قیام ملی سی ام تیر، رستاخیز بزرگ ملت ایران

 رستاخیز سی ام تیر، فداکاری و جانفشانی مردمان سراسر کشورمان به پاس بیش از پنجاه سال تلاش و کوشش دکتر محمد مصدق در راه آزادی و استقلال ایران بود. همه چیز با فراخوان دکتر مصدق برای اعتراض به روند انتخابات و دخالت های دربار در انتخابات در آبان ماه ۱۳۲۸ آغاز شد. در پاسخ به فراخوان دکتر مصدق برای اعتراض به تقلب ها در انتخابات مجلس شورای ملی، در روز ۲۲ آبان ماه هزاران نفر به سوی خانه دکتر مصدق، خانه ی شماره ۱۰۹ در خیابان کاخ، روان شدند. دکتر مصدق و همراهانش برای تحصن و اعتراض به سوی دربار رفتند. چون دربار گنجایش همه ی اعتراض کنندگان را نداشت بیست نفر را برگزیدند تا در دربار متحصن شوند. در ۲۲ آبان دکتر مصدق با گروهی از یارانش مانند، دکتر حسین فاطمی، دکتر علی شایگان، دکتر کریم سنجابی، محمود نریمان، شمس الدین امیرعلایی، مهندس زیرک زاده و … جبهه ملی ایران را پایه گزاری کردند. دکتر مصدق در دوران ۲۸ ماهه ی نخست وزیری اش اصلاحات بزرگی در ایران انجام داد. بزرگ ترین پیروزی ملت ایران به رهبری دکتر مصدق قانون ملی شدن نفت در سراسر کشور است. متن پیشنهادی قانون ملی شدن نفت چنین است:

«به ‌نام سعادت ملت ایران و به‌ منظور کمک به تأمین صلح جهانی، امضاکنندگان ذیل پیشنهاد می‌نماییم که صنعت نفت ایران در تمام مناطق کشور بدون استثناء ملی اعلام شود یعنی تمام عملیات اکتشاف، استخراج و بهره‌برداری در دست دولت قرار گیرد». قانون ملی شدن صنعت نفت در ۲۴ اسفند ۱۳۲۹ در مجلس شورای ملی تصویب گردید. مجلس سنا در ۲۹ اسفند به این قانون رأی داد. از آن زمان روز ۲۹ اسفند، روز ملی شدن صنعت نفت، نام گرفته است. دکتر مصدق ملی شدن نفت را بنیان تثبیت استقلال ایران و قطع دخالت های انگلستان در امور کشور ما می دانست و در ۲۹ اسفند ۱۳۲۹ به خبرنگاران چنین گفت:

«… ملی شدن صنعت نفت در سراسر کشور ایران مبنی بر حق حاکمیت ملت ایران است و از حقوق طبیعی و انکارناپذیر هر ملتی شمرده می‌شود. …». او در ۲۸ ماه دوران نخست وزیری خود که با کودتای انگلیسی – آمریکایی ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ پایان یافت، اقدامات و  اصلاحات اجتماعی و سیاسی مهمی در ایران انجام داد. مانند:

– قانون ملی شدن صنعت نفت در سراسر کشور

– قانون کار و بیمه های اجتماعی کارگران

– قانون بازنشستگی کشوری

– لایحه تشکیل انجمنهای ایالتی و ولایتی

– لایحه القا عوارض در دهات

– لایحه استقلال کانون وکلای دادگستری

– قانون استقلال دانشگاه تهران

– …

و قوانین و اصلاحات دیگر که برخی از آن اصلاحات و قانون ها را کودتاچیان پس از کودتای ۲۸ مرداد لغو کردند. کودتاچیان پس از برکناری و زندانی کردن نخست وزیر قانونی کشور دکتر محمد مصدق شمار فراوانی از مبارزان سیاسی را کشته و زندانی کردند. آهنگ فراموش نشدنی “مرا ببوس” نوشته ی حیدر رقابی، یادگار همین دوران غم انگیز اختناق است. افزون بر زندانی کردن و کشتن مبارزان سیاسی، یکی دیگر از خیانت های بزرگ کودتاچیان بستن قراردادهای ضد ملی برای غارت نفت با شرکت های انگلیسی، آمریکایی، فرانسوی و هلندی به نام قرارداد کنسرسیوم است. اما برخی از قانون ها و اصلاحات دوران دکتر مصدق ، مانند “قانون بیمه های اجتماعی کارگران” را به دلیل حساس بودنشان نتوانستند لغو کنند.

محمد رضا پهلوی با در اختیار گرفتن فرماندهی ارتش و نیروهای مسلح، عملا قدرت سیاسی را به نفع خودش و اربابانش اعمال می کرد. دکتر مصدق بر این باور بود که شاه در قوانین مشروطیت حق دخالت در امور سیاسی را ندارد. مانند همه ی کشورهای مترقی و آزاد جهان، انتخاب وزیر دفاع (وزیر جنگ) و نیروهای مسلح، باید در اختیار دولت باشد. محمد رضا پهلوی مانند پدرش حاضر نشد تا دست از دیکتاتوری بردارد و اختیار نیروهای مسلح را به دولت واگذار کند. دکتر مصدق ناچار در ۲۵ تیر ماه ۱۳۳۱ پس از نزدیک به پانزده ماه از سمت نخست وزیری کناره گیری کرد. آزادی خواهی و شیوه اداره ی کشور با وجود آزادی های گسترده ی اجتماعی و سیاسی آنچنان محبوبیت دکتر مصدق را بالا برده بود که ۵ روز پس از استعفای دکتر مصدق از نخست وزیری مردم بر ضد شاه و نخست وزیرش قوام، قیام کردند. در روز سی ام تیر سال ۱۳۳۱ مردمان سراسر ایران برای بازگرداندن دکتر مصدق به نخست وزیری فریاد می زدند؛ “یا مرگ یا مصدق”، “از جان خود گذشتیم با خون خود نوشتیم، یا مرگ یا مصدق”.

روز سی ام تیر ۱۳۳۱ یک روز تابستانی گرم بود. گروه ها و سازمان های سیاسی اعتصاب عمومی اعلام کرده بودند. مردم تهران از صبح زود، دسته دسته از همه جا به سوی میدان بهارستان می رفتند. ما بچه های محل برای تماشای تظاهر کنندگان در کنار خیابان خیام ایستاده بودیم. تظاهر کنندگان با پرچم و شعار های، زنده باد مصدق، مرگ بر قوام، مرگ بر شاه و … از پایین شهر می آمدند و به سوی شمال می رفتند.

برخی از هم بازی های ما که بزرگ تر بودند دوست داشتند که همراه تظاهر کنندگان بروند، برخی از دوستانمان هم آن ها را از رفتن باز می داشتند. در بین دوستان ما دو پسر عمو بودند به نام های پرویز رجایی و علی رجایی، پرویز که بزرگ تر بود دچار احساسات شدید شده بود و می خواست با انبوه مردم همراه شود. علی و دیگر دوستان می کوشیدند او را از این کار بازدارند. در این گیر و دار یکی از دوستان پرویز که با سیل جمعیت همراه بود از راه رسید و پرویز را با خود برد.

تانک ها و کامیون های پر از سرباز گاهی در خیابان خیام هم دیده می شدند. از دور صدای تیر اندازی شنیده می شد. از ظهر به بعد تقریبا خیابان خیام خلوت شد و صدای تیراندازی کمتر به گوش می رسید.  

ساعت ۵ بعد از ظهر رادیو تهران از استعفای قوام خبر داد. مردم پیروز شده بودند و سوار بر وانت ها، کامیون ها، سواری ها و موتورسیکلت ها فریادهای شادی سر داده بودند و دم می دادند” قوام فراری شده، سوار ِگاری شده”، “مرگ بر قوام”، “زنده باد مصدق”، زنده باد … بچه های محل هم با دیدن آن ها با شادی فریاد می زدند؛ “قوام فراری شده، سوار گاری شده!”

در آن روز نیروهای ارتش و شهربانی که زیر فرمان شاه بودند مردمان بسیاری را در سراسر کشور به گلوله بستند. آمار درست کشته شدگان هرگز به دست نیامد همچنان که در روزگار ما کسی نمی تواند از آمار کشته شدگان اعتراضات خیابانی آگاهی بیابد. بیگانه پرستان و دشمنان مردمان میهن ما، آزادی خواهان را سر به نیست می کنند، در زندان ها و در خیابان ها می کشند و کسی هرگز از شمار آن کشته شدگان آگاهی نمی یابد.

پیکر بیجان پرویز رجایی را فردای آن روز مردمان محل از زیر بازارچه پاچنار تا ابن بابویه بر سر دوش بردند. بسیاری از جوانان میهن دوست در ۳۰ تیر در سراسر ایران کشته شدند. از انقلاب مشروطه تا به امروز ملت ایران بهای گزافی در راه آزادی پرداخته است. حکومت های دیکتاتوری با زندانی کردن و کشتن مبارزان میهن دوست و فداکار ما، با کشتن و فراری دادن نخبگان ما، با جلوگیری از آزادی اجتماع و آزادی حزب ها، راه رسیدن به حاکمیت ملی را همیشه بر ملت ایران سد کرده اند. ما باید راهی برای رهایی میهن مان بیابیم. می دانیم که راه رهایی با شیوه ی حزبی و مبارزات سیاسی، مانند کشورهای آزاد، به دلیل دیکتاتوری حاکم در ایران، راهی عملی نیست. راه رهایی از به هم پیوستن مراکز عملا پر جمعیت، مانند بازارها، دانشگاه ها، مدرسه ها، سندیکاها، کارخانه ها امکان پذیر است.

چندی پیش جبهه ملی پیشنهاد تشکیل کنگره ی ملی را داد. به باور من کنگره ی ملی تنها از راه فضای مجازی و تارنمای جهانی می تواند شکل بگیرد.

راه رهایی میهن ما، راه مصدق است، راه گسترش جبهه است، راه برپایی کنگره ی ملی است. آموزه ها و راه و روش دکتر مصدق تا روزی که ملت ایران به حاکمیت ملی دست نیابد، تنها راه رهایی است. حاکمیت ملی، تحقق واقعی و راستین “حقوق طبیعی و انکارناپذیر” ملت ایران با رهبری و خرد جمعی ممکن است. ملت ایران باید بتواند با همبستگی همه ی ایرانیان، خود را از اسارت بیگانگان برهاند. تک تک ما ایرانیان باید خود را یک مصدق بدانیم و تا پای جان با کمک خرد جمعی برای رهایی ملت مان و کشورمان بکوشیم. اگر دکتر مصدق پیر را در آخرین روزهای زندگی اش به بند کشیدند با یک ملت بزرگ و یک پارچه نمی توانند پنجه در پنجه بیفکنند. دکتر مصدق در آخرین دفاع خود در دادگاه نظامی شاه به ملت ما پیام داد تا مانند او به مبارزه با بیگانگان و نوکران داخلی آنان بپردازیم. او چنین گفت و طنین صدای او را ما باید بتوانیم بشنویم:

«آری تنها گناه من وگناه بزرگ و بسیار بزرگ من این است که صنعت نفت ایران را ملی کرده‌ام و بساط استعمار و اعمال نفوذ سیاسی و اقتصادی عظیم ترین امپراطوریهای جهان را از این مملکت برچیده‌ام و پنجه در پنجه مخوفترین سازمانهای استعماری و جاسوسی بین‌المللی درافکنده‌ام …».

منوچهر تقوی بیات

سی ام تیر ۱۴۰۳ خورشیدی برابر با ۲۰ ژوئیه ۲۰۲۴ ترسایی

 

دیدگاهی بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

خروج از نسخه موبایل