امیر ممبینی
آقای پزشکیان به تبعیت از امام و اکثر خویشاوندان عقیدتی خویش، هنوز دستکش ریاست به دست نکرده پریده است در رینگ و مشت زدن به دهان این و آن را شروع کرده است. ایشان اخیرأ فرمودند:
«امیدوارم خداوند ما را شرمنده این مردم عزیزی نکند که علیرغم تبلیغاتی که برای نیامدن پای صندوقها میکردند، آمدند و مشت محکمی بر دهان آدمهایی زدند که از خارج و داخل نشسته بودند و تبلیغ میکردند»
در این حرف ناراست و فرافکنانه چه پیامی هست و چه درمانی برای دردها؟
دانهی این کاه کجاست، مقصد این راه کجاست؟
نخست این که؛
اکثریت عظیم مردم در هر دو نوبت در این انتخابات شرکت نکردند، تا جایی که جناب خامنهای نیز بدین اعتراف کردند. اگر پزشکیان طرفدار مردم هستند و مدعی «هوای تازه» اول باید ببینید آن اکثریت شرکت نکرده «مشت محکم» خود را به دهان که زدند. آیا ایشان براستی دردی در چانهی خرد خود احساس نکردند؟
دوم این که؛
اگر ایشان رئیس جمهور همهی مردم هستند باید بدانند که مخالفان و موافقان شرکت در این «انتخابات» انتصابی همه بخشهایی از مردم ایران هستند و با هم حق مساوی دارند. همچنین، مبلغان شرکت در انتخابات و مبلغان امتناع از شرکت در انتخابات، از هر گروه و عقیده و حزبی، بخشی از مردم هستند و حق دارند نظر خود را بدهند. پذیرش برابر حقوقی شهروندان، مستقل از نظر و عقیده و گرایش سیاسی آنها، و احترام به حق هر کس در رأی دادن یا رأی ندادن، حرف اول دموکراسی است. نقض این حق و پاس نداشتن این حق، ضدیت آشکار با دموکراسی است. نه آقای پزشکیان و همگرایشهای ایشان حق دارند مشت به دهان کسانی بکوبند که از شرکت در انتخابات امتناع کردند و نه معادلهای سیاسی ایشان در اپوزیسیون حق دارند به کسانی که در انتخابات شرکت میکنند مشت بزنند. چنین برخوردهایی به تنهایی دلیل کافی برای ضدیت اقدامکننده با دموکراسی و رعایت حقوق شهروندی است. اعتماد به بوکسورهای سیاسی هرگز!
سوم این که؛
انسان باید چشم ادراک خود را بسته باشد اگر که نبیند این «روزنه»ی تنگ و هنوز مبهم برای ورود اصلاحطلبان محترم به بازی انتخابات اخیر، عمدتا ناشی از تأثیر نیروی امتناع بوده است. ترس نظام از ترک کامل بازی موسوم به انتخابات توسط مردم و از دست رفتن این نمایش مشروعیت نظام بود که باعث داغ کردن تنور توسط هیزم اصلاحات شد. آقای پزشکیان هیزم تنوری بود که امتناع و اعتراض تودهای داغ کردن آن را به ولی فقیه تحمیل کرد.
گویا یکی از مفاد درسی آقایان قلمرو قدرت در مدرسه و دانشگاه تعویض جای مغز و مشت است. از آنجا که خرد با منطق و منطق با نطق و نطق با دهان مرتبط است، اول کاری که میکنند مشت زدن بر دهان است. انقلاب بهمن با همین توی دهان زدن استارت زد! «توی دهن این دولت میزنم»! از پیر و جوان و از معمم و مکلا کم پیش میآید که در طول سخنرانی های خود به دهانی مشت نزنند. این امر شامل بخش بزرگی از اپوزیسیون هم میشود و اینها حتی در دموکراسیهای اروپایی نیز مشت بر دهان این و آن میکوبند و برای زدن توی دهان رأیدهندگان هجوم میآورد. اینان دارند توی دهان مخالفان مشت و میکروفون و پاره آجر میزنند، در همان حالی که مدعی دفاع از آزادی رأی و بیان هستند. گویا در تاریخ این کشور همواره بیان متفاوت باید از دهان خونین بیرون بیاید.
از آنجایی که آزادی بیان یک رکن بنیادین دموکراسی است، مشت زدن بر دهان به خاطر بیان یک رکن بنیادین ضدیت با دموکراسی است. استدلالهای توجیه کننده را باید ببرند و در کوزه شکستهی نظامهای ورشکستهی فکری قرون وسطایی آب از آن بنوشند.
وقتی پزشکیان میگوید؛
«دشمنان مردم ایران تمام تلاششان را کردند تا نگذارند مردم پای صندوقها بیایند» دو اشتباه هولناک میکند.
اول این که؛
مجموع مدافعان امتناع از شرکت در انتخابات را زیر عنوان دشمنان جمع میکند. تکلیف دشمن هم در نظام ولایت فقیه مشخص است. دهان که هیچ، کلهی او را باید با چماق کوبید. شاخصترین این دشمنان نیز کسانی چون نرگس محمدی و نسرین ستوده و توماج صالحی و زندانیان غرورآفرین ما هستند. گویا زندانیان باید مرخصی میگرفتند و میآمدند و به ایشان رأی میدادند!
دوم این که؛
پزشکیان در بارهی نیروی امتناع دروغ میگوید. علت اصلی شرکت نکردن اکثریت مردم در انتخابات بیچارگی و نومیدی آنها و مخالفتشان با سیاستهای ایرانبرافکن بوده است. امتناع از شرکت در انتخابات اعتراض و مبارزه مسالمتآمیز و مدنی میلیونها مردم ایران برای حقوق خویش است. آنهایی که سعی کردند مردم را به امتناع ترغیب کنند نیز غیر از مردم نیستند بلکه شهروندان حقدار کشور هستند.
باری، مردمی که شرکت کردند و مردمی که شرکت نکردند در این «انتخابات» اکثراً در پی نجات زندگی خود و نجات کشور هستند. آنها نه متضاد هم و نه علیه هم هستند. مردم خواستهای مشترکی را پی میگیرند. گروهی فکر کردند این اندک شانس ورود اصلاحطلبان را نباید از دست داد، چرا که کشور در خطر است. گروهی فکر میکنند شانسی که با اعتراض و فشار و قیمت بالا پدید آمد باید با تداوم و افزایش فشار از پایین به یک شانس واقعی بدل شود و نباید آن را ارزان فروخت. پس، آنها را نمیتوان به گروههای متفاوت و متضاد تقسیم کرد و به جان هم انداخت. کسانی که بر اساس شرکت و عدم شرکت بین مردم مرز میکشند به سود مردم عمل نمیکنند و به نیاز مردم پاسخ نمیدهند.
آقایان دولتی به جای این سیاستورزیهای آماتوری و بوکسوری عمل ادعایی را شروع کنند و نشان دهند چه در چنته دارند. چاپلوسی و لیسه زدن بر القاب و اوصاف مقام خدایگونهی رهبری و مثل موش به کنجی از عبای آقا پناه بردن و از آن زیر کلامی از دهان صادر کردن، خرج کردن خویشتن است نه خدمت خلق. رها کنند تملق قجری را و غرور خود را بازیابند و به خود احترام بگذارند و یک کاری برای مردم انجام دهند.
نه! فکر نکنید که مردم ایران از شما میخواهند که آنها را فریب دهید. مردم ایران راه نجات واقعی را میجویند. در این راه واقعی، اولین کار و فوریترین نیاز آزاد کردن زندانیان سیاسی است. شک دارم که آقای پزشکیان یک بار با کلماتی روشن بگوید که دولت او خواهان آزاد شدن زندانیان سیاسی عقیدتی است. فقط و فقط همین یک جمله را اگر به گونه روشن از زبان ایشان بشوم، حتی بدون آن که این آزادسازی شروع شده باشد، به خود خواهم گفت، خوشحال باش که نومیدی تو از قحطی خرد و تدبیر نزد زورمندان این کشور درست نبود.
روشن بگویم، تغییر و بهسازی و اصلاح و تحول و گذار از این وضعیت نه با کلمهی برجام روی میز سیاست خارجی که با کلمه آزادی روی میز سیاست داخلی شروع میشود. ما را دنبال نخود سیاه نمیتوان فرستاد. ما میدانیم خود «نجات» هم یکی از زندانیان سیاسی این کشور است که پشت میلههای دیکتاتوری و ندانم کاری اسیر مانده است. دروازهی نجات کشور و دروازه نجات زندانیان سیاسی یکی است. در زندانها که باز شود در نجات کشور هم باز میشود. «نجات» با نجات زندانیان از زندان بیرون میآید!
آیا این دولت بضاعت سیاسی و شهامت انسانی آن را خواهد داشت که به این خواست بپردازد؟
همه چیز در گرو آن است که مردم بر اعتراض و مبارزهی مسالمتآمیز و مدنی خود پافشاری کنند و بدان بیفزایند. همه چیز در گرو آن است که زندانیان سیاسی آزاد شوند. کلید قفل آزادی این است.
از: ایران امروز