صداقت می‌دانستند. اما آیا چنین رفتاری در ترازوی دموکراسی وزن دارد؟ به نظر نمی‌رسد. شاید ابتدایی‌ترین درکی که ما از توسعه دموکراتیک داریم، پرورش و آموزش شهروندانی مطالبه‌گر است. شهروندانی که بتوانند مسئولان را بازخواست کنند و از آنان توضیح بخواهند که چرا وعده‌های خود را انجام ندادهاند. جامعه‌ای که مطالبه‌گر نباشد، دستاورد دموکراتیک نخواهد داشت. دیکته نانوشته هیچگاه غلط ندارد! از این حیث، به نظر می رسد این انتخابات یک گام ما را از پیشبرد توسعه دموکراتیک دور کرده است.

از منظر فلسفه سیاسی، مسئله وعده‌دادن در انتخابات تنها به میزان صداقت یک نامزد برنمی‌گردد، بلکه به ایجاد یک قرارداد اجتماعی بین حاکم و مردم نیز مربوط می‌شود. عموم فیلسوفان برجسته سیاست معتقدند که حکومت‌ها تنها با رضایت مردم مشروعیت پیدا می‌کنند و این رضایت از طریق تعهداتی که به مردم داده می‌شود، حاصل می‌شود. وعده‌های انتخاباتی بخشی از این تعهدات هستند و زمانی که شهروندان بتوانند بر اساس این وعده‌ها مسئولان را بازخواست کنند، روند دموکراتیک تقویت می‌شود. در مقابل، پزشکیان با ندادن وعده‌های مشخص، عملاً این قرارداد اجتماعی را تضعیف کرده است. چنین رویکردی می‌تواند به بی‌اعتمادی بیشتر مردم به فرآیند انتخابات و دموکراسی منجر شود. دموکراسی نیازمند شهروندانی آگاه و فعال است که بتوانند با درک عمیق از مسائل اجتماعی و سیاسی، تصمیمات آگاهانه بگیرند و مسئولان را پاسخگو نگاه دارند. بدون این تعامل و مطالبه‌گری، دموکراسی معنای خود را از دست می‌دهد.

اما دستاورد ما چه بود؟ اعتراض مدنی ۶۰ (دور اول) و ۵۰ (دور دوم) درصدی شهروندانی که از حق نافرمانی مدنی خود استفاده کردند تا اعلام وجود کنند. خواسته ساده آن‌ها این بود که به رسمیت شناخته شوند، همین! با اینکه پیروزمندان این انتخابات به جشن و شادی می‌پردازند، اما هنوز این جمعیت که اکثریت را شامل می شوند نتوانسته اند برای خود جشن خیابانی بگیرند تا اتحاد خود را فریاد بزنند. با این حال، استفاده از حق نافرمانی مدنی گامی جلو به سوی پیشبرد توسعه دموکراتیک در ایران بود. در این انتخابات برای بار نخست بعد از انقلاب اسلامی است که شهروندان در مقیاس بالا توانسته‌اند خشم خود را به شکل دموکراتیک ابراز کنند و وجود خود را جار بزنند. این نشان‌دهنده آن است که جامعه ایرانی به سطحی از بلوغ سیاسی رسیده است که می‌تواند نارضایتی خود را به صورت مدنی و دموکراتیک ابراز کند. از منظر فلسفه سیاسی، نافرمانی مدنی یکی از ابزارهای مهم برای تغییرات اجتماعی است، هر چند که شاید اقتدارگرایان گوش شنوایی برای شنیدن صدای معترضان نداشته باشند. بسیاری از فیلسوفان سیاست بر این باورند که شهروندان باید در برابر قوانین ناعادلانه مقاومت کنند و این مقاومت بهتر است که به صورت مسالمت‌آمیز و بدون خشونت باشد. مقاومت مدنی اخیر در ایران نشان‌دهنده یک گام مهم به سوی آگاهی سیاسی و اجتماعی بیشتر است. این نوع مقاومت، اگرچه ممکن است در کوتاه‌مدت نتیجه ملموس نداشته باشد، اما در بلندمدت می‌تواند به ایجاد تغییرات اجتماعی پایدار و تقویت فرهنگ دموکراتیک کمک کند.

انتخابات ۱۴۰۳ هم ما را یک گام به عقب برده است، هم یک گام پیش. اینکه جامعه ایران چگونه فرهنگ دموکراتیک را در خود حل و هضم می کند، باید به آینده موکول کرد. اما ایران در آینده حتما آبستن تغییرات اجتماعی بسیار است.

منبع تصویر،IRNA

توضیح تصویر،یک حوزه رای‌گیری در زاهدان – بلوچستان یکی از مناطق محروم در ایران به حساب می‌آید

هیچ رئیس جمهوری، کاری برای مردم بلوچ انجام نداده است

فریبا بلوچ، فعال حقوق زنان و مردم بلوچستان

سال‌ها است که روسای جمهور ایران؛ چه اصلاح‌طلب و چه اصولگرا کار مفیدی برای مردم بلوچستان انجام نداده‌اند و تنها چیزی که ارمغان همه آن‌ها برای این منطقه بوده، فقر، سرکوب و تبعیض سیستماتیک بوده است.

در دور اول انتخابات ریاست جمهوری اخیر، استان سیستان و بلوچستان کمترین آمار مشارکت را در کشور داشت. برخلاف دوره‌های قبل که با وعده و وعید نامزدهای ریاست جمهوری برای بهبود اوضاع زندگی مردم و برآورده کردن بدیهی ترین حقوق یک انسان یعنی کار، آب، نان، بهداشت و آموزش آن‌ها را به پای صندوق رای می‌کشاندند.

اما در دور دوم با بازی تکراری اصولگرا اصلاح طلب، علی خامنه‌ای و بیت رهبری موفق شدند با کمک سران طوایف، ملاهای حکومتی و افرادی که منافعشان وابسته به حکومت است، مردم را به پای صندوق های رای بکشاند.

در دور دوم در مناطقی از بلوچستان، مردم را تهدید به ابطال شناسنامه و قطع یارانه و آب و برق کردند و مردمی که تنها دارایی شان، یارانه است را ترساندند.

مسئولان در روزهایی که به رای مردم احتیاج دارند بجای دادن امید آن‌ها، را تهدید می‌کنند پس چطور می‌توان از حکومتی که چنین برخوردی با شهروندانش دارد امید بهبودی شرایط زندگی را داشت. باید توجه داشت که اینجا بحث عدم امکانات و نتوانستن نیست بلکه بحث نخواستن حکومت مرکزی است تا این استان همیشه محروم بماند، والا این منطقه منابع و معادن و امکاناتی دارد که می توان با آنها شرایط روزمره زندگی مردم را بهتر کرد.

بلوچستان با هیچ جای ایران قابل مقایسه نیست و در تمامی این سال‌ها فاقد کمترین زیر ساخت‌ها بوده و مردم آن بیش از هر قومیتی و مذهبی در جمهوری اسلامی تحت ظلم و ستم بودند.

اگر در دیگر نقاط ایران تحلیلگران و کارشناسان به کوچکتر شدن سفره مردم با حذف گوشت و میوه اشاره می‌کنند باید بگویم در سیستان و بلوچستان سفره کاملا جمع شده است چون بسیاری از مردم حتی دیگر توان خریدن نان را هم ندارند.

«ماه عسل پزشکیان طولانی نیست»

مهرزاد بروجردی، پژوهشگر و استاد علوم سیاسی

۲۳ سال پیش در مقاله «از سیاست ایران چه آموخته‌ایم؟» نوشتم:

۱. وزنه‌ جمعیت‌شناسی به سود کفه‌ اصلاحات است.

۲. تحکم‌های ایدئولوژیک کارآیی گذشته را ندارند.

۳. کشاکش سیاسی گروه‌ها در ایران برد و باختی زمانمند – و نه نهایی – دارد. نه دگرگونی در مواضع اعلام شده نا ممکن است و نه همراهی‌ها و ائتلاف‌ها ناشکستنی است. شکست یک گروه به‌هیچ رو نهایی نیست و پیروزی آن دیگری نیز تا ابد نمی‌ماند.

۴. مردم به پای صندوق‌ها رفتند و هر بار پس از شمارش و باز شماری آراء به یاد مسند‌نشینان آوردند که هم قدرت داشتن با حساب پس دادن همزاد است و هم اعتماد مردم مقوله‌ای زمانمند است، نیز بهره‌وری از وفاداری و هواداری مردمان به شیوه رفتار حاکمان وابسته است.

انتخابات ریاست جمهوری چهاردهم حقانیت این چهار گزاره را بار دیگر تایید کرد. شاهد بودیم که نسبت به سه سال پیش آراء کاندید اصلی اصولگرا از ۱۸ میلیون به ۱۳ میلیون کاهش یافت و آراء کاندید اصلی اصلاح طلب از ۲ میلیون به ۱۶ میلیون افزایش یافت. تجربه اسفناک ریاست جمهوری ابراهیم رئیسی و سرکوب جنبش «زن، زندگی، آزادی» در خاطره‌ها زنده بود.

شاهد بودیم که تشتت در میان اصولگرایان تا بدانجا بود که ۵۵٪ از ۸۱ نامزد ثبت نام کرده برای این انتخابات اصولگرا بودند و در آخرین مرحله نیز سه نماینده باقی مانده آنان نیز مایل به ائتلاف و کناره گیری نبودند. حال باید انتظار داشت که اختلافات درونی این جناح، در سال‌های پیش رو بیشتر شود.

شاهد بودیم که این انتخابات کمترین درصد تفاوت میزان رای کاندید پیروز را نسبت به نفر دوم به ارمغان آورد. این دو بلوک فکری حقیقی هستند و فعلا ماندگار. انکار این مهم بلاهت سیاسی است.

اما پیروزی پزشکیان، یک ماه عسل سیاسی طولانی مدت را برای ایشان به ارمغان نخواهد آورد. چالش از چینش کابینه و گرفتن رای اعتماد وزرا از مجلس آغاز خواهد شد.

پرداختن به معضل اصلی شهروندان یعنی اقتصاد در گرو تنش زدایی در روابط بین المللی به خصوص برجام و پذیرش FATF خواهد بود که صحنه زورآزمایی زود هنگام خواهد بود. راه برای پزشکیان که نه مانند محمد خاتمی سال ۱۳۷۶ آرای ۲۰ میلیونی و شوق وافر هواداران را دارد و نه مانند روحانی اشرافی عمیق به تاریکخانه های امنیتی حکومت، پر از سنگلاخ خواهد بود.

پزشکیان اما باید میوه‌های سیاسی از درخت آویزان شده را زود برداشت کند چرا که می‌داند با شهروندانی روبروست که بس آرزوهایشان جوانمرگ در زیر خاک خفته به راحتی به عشوه‌ شعر و شعار سیاسی ایشان دل نمی بندند.

منبع تصویر،GETTY IMAGES

انتخابات ایران و «شکلات شهروندی»

مهرنوش نجفی‌راغب، پژوهشگر حقوقی

هر نظام سیاسی ای -فارغ از اقتدارگرا یا دموکراتیک- برای بقا هم به مشروعیت نیاز دارد و هم ترمیم و بازسازی درونی. در نظام‌های دموکراتیک، این مهم از طریق نهادسازی، انتخابات، تطبیق فرایندها با استانداردها و اصول کلی حقوقی، به روز رسانی سیستم های شفاف سازی و پاسخگویی انجام می شود.

اما در نظام اقتدارگرا، این ترمیم‌ها از طریق دیگری باید صورت گیرد. چه اینکه اساسا در این نظام ها نهادسازی و شاخص های حاکمیت قانون جایگاهی ندارد.

در این وضعیت، حاکمیت خودکامه با استفاده محدود، ناقص و سلیقه‌ای برخی ابزارهای دموکراتیک، تلاش می‌کند بقای خود را تضمین کند. برگزاری انتخابات کاملا کنترل شده – و البته نه از پیش تعیین شده- که بتواند هم مشروعیت نیم بها و هم یک ترمیم درون سازمانی را عملی کند، یکی از مهم‌ترین و شیک ترین ابزارهاست که هم حاکمیت را کامروا می‌کند وهم چونان «شکلات شهروندی» مسکنی است بر فضای غیردموکراتیک در جامعه.

جمهوری اسلامی نیز به عنوان یک نظام اقتدارگرا این ترمیم درون نظامی را از طریق اصلاح طلبان به انجام می‌رساند تا با برآمدن از دل یک انتخابات کنترل شده، بتوانند به رفع و رجوع شکاف‌های سیاسی خصوصا سیاست خارجی و ترمیم برخی گسست‌ها بپردازند.

اما آنچه که مبرهن است آنکه یک نظام اقتدارگرا همواره میدان را کنترل شده نگاه می‌دارد. حتی زمانی که فضای مدیریت اجرایی را آگاهانه یا مصلحت آمیز -برای ترمیم- مجبور است مدتی به گروه های دیگر واگذار کند، همچنان ابزارهای اقتداگرایانه را برای کنترل شرایط به کار می‌گیرد. حضور دایمی نیروهای سرکوب در خیابان‌ها و مکان‌های عمومی و حتی در حریم خصوصی برای اعمال اقتدار، ایجاد ارعاب و ترس و اعلام حضور همیشگی و پیام کنترل‌گری دایمی به شهروندان، یکی از مهم‌ترین و کارآمدترین ابزارهاست.

در جمهوری اسلامی نیز اتفاقا یکی از مهم ترین کارکردهای گشت‌های امنیت اخلاقی (گشت‌های ارشاد سابق و کمیته انقلاب اسلامی اسبق) همواره همین بوده است که با توجه به تغییرات اجتماعی و سیاسی تغییر نام می‌یابد و مسئولیت کنترل فضای جامعه را با ایجاد وحشت و ترس بر عهده داشته و دارد. چرا که بقای یک نظام خودکامه با ایجاد ترس و ارعاب دایمی شهروندان گره خورده است.

چالش‌های حاکمیت قانون در ایران امروز از جمله اقتصاد فلج، عدم استقلال قضایی و دادرسی‌های عادلانه، اجرای قوانین سرکوبگرانه، فساد گسترده و فقدان سازو کارهای پاسخگویی و حتی عدم اراده‌ای برای پاسخگویی، آنچنان فضای اجتماعی، اقتصادی و سیاسی ایران را درهم فشرده است که بازگشایی گره‌های آن به دست یک جریان سیاسی‌ای که برای ترمیم موقت می‌آید و می‌رود نیز باز نخواهد نشد.

ضمن اینکه تحمل حضور اصلاح طلبان در مدیریت اجرایی جمهوری اسلامی برای دوره ترمیم، همواره با سرکوب‌های شدیدتر، محدودیت بیشتر آزادی مدنی و اجتماعی، نارضایتی‌ها و اعتراضات بابت اقدامات اقتصادی نامحبوب دولت -مانند قطع یارانه های سوخت در گذشته- و حتی قتل‌های سیاسی همراه بوده است که مشارکت کمتر شهروندان را در انتخابات بعدی و نا امیدی گسترده‌تر را جامعه در پی داشته است.

در شرایط فعلی نیز با توجه به اینکه جریان اصلاح طلب حتی بر خلاف گذشته، در یک انتخابات بی‌رمق عرصه اجرایی را به دست خواهد گرفت، به نظر می‌رسد که این روند و تسلسل بازی بد و بدتر، جز فراز و نشیب‌های سیاسی حاکمیت برای زخم بندی‌های درون نظام، ره آورد چندان امیدوارکننده و مثبتی برای جامعه ایران نمی‌تواند داشته باشد.

«گذار صلح‌آمیز اصلاح‌طلبی در برابر بنیادگرایی و استثنا‌طلبی»

محمود صدری، جامعه شناس

یک مورخ معاصر روسی می‌گوید: «هیچ چیزغیر قابل پیش بینی‌تر از تاریخ روسیه نیست.»

این لُغَز هوشمندانه در مورد تاریخ معاصر ایران نیز صادق است. آنچه در ۴ خرداد در خواب هم نمی‌دیدیم در ۱۵ تیر به واقعیت پیوست. در لحظاتی که این یادداشت را می‌نویسم، آرا قطعی مسعودپزشکیان نزدیک ۱۷ میلیون و آرا سعید جلیلی بیش از ۱۳ میلیون است و با وجود تعرفه‌های توزیع شده و نیز به واسطه ناظران کاندیداها بر سر صندوق‌ها، امکان «مصاحبه خروجی» از رای گیرندگان وجود داشته است. بنا بر این می‌توان گفت نتیجه قطعی است.

این گذار صلح آمیز اصلاح طلبی و «زندگی» در برابر بنیادگرایی و اسثتنا‌طلبی، تنها با پیروزی محمد خاتمی در دوم خرداد ۲۷ سال پیش قابل مقایسه است. در این فاصله چهل روزه، گفت و شنودها و انتشارات سایبری و میدانی بی‌شماری را شاهد بودیم و هر دو طرف با ترکش‌های پر به فضای عمومی شتافتند.

مخالفان مشارکت در انتخابات، رای دادن با نظارت استصوابی را بازی در زمین خودکامگی خواندند؛ تحلیل‌گران رقابت اصلی را میان دو جریان چیره نظام: رئالیسم تهاجمی «نظامیان – قالیباف» در برابر جریان «نو-امنیتی استثناطلبان» – جلیلی – دانسته، نقش بدون پشتوانه نهادی اصلاح طلبان در این معرکه را بیهوده دانستند.

موافقان اما، یادآور شدند که توان رییس جمهور برای اصلاح امور محدود، ولی قدرتش برای نابودی مملکت نامحدود است، همچنانکه با محمود احمدی‌نژاد آزمودیم و با ابراهیم رئیسی می‌رفتیم که بیازماییم. به علاوه، با روی کار آمدن احتمالی دونالد ترامپ و گذار محتمل رهبری نظام، نقش رئیس جمهور بیش از میزان بیست در صد معمول در دوره‌های قبلی خواهد بود.

باور دارم پزشکیان رئیس جمهور از پزشکیان نماینده مجلس فراتر خواهد بود، زیرا بدنه اصلاحات همیشه روح تازه‌ای به راس آن دمیده است. از یک رئیس کتابخانه ملی، محمد خاتمی و از شخصیتی امنیتی، حسن روحانی ساخته است. پزشکیان نیز می‌تواند، به مدد جریانی که با آراء ۷۶ و ۹۲ و نیز خون ۸۸ و ۱۴۰۱ تکوین یافته پزشک ایران شود.

صرف نظر از اینکه با مشارکت مشروط در انتخابات موافق باشیم یا نه (من هستم) بیاد داشته باشیم که قلب آنها که رای ندادند نیز برای این آب و خاک و آبادی و آزادی آن می‌تپد. از این نظر، ۱۵ تیر روز خوبی بود.

ریزش طرفداران اصلاح طلبان در خارج از کشور

آزاده دواچی، فعال حقوق زنان

به عقیده من انتخابات امسال مشخصه های بارزی داشت که آن را بسیار متفاوت تر از سال‌های گذشته کرد. اولین مشخصه متمایز آن مشارکت کمتر از نیمی از جمعیت جامعه بود. این مساله به خصوص از آن جایی اهمیت دارد که این انتخابات بعد از خیزش زن، زندگی، آزادی بود ‌و تاثیر آن رویدادهای سیاسی،اجتماعی جامعه بود. فشارهای مضاعف سیاسی، اجتماعی و اقتصادی بر مردم ، آنها را خسته از امید داشتن به دولت جدید کرد. مردم دریافتند که رای دهی آن‌ها مناسبت چندانی با تحقق مطالباتشان از طریق ریاست جمهوری ندارد. در واقع ضعف کار آمدی ریاست جمهوری و همه کاره بودن علی خامنه‌ای در همه امور، موجب قهر اکثریت مردم با صندوق های رای شد.

اما نکته دوم، غایب بودن رای زنان به خصوص زنان جوان در این انتخابات بود. زنانی که به دلیل سرکوب و نرسیدن به مطالباتشان از یک سو و از سوی دیگر به دلیل کسب آگاهی و رشدی که در طول سال های گذشته در بستر سیاسی، اجتماعی جامعه ایران به آن رسیده بودند، به این نتیجه رسیدند که باز پس گیری مطالباتشان از طریق صندوق های رای تقریبا ناممکن است. ستم جنسیتی، وجود قوانین تبعیض آمیز و حجاب اجباری زنان را ناامید از تغییر ساختاری در جمهوری اسلامی کرده است. بیشتر زنانی که رای نداند، ترجیح دادند که نافرمانی مدنی را در بطن جامعه پیش ببرند، چرا که آن را اثر گذار تر می دانند.

نکته سوم نشان داد اصطلاح طلبان مانند قبل جایگاه مردمی ندارند. برخلاف انتخابات دوره‌های قبل که مردم به دنبال کاندیدهای میانه رو بودند، در این انتخابات با وجود حمایت اصطلاح طلبان از پزشکیان، به دلیل نداشتن جایگاه مردمی به مانند قبل، درصد کمتری حرف آن‌ها را قبول کردند و رای دادند.

و اما نکته آخر تمایز میان رای دهندگان در داخل و خارج از گذشته به نسبت انتخابات قبلی بود که خود نشان دهنده ریزش طرفداران اصلاحات بود. افراد خارج از کشور در دوران نامزدی خاتمی و موسوی روحانی حضور چشمگیرتری داشتند.

می‌توان گفت این انتخابات، حتی با وجود کاندیدای اصلاح طلب، آن چیزی نبود که حکومت انتظارش را داشت و نشان داد که دیگر امید مردم به تغییر از داخل ساختار حکومت با وجود نهادهای قدرمندی چون ولی فقیه و سپاه پاسداران از بین رفته است‌.

منبع تصویر،GETTY IMAGES

«انعطاف تاکتیکی بیت رهبری»؟

اصغر ایزدی، فعال سیاسی چپ

با توجه به نتایج انتخابات، پرسش اصلی این است که چرا «بیت رهبری» با یک انعطاف تاکتیکی امکان شرکت مسعود پزشکیان را فراهم کرد و پیروزی او را قابل پذیرش دانست؟ دو دلیل می‌توان برای آن برشمرد: علی خامنه‌ای در پی فرصتی بود تا اولا از طریق انتخابات، به تجدید آرایش باندهای قدرت درون حاکمیت بپردازد؛ ثانیا با توجه به انتخاب احتمالی دونالد ترامپ، امکان همراه شدن حداکثری اتحادیه اروپا با آمریکا را برای فشار بر جمهوری اسلامی کاهش دهد.

اما خوانش این انتخابات از منظر نقش مردم، حاکمیت و اصلاح‌طلبان حکومتی چه بوده است:

با توجه به احتمال دستکاری آرا، به نتایج نگاه کنیم:

در انتخابات ریاست جمهوری۱۴۰۰، میزان دارندگان حق رای حدود ۶۰ میلیون بود و نتایج آرا چنین اعلام شد: ابراهیم رئیسی حدود ۱۸ میلیون رای داشت و مجموع آرای کاندیداها ۲۲ میلیون بود.

انتخابات ریاست جمهوری ۱۴۰۳، میزان دارندگان حق رای حدود ۶۱ میلیون بود که نتیجه آن در دور دوم چنین اعلام شد: مسعود پزشکیان با حدود ۱۶ میلیون رای و سعید جلیلی با حدود ۱۳ میلیون رای و در مجموع ۳۰ میلیون رای.

مقایسه این نتایج نشان می‌دهد که آرای اصول گرایان حدود ۹ میلیون ریزش داشته است. این ریزش را اصول گرایان نشانه‌ای از رویگردانی خامنه‌ای از آنان، با اذن ورود پزشکیان به انتخابات قلمداد می‌کنند.

آرای پزشکیان در دوره اول و دوم انتخابات بخشی از آرای اصول‌گرایان، اصلاح‌طلبان و بخشی از طرفداران گذار بود. تا آنجا که به اصلاح‌طلبان مربوط می‌شود-از نظر اصلاح‌طلبان معتقد به تغییرات ساختاری و گذار از جمهوری اسلامی- دعوت به شرکت در انتخابات و رای به پزشکیان، به عنوان یک پس‌رفت قلمداد می‌شد هرچند که به زبان آورده نشد.

تحریم گسترده انتخابات در دور اول توسط اکثریت بیش از ۶۰ در صد، حاکی از آن بود که مردم حضور پزشکیان را صرفا «گرم کردن تنور» انتخابات می‌دانند و لذا کمتر باور داشتند که این تاکتیک «بیت رهبری» می تواند شامل امکان یک رقابت واقعی میان کاندیداها باشد. اما زمانی که انتخابات به دور دوم کشیده شد و امکان شکست جلیلی بوجود آمد، به شرکت بیشتر در پای صندوق‌های رای راغب‌تر شدند.

می‌توان گفت اکثریتی که انتخابات را تحریم کرد پیروز این میدان بودند که نتیجه جنبش، زن، زندگی، آزادی بود. حکومت نتوانست از آن برای مشروعیت بخشی به خود استفاده کند و پرونده مشروعیت بخشی به جمهوری اسلامی از طریق انتخابات، برای همیشه بسته شد. در این میان اما اصلاح طلبان دوباره به دایره محدودی از قدرت دست یافتند.

«حکومت یک سیر عادی را طی نمی‌کند»

محمدرضا نیکفر، پژوهشگر فلسفه سیاسی

حکومت یک سیر عادی را طی نمی‌کند. اکنون وارد دوره‌ بازتولید خود شده است. دوره‌ قبلی، دوره‌ انتقال تخت ولایت از روح‌الله خمینی به علی خامنه‌ای نسبتاً بی‌درد سر گذشت. انبوهی مشکلات (اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی، تنگنای سیاسی خارجی، انتقال نسلی) این دوره را بسیار پیچیده‌تر می‌کند. نظام ولایی یک نظام امتیازوری است. مرحله‌ بازتولید، مرحله‌ بازتوزیع امتیازها هم هست.

دروازه‌ گشوده به سوی رخدادهای آینده دو لولا دارد: لولای اول در حیطه‌ شکاف میان اکثریت مردم و حکومت است، لولای دوم در درون حکومت و طرفدارانش. در مرحله‌ بازتولید، محور نخست، اهمیت ویژه‌ای دارد. اما مهم برای سیاست مردمی، لولای دوم است.

شاید بتوان گفت ورود به مرحله‌ بازتولید نظام از زمان ریاست جمهوری ابراهیم رئیسی شروع شد. اکنون کسی که زاویه‌هایی با خط رئیسی دارد، جانشین او شده است. هر کاری که او می‌کند، دیگر یک کار همیشگی یک رئیس جمهور اسلامی، از این جناح یا از آن جناح نیست. چارچوب تفسیر هر کاری، رخداد آن در مرحله‌ بازتولید نظام است.

از زاویه‌ سیاست مردمی، معیار ثابت در داوری درباره‌ رخدادها این است: عرصه به روی این سیاست باز می‌شود یا بسته؟

از: بی بی سی 

خروج از نسخه موبایل